صوتی

«عواقب و تناقضهای دستور خامنه ای درباره اقتصاد مقاومتی» از دید بنی صدر

824 AHBبرای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

عصرجدید:همزمان با دور تازه اى از مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 در وین٬ آقای خامنه ای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را که در مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین شده، ابلاغ کرده و از دولت٬ مجلس و قوه قضاییه خواسته است این سیاستها را بی درنگ و با زمان بندی مشخص اجرا کنند. علت صدور این دستور را در این مقطع خاص و عواقبش چه می دانید؟

بنی صدر:اگر هموطنان به خود زحمت بدهند و مواد 24 گانه این دستور العمل آقای خامنه ای را با منشور اقتصاد تولیدمحور مقایسه کنند متوجه امور مهمی می شوند از جمله اینکه بعد از 35 سال و بعد از اینکه در طول حکومت آقای احمدی نژاد، هرگونه مقاومت اقتصاد ایران را از بین بردند و ثروت عظیمی را صرف تخریب این اقتصاد کردند، حالا گویا ایشان بر این نظر شده است که اقتصاد باید بر محور تولید باشد و این امر به همه آنهایی که به اقتصاد واردند یا در اقتصاد و رشته های دیگر کار می کنند، نشان می دهد که بیان حق بی فایده نیست، استمرار در گفتن حقیقت، سرانجام وجدان همگانی را غنی می کند، یک خواست همگانی پدید می آورد و رژیم استبدادی ضد رشد نیز مجبور می شود روی آن خط و ربط بیاید اما درست در اینجاست که هرگاه آنهایی که به اقتصاد واردند در این مورد معین و دیگر موارد از گفتن حقایق بازنایستند، رژیم موفق نمی شود خواست همگانی را وسیله فریب همگانی کند، چنانکه این 24 ماده در واقع وسیله فریب مردم ایران است چون در ساختار کنونی رژیم، اقتصاد تولیدمحور ناممکن است. این 24 ماده کمبودهایی اساسی دارند، چون هرچه که با ولایت مطلقه و رژیم مافیاها نمی خواند را حذف کردند، بقیه را هم بصورت عباراتی کلی درآوردند که هیچ گویایی ندارند، مثل همان حقوق شهروندی می ماند که آقای روحانی آنرا به شیر بی یال و دم و اشکمی تبدیل کرد

صندوق بین المللی پول و بانک بین المللی در دوره هاشمی رفسنجانی، نسخه ای داده بود که آن حکومت اجرا کند، نسخه ای که مبنا و پایه اش دموکراسی بود، باید حقوق انسان رعایت می شد، انسان ایرانی منزلت حقوقی پیدا می کرد یعنی تضمینهای قضایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که انسان ایرانی شهروند شناخته می شد وگرنه این نسخه کارگر نمی شد. آن نسخه را چون به کار مافیاهای نظامی-مالی می خورد، بدون این پایه اجرا کردند که نتیجه اش وضعیت اقتصادی امروز است، وقعیت اقتصادی امروز نتیجه اجرای آن نسخه در محدوده استبداد ولایت مطلقه فقیه است. اساس اقتصاد تولیدمحور این است که دولت حقوقمدار باشد، انسان ایرانی از حقوق انسان و حقوق شهروندی برخوردار باشد، به اصطلاح پایه و اساس، استقلال در گرفتن تصمیم و آزادی در انتخاب نوع تصمیم است که در این 24 ماده وجود ندارد. با فرض درست بودن تشخیص بیماری و درست نوشته شدن نسخه و زنده بودن بیمار، بیمار باید اراده و امکان خوردن دارو را داشته باشد، در غیر اینصورت نسخه قابل اجرا نیست، در واقع وضعیت اقتصاد اینطور است که بعد از مرگ نسخه را از داروخانه گرفته باشند و برای مرده آورده باشند

برای ممکن شدن اقتصاد تولیدمحور اساس و پایه مورد نیاز وجود ندارد یعنی اگر آقای خامنه ای می خواست اقتصاد ایران تولید محور بشود، ماده اول باید می شد: «نتیجه 35 سال تجربه و این استبداد تبهکار، سراسر خیانت، فساد و جنایت وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که شما مردم ایران دارید، بنابرین به این نتیجه رسیدم، برای اینکه اقتصاد درخوری داشته باشید باید ولایت مطلقه فقیه حذف گردد، شما مردم ایران در انتخاباتی آزاد دولتی را معین کنید که بر طبق حقوق ملی و حقوق شهروندی شما عمل کند» که اصلا نیست! در این دستور العمل، یک جا کلمه "عدالت اجتماعی" بکار رفته است، عدالت اجتماعی چیست و چگونه تحقیق می یابد؟ وقتی که معلوم شود عدالت اجتماعی چیست، شنوندگان تناقضهای موجود در همین 24 ماده را روشنتر متوجه می شوند. در اقتصاد تولیدمحور، عدالت اجتماعی میزان است یعنی هر تدبیر اقتصادی با آن میزان سنجیده می شود و این میزان اقلا 11 محک و معیار در اختیار می گذارد تا ببینید که یک تدبیر اقتصادی را باید بکار برد یا نه؟ 

1- میزان نخست، توزیع امکانها و درآمدها در سطح کشور و جامعه ایرانی است به ترتیبی که جمهور مردم از وضعیت برابری برخوردار باشند.

2- میزان دوم این است که رابطه ها در جامعه، رابطه حقوقمندها با یکدیگر شود چون همانطور که گفتیم، انسان باید حقوقمند و صاحب منزلت باشد تا بتوان اقتصاد تولیدمحور را بعمل درآورد پس رابطه ها، رابطه حقوقمندها با یکدیگر می شود به معنای دیگر سایه استبداد دولت و مافیاهای نظامی-مالی و رانتخوارها از اقتصاد ایران کم می شود. برای اینکه به اهمیت مساله توجه کنید یادآور می شوم که اینکه در اقتصادی، دولت مالک باشد، بعنوان مثال در اقتصاد ایران دولت مالکیت دارد، سپاه مالکیت دارد، رهبر اموال رهبری دارد، بنیاد مستضعفان وجود دارد، موقوفه ها هستند، ... از دید لیبرالسیم این مالکیتها مزاحم سرمایه گذاری بخش خصوصی هستند ولی از دید من این سخن لیبرالها نادرست است، درستش این است که مالکیت مزاحمت ندارد، بلکه قدرتی که پشت مالکیت است مزاحمت دارد، سپاه تنها این نیست که بخش مهمی از اقتصاد در تصرفش است، بلکه مهم این است که زور را پشت سر بخش اقتصادی ای که دارد، می گذارد و با این زور بطور روزمره در فعالیتهای اقتصادی مداخله می کند، میزان عدالت می گوید که این زور باید بی محل شود و بکار نرود، اگر بنا شود که اقتصاد تولیدمحوری پیدا کنیم، باید از سپاه و مافیاهای نظامی-مالی آنچه که به زور تصدی می کنند، خلع ید شود و در قلمروی اقتصاد اجازه هیچگونه مداخله ای نداشته باشد یعنی امکان اینکه مثلا یک رشته یا حتی واحد تولیدی را به زور از آن خود کند یا واردات و صادرات را به نفع خودش تنظیم کند را از دست بدهد.

3- اتفاقا کلمه اقتصاد مقاومتی متناقض است، در این 24 ماده درباره تحریمها صحبتهایی می کند که به معنای این است که با غرب در دشمنی هستم و چون با کشورهای منطقه و دنیا در نزاع هستم، پس می خواهم اقتصاد مقاومتی را ترتیبی بدهم که از پا درنیایم! ولی نمی توانید چون در اقتصاد تولیدمحور، عدالت اجتماعی ایجاب می کند که در آنچه به رابطه با دنیای خارج مربوط است، اصل، موازنه عدمی باشد یعنی کشور از روابط قوا با دنیای خارج بیرون بیاید. اگر جامعه ای نداند که اقلا در آینده ده ساله ای در صلح زندگی خواهد کرد و نداند که روابط ایران با دنیای خارج ثابت می ماند تحریمهای جدید بر تحریمهای کنونی افزوده نخواهد شد، ایران وارد کشمکشهای منطقه ای و فرامنطقه ای نخواهد شد، سرمایه گذاری نخواهد کرد، عقلش پاره سنگ برنداشته که برود سرمایه بگذارد بعد یک دفعه آقا هوس بفرمایند که بحرانی جدید بسازد و سرمایه اش برباد برود، مثلا ترجیح می دهد از راه واردات یک به سه نفع ببرد! برای اقتصادی که بخواهد رشد کند، لازم است که منتجه قوا را در مرزهایش صفر کند یعنی حتی المقدور با هیچ کشوری در نزاع نباشد، البته نه اینکه تسلیم و زیرسلطه خارجی شود، موازنه عدمی به معنای نه مسلط و نه زیر سلطه است، استقلال ضرورت تمام دارد در اینکه بتوانید به ترتیبی که توضیح دادم یک برنامه اقتصادی را به اجرا بگذارید.

4- ضابطه چهارم اخلاق است، مردم باید بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند، به دولت در سیاستگذاری هایش اعتماد کنند و اعتماد کنند که دولت حقوقمدار است، یعنی اینجور نیست که امروز حکومتی تشکیل می شود و تدبیری می سنجد، مثل دوره آقای خاتمی، از آنور سپاه می آید می گوید: "شما غلط کردی!"، آن تدابیر را بهم می زند یا مثلا بنادر آزاد می سازد که قرق سپاه و محل قاچاق می شود! هر اقتصادی اخلاق در خور خودش را می خواهد و اینها با رعایت حقوق ملازمه دارد، با اینکه محیط جامعه صلح و آشتی باشد و برخوردها به حداقل بلکه صفر برسد و وجدان اخلاقی جامعه حساسیت کامل پیدا کند، به ترتیبی که اولا تولید ارزش بشود، مفت خوردن ضد ارزش بشود، رانتخواری ضد ارزش بشود هم وجدان اخلاقی جامعه اینرا برنتابد، هم دستگاههای دولت حقوقمدار مراقبت کنند تا رانتخواری از میان برخیزد و فسادها ناممکن شود.

5- ضابطه پنجم، مسابقه در دانش و تقوا و دادگری است، این ضابطه و ضابطه قبلی لازم و ملزوم هم هستند. دانش باید در جامعه ارزش بشود، در کشوری که سالی 150 هزار نفر تحصیلکرده از آن بیرون می رود چطور می خواهید اقتصاد مقاومتی درست کنید؟ اقتصاد تولیدمحور نیازمند این است که دانش و فن در اقتصاد کاربرد پیدا کند، البته در این دستورالعمل راجع به دانش گفته اما محلش نامعلوم است، کسانی که دانش را بدست آوردند در کشور منزلت، آزادی و استقلال ندارند، از ایران می روند، شما باید زمینه کار برایش درست کنید و بگذارید از منزلتهایش برخوردار باشد تا در کشور بماند و فعال باشد.

6- ضابطه ششم، فرهنگ است، نمی توانید به جامعه ای که به مصرف خو دادید و تشخص افراد به مصرف است، دستور بدهید که از فردا بیایید تولید کنید! خیابانها و کاخهایی که در تهران ساختند را ببینید، زیاده روی در تشخص از راه مصرف را ببینید که در هر جامعه ای اینگونه مصرفها زیاد باشد، میل به تولید کم و میل به مصرف زیاد می شود. عدالت اجتماعی یعنی اینکه سرمایه ها و ثروتهای کشور را یک عده مفتخور و رانتخوار یا از کشور بصورت سرمایه خارج نکنند یا به مصرفهایی که جز از طریق واردات قابل مصرف نیست، تبدیل نکنند. فرهنگ استقلال و آزادی در جامعه ای که هرکس صبح از خانه بیرون می آید باید حساب کند که در آن روز چند بار زور بگوید و زور بشنود و چند بار باید حقوق اولیه اش نقض شود، اول از خودش بپرسد: من دنبال این کار که می روم، چقدر اختیار دارم؟ وقتی اینها نیست می شود جامعه بدون فرهنگ استقلال و آزادی، برخوردار از ضدفرهنگ استبداد که ولایت مطلقه فقیه نماد کاملش است.

7- تغییر رابطه انسان با بنیادهای جامعه؛ از جمله اینکه شما الان یک بنیاد روحانیت دارید که خصوصا بخش قدرتمدارش از بودجه سهم کلانی می برند، موقعیت ممتاز دارند، دین در این کشور وسیله قدرت شده، آنهایی که این کار را قبل یا در جریان یا بعد از انقلاب کردند، نسبت به دین و مردم ایران مرتکب جنایت شدند، این رابطه باید تغییر کند، بنیاد دینی برای سوار شدن بر مردم نیست، برای خدمت به مردم است، باید در اختیار مردم باشد، بنیاد دینی، بنیاد سیاسی، بنیاد فرهنگی (آموزش و پرورش و...)، بنیاد هنری و بنیاد اقتصادی باید در اختیار مردم باشند. مثلا اگر بخواهید یک واحد اقتصادی تولید محور برپا کنید شیوه اداره این واحد کارفرمایی به شما می گوید که تولید محور هست یا نیست؟ اگر یک واحد بنام صنعت ایجاد کردید، ولی در واقع آنرا ایجاد کردید تا از اعتبارات بانکی امکان بگیرید، در واقع سهم شیر از درآمدهای نفت بدست بیاورید، این واحد شیوه اداره خاص خودش را دارد، جوری اداره می شود که همیشه از این اعتبار برخوردار باشید، حتی اگر خواستید اینرا به یک واحد واقعا تولیدی تبدیل کنید، روی این خط می روید که چگونه سازمان بیابد که همیشه مازاد داشته باشد تا استهلاکش را جبران کند، ذخیره هم داشته باشد و بتواند نوسازی ها و گسترش را انجام دهد.

8- مشخصه اقتصاد تولیدمحور، زیادت تولید بر مصرف است ولی اقتصاد مصرف محور حتی واحد صنعتی ای که ایجاد می کند عین شرکتهای دولتی ایران می شوند که بودجه شان همیشه منفی است، چه واحد تولیدی هستید که بودجه تان منفی است؟ تولیدِ واحد تولیدی باید بر هزینه اش مازاد داشته باشد تا بتواند مستقل باشد.

9- نیروی محرکهِ نیروی محرکه ساز انسان است، یک کارگاه تولیدی کارفرما، کارکنان دفتری و .. ، مهندس، فن دان، کارگر ماهر و کارگر عادی نیاز دارد و برای اینکه عدالت درباره آنها رعایت گردد، اصل این است که هرکدامشان بتوانند رشد کنند و بتوانند به مجموعه ای از کارهایی که استعدادهای انسانی ایجاب می کند، بپردازند، هرگاه نتوانند، مثلا کارگری عادی تا قیامت کارگر بماند حتی فن دان با توجه به رشد علمی جهان، رشد نکند، بهره دهی پایین می آید و آن واحد تولیدی، سرانجام ورشکست می شود و از بین می رود.

10- مال کشور متعلق به عموم مردم کشور و نسلهای آینده است نمی توان آنرا به نسل امروز یا بخشی از این نسل داد که مصرف کند. یکی از تناقضهای دستور العمل 24 ماده ای خامنه ای این است که در مورد فروش نفت می گوید که آنرا بخش خصوصی انجام دهد، چرا؟ این ثروت مال مردم ایران است، فروش نفت توسط بخش خصوصی یعنی مثل 8 سال احمدی نژاد که برادر هاشمی گفته است: «200 میلیارد دلار فساد در 8 سال احمدی نژاد ثابت شده است!». نفت متعلق به ملت و نسلهای آینده است، نمی شود نسل امروز یکجا مصرف کند یا بگوید: «چون نیاز دارم»، بطور غیرعلمی بهره برداری کند و چاههای نفت را در کوتاه مدت بی مصرف کند، بلکه باید به طریق علمی بهره برداری شود تا برای نسلهای آینده بماند و از فساد مصون باشد چون همه مساله ای که اقتصاد ایران را به این روز درآورده، درآمد نفت است، برای اینکه این درآمد را خورد و برد کنند این بلاها را سر اقتصاد ایران آوردند و عدالت اجتماعی یعنی آنرا سرجای اولش برگردانی، هم از این لحاظ که گفتم و هم از نظر دیگری؛ اینکه چقدر باید نفت بفروشیم را باید میزان سرمایه ای که اقتصاد ایران می تواند جذب کند تعیین کند، دوم اینکه برایی رشد و ترقی صنعت نفت نیاز به فروش چه مقدار نفت است تا سرمایه گذاری در قلمروی نفت و پیشرفت و رشد صنعت نفت را بتوانیم تصدی کنیم، اما اگر اینها ملاک نباشد بلکه بودجه دراندر دشتی باشد که سیراب بشو هم نیست، چنانکه الآن کشور بودجه ندارد، روی کاغذ یک چیزهایی نوشتند، منتظرند که جام زهر را شربت کنند، به خورد مردم بدهند، بحران اتمی سربیاید، تحریمها برداشته شود تا دستشان به پول برسد

فقط راجع به عدالت اجتماعی توضیح دادم، عدالت اجتماعی به رعایت این ضوابط است، در رژیم ولایت مطلقه، این ضوابط قابل عمل نیست، اگر قابل عمل بود، چرا کار به اینجا می رسید؟ بعد 35 سال، آقا به یاد اقتصاد تولیدمحور افتاده، ما که روز اول داشتیم همین را اجرا می کردیم، شما کودتا کردید که وضیعت اقتصاد ایران را به این روز درآوردید، اقتصاد تولیدمحور با استبداد، مطلقا سازگاری ندارد، غیر ممکن است که در اقتصاد استبدادی به ضابطه های اقتصاد تولیدمحور عمل کنید. علاوه بر ضوابطی که گفتم، 

11- آزادی جریان اندیشه و اطلاعات لازم است، نه تنها اطلاعات اقتصادی باید جریان آزاد داشته باشد تا همه کسانی که می خواهند سرمایه گذاری کنند کاملا به اطلاعات دستررسی داشته باشند که در حال حاضر مطلقا چنین چیزی نیست، بلکه تمام اطلاعات باید در اختیار جامعه باشد تا جامعه بتواند بداند که وضیعت داخلی و خارجی چطور است، چه امکاناتی وجود دارد و در چه زمینه هایی می تواند سرمایه گذاری کند؟ دستگاههایی دارید که اطلاعات را برای خودشان ضبط می کنند، به بقیه هم نمی دهند، هیات وزیران هنوز تصمیم نگرفته و تدبیر نسنجیده، سپاه می داند که آن تدبیر چیست و تا خبرش به افراد عادی برسد، کارش را می کند، در واقع افراد عادی باید زیانهایش را تحمل کنند

می گویند، شخصی بنام روح الله توانا، در حال مستی به پیامبر اسلام ناسزا گفته است، متاسفم که رژیم کاری کرده که فعلا ناسزا به ساحت قدسی آن پیامبر عزیز، نقل و نبات شده اما او مست است، بر مست حرجی نیست، بابت اینکه مستی حرفی زده، او را محکوم به اعدام نمی کنند! در مورد دیگری روزنامه ای را بخاطر اینکه نوشته است: «جبهه ملی در خرداد 1360 گفته است که قوانین قصاص ظالمانه است»، توقیف و مدیرش را دستگیر کردند! به این ترتیب انسان یا بنیاد هیچگونه منزلتی ندارد، روزنامه یک بنیاد است، یک نفر که نیست، عده ای در آنجا کار می کنند، کسی حرفی زده، آنها چرا باید از کار کردن و نان خوردن محروم بمانند؟ منزلت نیست، جریان آزاد اندیشه ها نیست، جریان آزاد اطلاعات نیست، چطور می خواهید جامعه اقتصاد تولید محور بسازد، مگر شدنی است؟

اما مسئله طبیعت، بکلی در این 24 ماده بلاتکلیف است، کشور دارد بیابان می شود، قضیه، همان نسخه نوشتن برای مرده است. درباره اصفهان گفته می شود تا مدتی دیگر بیابان می شود، باید از آنجا مهاجرت کرد، آقای کلانتری گفته است: «اگر نتوانیم دریاچه ارومیه را پر از آب کنیم و بخشکد، آذربایجان کویر خواهد شد و 5 میلیون مهاجر خواهند شد»، پرداختن به طبیعت کجاست، هیچ محلی ندارد؟ و بالاخره بحث اندیشه راهنما؛ با ولایت مطلقه، با فقه تکلیف مدار، با اینکه شما مرتب برای مردم تکلیف معین کنید و مردم ایران ندانند که تکلیفی که عمل به حق نباشد، حکم زور است، از خدا نیست، از اسلام نیست، تا به جامعه امکان برقراری آزاد جریان اندیشه دینی و غیر دینی ندهید تا دولت دستش از دین و مرام مردم کوتاه نشود، چماقی که در دست گرفته اید و بابت اینکه امتیازاتی داشته باشید، دائم برسر این یا آن فرود می آورید، اقتصاد فوری عکس العمل نشان می دهد و به طرف تولید نمی رود و می شود همین اقتصادی که شده است.

این توضیحات را برای شما مردم ایران عرض کردم تا خودتان را دلخوش به سراب نکنید و خود را به فریب و امیدهای کاذب نفریبید، این رژیم، ضد اقتصاد است چون ضد حیات است، ولایت مطلقه فقیه به معنای اختیار یک کس بر جان، مال و ناموس مردم یعنی قدرت مطلق، قدرت مطلق هم یعنی ضد مطلق حیات؛ با این مطلقه، نمی توانید اقتصاد داشته باشید. 35 سال فرصت سوخت، بعد از این هم خواهد سوخت، بعد باید بنشینید، یک دسته برود، یک دسته بیاید، بگوید: «600 میلیارد دلار در 8 سال گم شد یا از کشور رفتکسی بیاید بگوید: «تا حالا 200 میلیارد دلار فساد ثابت شده است» و شما هم منتظر بنشینید، ببینید که این آقایان کی می گویند: توافق نهایی انجام گرفت!

شاد و پیروز باشید 

گفتگو با رادیو عصرجدید در 2 اسفند1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

 

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter