صوتی

ارزیابی بنی صدر از اظهارات خامنه ای درباره زنان

 برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنیدahb11

عصرجدید: آقای خامنه ای در هفته ای که گذشت اظهاراتی درباره زن در جامعه ایران بیان کرد، درباره منزلت و مقام زن در جامعه کنونی ایران و اظهارات آقای خامنه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟

بنی صدر: ابتدا ببینیم که ساختار فکری ایشان چیست و ایشان بر چه مبنایی صحبت کرده است؟ محوری که بر مبنای آن رابطه زن و مرد تعریف می شود، قدرت است، براساس این محور مرد رئیس و زن مرئوس می شود و مرد صاحب ولایت و زن فاقد ولایت است. وقتی که پیش نویس قانون اساسی تهیه شد چون برای نامزدی ریاست جمهوری شرط مرد بودن قید نشده بود و مرد و زن می توانستند نامزد ریاست جمهوری شوند، آقای خمینی ایراد گرفت که "ولایت به زن نمی رسد"، با ایشان گفتگو کردیم و به ایشان یادآور شدم که "شما در نوفل لوشاتو گفتید زن هم می تواند رئیس جمهور شود" و او دوباره همان صحبت را تکرار کرد که "من در آنجا من باب مصلحت صحبتی گفتم و حالا در مقام عمل به احکام دین هستم و ولایت به زن نمی رسد". این نگرش که "مرد برتر و زن مادون است از اینرو ولایت به زن نمی رسد"، از فلسفه یونانی اخد شده است ولی خیال نکنید که مربوط به گذشته های دور است، در همه بیانهای قدرت زن مادون است، در نازیسم هیتلری همینطور بود، در استالینیسم روسی همینطور بود، حتی در لیبرالیسم غربی هم همینطور بود، حق رای زنان جدید است، قدیمی نیست. 

زنی که در زبان ارسطو "دون انسان" خوانده شده است، در زبان فقه به ضعیفه تبدیل شده است. و چون زن بقول ارسطو ملحق به طبیعت و آفریده های طبیعی است پس مساوی با سکس است، به همین جهت باید محدود و محفوظ بماند، اساس اینکه آقای خامنه ای می گوید: «جای زن در خانه است»، نیز همین است. اینکه زن شی جنسی است، خاص دین تکلیف مدار، در واقع اسلام از خودبیگانه در بیان قدرت، نیست، در غرب هم مبارزان خواهان برابر شدن منزلت رن و مرد و حقوقمند و شهروند گشتن زنان کوشش بسیاری در ارتقای منزلت زن و مبارزه با طرز فکر معتقد به "مادون بودن و شی جنسی بودن زن" انجام داده اند. از جمله این مبارزان سیمون دوبوار است که کتاب "سکس دوم" را نوشته است، الیزابت بادنتر نیز چندین کتاب نوشته است و در خود غرب از لحاظ مبارزه ای که زنان می کنند، از دوره دون انسان به مقابل انسان یا ضد مرد گذر کرده اند و حالا به "یکی دیگری است" رسیده اند، البته این "یکی دیگری است" در طرز فکری است که خانم بادنتر پیشنهاد می کند، نه اینکه واقعا در غرب به عمل درآمده باشد. "یکی دیگری است" می شود همان منزلتی است که وقتی دین بیان استقلال و آزادی تعریف شود، پیدا می شود و اگر قرآن را اینطور بخوانید، همین می شود که "زن و مرد برابرند، حقوقمند هستند و یکی دیگری است. فضلها دارند که زناشویی توحید این فضلهاست برای اینکه زندگی را بارور کند و رشد زوج را ممکن بگرداند".

ساختار طرز فکری که آقای خامنه ای بیان می کند را دانستیم، کاربردش چیست؟ اگر به ساختار روابط زناشویی در رژیم کنونی نگاه کنید، می بینید که یک رشته تار عنکبوتها هستند که از طریق ازدواج ایجاد شده اند، مثل تار عنکبوت روابط شخصی که خود آقای خامنه ای بوجود آورده که مافیای محور است و دیگر مافیاها بر گرد این محور شکل گرفته اند. چون زن در این روابط شخصی قدرت قرار می گیرد، طبیعتا نمی تواند آزاد و حقوقمند باشد، قدرت این موقعیت را به او داده است و اگر بخواهد از این موقعیت رها شود باید خود را از این رابطه قدرت آزاد کند. رژیم نیاز دیگری هم به زن دارد که ایجاد ترس در جامعه و نگهداشتن جامعه در موقعیت انفعال است که تکان نخورد. اگر از انقلاب تا امروز را نگاه کنید سرکوب زنان تحت عنوان رعایت احکام شرعی بطور مستمر ادامه داشته و رژیم از راه این سرکوب تا امروز توانسته بخش بزرگی از جامعه را غیرفعال کند. البته تنها با سرکوب نمی توانسته این کار را انجام بدهد، بلکه با استفاده از غفلت مردان و زنان از حقوق ذاتی خویش توانسته این بلا را بر سر جامعه ایرانی بیاورد. 

سومین کارکرد دون انسان انگاری زن که وسیله سرکوب و عامل حاکمیت رژیم ولایت مطلقه فقیه بر جامعه ایرانی است، بازتولید نظام سیاسی ای است که رژیم به جامعه تحمیل کرده است، اگر رژیم نتواند خودش را بازتولید کند یعنی در بنیادهای اجتماعی از جمله خانواده نیز بنا را بر ولایت مطلقه نگذارد و چنین ولایتی مستقر نشود، این رژیم دوام نمی آورد، اینستکه مرتب به زنان و مردان ایران هشدار و توضیح می دهیم که اگر بخواهید از نظام ولایت مطلقه فقیه بطور خاص و استبداد بطور عام رها شوید، باید بنیاد خانواده را از استبداد رها کنید یعنی نگذارید که خانواده واحدی بشود که در آنجا اصل بر ولایت مطلقه است که بطور عمومی ولایت مطلقه مرد بر زن و بطور استثنایی هم گاهی برعکس است، هرگاه این امر تغییر کند نظام سیاسی-اجتماعی ایران تغییر می کند، جامعه بسته، باز و تحول پذیر می شود و رابطه حقوقمند انسان با انسان میسر می شود. 

برای اینکه کارکرد سوم را بهتر بشکافم و توضیح بدهم خطری که این رژیم می بیند را یادآور می شوم. در حال حاضر یکی از نیروهای محرکه تحول در جامعه ایرانی زنان هستند بلحاظ اینکه به مقداری که آگاه می شوند و خویشتن را حقوقمند می یابند و مطالبه منزلت می کنند، نیروی محرکه تغییر می شوند، نظام خانواده را تغییر می دهند و در جامعه بصورت نیرویی که حقوق خویش را مطالبه می کند، عامل تحول می شوند و رژیم از این عامل بسختی می ترسد و باید اینرا خنثی کند، پس تنها صحبت آقای خامنه ای نیست، تمام وسایل ارتباط جمعی رژیم، فیلمهای صدا و سیما و سینماها، منبرها، کتابها، مقاله ها و ... یک هدف دارند و آن اینستکه زنان به مثابه نیروی محرکه تغییر عرض وجود نکنند و به همان فعل پذیری سنتی بسنده کنند و در جایی که محور قدرت تعیین می کند، بمانند. علاوه بر این، اگر نگاه کنید می بینید که کوشش رژیم در بنیادهای دیگر جامعه نیز بر این است که مثلا اگر زنان در بیرون خانه اعم از بنیادهای سیاسی، اقتصادی و ... کار پیدا می کنند، اولا موقعیتی پیدا نکنند که بقول آقای خمینی آن موقعیت "مال کسی است که ولایت دارد"، مراقبت به عمل می آید که زنان به همین حد قانع باشند و امکانی بیشتر از این به آنها داده نشود. یکی دو بار از این قاعده استثنا شد، مثلا خانمی وزیر شد ولی مجبور به استعفا شد و هر بار دستگاه دین تکلیف مدار مراقب است که زنان مقام و موقعیتی که خاص صاحب ولایت است، پیدا نکنند. 

علاوه بر این اگر زنان به موقعیت و وضعیت خویش خوب توجه کنند، مشاهده می کنند که در جامعه امروز ایرانی، در رژیمی که بر ایران حاکم است و رابطه ای که این رژیم با جامعه برقرار کرده، به زن نباید موقعیتی داده شود که این موقعیت به او امکان بدهد که نقش خودش را بعنوان نیروی محرکه بهتر بازی کند، مثلا الان شغلها و امکانهایی که به زنان در دانشگاهها، شوراهای شهر، مجلس و حکومت می دهند، امکان اینکه بتواند نقش فعال بازی کند، نیست. خیال نکنید که در جامعه های دیگر به این امر توجه نمی شود بلکه بنابر موقعیتی که زنها برای خودشان در جامعه های نسبتا باز ایجاد کرده اند، توانسته اند موقعیتهای فعال در بنیادهای مختلف جامعه پیدا کنند، مثلا در فرانسه می گویند که تعداد زن و مرد در هیئت وزیران و مجلس برابر باشد اما وقتی که به هیئت وزیران تشکیل شده توجه کنید، می بینید که مقامهایی که اعمال ولایت می کنند خاص مرد است. خواستم که زنان کشور ما به اهمیت نقشی که می توانند در تحول جامعه ایرانی بازی کنند توجه نمایند و از خانه و خانواده باید شروع کرد، درست برعکس فقه تکلیف مدار، بر مبنای دین حقوقمدار، وقتی که زنان و مردان زناشویی می کنند، مشارکت و شرکت در اعمال ولایت باید مبنا باشد.

عامل دیگری که وجود دارد، این است که زنان بخاطر اشتغالی که از لحاظ به دنیا آوردن فرزند و پرداختن به تغلیم و تربیت فرزند دارند، وقت کمتری پیدا می کنند تا به کارهای دیگر بپردازند، این هم یک وسیله مهار آنهاست، در عین حال یک تناقض آشکار می بینید، سران رژیم می گویند که "زنان به خانه بپردازند و تعلیم و تربیت فرزند مهمترین کار است"، هم به آنها می گویند که "شما بر فرزند ولایت ندارید، ولایت فرزند متعل به مرد است"، تربیت فرزند مهمترین کار هست اما دلیلی ندارد که تنها کار باشد، تصدی این کار با شرکت زنان در رهبری جامعه خویش، استقلال و آزادی، حقوقمندی و منزلت زن در جامعه ملازمه دارد، برای اینکه این زنجیر پاره شود ضرور است که زنان در قلمروهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی (هر چهار بعد واقعیت اجتماعی) کار کنند و فعال باشند.

این نیروی محرکه(زنان) در جامعه ایرانی تنها نیست، نیروی محرکه دیگری هم وجود دارد که دانشجویان و دانش آموزانند بلحاظ اینکه شمارشان بزرگ شده و نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی، توانایی اینکه این نیروی محرکه عظیم را جذب و در خود فعال کند، ندارد، کاری که رژیم تا امروز کرده این است که این نیروی محرکه عظیم را خنثی می کند، بخشی از آن از طریق صدور، سالانه 150 هزار نفر از ایران می روند، بخشی از آنرا به استخدام در می آورد و بخش دیگری را نیز سرکوب می کند، بیکاران را نیز به آن اضافه کنید، به این ترتیب این نیروی محرکه را خنثی می کند. هرگاه این نیروی محرکه جا و موقعیت خودش را بداند و بداند که جوان به آرمان تعریف می شود یعنی هدفی که برای آینده ای که می سازد تعیین می کند و برای متحقق کردن آن آرمان وارد عمل می شود، اگر جوان این تعریف را از خود بکند و به خود به مثابه نیروی تغییر وجدان بیابد آنوقت دومین عامل تغییر در جامعه امروز ایران می شود.

سومین عامل تغییر در جامعه امروز ایران کارگران، دهقانان و بسا قشرهای پایین کارکنان دولت هستند بلحاظ اینکه منزلت اقتصادی ندارند، مزد کافی دریافت نمی کنند، قالبا مزدهایشان در واحدهای تولیدی چندین ماه پرداخت نمی شود و دائم در معرض خطر هستند بلحاظ اینکه کشور بازار واردات شده است بقول آقای عسگراولادی "واردات از چین دارد تولید داخلی را غیرممکن می کند در نتیجه بیکاری بر بیکاری می افزاید". به شنوندگان خاطرنشان می کنم که چرا وقتی که دروازده های اقتصاد ما باز می شود، به روی بنجلها باز می شود؟ این سوال، سوال مهمی است که هموطنان ما متاسفانه کم از خود می پرسند، علتش این است که چون قدرت خریدی که دولت و نظام بانکی و بازار غیر رسمی پول ایجاد می کنند، مستقیما به بازار می رود و به سرمایه تبدیل نمی شود، ضریبی هم که پیدا می کند، قدرت خرید بزرگی می شود که تولید داخلی نمی تواند جذب کند، هرگاه بخواهند که با امکانات ارزی که داریم، اجناس باکیفیت وارد کنند، خریداران کمی پیدا می کند و فشار تورم خیلی بالا می زند، اینستکه ناچارند دروازه را به روی بنجلهای خارجی باز کنند، با کمیت خیلی زیادتری وارد کنند تا بخش مهمی از قدرت خرید را جذب کند. بنجلهایی که می آیند طبیعتا به تولید داخلی صدمه می زنند و واحدهای تولیدی را مجبور می کنند که یا از کار بیفتند یا با ظرفیت بسیار کم کار کنند، در نتیجه کار ایجاد نمی شود، سرمایه گذاری نمی شود، باکارها هم بیکار می شوند. 

پس این بیکاران و کارگرانی که منزلت ثابت ندارند(دهقانان و کارکنان دولت نیز همین وضعیت را دارند، گرچه کمتر)، نیروی محرکه ای هستند که تغییر نظام سیاسی-اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی ایران به سودشان است، اگر جامعه باز پیدا شود، اگر مردم شهروند بگردند، اگر جمهوری شهروندان برقرار شود، اگر حاکمیت جمهور مردم جانشین ولایت مطلقه فقیه بگردد، رابطه حقوقمند با حقوقمند ممکن شود، جامعه ما می تواند رشد کند، زن و مرد، یکی دیگری بگردد، رابطه های حقوقمند با حقوقمند برقرار کنند و یک جامعه دیگری پیدا کنیم. می بینید که این نیروهای محرکه بالفعل وجود دارند، بالقوه نیروی محرکه اند، طبیعتا رژیم باید اینها را خنثی کند. 

هرگاه کسانی که می خواهند جامعه این تحول را انجام بدهد، بتوانند اندیشه راهنمایی در خور آن جامعه باز داشته باشند، جمهوری شهروندان را پیشنهاد کنند، خود برای آن تحول الگو باشند، چون بدون الگو، بدیل، آرمان، آینده و تحول وجود ندارد، به شمایی که خود را در مقام فعال سیاسی برای تحول ایران می دانید، هشدار می دهم که تا الگو نشوید، در جامعه ایرانی کاربرد پیدا نمی کنید، بدیل بمعنای درست کلمه بوجود نمی آید، البته جنبش پدید نمی آید، اینستکه نیروهای محرکه ای که عرض کردم، زنان، دانشجویان، قشرهای زحمتکش جامعه ایرانی و فعالان سیاسی بیش از همه باید در الگو شدن، پدید آوردن بدیل، اندیشه راهنمای در خور برای جامعه باز کوشش کنند و اینکه در هر جا، مثلا اگر در خانه چنین الگویی برای نهاد خانواده فردا پدید بیاید، می بینید که خودش عامل تحول عظیم می شود، اینها اموری نیست که رژیم بتواند مهار کند و در سطح جامعه مدنی شدنی هستند، لازم است که جامعه به مسئولیتهای خودش واقف شود، خود را مسئول بشمارد و به عمل بربخیزد.

شاد و پیروز باشید

متن تنظیم شده گفتگوی 5 اردیبهشت 1393 با رادیو عصرجدید

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

 

 

 

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter