وضعیت سنجی چهل و چهارم: قدرت نمی‌تواند نمک شناس باشد و ضرورت حذف مدعی ها

٭ قدرت نمک نشناس است و نمی‌تواند نباشد:

در 14 اردیبهشت 94، هاشمی رفسنجانی، در دانشگاه امیر کبیر، در مقام سخن گفتن از موقعیت خود در قبال خامنه‌ای، گفته‌است که امیر کبیر ناصرالدین شاه را به شاهی رساند و پایه‌های سلطنت او را مستحکم ساخت. اما او نمک ناشناسی کرد و امیر‌کبیر را کشت. اگر در مقایسه موقعیت خود در قبال خامنه‌ای به این اندازه بسنده کرده بود، هنوز مخاطبان او می‌فهمیدند که او خامنه‌ای را نمک نشناس می‌داند و نمک نشناس معرفی می‌کند. با این‌حال، او، هم بدین‌خاطر که تردیدی باقی نگذارد که دارد در باره خود و خامنه‌ای سخن می‌گوید و هم برای این‌که بیشتر تقصیر را به گردن اطرافیان بیاندازد، سنگینی مسئولیت قتل امیر‌کبیر را بر دوش اطرافیان ناصرالدین شاه می‌نهد.

     اما او می‌داند که با تحمیل احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهوری، خامنه‌ای کار «پاک سازی» رژیم را آغاز کرد. در میان نامزدهای «انتخابات» ریاست جمهوری سال 92، روحانی را برگزید، زیرا باوجود او در مقام ریاست جمهوری، بهتر می‌توانست جریان حذف «سران فتنه» را که هاشمی رفسنجانی در رأس آنها است، به پایان رساند. روحانی و حکومت او به دو کار می‌آیند: یکی پایان بخشیدن به بحران اتمی، باجام زهر تسلیم را شهد کردن و به خورد مردم دادن و دیگری به اتمام رساندن جریان حذف سران فتنه. این دو هدف را، بهنگام اعلان نتایج «انتخابات» مهندسی شده، آقای  بنی‌صدر برای مردم ایران،  توضیح داد و این توضیح دادن را مکرر کرد. اینک، این هاشمی رفسنجانی  است که فاش می‌گوید ، خامنه‌ای بر حذف او مصمم است و از نمک‌نشناسی او، شکوه می‌کند.

     اما از امرهای واقع مستمر در تاریخ، یکی این‌است که هر مستبدی، پیش از مرگ، مخالفان احتمالی ادامه حیات رژیم خود را از میان بر می‌دارد. رضا خان نیز چنین کرد. وقتی  قوای متفقین در شهریور 1320 وارد ایران شدند و او دانست که رفتنی است، فروغی را نخست وزیر کرد. از دید او، فروغی با انگلستان سر و سِر داشت. فروغی دو کار کرد: گرفتن استعفاء از رضا خان – که خود آماده استعفاء بود – و دیگری شاه کردن محمد رضا پهلوی. آن زمان، در درون رژیم او کسی نبود که بتواند مزاحمتی ایجاد کند. خامنه‌ای جز همان کار که او کرد نمی‌کند: می‌خواهد جریان جانشینی همانطور انجام بگیرد که او می‌خواهد. پس باید، در درون رژیم، موانع را از سر راه بردارد.

     نه رضا خان نمک شناس بود و  نه خمینی نمک شناس بود و نه خامنه‌ای. زیرا وقتی کسی کانون تمرکز قدرت می‌شود، از فرامین قدرت اطاعت می‌کند. از فرامین قدرت یکی ضرورت حذف مدعی‌ها است. کسانی هم که بتوانند موقعیتی بجویند و خودکامگی رویه کنند را نیز محکوم به حذف می‌کند. به قول شاه سابق قدرتمدار نمی‌تواند دوست داشته باشد و به قول خمینی، «من با کسی عقد اخوت نبسته‌ام»!

      تنها خامنه‌ای نیست که حذف مدعی‌ها را ضرور می‌بیند. کسانی که هاشمی رفسنجانی «اطرافیان» می‌خواند، در واقع همه آنها که حفظ موقعیتشان در گرو ساختار کنونی قدرت با محوری از نوع خامنه‌ای است، مصر هستند که مدعی‌های قدرت حذف بگردند:

٭چهار تمایل در سپاه که یکی از آنها ذوب شدگانی هستند که بطور مستمر در تمامی سرکوبها نقش «فرماندهی» را داشته‌اند:

هم‌اکنون، در سپاه، چهار تمایل وجود دارند. این بار، ما افراد شاخص یک گروه از آنها و نقشی که برعهده اینان است را می‌شناسانیم:

1. یک تمایل، «سرکوب‌گران هستند». در مقامهای فرماندهی، افراد این گروه، یا فرمانده هستند و یا معاون فرمانده. شیوه مهره‌چینی اضداد را خامنه‌ای از پهلوی‌ها آموخته است. با این تفاوت که سپاه و بسیج و اطلاعات سپاه و فرماندهی نیروهای انتظامی در دست اعضای این گروه هستند. افراد این گروه در سه قوه‌ای که دولت را تشکیل می‌دهند (قوه قضائیه و قوه مجریه و قوه مقننه) حضور دارند. بخش عمده‌ای از وسائل ارتباط جمعی (صدا و سیما) و روزنامه‌ها و سایت‌ها و نمازجمعه‌های «اصلی» (تهران و قم و مشهد و تبریز و شیراز و اصفهان و...) در دست آنها است.

● ویژه‌گی اعضای گروه اینست:

     اطاعت از رهبري – اين گروه عده اي از سرداراني هستند كه در طول دوران جنگ، دستیار  کانون کنونی قدرت بوده‌اند و بعد از آن با توجه به آموزش‌هاي خاصي كه از سوي برخي روحانيون خشونت طلب ديده‌اند، در تهدید خاتمی به کودتا و قتلهای سیاسی که رژیم به آنها «قتل‌های زنجیره‌ای» نام  نهاده – هنوز هم آتش کینه خامنه‌ای و افراد این گروه فرو ننشسته و خانه  فروهر ها را ایلغار و ویران کرده‌اند - سپس در مهندسی کردن انتخابات ریاست جمهوری و از صندوق بیرون آوردن نام احمدی نژاد و سرکوب‌ها در حکومت خامنه‌ای – احمدی نژاد و ایستادن در برابر احمدی نژاد وقتی در مقام اعتراض به خامنه‌ای برآمد و مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال 88  که در واقع کودتا بود و سرکوب جنبش مردم و سرکوب‌های کنونی شرکت داشته‌اند و هم‌اکنون دو وظیفه بر عهده آنها است: مهندسی انتخابات مجلس و مجلس خبرگان و تدارک زمینه جانشینی خامنه‌ای در صورت مرگ او. اين گروه در هر سه آزمايش و امتحان مرحله اول ازاطاعت سربلند و موفق بيرون آمده اند و در نتيجه مورد اعتماد رهبري مي باشند. در ادامه تنها به برخي از اين سرداران كه در هر سه امتحان مرحله اول  شركت داشته اند مي پردازيم. منظور از مرحله اول يعني شركت در سركوب هاي خياباني، شكنجه و قتل مخالفان و ترورها و مهندسی انتخابات و حذف مخالفان درون نظام است. افراد شاخص این تمایل در سپاه عبارتند از:

● افراد شاخص تمایلی که جانب خامنه‌ای را در برابر مخالفانش در رژیم دارد:

    محمد باقر قالیباف- غلامعلی رشید - عزیز جعفری-  قاسم سلیمانی-  جعفر اسدی - احمد کاظمی - محمد کوثری- اسدالله ناصح - محمد باقری - غلامرضا محرابی - عبدالحمید رئوفی‌نژاد - نورعلی شوشتری- علی احمدیان -احمد غلامپور - یعقوب زهدی - نبی‌الله رودکی - علی فدوی - غلامرضا جلالی - امین شریعتی - حسین همدانی - اسماعیل قاآنی - علی فضلی - علی زاهدی - مرتضی قربانی - محمد رضا نقدي - رمضاني- طه طاهري - محمد جعفري با نام مستعار محمد جوادی و محمد صحرارودی) - سعيد قاسمي - حسين الله كرم - مسعود ده نمكي – عبداللهي - غلامحسين بشردوست - محمد باقر ذوالقدر - احمدي مقدم - محسن رضايي (خامنه‌ای او را به سپاه بازگردانده‌است) – فرهاد نظری – فرهاد بهبهانی – حسن فیروزآبادی – حسین طائب – مسعود جزایری – حسین شریعتمداری.

اسامی زیر که بانیان قرارگاه عمار هستند بر این اسامی افزوده می‌شوند. قرارگاهی مأمور سرکوب است  و در ارتباط با شبکه روحانیان «ذوب شده در ولایت» نظیر مصباح یزدی و محمد یزدی که اینک رئیس مجلس خبرگان است و برای هاشمی رفسنجانی و نیز روحانی، خط و نشان می‌کشد می باشد:مردم ایران، زیان حاصل از توافق نهائی را هرچه باشد، بر بدتری که زندگی در شرائط تحریم و تهدید به جنگ است، ترجیح می‌دهند

٭بانیان قر ارگاه عمار  که در ارتباط با مصباح یزدی و محمد یزدی و همانندهایشان هستند:

    حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان (پدر عروس نوه آيت الله مهدوي كني و مسئول اتاق فكر نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه‌ها و عضو هيات امناي دانشكده هنر دانشگاه تهران به همراه سردار عزت الله ضرغامي و سردار مسعود ده نمكي!) - حجت‌الاسلام مهدي طائب،(برادر حسين طائب و داماد حجت الاسلام حقاني و استاد دانشگاه! -سردار‌ دكتر! سعيد قاسمي (معاون اسبق سپاه محمد و از رهبران چماقداري و حمله به مراكز مختلف -  وحيد جليلي (برادر سردار سعيد جليلي و سردبير ماهنامه راه) - مهدي كوچك‌زاده (نماينده مجلس و سخنران انصار حزب الله ) -  حميد رسايي (نماينده مجلس و مدير مسئول نشريه 9 دي و از سخنرانان انصار حزب الله) -  نادر طالب‌زاده (نويسنده و كارگردان و مجري برنامه راز ) - سردار دكتر! حسن عباسي از سرداران معروف سپاه پاسداران - حجت‌الاسلام علي ثمري مشاور سردار دكتر محمود احمدي نژاد - سعيد حداديان مداح اهل بيت - سردار دو دكتره! حاج حسين الله‌كرم  - حجت‌الاسلام قاسم روانبخش شاگرد سرشناس آيت‌الله مصباح.

 

    این افراد با شاخه روحانی  (مراکز قم و مشهد و تبریز و اصفهان و شبکه منبری‌ها و مداحان) و نیز مافیاهای نظامی- مالی در ارتباط هستند و تمامی شبکه‌ها به «بیت رهبری» وصل هستند. با آن‌که در بیت، مجتبی دست بالا را دارد اما گروه‌بندی یکی نیست. از این‌رو، خامنه‌ای در کار تغییر مهره‌ها به ترتیبی است که هم خود بتواند مهار از دست داده را بدست آورد و هم اگر از میان برخاست، نظام بدست مخالفان او نیفتد:

٭ آیا خامنه‌ای ضعیف شده و بدین‌خاطر، هاشمی رفسنجانی رویاروئی را علنی کرده‌است و یا در بن‌بست حذف شدن چاره‌ای جز این‌کار نیافته‌است؟:

     این واقعیت که رژیم نظم و انتظام از دست داده و خط خامنه‌ای را کم‌تر کسی می‌خواند، سبب شده‌است که رفتن هاشمی رفسنجانی به دانشگاه امیر کبیر و مقایسه کردن خود را با امیر کبیر و خامنه‌ای را با ناصرالدین شاه، علامت ضعف لاعلاج خامنه‌ای بدانند. خامنه ای در 16 اردیبهشت یک‌بار دیگر، گفت: بامذاکره تحت شبح تهدید مخالف است و مذاکره کنندگان باید خطوط قرمز را رعایت کنند. این سخن را، با علم به این‌که «تفاهم نامه لوزان» با عبور از تمامی خطوط قرمز امضاء شده‌است، گفت. باتوجه به این‌که بدون موافقت قبلی او تسلیم نامه لوزان امضاء نشده‌است، امضای آن دلالت بی‌چون و چرائی دارد بر ضعف او.

     جانبداران این نظر می‌گویند: وقتی هاشمی رفسنجانی این‌سان علنی با خامنه‌ای رودررو می‌شود، پس می‌داند که «رهبر» ضعیف است. اینان بر روی رویدادها در آینده نزدیک، شرط بندی می‌کنند: اگر خامنه‌ای ضربه‌ای سخت به هاشمی رفسنجانی وارد نکند، بدین معنی است که ضعف او قطعی است و هاشمی رفسنجانی با ارزیابی از تعادل قوا در درون رژیم و موقعیت خامنه‌ای و طرفدارانش در میان مردم، موقع را برای رویاروئی مستقیم مناسب دیده‌است.

     اما مخالفان این نظر می‌گویند: پیش از این، ضربه مرگ‌بار را خامنه‌ای بر هاشمی رفسنجانی وارد کرده‌است. هاشمی رفسنجانی خود نیز خویشتن را در وضعیت امیرکبیر – که چون خود شخصیتی نشد و بیشتر از هرکس دیگر در رژیم در جنایت‌ها و فسادها و خیانت‌ها نقش دارد، خود را امیرکبیر می‌خواند – بعد از عزل، بسا در حمام فین کاشان، در انتظار کشته شدن سیاسی می‌بیند. تازه‌ترین ضربه‌های مرگبار به او، فریب دادنش و نامزد ریاست مجلس خبرگان شدنش و انتخاب محمد یزدی به ریاست آن مجلس و محکوم شدن مهدی هاشمی به 15 سال زندان و حمله‌های مطبوعاتی مستمر به او و افراد خانواده او است. پرسشی که اینک پاسخ می‌طلبد، اینست: آیا شورای نگهبان صلاحیت او را برای عضویت در مجلس خبرگان را رد خواهد کرد و یا با مهندسی انتخابات، او رأی نخواهد آورد و یا با این‌همه، دارو دسته خامنه‌ای اجازه خواهند داد تنها و بی‌کس، در عضویت مجلس خبرگان بماند؟

٭ توافق نهانی و سرنوشت دو جبهه رویارو در درون رژیم:  ،

    هردو طرف می‌دانند که باید تسلیم نامه را امضاء کنند. باوجود این، شاخه تبلیغاتی طرفدار ساختار کنونی نظام، با شدت تمام به حکومت روحانی و «سران فتنه»، بیشتر از همه به شخص هاشمی رفسنجانی می‌تازد. یک دلیل دیگر این تاخت و تاز تبلیغاتی، مخالفت این جبهه است با سیاست خامنه‌ای در منطقه. این جبهه می‌پندارد:

1. مردم ایران، زیان حاصل از توافق نهائی را هرچه باشد، بر بدتری که زندگی در شرائط تحریم و تهدید به جنگ است، ترجیح می‌دهند. بنابراین، مردم نه جانب خامنه‌ای و جبهه‌ای که او را آلت فعل کرده که جانب این جبهه را دارند. و

2. با امضای توافق نهائی، سیاست خارجی جانب آنها را می‌گیرد.

    بنابراین، این جبهه اعتدال و اصلاح طلب و اصول‌گرای واقع بین است که دست بالا را پیدا می‌کند.

    و واقعیت این‌است که ماندن در مدار بسته بد و بدتر است که روزگار مردم ایران را چنین سیاه کرده‌است. هرگاه محوری که ولایت مطلقه فقیه است برجا بماند، سرنوشتی جز گذر از بد به بدتر وجود ندارد و نمی‌تواند وجودنداشته باشد.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter