در وضعیت سنجی 52، سخن ظریف در باب قرارداد ترکمن چای و قرارداد 1919 را نقل و نقد کردیم. آن زمان، خبر را دریافت کرده بودیم و سند را در اختیار نداشتیم. پس نوشتیم که سخن حق است اما نمیگوئیم قول ظریف است. اینک متنی که در مجله اندیشه پویا مورخ اردیبهشت 1394 به قلم جلال توکلیان اننشار یافت است، در اختیار است. آن سخن از ظریف بودهاست و بلحاظ اینکه گویایی نوع توافقی است که مأمور به امضای آناست، عینا نقل میکنیم:
ظریف نخست از بلاها یی که بر سر مذاکره کنندگان آمدهاند سخن میگوید: «قوام که در عزلت مرد و تیمورتاش که در زندان جان سپرد و موسویان که به زندان افتاد و امیر انتظام که تا اعدام پیشرفت. جامعه و دولت برای مذاکرهکنندگان ایرانی چه تقدیری رقم میزنند؟ بر سر این مرغان عزا و عروسی چه میآید؟ هیچوقت کسی نمیپرسد وثوقالدوله تحت چه شرائطی قرارداد 1919 را امضاء کرد. کسی از افرادی که مملکت را به چنین موقعیتی رساندند، سراغی نمیگیرد. هیچکس از بانیان جنگهای دوم ایران و روس، سئوالی نمیپرسد. هیچکس به ایرانیانی که با امریکائیان مذاکره کردند تا روند انتقال قدرت در طی انقلاب با مسالمت انجامگیرد، آفرین نمیگوید. تاریخ فقط خائنهائی را که (قرارداد) ترکمنچای را امضاء کردند نفرین میکند. خائنهائی که قرارداد دارسی را تمدیدکردند. خائنهایی که (قرارداد) 1919 را امضاء کردند. خائنهائی که با امضای نفت شمال، غرور ملی را شکستند و به استالین باج دادند. خائنها و سازشکارانی که ضعیف و جبون بودند. هیچچیز به اندازه شکست در مذاکرات، برای مذاکره کننده ایرانی، امتیاز کسب نمیکند. هنوز اتفاقی نیفتاده، یکی از مخالفان چپگرا میگوید که مصدق با امپریالیسم جنگید. ولی من امپریالیسم را نوازش کردم. هر حرف که میخواهند بگویند. این حرفها از جرأت من در رسیدن به توافق با غربیها نخواهد کاست. (این دو جمله، دقیق نیستند. زیرا متن ارسالی به زحمت قابل خواندن است)
٭ سندی ماندگار و این پرسش: آیا براستی کسی از ایجاد کنندگان وضعیتی که، درآن، امضای قراردادهای ترکمن چای و 1919 و تمدید قرارداد دارسی معروف به قرارداد 1933 و قرارداد کنسرسیوم و قرارداد الجزایر و قبول قطعنامه 598 و اینک «توافق نهائی» نپرسیدهاست و نمیپرسد و آیا شکست در مذاکرات سبب محبوبیت مصدق شد؟:
1. نخست باید بگوئیم که ظریف میتواند ادعا کند که او در زمره مذاکره کنندگانی که حقیقت را به مردم نگفتند، نیست. زیرا او گفتهاست:
1.1. بلوف نزنید. نیروی نظامی ایران تاب تحمل یک بمباران را نیز نمیآورد.
1.2. و میگوید همانند وضعیت حاصل از شکست در جنگهای دوم ایران و روس و وضیعت ایران، بهنگام امضای قرارداد 1919 و قراردادهای بعدی، بحران اتمی را کسانی ایجاد کرده و وضعیت کنونی را بوجود آوردهاند و در این وضعیت، جز کاری که امضاءکنندگان آن قراردادها کردند، کار دیگری نمیتوان کرد. در آغاز، از احمدی نژاد و نقش او در ایجاد بحران اتمی سخن میگوید. اما تمام حقیقت را نمیگوید. هرگاه می خواست تمام حقیقت را بگوید، باید می گفت:
● مسبب و مسئول اول، هاشمی رفسنجانی و خامنهای هستند. وقتی اولی، هاشمی رفسنجانی «رئیس جمهوری» و دومی، خامنه ای «رهبر» شدند، درصدد خرید بمب اتمی از کشورهای جدا شده از امپراطوری روسیه و نیز پاکستان برآمدند و چون نتوانستند بخرند، دست بکار ایجاد تأسیسات اتمی در دل خاک شدند و دست به خرید سانتریفوژهای اسقاط از پاکستان زدند. و
● مسبب و مسئول دوم ،خاتمی و همکاران او، از جمله، روحانی، دبیر شورای امنیت ملی وقت و «رئیس جمهوری» کنونی هستند. زیرا او،(خاتمی) هم مسئول تبلیغات جنگ بود و هم در حکومت هاشمی رفسنجانی مدتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و هم در حکومت او بود که (در سال 1376) «سازمان اداری و نهادهای رسمی هستهای» تأسیس شد و او و همکارانش حقیقت را به مردم ایران نگفتند. و
● مسئول سوم احمدی نژاد و حکومت او است که هم به مردم ایران دروغ گفت و هم عامل تشدید بحران و صدور قطعنامهها شد که او آنها را «ورق پارههای بیارزش و بیاثر» میخواند.
● گردانندگان سپاه که تصدی کنندگان خرید بمب اتمی و سپس سازماندهندگان ساخت آن بودند، در تقصیر با همه مسببها و مسئولان بالا شریک هستند.
2. ظریف منطق صوری بکار میبرد تا که غیر قابل مقایسهها را بایکدیگر مقایسه کند و مدعی میشود شکست در مذاکرات سبب امتیاز جستن برای مذاکرهکننده شکست خورده میشود و مصدق را مثال میآورد:
2.1. راست نمیگوید. زیرا مصدق در مذاکرات شکست نخورد. دستکم، دو سند از اسناد محرمانه وزارت خارجه امریکا، صراحت دارند که مصدق بلحاظ اقتصادی شکست دادنی نیست و باید مسئله نفت را با او حل کرد. او پیروز شد. خائنان به ایران کودتا کردند و این پیروزی را از مردم ایران دزدیدند و به امریکا و انگلیس دادند. چنانکه
2.2. بنیصدر در جنگی که با تجاوز قوای صدام به ایران آغاز شد، پیروزگشت. اسناد محرمانه میگوید رژیم صدام در چهارمین ماه جنگ شکست خود را پذیرفته بودند. سران 8 کشور اسلامی که برای واسطهگری به ایران آمدند، از زبان سخنگوی خود، کار ارتش ایران را نه یک حماسه، که یک معجزه خواندند. هیأت عدم تعهد پیشنهادی را با خود از تهران به بغداد برد که قبول آن از سوی صدام یک پیروزی مسلم برای ایران بود و صدام آن را پذیرفت. قرار برآمدن هیأت عدم تعهد به ایران در 24 خرداد 60 بود که از دفتر رجائی به وزیر خارجه کوبا تلفن شد که چون فعل و انفعالی در حال انجام است فعلا به ایران نیائید. آن «فعل و انفعال» کودتای خرداد 60 بود که یکی از هدفهایش ادامه دادن به جنگ بود – در هشدارنامه 22 خرداد 60، بنیصدر این هدف و هدفهای دیگر کودتا را به مردم ایران خاطرنشان کرد - . و سرانجام، جنگ در شکست پایان یافت و خمینی جام زهر شکست را سرکشید.
2.3. گفتگو کنندگانی که از دید ایرانیان خائن هستند همانند کسانی که ایرانیان آنها را خادم میدانند، نیستند. این دو از یک قماش نیستند:
● مذاکرهکنندگان و امضاءکنندگان قراردادهای ترکمن چای و 1919 و 1933 و کنسرسیوم و الجزایر و قبول کنندگان قطعنامه 598 و طرف معاملههای پنهانی اکتبر سورپرایز و ایران گیت، عمله استبداد بودند. کسانی بودند که در ایجاد وضعیتی که درآن، جز تسلیم چارهای نماند، شرکت داشتند، به استثنای عباس میرزا و دستیاران او که با جنگ مخالف بودند. با جنگی که دستگاه روحانی نیز آتش بیار آن شد، مخالف بودند و نسبت به دیگران، در امضای آن قرارداد، تقصیر کمتری داشتند.
● مذاکره کنندگان در باب نفت بعد از ملی کردن، نه در بستن قرارداد دارسی و نه در انعقاد قرارداد 1933 شرکت داشتند و در طول زندگی، در استقلال و آزادی زیستند و استقلال و آزادی را هدف قراردادند. مصدق و یاران او و بنیصدر و یاران او بر حقوق ملی مردم ایران ایستادند و پیروز شدند. پیروزی آنها را خائنانی از قماش ایجاد کنندگان وضعیت بنبست دزدیدند و به سلطهگران سپردند. آنها شکست نخوردند تا بخاطر شکست نزد مردم ارجمند بگردند. آنها بر حقوق ملی مردم ایران ایستادند و ایستادن براین حقوق آدمی را شکست ناپذیر میکند. هرگاه ظریف نیز از توجیهگری باز ایستد و بر حقوق ملی مردم ایران بایستد، خواهد دانست راهکار، تسلیم قدرت خارجی شدن و توجیه امضای توافقنامهای از نوع ترکمنچای نیست. بلکه مراجعه به مردم ایران و اظهار حقیقت و تمام حقیقت به این مردم است: ریشه فساد را باید برکند. وگرنه، گروگانگیری و جنگ 8 ساله و بحران اتمی که دارد ربع قرنی میشود (از زمان اقدام به خرید بمب اتمی)، بحرانهای دیگر به دنبال میآورد. بحران جنگ در منطقه و شرکت رژیم درآن، هماکنون واقعیت جسته است.
3. کسی که وزارت خارجه کشوری چون ایران را تصدی میکند، کافی نیست که در دانشگاهی امریکائی درس حقوق و دیپلماسی بینالمللی را خوانده باشد، باید تاریخ کشور، دستکم تاریخ روابط ایران با قدرتهای خارجی نیم قرن اخیر کشور را آموخته و آویزه گوش کرده باشد. تا نگوید کسانی با امریکا مذاکره کردند و سقوط مسالمت آمیز شاه را ممکن ساختند. آن مراجعه به قدرت خارجی، کدخدای دنیا شناختن امریکا و معامله با واپسین سفیر امریکا بر سر ایجاد رژیم پایدار بر پایه اتحاد ارتش و روحانیت ( معروف به اتحاد چکمه و نعلین ) شد که وضعیت امروز کشور حاصل آناست. سندهای محرمانه منتشر شده همه در اختیار او هستند تا بداند این ارتش بود که حاضر نشد تحت فرمان یک افسر امریکائی، با مردم ایران بجنگد وگرنه حکومت کارتر آماده کودتای نظامی بود. باور آن ارتشیان، همانند دیگر مردم ایران این بود که خمینی میداند دین یعنی عهد و به عهدی که در حضور مردم جهان با مردم ایران بسته است وفا میکند و اما او نکرد.
4. سندی که ارزیابی ظریف از توافق نهائی و امضای آناست، امتیازی برای او است و خطابی است به چاپلوسان که عرض خود میبرید و به خود و هوشمندی مردم ایران توهین روا میدارید:
از نظر رژیم یک زمان، «مبارزه بر سر اتم» از نهضت ملیکردن نفت بزرگتر بود. و حالا، پایان دادن به آن «مبارزه» ولو به قیمت تعطیل آن تأسیسات مهمترین کار و خواست مردم ایران شدهاست. کسی چون خاتمی که در شمار مسئولان پدیدآورنده وضعیت کنونی است، میگوید: «اکثریت مردم ایران نگرانند و میخواهند این مسئله حل شود. این فرصت را نباید از دست داد. ایران، در موقعیت کنونی، با اجازه رهبری، مذاکرات را شروع کرده و این سیاست اصلی کل نظام است. امام دوم شیعیان، در رابطه با صلح با معاویه، در یک پیچ بزرگ تاریخی، قرار گرفتند و کار فوقالعاده بزرگی کردند. البته انتظار از امام، رهبر و پیشوای جامعه همین است که کار بزرگ کنند. برای اینکه چیز بزرگتری در تاریخ بماند، زندگی تلخی را که بعد از استیلای معاویه بر جامعه حاصل شد، پذیرفت».
سخنان او به همان اندازه که تناقض دارد، دروغ و دروغ بزرگ است. اما تناقضها:
4.1. مقایسه، صوری و دروغ است. بحران اتمی را خامنهای و هاشمی رفسنجانی و خود او و برشمردگان دیگر بوجود آوردهاند. امام حسن بحرانی پدید نیاورد. جنگی به او تحمیل شد و معاویه سرداران قشون او را خرید. او شکست نظامی را به پیروزی سیاسی و اخلاقی برگرداند. توضیح اینکه، برخلاف رژیم ولایت فقیه، آن امام، واقعیت، یعنی شکست نظامی را که خود نیز مسئول آن نبود، درجا پذیرفت و این پذیرفتن را هم نه کار بزرگ و نه فوقالعاده بزرگ خواند. و چون، میدانست هر مردمی زیانهای بزرگ را بخاطر طرز فکر خود میپردازند، بنابراین، عامل شکست نظامی، این طرز فکر قدرت محور و اعتیاد به اطاعت از قدرت است، تن به تسلیم و فعلپذیری نداد و بنارا بر ایجاد فرصت برای برانگیختن انسانها به تغییر طرز فکر و فراهم آوردن اسباب پیروزی گذاشت. و
4.2. به قول خود ظریف، توافق نهائی از قماش قراردادهای ننگین گذشته، ترکمن چای و... است و نه« کار فوقالعاده بزرگ». و
4.3. تناقض در گفته آشکار است: «کار فوقالعاده بزرگ» «در یک پیچ بزرگ تاریخی»، زندگی تلخ ببار نمیآورد. زندگی بس شیرین ببار میآورد. اگر زندگی امام حسن، بعد از صلح، تلخ شدهاست، پس صلح با معاویه، «کارفوقالعاده بزرگ» «دریک پیچ تاریخی بزرگ» نبودهاست. راستی ایناست که شکست و سلطه بنیامیه شکستی بزرگ و بس ویرانگر بود و در دوره بنیامیه بود که کار از خود بیگانه کردن اسلام در بیان قدرت، با استفاده از فلسفه قدرت فیلسوفان یونان کامل شد. پس کار بزرگ امام حسن و جانشینان او بازگردان اسلام به فطرت خویش، به بیان حق بود. بدینسان، شکست نظامی و سیاسی و سلطه بنیامیه شکست بزرگ و تن دادن به آن بس رنج آور بود. تسلی، کوشش برای رهاندن اسلام از ناچیز شدن در بیان قدرت بود. افسوس که امروز، اسلام ولایت فقیه هیچ از اسلام معاویه و جانشینان او کم ندارد. و
4.4. سلطه بنیامیه را کار فوقالعاده بزرگ نمیتوان خواند. قیاس صوری که خاتمی بکار میبرد، بسا بیآنکه بخواهد، سبب جاری شدن حقیقت بر زبان او میشود: سلطه امریکا و 5 کشور دیگر از رهگذر «توافق نهائی»، زندگی ایرانیان را بس تلخ میکند. زندگی ایرانیانی را تا بخواهی تلخ میکند که ایجادکنندگان بحران اتمی نبودهاند و همچنان از چند و چون آن و نیز از محتوای توافق ناآگاهند. نه تنها کشورشان به مهار بیگانه در میآید، بلکه باید رژیم مرگ و ویرانی و فساد آفرین ولایت مطلقه فقیه را نیز تحمل کنند و چیزی بدست نیاورده، موقعیت بس خطرناکی هم در منطقه پیدا کنند.
4.5. در ایران تحت ولایت مطلقه فقیه، معانی همه مقلوب شدهاند: ایران را با دنیا طرف کردن و به توافقی تن دردادن که ایران را تحت مهار 5+1 در میآورد و باجگذار این قدرتها و دیگر قدرتها و حتی شیخهای خلیج فارس شدن، عظمت ایران و برابر نشستن با 6 قدرت جهان معنی یافتهاست. ایران را در حلقه آتش و در محاصره پایگاههای نظامی و اطلاعاتی درآوردن، نبوغ خامنهای در سیاست خارجی معنی جسته است. در این رژیم چاپلوسی نیز اندازه نمیشناسد.
٭ نایافته دم، دوگوش گم کرد، سلاح اتمی بدست نیاورده، ممکن است گرفتار تحریم تسلیحات نیز بماند:
5. از مسائل برجا مانده که سبب تمدید گفتگوها شدهاند، یکی برجا ماندن تحریم معامله اسلحه با ایران و دیگری ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران و بطور مشخص، بازدید از تأسیسات نظامی و بازجوئی از دست اندرکاران برنامه اتمی ایران است. درپایان سفر به ایران، آمانو گفت: در صورت همکاری ایران، تا پایان سال جاری مسیحی، مسئله وجود یا عدم وجود بعد نظامی برنامه اتمی ایران را آژانس حل میکند. از آن پس نیز ایران تحت بازرسی بر طبق پروتکل الحاقی و «بازرسی ویژه» میماند.
گارت پورتر مقالهای (بتاریخ 8 ژوئیه 2015) انتشار داده و ، درآن، به هردو مسئله پرداختهاست:
5.1. مسئله برجا ماندن تحریم فروش اسلحه به ایران:
● تنها مسئلهای که میتواند بر سر راه توافق وجود داشته باشد، باقی ماندن تحریم معامله اسلحه با ایران است. بحث برسر ایناست که در قطعنامهای که شورای امنیت باید تصویب کند، آیا باید لغو تحریم معاملات اسلحه با ایران گنجانده شود یا خیر؟ تا این زمان، 5 عضو دائمی شورای امنیت اصرار داشتهاند که فروش اسلحه کلاسیک به ایران که بنابر قطعنامه شورای امنیت در 2007 برقرار شدهاست، برجا بماند.
یک دیپلمات که نباید هویت خویش را آشکار میکرد، در 6 ژوئیه، بروز داد که گنجاندن عدم لغو تحریم معاملات اسلحه با ایران، در متن قطعنامه، مطرح شدهاست. ایران خواستار رفع کامل تحریمها از جمله تحریم معاملات اسلحه با ایران است. باوجود این، موضع ایران بخاطر اختلاف نظر میان کشورهای 5+1، تقویت شدهاست. یک دیپلمات اروپائی میگوید: ادامه تحریم معاملات اسلحه در قطعنامه نخواهد آمد زیرا روسیه و چین با آن مخالف هستند و فرانسه نیز موضع ممتنع دارد. فقدان اجماع این امید را بوجود آوردهاست که مانع برداشته شود.
امر مهمی که گارت پورتر بدان نپرداخته، ایناست که هرگاه تحریم معالات اسلحه با ایران برجا بماند، ایران سلاح هستهای که نمییابد، بجای خود، در منطقه، در موضع ضعف باقی میماند. اسرائیل به جای خود، سیل اسلحه بسوی کشورهای دیگر منطقه نیز روان است. بنابراین، ایران میتواند در خطر وضعیتی نظیر وضعیت سوریه قرار گیرد (به قول خامنهای، جنگ نیابتی). ضعف اقتصادی شدید کشور و وجود پایگاههای نظامی و اطلاعاتی درگرداگرد ایران و وجود جنگهای داخلی در شرق و غرب ایران، کشورما را در کام خطری جدید قرارداده است.
5.2. مسئله دومی که به مقیاس کمتری مانع است، مسئله سابقه برنامه اتمی ایران و احتمال وجود بعدنظامی و بازرسیها است. جهش بزرگ به پیش را مدیرکل آژانس، آمانو، انجام داد وقتی گفت: کارشناسان آژانس، با همکاری ایران، میتوانند مسئله را تا پایان سال جاری حل کنند. کشورهای 5+1 براین نظر هستند که تحریمهای مصوب شورای امنیت وقتی برداشته خواهند شد که ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کامل بعمل آورده باشد. دیپلماتهای غربی میگویند کشورهای 5+1 میخواهند اهرم بازرسی را برای سالها در دست داشته باشند. برابر توافق لوزان، ایران پروتکل الحاقی و بازرسی کامل ، حتی از تأسیسات نظامی را، پذیرفته است. در روزهای اول گفتگوهای وین که ادامه دارند، آمانو یک ملاقات با جان کری، وزیر خارجه امریکا و دو ملاقات با ظریف، وزیر خارجه ایران بعمل آورد. به دنبال آن، به ایران سفر کرد و در تهران با روحانی، رئیس جمهوری و شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار و گفتگو کرد. بنابر قول دو مسئول ایرانی که مصر هستند نامشان برده نشود، نتیجه گفتگوهای آمانو در وین و تهران، توافقی شد میان آمانو و ایران، در باب تحقیق آژانس درباره وجود بعد نظامی در برنامه اتمی ایران. این دو میگویند: آمانو قول داده است در گزارش نهائی، مسئله جاسوسی بقصد دست یابی به اطلاعاتی که ایران در اختیار آژانس قرار دادهاست را نیز قید خواهد کرد. رفتار آمانو معلوم میکند که امریکا مایل است آژانس عامل انجام توافق بگردد و نه مانع آن.
بدینترتیب، بازرسی از تأسیسات اتمی و بازجوئی نیز، باقید حل مسئله ظرف شش ماه، پذیرفته شدهاست.