در روز نخست سال نو، خامنهای در یورش زبانی، مستقیم به روحانی و هاشمی رفسنجانی و دیگر دارندگان «طرز فکر خطرناک»، حربۀ «دشمن» (به قول او امریکا) را در سه محور بکار برد:
1. قرارداد وین و «برجام»های دو و سه و چهار و
2. اقتصاد کشور و
3. حاکمیت مردم که تصریح به آن، از زبان مدعی ولایت مطلقه فقیه، بس شگفتیآور است و سپاه و «شرع». حمله، بخاطر سخن گفتن روحانی از «برجام دو» (به قول او آشتی ملی) ملی بود.
اما پیام نوروزی هاشمی رفسنجانی نیز دو جمله بس شگفتآور در بر دارد که اعلان ختم ولایت فقیه است: «روحانیت بدون مردم پرکاه هم نیست» و « مردم معلم من هستند».
بکار بردن حربه «دشمن» با گروگانگیری آغاز گرفت. این حربه در هر چهار بعد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بکار میرود. از جنبه فرهنگی، این حربه در انکار حق (حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی از رهگذر جانشین کردن مصالح نظام) بکار میرود. دانستنی است که هر بار عقل توجیهگری بخواهد عمل در مدار بسته قدرت را توجیه کند، اول کاری که میکند، پرده غفلت کشیدن بر حق و یک چند از واقعیتها است. چنانکه توجیه کنندگان شرکت در «انتخابات مهندسی شده» بر حق حاکمیت و - همان حق که اینک خامنهای از آن سخن میگوید و خواهیم دید چرا – حقوق شهروندی ایرانیان پرده غفلت کشیدند و بعد از آن نیز همین کار را کردند. اما خامنهای، در حمله مستقیم به هاشمی رفسنجانی و روحانی و دیگر «سران فتنه» (بنابر قول او)، علاوه بر حق حاکمیت مردم و حقوق شهروندی ایرانیان، بر این واقعیت نیز پرده میکشد: «انتخابات مهندسی شده» درهمان حال که بلحاظ ترکیب دو مجلس، دستآورد سرمهندس و مهندسان زیر دست او بشمار است، مخالفت جمهور مردم کشور را با او، چون روز نمایان میکند: ایرانیان یکپارچه میگویند او را نمیخواهند.
1. «روحانیت بدون مردم پرکاه هم نیست از سوئی و حاکمیت مردم و تضادش با ولایت مطلقه فقیه از سوی دیگر:
1.1. خامنهای گفتهاست:
«رژیم مستبد و طاغوتی پهلوی، مهمترین سنگر آمریکا در ایران بود، اما انقلاب اسلامی حکومت پادشاهی و حاکمیت شخصی را ریشهکن کرد و به جای آن سنگر مستحکمی به نام «حاکمیت مردم» را بنا نهاد».
این واقعیت که حاکمیت مردم ناقض ولایت فقیه است چه رسد به ولایت مطلقه فقیه، به جای خود، اما چه شده است که خامنهای دم از مخالفت با «حاکمیت شخصی» و موافقت با «سنگر مستحکمی به نام حاکمیت مردم» میزند؟ کاری جز «انتخابات مهندسی شده» انجام نگرفته است. این «انتخابات» است که به او فرصت داده است راست را دروغ بگرداند و خود را برگزیده «حاکمیت مردم» جا بزند و از این موضع، به روحانی و «سران فتنه» یورش زبانی ببرد. بدیهی است این موقعیت را تنها مهندسی انتخابات در اختیار او نگذاشته است. تصدیقهای دروغ کسانی که خامنهای همچنان در کار حذف آنها است، در ضعف، او را قوت گرداندن و حربه ساختن و حربه را بدست او دادن دستیار او شدند:
● روحانی گفت: مردم به نظام و رهبری رأی دادند. و
● خاتمی از در پوزش وارد شد و گفت: پیروز انتخابات رهبر است و حصر شدگان (میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و مهدی کروبی [بخاطر دیر بردن صندوق رای، کروبی رای نداد، لذا فرزندش محمد تقی کروبی هم از طریق بی بی سی فارسی این گله و اعتراض را ابراز داشت]) هم با رأی دادن، اعتقاد خود به نظام را اظهار کردند و جای خود را در درون نظام دانستند.
● با وجود استفاده خامنهای از «انتخابات»، که در مقام پاسخ به خاتمی و در مقام رد و طرد اعتراض کنندگان به تقلب بزرگ در انتخابات سال 1388، از جمله هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی و کروبی و خاتمی و «نانجیب» خواندن آنها، هاشمی رفسنجانی گفت: رهبری انتخابات را تأیید کردند. اما اگر تأیید رهبری انتخابات را صحیح میگرداند، او انتخابات سال 88 را هم تأیید کرده بود. بدین ترتیب، جمله هاشمی رفسنجانی تکذیب خود و تصدیق خامنهای شد. و صد البته او از آن تکذیب و این تصدیق، بر ضد او و دیگر دارندگان «تفکر خطرناک»، سود جست.
● بنابراین، سه تنی که مورد حمله خامنهای قرار گرفتند، حربه لازم را در اختیار او گذاشتند. افزون بر این و مهمتر از این، ترکیب مجلس خبرگان است که دربست در اختیار «رهبری» شد و ترکیب مجلسِ ملتزم به ولایت فقیه است که آن را مجلسی بازهم ناتوانتر و بی اختیار تر گرداند.
بنابراین، او که با جعل نامه از قول خمینی و جعل قول خمینی، «رهبر» شده بود و هیچگاه «حاکمیت مردم» را بر زبان نیاورده بود، اینک، با استفاده از این حربهها، مقام خویش را بعنوان صاحب ولایت مطلقه، متخذ از حاکمیت مردم وانمود میکند و خطاب به «دشمن»، خود را صاحب اختیار ایران میخواند.
هرگاه رأی دادن به جنایتکاران و توجیه آن که جز تدنی اخلاقی و خویشتن را تسلیم کردن به ضد فرهنگ زور نیست، توجیه نمیشد و هرگاه واقعیت همان سان که روی داده است، اظهار میشد و هرگاه بجای پوشاندن واقعیت با دروغ، به صراحت به خامنهای گفته میشد که بنابر نتایج انتخابات مهندسی شده نیز 90 (رأی به نفر هفدهم در فهرست نامزدهای مجلس خبرگان و رأی به نفر سی و یکم فهرست نامزدهای مجلس «شورای اسلامی») درصد مردم ایران مخالف ولایت مطلقه فقیه و شخص او هستند، او کجا میتوانست به خود جرأت دهد، ضعف بزرگ خود را قوت جلوه دهد و سخنانی را بر زبان بیاورد که با شفافیت تمام گویای ناامن بودن و نا امن کردن ایران، هم در بعد سیاسی و هم در بعد اقتصادی و هم در بعد اجتماعی و هم در بعد فرهنگی است.
1.2. و هاشمی رفسنجانی، در پیام نوروزی خود گفته است: «روحانیت، بیمردم، همچون پر کاهی حتی توان حفظ خود را هم نمییابد». سخن او ناقض ولایت مطلقه فقیه و بمنزله اعلان ختم چنین ولایتی است:
● ناقض ولایت مطلقه فقیه است. چرا که بنابر «نظریه»، این فقیه است که همه چیز است و این مردم هستند که هیچ چیزند (در حکم صغیر و ایتام). اگر بدون مردم، روحانیت پرکاهی است که نمیتواند خود را هم حفظ کند و اگر مردم استاد او هستند، از چه رو این «پرکاه» بر آن مردم استادِ «خبرگان»، ولایت مطلقه دارد؟
● سخن امروز او ناقض قول و عمل او در کودتای خرداد 60 نیز هست. در آن زمان، در توجیه کودتا، مدعی شدند که مردم نادانند و رأی آنها ملاک نیست. و اما،
● خمینی که پیش از ورود به ایران، میگفت خمینی پیرو مردم است و نه مردم پیرو او، در بهار 1360، سه بار، مردم ایران را فاقد رأی خواند: بار اول در 6 خرداد گفت : اگر ملت موافقت کند، من مخالفت میکنم. باردوم در 25 خرداد: اگر 35 میلیون نفر بگویند بله من میگویم نه. و بار سوم بهنگام امضای «حکم عزل» رئیس جمهوری: «اگر 36 میلیون نفر مرگ بر خمینی بگویند من این حکم را امضاء میکنم». او به رئیس جمهوری گفته بود: مردم رأی ندارند. ما برای اینکه دنیا نگوید استبداد برقرار کردهایم، انتخابات برگزار میکنیم.
بدینسان، امروز، تصدیق میشود که «ولایت با جمهور مردم» است. اگر جنبش تحریم، تحریم بمعنای رأی دادن به حق حاکمیت و حقوق شهروندی نبود، اگر رژیم از درون نپوسیده بود، تصدیق حاکمیت مردم نیز نبود. اینست که مردم ایران میباید حقوق خویش را بازشناسند و بدانها عمل کنند و به یمن عمل کردن به حقوق، خود و دولت و کشور را از قید ولایت مطلقه فقیه برهانند. وگرنه، «دشمن» همچنان محور سیاست داخلی و خارجی برجا میماند و ناامنیها که ولایت مطلقه فقیه ایجاد میکند، رشد اقتصادی و... را ناممکن میگردانند. چگونه ممکن است حکومتی که خامنهای رئیس و وزیرش را تحت نفوذ دشمن و بسا عامل آن میشمارد، بتواند امنیت سرمایه گذاریها را تأمین کند؟ چگونه بتواند تغییرهای بنیادی در ساختار بودجه و اعتبارات بانکی و صادرات و واردات ایجاد کند؟ چگونه بتواند سیاست خارجی برپایه حقوق ملی را اتخاد کند؟ چگونه بتواند... :
2. خامنهای عصبانی است از این که برجام یک انجام نگرفته، در کار برجامهای دو و سه و چهار هستند!؟:
2.1. در پاسخ به سخن روحانی در باره «برجام دو» (آشتی ملی)، خامنهای گفته است:
«در مقطع کنونی، آمریکاییها به دنبال تزریق تفکر خاصی در میان نخبگان جامعه و سپس افکار عمومی کشور هستند مبنی بر اینکه ملت ایران بر سر یک «دو راهی» قرار دارد و چارهای جز انتخاب یکی از این دو راه ندارد! دو راهی که آنها ادعا میکنند این است که ملت ایران یا باید با آمریکا کنار بیاید و یا بطور دائم تحت فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن باشد».
باتوجه به مواضعی که روحانی از زمان «مبارزات انتخاباتی» بدین سو، اتخاذ کرده است و با توجه به مواضع هاشمی رفسنجانی، حتی بدون تصریحات بعدی خامنهای، جملهها، به روشنی، میگویند که مقصود از «نخبگانی» که امریکا تفکر خاص یعنی مدار بسته کنار آمدن با امریکا و یا دائم تحت فشار امریکا بودن را در آنها تزریق میکند، هاشمی رفسنجانی و روحانی و همکاران این دو هستند. وقتی «رهبر» رئیس جمهوری و... را کسانی میخواند که امریکا فکر تسلیم شدن را به آنها تزریق میکند، دیگر چه کسی در ایران امنیت اخلاقی و بلحاظ رعایت نشدن حقوق، امنیت فرهنگی دارد؟
اما اینبار خامنهای سر راست سخن میگوید تا که محلی برای تعبیر و تفسیر باقی نگذارد و همگان بدانند چه کسانی مورد حمله او هستند:
2.2. خامنهای گفته است:
«وزیر محترم امور خارجه به من گفت: ما نتوانستیم برخی خطوط قرمز را حفظ کنیم. این یعنی وقتی طرف مقابل دولتی مثل آمریکا است، کنار آمدن با او به معنای صرف نظر کردن از برخی مسائلی است که انسان به آنها پای میفشارد».
بدین ترتیب ظریف به او گفته است: « نتوانستیم برخی از خطوط قرمز را حفظ کنیم». اینبار، خامنهای میگوید: برخی از خطوط قرمز رعایت نشده است. با توجه به اختیار خامنهای در تعیین خطوط راهبردی سیاست خارجی و با وجود تعیین خطوط قرمز توسط او، این پرسش از او محل پیدا میکند: اگر برخی از خطوط قرمز رعایت نشدهاند، از چه رو خامنهای با قرار داد اسارت بار وین – به اصطلاح برجام – موافقت کرده است؟ این از بزدلی نیست که ایجاد کننده بحران اتمی بس پر زیان و پر خطر، هم قرار داد اسارت بار را پذیرفته و هم تن به پذیرفتن مسئولیت تسلیم شدن نمیدهد؟ اما او تنها از زیر بار مسئولیت خیانت مسلم به مردم ایران نیست که فرار میکند، بلکه میخواهد بار این مسئولیت را بر دوش کسانی بگذارد که مأمور امضای تسلیم نامه شدهاند:
2.3. خامنهای ادامه داده است:
«از مواردی که در این تحلیل نادیده گرفته میشود این است که هرگونه توافق با آمریکا به معنای ناگزیر بودن ایران به انجام تعهدات و بد عهدی و خدعه و تقلب آمریکا در انجام تعهدات این کشور است که این مسئله را اکنون به عینه میبینیم و این یعنی «خسارت محض».
«در همین توافق نیز آمریکاییها به آنچه وعده داده بودند، عمل نکردند و به تعبیر وزیر محترم امور خارجه، بر روی کاغذ تعهداتی را انجام دادند اما در عمل و از طریق راههای انحرافی مانع از تحقق آن تعهدات شدند. اکنون با وجود توافق هستهای، همچنان معاملات بانکی ما دچار مشکل است و پولهای ایران نیز باز گردانده نشده است زیرا کشورهای غربی و کشورهای تحت تأثیر آنها، از آمریکاییها هراس دارند.
سیاستمداران آمریکایی و وزارت خزانه داری این کشور از یکطرف تحریم را با روشهای خاص و پیچیده، عملاً حفظ میکنند و با دشمنی محض از تهدید به تحریم سخن میگویند و از طرف دیگر در کاخ سفید سفره هفت سین میاندازند و با روشهای «بچهگولزن»، در پیام نوروزی برای اشتغال جوانان ما دلسوزی میکنند!.
این قسمت از سخنان خامنهای تصدیق واقعیتهائی است که مکرر ما، در وضعیت سنجیها، خاطر نشان کردهایم:
● خامنهای تصدیق میکند که تعهدهای برعهده گرفته شده توسط رژیم ولایت مطلقه فقیه الزام آور بودهاند. سخنان بایدن، معاون رئیس جمهوری در کنگره آیپک نیز گویای الزام آور بودن 105 تعهدی است که رژیم، بر طبق قرارداد وین برعهده گرفته است. او گفته است: چون عقاب، ایران را زیر نظر داریم و امریکا، در صورت مشاهده تخلف ایران از توافق وین، وارد عمل خواهد شد. در برابر، رژیم ولایت فقیه هیچ وسیلهای برای مجبور کردن امریکا و اروپا به برداشتن تعهدها ندارد. و
● خامنهای تصدیق میکند که معاملات بانکی دچار مشکل است و پولهای ایران بازگردانده نشدهاند. او قول ظریف را بازگو میکند که بنابرآن، طرف امریکائی، «روی کاغذ، تعهداتی را انجام داده است اما در عمل مانع عملی شدن آنها شده است» و نتیجه میگیرد که قرارداد وین که به آن «برجام» نام نهادند، «خسارت محض» بوده است.
بسیار دیر، او تصدیق میکند واقعیتی را که، پیش و پس از امضای قرارداد اسارت بار وین، خاطر نشان کردهایم. اما اگر اوبهدروغ میگوید که تحریمها برجا هستند و عملیات بانکی با مشکل روبرو هستند و پولهای ایران را هنوز ندادهاند، بر روحانی و «وزیر» خارجه او است که حقیقت را به مردم ایران بگویند و اگر راست میگوید، پس این دو به مردم ایران دروغ گفتهاند. و
● شگفتا! سر رژیمی که مردم را در مدار بسته استبداد مطلقه، در زندان «بد و بدتر» زندانی کرده است، اینک اعتراف میکند خود نیز گرفتار همین مدار بسته بد و بدتر شده است. از ترس بدتر، به بد تن داده و در عمل گرفتار بد و بدتر شده است. محروم کردن خود از فرهنگ استقلال و آزادی و نیاز به قدرت خارجی، بعنوان تنها ستون پایهای که رژیم تک پایه ولایت مطلقه فقیه ناگزیر است از راه رابطه مسلط – زیر سلطه با آن، برپا بماند، «رهبر» نگون بخت را از در پیش گرفتن راه حلی که رهاکردن کشور از «برنامه هستهای» و بیمحل کردن تحریمها است، ناتوان کرده است. خود گرفتار ضد فرهنگ زور است و قدرت خارجی را وسیله محروم کردن ایرانیان، از امنیت فرهنگی (برخورداری از حقوق و بازیافتن فرهنگ و اخلاق استقلال و آزادی) و امنیتهای دیگر کرده است:
2.4. خامنهای از بر زبان آوردن دو کلمه «برجام دو» عصبانی است و بر تشدید ناامنی فرهنگی و دیگر ناامنیها با استفاده از «دشمن»، اصرار میورزد. او میگوید:
آمریکاییها، سه ابزار اساسی و تأثیر گذار دارند: «تبلیغات»، «نفوذ» و «تحریم». واقعیت آن است که دشمن احساس میکند تحریمها در ضربه زدن به ایران مؤثر است البته رفتار ما هم در تقویت این احساس تأثیرگذار بوده است. در برهه ای در داخل، ضررها و ضربات تحریم را بزرگنمایی کردیم همچنانکه در مقطعی در باره آثار برداشته شدن تحریمها هم بزرگنمایی شد در حالیکه تاکنون اتفاقی در این زمینه نیفتاده و اگر وضع به همین منوال پیش رود، اتفاقی هم نخواهد افتاد».
این دیدگاه خاص معتقد است مشکلات اقتصادی کشور تنها در صورتی حل خواهد شد که در موارد مختلف با آمریکا گفتوگو کنیم و از مواضع خود کوتاه بیاییم. این افراد میگویند همانطور که توافق هستهای، «برجام» نام گرفت، گفتوگو با آمریکا در موارد دیگر و حتی موضوع قانون اساسی کشور میتواند «برجامهای ۲ و ۳ و ۴» باشند تا با این گفتوگوها و توافقها، مردم راحت زندگی کنند و مشکلات آنان حل شود. معنای حقیقی این تفکر خطرناک این است که جمهوری اسلامی ایران بتدریج از مبانی قدرت و امنیت خود و از مسائل اساسی که به حُکم اسلام و در چارچوب نظام اسلامی، به آنها پایبند است همچون مسئله حمایت از مقاومت و پشتیبانی سیاسی از ملتهای فلسطین، یمن و بحرین، صرفنظر و مواضع خود را به خواستههای آمریکا نزدیک کند!
در صورت قبول این تفکر خاص، زیاده خواهیهای آمریکا و عقبنشینی در مقابل او در این حد نیز متوقف نخواهد شد. در ادامه این روند تدریجی، جمهوری اسلامی ایران طبعاً باید به آمریکاییها توضیح دهد که چرا سپاه پاسداران و نیروی قدس را تأسیس کرده است، چرا باید سیاستهای داخلی با موازین شرع تطبیق داده شوند، چرا باید سه قوه بر اساس شریعت اسلامی عمل کنند و چرا شورای نگهبان قوانین مغایر با شرع را تأیید نمیکند؟
سه کار «تبلیغات و نفوذ و تحریم» همان دستاویزهائی هستند که دستگاه ولایت مطلقه فقیه، با توسل به آنها، امنیتهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را از مردم ایران سلب کرده است. البته امریکا این سه کار را انجام میدهد. اما بجای آنکه با تأمین امنیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی این حربهها بیاثر شوند، دستگاه ولایت فقیه خود دستیار گرایشهای راست در غرب شده است و اسباب اثر بخشی این حربهها را فراهم کرده است. چرا؟ زیرا میخواهد با بکار بردن آنها در سرکوبگری و سلب هرگونه امنیت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، «نظام ولایت مطلقه فقیه» را حفظ کند. با وجود این، مستقیم و صریح، روحانی و حکومت او را مأمور امریکا در بکاربردن مؤثر این سه حربه معرفی میکند:
● دارندگان «تفکر خطرناک» که برجامهای دو و سه و چهار و... را مطرح میکنند، آیا کسانی جز روحانی و هاشمی رفسنجانی هستند؟ خامنهای آنها را متهم میکند که حاضر هستند از قانون اساسی (اصل ولایت فقیه) و سپاه و سپاه قدس و شورای نگهبان و شریعت اسلامی، بخاطر سازش با امریکا چشم بپوشند. بنابراین، از دید او،
● آشتی با صاحبان این «تفکر خطرناک» موضوع «برجام دو»، البته خطرناک است و نباید انجام بگیرد. به سخن دیگر، نه تنها به روحانی خاطر نشان میکند از یاد نبرد که همچنان بنای او بر حذف «سران فتنه» است، بلکه، بحکم نیاز قدرت به حذف، او و همکارانش و هاشمی رفسنجانی و دستیارانش را هم بطور مستقیم مورد حمله قرار میدهد.
بدینسان، خامنهای سال جدید را سال تشدید ناامنیها گرداند. حکومت روحانی را نیز در مدار بسته تسلیم یا طرد شدن گرفتار کرد. او و حکومتش میتوانند از این مدار بدر آیند. اما این کار نیازمند ایستادن بر حقوق ایرانیان است و نه توجیهکردن قرارداد اسارت بار و توجیهکردن رأی دادن به جنایتکاران و نظاره گر فساد گستردهای ماندن که رانت خواریها است و...
در وضعیت سنجی نود و یکم، به اقتصاد مقاومتی و ده راه کاری میپردازیم که خامنهای از برنامه اقتصاد تولید محور اخذ کرده است. آیا او نمیداند سال را سال ناامنیها کردن با اقتصادی از نوع اقتصاد تولید محور سازگار نیست؟