نخست سخن هاشمی رفسنجانی و تهدید سلیمانی و کشف گروه ترور و بحران سازی برای روحانی و ادامه توأم با شدت حمله به قرارداد وین (برجام) را فهرست کنیم. چراکه همزمانی آنها گویائی دارد:
☚ رفسنجانی به سئوال روزنامه قانون، که اینک توقیف است پاسخ گفته است:
● قانون: گویا از قبل کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی گزینههای رهبری را مشخص و درباره آنها بحث میکنند و در این اواخر آیتالله هریسی اعلام کرده که این کمیسیونها گزینه هایی را شناسایی کرده اند، آیا کسی گزیده شده است؟
٭ هاشمی رفسنجانی: این جزو قوانین آیین نامه داخلی مجلس خبرگان است که هیأت رئیسه کمیسیونی برای آینده نگری دارند و گزینههایی را که صلاحیت عمومی دارند، بررسی و حتی با آنها صحبت و مذاکره میکنند. یعنی این کمیسیون هیچ تصمیمی نمیگیرد، فقط بررسی میکند. آینده نگری اداره یک جامعه ایجاب میکند که اگر روزی رهبری به هر دلیلی نباشند، باید کسی انتخاب شود. این کمیسیون در مقطعی پس از مذاکره با چند صد نفر، دو نفر را به صورت سری معرفی کرد. در دوره بعدی خبرگان هم افرادی مشخص شدند. دو سه نفر متخصص دارند مطالعه میکنند. به افراد نمره میدهند تا اگر روزی لازم شد، در خبرگان مطرح میشود که البته همه این مباحث و مسائل برای روز مباداست.
☚ در 31 خرداد 95، «سردار» قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، بدون تردید با دستور خامنهای، شیخ بحرین را با لحنی بس تهدید آمیز و با این جملهها تهدید کرد:
«به نظر می رسد آل خلیفه از حرکت مسالمت آمیز مردم سوء استفاده کرده و برآورد دقیقی از خشم مردم ندارد. یقینا آنها میدانند تجاوز به حریم آیةالله شیخ عیسی قاسم خط قرمزی است که عبور از آن شعلهای از آتش را در بحرین و سراسر منطقه پدید خواهد آورد و برای مردم راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نخواهد گذاشت. قطعا تاوان آن را آل خلیفه پرداخت خواهد کرد و نتیجه آن جز نابودی این رژیم سفاک نخواهد بود. حامیان آل خلیفه بدانند اهانت به آیةالله شیخ عیسی قاسم و استمرار فشارهای بیش از حد به مردم بحرین سرآغاز انتفاضه خونینی است که عواقب آن بعهده کسانی خواهد بود که به گستاخی حکام بحرین مشروعیت میدهند».
● و در 1 تیر، سپاه پاسداران بیانیه تهدیدآمیز خود را انتشار داد: «بزودی بنیانهای رژیم آلخلیفه فرو خواهد ریخت، در این بیانیه از جمله آمده است : اقدام نابخردانه آلخلیفه علیه شیخ عیسی قاسم موجب شکلگیری قیامی ویرانگر علیه رژیم وابسته و حاکم بر این کشور خواهد شد».
☚ در 1 تیر، علوی، «وزیر» واواک در باره خبر دستگیری «تروریستها»، توضیح داده است:
«سلسله عملیات دستگیری تروریست ها از مورخ 25 خرداد 1395 آغاز و آخرین ضربههای اطلاعاتی در تاریخ 31 خرداد 1395 بر این گروه وارد شده و تعداد 10 تروریست تکفیری وهابی در تهران و سه استان مرزی و مرکزی کشور دستگیر شدهاند و هم اکنون بازجویی از تروریستها و روند پیگیریهای اطلاعاتی و عملیاتی در داخل و خارج از کشور به طور هم زمان و همه جانبه ادامه دارد.
عملیاتی که تروریستها برنامه ریزی کرده بودند، در قالب بمب گذاری و انفجار از راه دور، عملیات انتحاری، انفجار خودرو حامل مقادیر انبوهی مواد انفجاری و با هدف انفجار در مراکز تجمع و پرتردد مردم بود که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان (عج) ناکام ماند. آنها 50 هدف انفجاری را شناسایی کرده بودند و مواد منفجره برخی از اهداف را آماده کرده و برخی دیگر را در حال تهیه، تدارک و دریافت بودند.
☚ «حقوقهای نجومی» دستآویز حمله شدید به روحانی و حکومت او از سوی شاخه وسائل ارتباط جمعی وابسته به خامنهای است. رسالت مدعی است که حکومت خاتمی بانی پرداخت این حقوقها بوده است و روزنامه آفتاب مدعی است حکومت احمدی نژاد و شخص رحیمی، معاون اول احمدی نژاد که اینک زندانی است، بانی تعیین و پرداخت این حقوقها بوده است. راستی این است که یورش تبلیغاتی به پرداخت «حقوقهای نجومی» دو هدف را تعقیب میکند، ایجاد بحران برای روحانی و تضعیف حکومت او و پوشاندن فسادهای بزرگ و اقتصاد رانت محوری که دستگاه ولایت فقیه بانی آن است.
☚ در 31 خرداد 95، شب هنگام، خامنهای از شاعران و هنرمندان و وسائل ارتباط جمعی خواست مردم را از «خیانتهای امریکا به برجام» آگاه کنند. پیش از او، مهدی طائب گفته بود: برجام مرده به دنیا آمد.
● پیش از آن، خامنهای در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه، فعالیت سیاسی را بر مخالفان نظام ممنوع کرد. و در دیدار با شاعران و هنرمندان، گفت نباید به هنرمندانی که در خدمت «انقلاب» نیستند، میدان داد.
☚ بنابر طرح مجلس نهم، در واپسین روز عمر خود، اطلاعات سپاه موقعیت قانونی بعنوان ضابط دادگستری و «تحقیق و تفحص» درباره کسانی را جست که میتوانند در رژیم ولایت مطلقه فقیه به مقامهای ارشد گماشته شوند.
☚ آمار منتشر شده از سوی آنکتاد نشان می دهد ایران در سال 2014 تنها توانسته 2 میلیارد و 105 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کند. (گزارش 2015 )
● تسنیم 28 خرداد 95 : بر اساس برآوردهای کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل 2 میلیارد و 50 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایران طی سال 2015 انجام شده است که این رقم نسبت به سال قبل از آن 2.6 درصد کاهش داشته است.
پیش از اینکه به چرائی سخن گفتن هاشمی رفسنجانی از تعیین دو شخص بعنوان جانشین بپردازیم، در رابطه این موضعگیریها و «اطلاع رسانی» واواک بپردازیم:
٭ موضعگیریها و «اطلاع رسانی» واواک در رابطه با یکدیگر و امرهای واقع دیگر چه واقعیتی را آشکار میکنند:
موضعگیریها و «اطلاع رسانی« وزیر واواک و گزارش کاهش سرمایهگذاری خارجی در ایران، باوجود رقم ناچیز آن، (2 میلیارد و 50 میلیون دلار) در رابطه با یکدیگر، زبان باز میکنند و واقعیتهای زیر را فاش میگویند:
1. تضعیف و تحدید روزافزون روحانی و حکومت او. و
2. گستردهتر شدن بازهم بیشتر قلمرو اعمال ولایت مطلقه خامنهای. امر واقع این است که این در حکومتهای خاتمی و روحانی بود و هست که «اصلاح» در متحقق شدن ولایت مطلقه فقیه، انجام گرفت و میگیرد. با موقعیت قانونی اطلاعات سپاه، سامانه سرکوب در اختیار خامنهای کامل میشود: «قوه قضائی»، خاصه «دادگاه انقلاب» و سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی. و
3. وزارت خارجه رژیم نیست که متصدی سیاست کشور در کشورهای خاورمیانه است. بلکه این فرمانده سپاه قدس و به دنبالش، سپاه است که سیاست کشور در منطقه را تعیین و خود نیز اجرا میکند. این سیاست جز تهدید به زور و «به آتش کشیدن تمامی منطقه» نیست. در دنیا، نسبت به دولتی که رئیس جمهوری و وزیر خارجهاش، تسلیم سکوت منفعلانهای هستند، چگونه میاندیشند؟ کدام سرمایهگذار است که حاضر به سرمایهگذاری در کشوری شود که در جنگ منطقه شرکت دارد و تازه منطقه را تهدید میکند که به آتش کشیده خواهد شد اگر به شیخ عیسی قاسم تعدی شود!
4. در معرض توسعه بودن گستره جنگ و خشونت در منطقه. در همان حال، که قوای ایران نقش نیروی زمینی روسیه را در سوریه بازی میکنند، بطور روز افزون، ایران کم اختیارتر و امریکا و روسیه با اختیارتر میشوند. و
5. بعد از «انتخابات» مهندسی شده (عارف را رئیس یک کمیسیون نیز نکردند)، عزم خامنهای بر بستن بازهم بیشتر فضا در داخل و نیز در بیرون از مرزها و نیز در رابطه با امریکا، جزمتر میگردد. و
6. خامنهای و سپاه که اینک نقشی بازهم بیشتر یافته است، اصرار میورزند جو ترس را سنگین نگاه دارند. در حقیقت، خبر کشف «گروه تروریستی که قصد دارند در 50 شهر کشور انفجارها سازمان دهند، این هدفها را تعقیب میکند:
● مردم ایران باید بطور مداوم گرفتار سه ترس بمانند: ترس از تبدیل شدن کشور به سوریه و ترس از استقرار تروریسم در کشور و ترس از رژیم سرکوبگر. و
● تشدید تنش در منطقه، دقیق بخواهیم، تشدید بحران جنگ و ترور در منطقه. بدینخاطر که ترور فرآورده روابط قوا میان قدرتهائی است که بر سر «نفوذ بر منطقه» و «ابرقدرت» شدن، خصومت بایکدیگر را رویه کردهاند. و
● واواک نیز هم به حکومت روحانی – در گذشته نیز نسبت به حکومتهای خاتمی و احمدی نژاد – و هم به مردم ایران، پاسخگو نیست. مرتب خبر از کشف تیم ترور و تیم توطئه میدهد و تا امروز، هرگز هویت هیچیک از آنها بر مردم ایران معلوم نشده است. پس هدف از «اطلاع رسانی» تنها داخلی نیست، خارجی هم هست: اگر در سوریه نجنگیم، باید در شهرهای ایران بجنگیم (توجیه سخن خامنهای که گفته بود: اگر در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان به جنگیم). باوجود این، واقعیتی را بازمیگوید:
7. رویاروئی خصمانه با دولت سعودی و متحدانش، ایران را نه تنها در خارج از مرزها که در درون مرزها، در شرق کشور (سپاه خبر از کشتن 5 تن در بلوچستان میدهد) و در غرب کشور (باز سپاه خبر از کشتن 5 تن از افراد پژاک میزند) و در 50 شهر کشور (قول وزیر واواک) گرفتار عملیات مسلحانه مزمن کرده است. مزمن زیرا از گروگانگیری بدین سو، ترور یکی از تنظیم کنندههای رابطه میان رژیم و کشورهای منطقه و نیز غرب شده است. و
8. آگاه کردن مردم از خیانتهای امریکا به برجام، یعنی اینکه قرارداد وین، باوجود سپردن 105 تعهد – و این است خیانت واقعی به کشور و مردم آن – نتیجهای که مدعی بودند، ببار نیاورده است. و چون رژیم استبداد مطلقه انتقاد ناپذیر است، پس این امریکا است که باید خیانتهایش به برجام تبلیغ شود. اما آیا بنابر قرارداد وین امریکا تعهدی بر عهده گرفته بود؟ نه. پذیرفته بود سعی کند نگذارد کنگره مانع از به حال تعلیق درآوردن تحریمهای مربوط به برنامه اتمی بگردد. این کار را نیز انجام داده است. بنابر قرارداد، امریکا متعهد نشده بود بانکها را به همکاری با ایران راضی کند. نپذیرفته بود سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری در ایران برانگیزد. و آنچه اوباما و دیگر مقامهای امریکا میگویند، تا بخواهی عبرتآموز است:
● اوباما: ما پیروزی بر ایران را بدون شلیک یک گلوله بدست آوردیم. و
● آدام زوبین، قائم مقام وزیر خزانه داری امریکا میگوید: تحریمهای باقیمانده که بسیار هم قدرتمند هستند، زمانی برداشته میشوند که ایران، در حوزههای موشکی و منطقهای و حقوق بشر تغییر محاسبه بدهد.
بدینقرار، مردم را باید از خیانت خامنهای و دستیاران او در استبداد تبهکار و خائن به ایران آگاه کرد. هرگاه ایران دولتی حقوقمدار بیابد، از امریکا جبران زیانهای مالی و غیر مالی است که باید مطالبه کرد. و
9. خامنهای اینک مطمئن است که جانشین خویش را خود انتخاب میکند. خمینی نخواست جانشین خود را خود انتخاب کند. نخست قرارش این بود که منتظری جانشین او شود. اما افشاگریهای منتظری سبب شد که او را به استعفاء از قائم مقامی ناگزیر کند. بعد از او، هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی، با جعل قول و نامه، خامنهای را رهبر کردند. بعدها معلوم شد که قرار براین گذاشته بودند که خامنهای بمدت 5 سال مقام رهبری را تصدی کند. در این مدت، احمد خمینی درس بخواند و اجازه اجتهاد بگیرد و رهبر شود. اما او را کشتند. بنابر قول «مقام امنیتی» رژیم، سردار مشفق، فرزند او، حسن خمینی، وقتی خود را مجتهد دانست، به خامنهای مراجعه کرد که حق را به حقدار بازگردانید. همین مراجعه است که سبب مطرود شدن او شد. هاشمی رفسنجانی او را علامه خواند و برانگیختش تا که نامزد عضویت در مجلس خبرگان بگردد. هدف او، زمینه ساختن برای «رهبر» کردن حسن خمینی بود. اما کار او سبب شد که شورای نگهبان او را حتی فاقد صلاحیت برای عضویت مجلس خبرگان بداند. و
10. حاصل این همه این است که دولت پول برای سرمایهگذاری ندارد. پولدار شدگان نیز ترجیح میدهند سرمایهها را از ایران خارج کنند و سرمایهداران خارجی نیز به سرمایهگذاری در ایران رغبت نکنند. و این، باوجود لقمه لذیذ نفت و گاز.
٭ چرا هاشمی رفسنجانی از برگزیده شدن دو تن برای جانشینی خامنهای حرف میزند؟:
خطای هاشمی رفسنجانی در محاسبه و افتادنش در دام و پوشش شدنش برای مهندسی انتخابات، اینک که حاصل «انتخابات» دو مجلس خبرگان و «شورای اسلامی» ترکیبی شده است مطلوب خامنهای، سبب شده است که او نگران بگردد. اینک دیگر میداند که خامنهای مصمم است جانشین خود را خود برگزیند. برگزیده او مطلوب سپاه نیز هست و نظر «مراجع» قم نیز اثر گذار نیست. از اینرو میگوید: کمیسیون مأمور گزینش جانشین «رهبر» با چند صد نفر مذاکره کرده و دو تن را برگزیده است. نام آنها سری است. بدینقرار،
1. دو نفری که برگزیده شدهاند، شرائط مقرر در قانون اساسی را دارند. یعنی، برابر اصل 109، «رهبر» باید برخوردار باشد از « ۱- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. ۲ – عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. ۳ – بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری. در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است.»
2. بنابراین، «بینش فقهی و سیاسی» این دو تن از صدها تنی که با آنها گفتگو شده، نیز قوی تر است. و
اما چرا باید هویت آنها بر مردم معلوم نباشد، زیرا – امر بسیار مهم- مردم کارهای نیستند و تمایل آنها فاقد اثر است. وگرنه، هویت آنها نمیتوانست سری باشد. اما این دو تن چه کسانی میتوانند باشند؟:
3. آن دو تن از دید هاشمی رفسنجانی نامطلوب نیستند. اگر نه، با لحن تصویب کننده از آنها سخن نمیگفت. او هم با لحن تصویب کننده از آنها صحبت کرده است و هم گفته است با چند صد نفر صحبت شده است. یعنی آن دو برگزیده چند صد روحانی است. نوعی اخطار به خامنهای که نشاندن دیگری به جای آن دو، جانشین او را فاقد صلاحیت و اعتبار و در نظر مردم آلت فعل سپاه جلوه میدهد.
4 . و ج.پاکنژاد، واقعیتی را یافته و در نوشته خود، زیر عنوان «سی و یکم خرداد شصت، روزی که ایران در مسیر استبداد افتاد»، آورده است: همه آنها که زیر عنوان چپ («دوران طلائی امام»!) و سازندگی و اصلاحات و اصولگرائی و اعتدال و امید بر ایران حکومت کردهاند و ایران بیابان، حاصل حکومت آنها است، در کودتای خرداد 60 شرکت کردهاند. بنابراین، جانشین خامنهای از میان این کسان برگزیده میشود. الا اینکه
5. آنها که هشتاد سال و بیشتر دارند، احتمال انتخاب شدنشان بسیار کم است. از جمله معلوم است که، در صورت مرگ خامنهای، هاشمی رفسنجانی به این مقام برگزیده نمیشود. و
● در میان جوانان، «رهبر» شدن حسن خمینی، نیازمند تغییر اساسی توازن قوا در رژیم است. در توازن فعلی، او اقبالی ندارد. در این توازن قوا، مجتبی خامنهای «انتخاب» شدنی است الا اینکه نزد مردم منفور است و هرگاه بنابر دهن کجی با مردم و چند صد روحانی بگردد که گزینش دو تن نتیجه گفتگو با آنها است، او، هم از آغاز، گرفتار نفرتی بسیار شدیدتر از نفرت مردم از پدر او میشود. و
● شیخ صادق لاریجانی و شاهرودی نیز بعنوان جانشین خمینی مطرح هستند. اما در مجلس خبرگان، شیخ صادق لاریجانی، برای تصدی نایب رئیسی مجلس نیز رأی نیاورد. شاهرودی نیز معاون دوم شد. تا این زمان، هیچیک از این دو مطلوب فرماندهان سپاه نیستند. و
● دیگر «روحانیان» دین به قدرت فروخته کسانی نیستند که مجلس خبرگان با ترکیبی که یافته است به آنها رأی بدهد و منتخب او پذیرفته سپاه و حوزههای دینی باشد. ولو موافقت حوزهها تعیین کننده نباشد.
6. کسانی که هاشمی رفسنجانی نگران برگزیده شدنشان به «رهبری» است، «روحانیان» نزدیک به خامنهای هستند. برای آنها زمینهسازی نیز نشده است و نمیشود. و
7. جامعه امروز ایران طالب ادامه ولایت مطلقه فقیه نیست. از اینرو، بر فرض که خامنهای جانشینی پیدا کند، یا آلت فعل سپاه است و یا کسی است که به قول منتظری، به نظارت بسنده میکند. بنابراین، آن دوکسی که هاشمی رفسنجانی از برگزیده شدنشان سخن میگوید، از سنخ دوم هستند. اما محمد خاتمی نیست برای اینکه ترکیب کنونی مجلس خبرگان او را بر نمیگزیند و مطرود خامنهای نیز هست و شرائط قانونی اساسی را فاقد است. ولو از خامنهای باسوادتر است.
راست بخواهیم، هاشمی رفسنجانی میداند که آن دو تن، هرکس بودهاند، دیگر مطرح نیستند. از اینرو میگوید: « در دوره بعدی خبرگان هم افرادی مشخص شدند. دو سه نفر متخصص دارند مطالعه میکنند. به افراد نمره میدهند تا اگر روزی لازم شد، در خبرگان مطرح شود».
بدینقرار، «روحانیان» قدرتمدار درخدمت رژیم مستعمل و بیاعتبار شدهاند و احتمال قوی میرود که بعد از خامنهای، یا کسی از قماش مجتبی خامنهای را «رهبر» میکنند و او گرفتار انزوا و مخالفت همگانی میشود و یا «رهبر» اسم بی مسمی میشود. نقش مردم تعیین کننده است بشرط اینکه خواست کنونی مردم، «ما بالغیم و ولی نمیخواهیم»، به جنبش همگانی سرباز کند.