وضعیت سنجی یک‌صد و پنجاه و پنجم: رویاروئی‌ها درخاورمیانه و شمال افریقا؟

استراتفور یک رشته وضعیت سنجی‌ها، در باره مناطق مختلف جهان انتشار داده‌است. یکی از آنها در باره خاورمیانه و شمال افریقا است که در تاریخ 26 ژوئن 2017 انتشار یافته است. چکیده این وضعیت سنجی را نقل و نقد می‌کنیم:

٭ خاورمیانه و شمال افریقا گرفتار بی‌ثباتی و خشونت:

1. در خاورمیانه و شمال افریقا، دو کشور وجود دارند که از دیرگاه موقعیت متفوق می‌داشته‌اند. این دو کشور ایران و ترکیه هستند. در دنیای عرب، مصر و دولت سعودی هم قدرت بشمارند. رقابت این قدرت‌ها سبب شده‌‌است کشورهای ضعیف گرفتار بی‌ثباتی و خشونت بگردند.

●نقد: نظر استراتفور صحیح نیست. چراکه این سرزمین‌ها، اول، سرزمین نفت و گاز هستند و دوم،اینکه واپسین قلمرو سلطه مستقیم غرب درجهان هستند. سوم، وضعیت سنج،اسرائیل و نقش آن‌را از قلم انداخته‌است. طراح نقشه تجزیه کشورها برپایه قومیت و مذهب و پدیدآوردن موزائیکی از واحدهای قومی و مذهبی کوچک در این منطقه گسترده، اسرائیل است. حامی تمایل‌های تجزیه طلب اسرائیل است.و چهارم، این امریکا و غرب است که از موقعیت مسلط خویش در منطقه دل نمی‌کنند. روسها نیز موقع را برای ورود به منطقه مغتنم شمرده‌اند. و بالاخره پنجم، بدون مراجعه گروه‌بندهای حاکم بهاین کشورها و بدون وجود دولتهای استبدادی، دنیای خارج از منطقه نمی‌توانست خاک این منطقه را آلوده به خون مردمانش کند.

2. نزاع میان قطر و بعضی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، در استراتژی امریکا خلل ایجاد می‌کند. استراتژی امریکا بر پایهِ نقش دولت سعودی و متحدانش در خلیج فارس برای سامان بخشیدن با نزاعهای منطقه‌ای است. این نزاع میان ترکیه و کشورهای خلیج فارس همسایه قطر نیز جدائی ایجاد می‌کند.

3. در همان‌حال، منازعه میان سعودی‌ها و نیروهای تحت حمایت ایران، از خلیج فارس تا لبنان و یمن، تشدید می‌شود. و نیز،

3. خطر برخورد نظامی میان نیروهای مسلح تحت حمایت ایران در سوریه که، با واپس نشستن نیروهای داعش، در کار رسیدن به مرزهای سوریه با عراق، هستند، وجود دارد.

4. ایران و ترکیه با آنکه با یکدیگر در رقابت شدید هستند برای نفوذ در شمال عراق، هردو درکار آنند که مانع همه پرسی در کردستان عراق برسر استقلال بگردند.

● نقد: در چهار وضعیتی که استراتفور سنجیده‌است که تأمل کنیم، حضور امریکا را بعنوان قدرتی که می‌خواهد راه اتصال ایران به مدیترانه را ببندد، مشاهده می‌کنیم. این کار را با قوای تحت حمایت خود می‌خواهد انجام دهد. به سخن دیگر، در سوریه و عراق و یمن و لبنان و افغانستان گروه‌های مسلحی وجود دارند که اختیارشان دست خودشان نیست. وسیله اجرای نقشه‌های قدرتهای حامی خویش هستند. اسرائیل نیز غایب نیست. در 27 ژوئن، اخطار می‌کرد که استقرار قوای ایران در سوریه را بر نمی‌تابد و هشدار می‌داد که ایران دارد حزب‌الله دیگری در سوریه ایجاد می‌کند.

     بدین‌قرار، نه امریکا و نه روسیه و نه اسرائیل و نه ترکیه و ایران و دولت سعودی در فکر آنند که کشورهای منطقه، از جنگ برهند و کشورهائی بشوند که بودند. باوجود گروه‌های مسلح متعلق به این و آن مذهب و این و آن قوم که از قدرتهای غربی و اسرائیل و نیز دولتهای منطقه پول و اسلحه می‌گیرند، نزاع دائمی می‌شود. از دید امریکا و اسرائیل، تجزیه کشورها وضعیت سازگار با ادامه سلطه آنها بر منطقه را پدید می‌آورد. هرگاه گروه‌بندی‌های قومی و مذهبی از خود بپرسند استقلال از بقیه کشور، آیا آنها را تحت سلطه امریکا و اسرائیل نگاه می‌دارد یا خیر؟ بسا تن به کاری نخواهند داد که نزاعهای قومی و مذهبی بس ویران‌گر را دائمی می‌کند.

٭ نزاع میان سعودی هاو متحدانش با قطر:

1. فصل دوم سال جاری مسیحی در حالی دارد پایان می‌یابد که میان یکچند از اعضای شورای همکاری خلیج فارس با قطر، منازعه پدیدآمده‌است. این منازعه، جامعه جهانی را نیز متوجه خود کرده‌است. این منازعه، در فصل سوم سال به پایان نمی‌رسد و صدمه‌ای جدی به اتحاد برضد تروریسم وارد می‌کند. امریکا و دولت سعودی بمثابه رهبر شورای همکاری خلیج فارس امیدوار بودند کار مخاصمات خاورمیانه را بسامان بیاورند. این امید نیز برآورده نمی‌شود.

     دولت سعودی، از طریق وادارکردن قطر به پیروی از خود، می‌خواهد دولتهای خلیج فارس را تحت مهار خویش بیاورد . و قطر سیاست خارجی مستقل دارد و تن به پیروی از دولت سعودی نمی‌دهد.

     سیاست‌گذاران امریکا با مشکل رویارویند.زیرا از سوئی از سعودیها و متحدشان، امارات عربی متحده، باید حمایت کنند تا که مهار ایران و مبارزان اسلام‌گرا ممکن بگردد و از سوی دیگر، در قطر، پایگاه نظامی دارند که مانع از آن می‌شود، لاقید بمانند و یا جانب یک طرف را برضد طرف دیگر بگیرند. هر دو طرف بر روی حمایت امریکا حساب می‌کنند. تا وقتی چنین است، امریکا نمی‌تواند «ناتو عرب» قادر به مهار ایران و خنثی کننده تهدید جهادگرایان را بوجود آورد.   

2. ترکیه با قطر در حمایت از گروه‌های اسلام‌گرا در منطقه، همداستان است. از این‌رو، در نزاع میان قطر و یکچند از اعضای شورای همکاری خلیج فارس، جانب قطر را گرفته‌است. لذا، میان این دو که گروه‌هائی را بخشی جدائی ناپذیر از جامعه‌های منطقه می‌دانند که قدرتهای سنی آنها را خطری برای موجودیت خویش تلقی می‌کنند، تقابل بوجود آمده‌ است. از دید ترکیه، وضعیت بهتر از این نمی‌شود. زیرا این وضعیت به این کشور امکان می‌دهد، در حالی که با ایران، در سوریه و عراق، در رقابت شدت‌گیر است،  نفوذ خویش را در خلیج فارس برقرارکند.

     مقابله ترکیه  با کشورهای سنی سبب می‌شود که سعودیها و اماراتی‌ها مستقل از ترکیه، در مخاصمات سوریه و عراق مداخله کنند تا که تعادل قوا با ایران و ترکیه را بسود خود کنند. و از آنجا که قطر روی به جانب ترکیه و ایران و روسیه، بقصد برخوردار شدن از حمایت لوژیستیکی و دیپلماتیک آورده ‌است، دولت سعودی بر لزوم سخت گرفتن با قطر متقاعد تر شده‌است.

● نقد: نخست اتمام حجت دولت سعودی و متحدانش را بخوانیم و سپس واقعیت‌هائی را خاطر نشان کنیم که تحلیل‌گران استراتفور، از آن غافل شده‌اند:

- مواد اتمام حجت به قطر:

1. تعطیل بلادرنگ شبکه تلویزیونی الجزیره که قطر هزینه آنرا می‌پردازد؛

2. قطع روابط دیپلماتیک با ایران و تعطیل نمایندگی‌های ایران و اخراج افراد سپاه پاسداران و قطع هرگونه همکاری نظامی با ایران. بسنده کردن به مبادلات بازرگانی با ایران بشرط  رعایت تحریمهای امریکا و تحریم‌های بین‌المللی؛

3. قطع هرگونه رابطه با «سازمانهای تروریست»، بویژه اخوان‌المسلمین و داعش و القاعده و حزب‌الله لبنان. قطر باید بطور رسمی اعلان کند که این سازمان‌ها تروریست هستند؛

4. افزون بر الجزیره، بستن تمامی فرستنده‌هائی که قطر بطور مستقیم یا غیر مستقیم، هزینه‌های آنها را تأمین می‌کند. ملحوظ هستند عربی 21 و رصد و العربیة‌الجدید وMiddle East Eye. BeIn Sport ؛

5. پایان بخشیدن فوری به حضور نظامی ترکیه در قطر و خاتمه دادن به هرگونه همکاری نظامی با ترکیه در داخل قطر؛

6. قطع‌کردن بلادرنگ هرگونه کمک به افراد، گروه‌ها و سازمانهائی که کشورهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی و مصر و بحرین و امریکا و دیگر کشورها تروریست خوانده‌اند؛

7. بازگرداندن «شخصیت‌های تروریست» و افرادی که عربستانی یا اماراتی و یا مصری و یا بحرینی هستند به این کشورها. توقیف دارائی‌های آنها و ارائه هرگونه اطلاعی که این کشورها در باره محل اقامت و فعالیتهای آنها و منابع درآمد و محلهای هزینه‌های آنها بخواهند؛

8. پایان بخشیدن به مداخله در امور کشورهای مستقل. خاتمه دادن به اعطای تابعیت به اتباع کشورهای امارات و مصر و عربستان و بحرین. سلب تابعیت از اتباع این کشورها که قطر به آنها تابعیت اعطا کرده ‌است. زیرا دادن تابعیت به این افراد ناقض قوانین این کشورها است؛

9. قطع هرگونه رابطه با مخالفان سیاسی عربستان سعودی و امارات متحده عربی و مصر و بحرین. در اختیار این کشورها گذاشتن برگهای حاوی اطلاعات در باره روابط قطر با این گروه‌ها و حمایت‌ها که از آنها کرده‌ است؛

10. پرداخت خسارت بابت کسانی که حیات خود را از دست داده‌اند و نیز، پرداخت مبلغی برای جبران زیانهای مالی که سیاست‌های قطر در سالهای اخیر ببار آورده‌اند. این مبالغ با هم‌آهنگی با قطر تعیین خواهند شد. و

11. امضای تفاهم نامه برای تحقیق ماهانه درباره رعایت شدن شرائط برشمرده در سال اول و هر سه ماه یکبار در سال دوم ...

12. برای 10 سال آینده، قطر هر سال مورد تحقیق قرار می‌گیرد تا معلوم شود که شرائط را عملی کرده‌ است یا خیر. و

13. انطباق برنامه‌های نظامی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و نیز در آنچه به مسائل اقتصادی مربوط می‌شود با برنامه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس. برابر توافق منعقده با عربستان سعودی در 2014.

     این کشورها به قطر 10روز فرصت دادند تا خواسته‌های آنها را عملی کند. در 28 ژوئن، وزیر خارجه امارات در مسکو گفت: در صورتی که قطر به شرائط گردن نگذارد، کشورهای دیگر طرف معامله با قطر نیز مشمول تحریم‌هائی می‌شوند که در باره قطر وضع شده‌اند.

- واقعیتها که تحلیل‌گران استراتفور از آنها غافل شده‌‍‌اند:

1. چهار کشور اتمام حجت کننده نه برپایه اختلاف شیعه و سنی، که بر اساس منطقه نفوذ عمل می‌کنند. هم قطری‌ها سنی هستند و هم اکثریت مردم ترکیه. به سخن دیگر، دسته‌بندیها را دولت‌ها بوجود می‌آورند. هر وقت نیازمند توجیه جنگی و جنایتی بگردند، نخست دین را از خود بیگانه و سپس، عمل خود را بدان توجیه می‌کنند. آن قربانی اول و فراموش شده در تحلیل و توجیه کننده سیاست‌های امثال ترامپ دین و مذهب است.

2. دو شرط  یازدهم و دوازدهم که مربوط به راستی آزمائی است بکنار، 11 شرط چهار دولت، نه تنها از قطر نمی‌خواهند پایگاه نظامی امریکا را تخلیه کند، بلکه از این کشور می‌خواهند عمل‌کرد خود را با سیاست امریکا در منطقه و کشورهای خلیج فارس منطبق کند. بدین‌سان، وجود اتحادیه‌ای متکی به امریکا را اعلان می‌کنند که اسرائیل نیز عضو غیر قابل نام‌ بردن آن ‌است.

    گفتار وزیر خارجه امریکا و رفتار ترامپ و حکومت او صراحت دارند بر اینکه امریکا می‌خواهد قطر به شرائط سیزده گانه تن در دهد. بخصوص در آنچه به ایران و سازمان تروریست و بسا سازمانهای سیاسی مربوط می‌شود که مخالف رژیمهای این چهار کشور هستند.

3. شرائط نه تنها ناقض آزادی بیان هستند، نه تنها برخی از آنها - بخصوص شرط سیزدهم- ناقض حق حاکمیت قطر هستند، نه تنها ناقض حقوق انسان و حقوق پناهندگی هستند، بلکه گویای هدفی روشن هستند: ایجاد خفقان کامل نه تنها در این چهار کشور بلکه در همه کشورهای عربی واقع در خلیج فارس و بسا در دنیای عرب.

4.شرائط سیزده گانه می‌گویند و به روشنی که رژیم مصر با ترکیه دشمنی دارد بخاطر مخالفت حکومت اردوغان با کودتای نظامیان مصر و دولت سعودی با ایران دشمنی دارد. از این‌رو، اتحاد کشورهای عرب با اسرائیل، ناگزیر، برضد ایران و ترکیه می‌شود. شرائط 13 گانه نیز روشن می‌گویند که حکومت ترامپ تعادل قوا در منطقه را که حکومت اوباما خواهانش بود، با حمایت یک جانبه از این اتحاد جانشین کرده‌‌است. باوجود این، امریکا با ترکیه و با قطر و کشورهای دیگری که حاضر نباشند در این اتحاد وارد شوند، در وضعیتی قرار می‌گیرد که راه پس و پیش ندارد. این اتحاد و حمایت امریکا از آن، اتحاد دیگری با روسیه را توجیه می‌کند. دست ترکیه را هم برای معامله با روسها بازتر می‌گرداند. بدین‌قرار، دو پرسش مهم این‌ها هستند: حکومت ترامپ می‌تواند این سیاست را در خاورمیانه و شمال افریقا پیش ببرد؟ آیا این اتحاد جز بکار جنگ و بسا دائمی کردن آن می‌آید؟

    امریکا و اسرائیل حامی این رژیم‌ها و تحمیل خفقان به کشورهای مسلمانند.

٭ نبرد میان سعودیها با ایران توسط دست نشانده‌های دو طرف:

    دولت سعودی به اتکای امریکا می‌کوشد رهبری کشورهای منطقه را از آن خود کند. بدین‌خاطر تنش میان سعودیها و ایران، روی به شدت دارد. خطر بالا گرفتن رقابت این دو دولت، در فصل تابستان و در صحنه‌های جنگ در کشورهای خاورمیانه، به روشنی مشاهده می‌شود. مهارت ایران در مسلح کردن گروه های طرفدار خود در خاورمیانه، برای مثال، حوثی‌ها که دولت سعودی، در یمن، با آنها در جنگ است، همچنان موجب نگرانی دولت سعودی است. در آنچه به مناطق شیعه نشین عربستان و بحرین مربوط می‌شود نیز همین نگرانی وجود دارد. در این کشورها، ایران از شیعه‌های جدائی طلب حمایت زبانی می‌کند. قوای امنیتی دولت سعودی و شیخ بحرین نیز درکار یافتن مخالفان و دستگیر کردن آنها هستند. عملیات امنیتی مداوم دولت سعودی در منطقه العوامیه عربستان، برای شورشیان شیعه دست‌آویز می‌شوند تا که به قوای دولت سعودی حمله برند. به‌خاطر حمله‌های آنها، دولت سعودی نسبت به ایران سوءظن عمیق دارد. هرگونه اقدام ایران برای برانگیختن منطقهشیعه نشین به قیام را زیر نظر دارد. همین ترس و نگرانی را وسیله توجیه حمایت از گرو‌ه‌های مسلحی می‌کند که در ایران دست به عملیات مسلحانه می‌زنند.

    در فصل تابستان رویاروئی این دو دولت توسط گروه‌های تحت حمایتشان افزایش خواهد یافت. ایران اتهام سنگینی را به دولت سعودی می‌زند و می‌گوید محرک عملیات مسلحانه در مناطق مرزی و نیز عملیات تروریستی در تهران به تاریخ 7 ژوئن، دولت سعودی است. دولت ایران انگشت اتهام را همچنان بسوی دولت سعودی دراز نگاه می‌دارد و برغم نبودن مدرک مسلم، این دولت را به تلاش برای بی‌ثبات کردن ایران متهم می‌کند.  هم اکنون، دولت ایران در شمال غربی کشور، با گروه‌های کرد مسلح و در شرق کشور با بلوچ‌های مسلح درگیر است و در جنوب کشور نیز مناطق سنی نشین وجود دارند. ایران می‌گوید در باره مداخله دولت سعودی مدرک در اختیار دارد.

     دو دولت در صحنه سیاسی نیز بایکدیگر گلاویز هستند. اینک که فصل دوم سال جاری دارد به پایان می‌رسد، مجلس نمایندگان لبنان قانون انتخابات جدیدی را به تصویب رسانده‌است. انتخابات مجلس در 20 مه 2018، برطبق این قانون بعمل خواهد آمد. قانون، مناطق انتخاباتی را از 26 به 15 منطقه کاهش داده‌است. تقسیم‌بندی جدید به احزاب کوچک و گروه‌های جمعیتی مربوط می‌شود. در ماه‌های آینده، نمایندگان مجلس جزئیات انتخابات مجلس را تعیین خواهند کرد. رهبران دروزیها و مسیحی‌ها و سنی‌ها همکاری خواهند کرد تا که صدای اکثریت شیعه صداهای آنها را غیر قابل شنیدن نکند. بسا مهم‌ترین حاصل این قانون این‌ است که قدرت‌های خارجی – از جمله ایران و دولت سعودی – را در انتخابات، بلاتأثیر می‌کند. 

     البته، دولت سعودی فراموش نکرده ‌است که مسائلی که در داخل با آنها روبرو است بخاطر نبرد بر سر سلطه بر خاورمیانه است. در ماه‌های پیش رو، ریاض ذخایر جدید نفت را که کشف کرده‌ است، اعلان خواهد کرد.  ولیعهد جدید، محمد بن سلمان، حامی پر و پا قرص کوششها برای توسعه صنعت نفت است. این ولیعهد به دشمنی با ایران و جانبداری از اصلاحات اقتصادی شناخته است. قدرت اعمال نفوذ بیشتری را در قلمرو امنیت ملی دارد و لحظه‌ای را برای مسئول تهدیدهائی خواندن که متوجه دولت سعودی است، از دست نخواهد داد. او همه کار خواهد کرد که کشورهای سنی منطقه را بر ضد ایران متحد کند. برغم تلاشهایش، قطر و مصر و لبنان تن به ورود در این اتحاد برضد ایران نمی‌دهند. کشورهائی چون عراق که اکثریت جمعیتش شیعه است و پاکستان که جمعیت شیعه قابل توجهی دارد نیز حاضر نمی‌شوند در نزاع جانب دولت سعودی را بگیرند.

● تحلیل‌گران استراتفور باز دو واقعیت بس مهم را از یاد برده‌اند:

1. اگر اصطلاح نادرست «منافع ملی» را جانشین حقوق ملی کنیم، باز نمی‌توانیم «منافع ملی» یکایک این کشورها را در تعارض بایکدیگر بیابیم. این رژیم‌ها نمی‌توانند بگویند منافع ملی که آنها را به خصومت برضد یکدیگر برانگیخته ‌اند، کدامها هستند؟ در واقع وجود ندارند. غیر از منطقه‌های نفت و گاز مشاع که فعلاً کشورهای عرب بهره‌ برداری و به حق ایران تجاوز می‌کنند، تضاد منافع دیگری مشاهده نمی‌شود. در عوض، منافع قدرتهای خارجی، از جمله امریکا و روسیه البته مشهود هستند: هم موقعیت استراتژیک منطقه و هم قرارداشتن منطقه میان دو اقیانوس نفت و گاز و هم درآمدهای نفتی که باید به اقتصادهای خود بازشان گردانند. بنابراین، این دولت‌ها بسود قدرتهای بیگانه از منطقه، به جنگ نیابتی مشغولند.

2. تنها سودی که دولتهای استبدادی در خصومت دارند، حفظ خویش از سقوط است. راستی این‌ است که رژیم‌های استبدادی، نه حقوق انسان و نه حقوق شهروندان و نه حقوق ملی و نه حقوق طبیعت و نه حقوق هریک بعنوان عضو جامعه جهانی که وجود خود را اوجب واجبات می‌دانند. بدین‌خاطر  خود را آلت فعل قدرتهای بیرون از منطقه می‌گردانند و وسیله تبدیل سرزمینهای خود به میدان‌های جنگ می‌شوند. به‌خاطر توجیه دشمنی و جنگ، در پوشش جانبداری از دین، در صف اول دشمنان دین قرار می‌گیرند و، از راه بکار بردنش در توجیه خشونت، بر ضد دین عمل می‌کنند. بدین‌سان، وابستگی و استبداد یکدیگر را ایجاب می‌کنند. چنانکه وابستگی وابسته‌ها و خصومت آنها با هم نیز یکدیگر را ایجاب می‌کنند.

٭ سخت سران رودرروی روحانی:

    بیشتر از دولت سعودی، امریکا اصرار دارد که تحریمها برضد ایران بخاطر تولید موشکهای بالستیک و فعالیت‌های سپاه پاسداران تشدید گردند. هم واشنگتن و هم تهران می‌خواهند قرارداد وین (برجام) اجرا شود. اما برخورد میان دو طرف، عرصه را بر رئیس جمهور روحانی تنگ می‌کند. درپی دو حمله تروریستی تهران، سپاه پاسداران فرصت را برای بسط قلمرو اقدامات امنیتی خویش در درون و بیرون از مرزها غنیمت شمرده‌ است. نتیجه این ‌است که رئیس جمهوری نمی‌تواند در قبال امریکا و دولت سعودی رویه معتدل در پیش بگیرد. در دور دوم ریاست جمهوری، روحانی تنها با سپاه نیست که سرشاخ است، با سخت سران رژیم نیز سرشاخ است. بگاه اشتغال به مبارزات انتخاباتی او به مردم وعده اصلاحات اجتماعی و اقتصادی داده ‌است. رویاروئی با بقیه دولت که انتخابی نیست و انتصابی است (دستگاه ولایت مطلقه فقیه و قوه قضائی و آنچه تحت امر «رهبر» است)، ایجاد شک می‌کند نسبت به توان او در عمل به وعده‌هایش. باتوجه مقابله سپاه با او، عمل به وعده‌ها، بسا ناممکن می‌نماید.

● نقد: بنابراین که موجودیت رژیم درگرو رابطه وابستگی و خصومت با قدرتهای خارجی است، ممکن نیست تن به سیاست خارجی بر اصل موازنه عدمی و برپایه حقوق ملی بدهد. از این‌رو، روحانی و حکومت او ولو جانبدار بی‌نیاز کردن رژیم از آن وابستگی و این خصومت باشند، توانا به این کار نیستند.

     برابر اطلاع، دستگاه ولایت مطلقه فقیه و سازمانهای تحت امر او بنابر سنگین نگاه داشتن فشار بر روحانی دارند. انتظارشان این ‌است که زیر این فشار، او  تسلیم شود و در تابعیت کامل از خامنه‌ای عمل کند. بیشتر از آنچه در چهار سال اول تسلیم بود. و نیز، در صورت مرگ خامنه‌ای، تسلیم تعیین کنندگان جانشین او باشد و خدمت به او را بپذیرید . 

 

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter