حمله به لیبرتی و چرائی سیاست ایران در سوریه در مصاحبه با بنی صدر

عصر جدید: بعد از توافق برجام و توافقهای دیگر و نقش دادن به ایران در مورد سوریه، نقش زاندارمی رژیم ایران را در منطقه چگونه ارزیابی می کنید؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

بنی صدر: قبل از هر چیز یادآوری می کنم که آقای خامنه ای در نامه ای که به آقای روحانی نوشته است حقوق بشر را گروگان گرفته است. اگر بخواهند بخاطر حقوق بشر تحریمی ایجاد کنند ایران توافق را اجرا تخواهد کردو طرف امریکائی طور دیگری تهدید کرده است که اگر ایران توافق را انجام ندهد تحریمها باز می گردند و حتی گزینه جنگ هم هنوز وجود دارد. دیروز هم وزیر دفاع امریکا اعلام کرد که آقای اوباما گفته است که گزینه جنگ با ایران را روی میز خود نگه دارید. بنابراین دو طرف، تهدید میکتند، هر یک از یک جهت. طرف ایران میگوید: توافق وین را که امضاء کرده ام باید دیگر دستم در جنایت باز باشد! نمونه آن هر دیروز درحمله موشکی به لیبرتی که محل زندگی اعضای سازمان مجاهدین خلق است. خوب، انسان حق حیات و حقوق انسانی دارد و این حقوق بر طرز فکر و عمل آن ها مقدم است، یک امر پذیرفته است و نمیشود به حقوق انسان ها تجاوز کرد، بخصوص به حق حیات آن ها. قبل از محاکمه و بخصوص وقتی که طرف وسیله دفاع از خود را هم ندارد! این کار جنایت رذیلانه است. هیچ مرامی که در آن به حقوق  و اخلاق و وجدان اخلاقی بها و نقشی داده شده باشد، این عمل پذیرفته نخواهد بود. خوب رژیم این کارها را انجام میدهد و در کمال تعجب وشگفتی، با یک مرده هم مصاحبه ای ترتیب میدهد که آن مرده خبر بدهد که ما اخطار کرده بودیم!

عرض کنم بعد ار این اعتراض جدی به این جنایت که مصداق همین تهدیدی است که آقای خامنه ای به عمل در آورده است، به این واقعیتها بپردازیم. ما گفتیم که رژیم از سر آغاز، بنابر ساخت بمب اتم داشته است، وگرنه برای دستیابی به انرژی اتمی کسی نمیرود در زیر زمین، تاسیسات ایجاد کند و با وجود این همه امکانات برای تولید انرژی، فقط و فقط و با اصرار، از طریق انرژی هسته ای! تازه محتاج سوخت نیز باشد. یک نیروگاه بیشتر هم نداشته باشد و سوخت آن را هم روس ها تامین میکنند!

 

آقای نیکولو، سفیر اسبق فرانسه در تهران، در خاطراتش آورده است که: آقای روحانی که در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی به پست دبیر شورای عالی امنیت ملی رسید، متوجه شد که سپاه در کار ساختن بمب اتمی است! به آقای رهبر مراجعه کرد و دید او هم نمیداند! چه تقلاها صورت گرفت تا اینکه این جریان متوقف شد. حالا آقای هاشمی رفسنجانی، خیلی خجولانه ولی با صراحت میگوید: بله ، ما درآن زمان (1361) در جلسه ای با حضور آقای ریس جمهور (آقای خامنه ای) و آقای میرحسین موسوی که نخست وزیر بودند، در آن جلسه بنابر طراحی و اجرای برنامه اتمی شده است! در ضمن میگوید: چون ما در جنگ بودیم و آقای خمینی هم گفته بود که جنگ تا بیست سال ادامه خواهد داشت، گفتیم برای اینکه طرف مقابل ما را تهدید کرد، ما سلاح بازدارنده در اختیار داشته باشیم! خوب وسیله بازدارنده بجزء سلاح اتمی چیست؟! جای دیگر اضافه میکند که اگر ضرورت ایجاب کرد، بتوانیم به راه دیگری نیز برویم! حال چرا در چنین موقعیت حساسی، اینچنین اعتراف بسیار مهمی را انجام میدهد؟! بعضی ها حدس میزنند که چون آژانس بین المللی انرژی اتمی، بنابر قرارداد وین، باید گزارش تهیه کند، خواهد گفت که ایران تا زمانی در پی تولید بمب اتم بوده است، این کار آقای رفسنجانی، زهر نظر آژانس را خواهد گرفت. (خواهد گفت که ما خود قبلا این موضوع را گفته ایم) توجه کنید که در قضیه و افتضاح ایران گیت هم این کار انجام شد. بعد از افشاء شدن موضوع، آقای رفسنجانی در نماز جمعه اعلام کرد که خود ما بودیم که این داستان را اعلام کردیم! در حالیکه بعد از لو رفتن، اعلام کردند! پس در این مسئله، ما راست گفتیم و اینها دروغ گفتند.

 

 2- در همین گفتگو با شما، گفتیم که قرارداد وین، سه توافق محرمانه دارد. یکی با آژانس است، یکی مربوط میشود به خود رژیم و بقای آن و یکی هم مربوط میشود به دخالت دادن ایران در امور منطقه، تحت مهار قدرتهای خارجی، بخصوص امریکا. هر سه مورد درست از آب در آمد. در موردی که مربوط به آژانس میشود، آقای صالحی در مجلس، به این توافق محرمانه اعتراف کرده است. راجع به توافق با امریکا هم، آقای زاکانی، رئیس کمیسیون برجام گفته است. پنج توافق وجود دارد که یکی از آنها با امریکاست. آن توافق را هم دعوای بین آقای رفسنجانی و خامنه ای بر ملا کرد، علاوه بر اینکه در نامه آقای خامنه ای به روحانی، میگوید که در 2 نامه، آقای اوباما به وی اطمینان داده است که قصد براندازی رژیم را ندارد،  پس این هم درست بوده است. اما آنچه مربوط میشود به نقش رژیم در منطقه: برای اولین بار است که برای کنفرانس مربوط به سوریه، ایران دعوت شده است. موضع بعدی اینکه، این ها هیچوقت نمی گفتند که ما در جنگ  سوریه دخالت مستقیم داریم، حال دیگر رژیم ایران در سوریه دخالت مستقیم نیز دارد! قوای نظامی دارند و هر روز نیز جنازه به ایران باز میگردد. حال اگر هر روز اقرار باشد ولی به من گفته اند که روزانه است و تعداد زیادی را همان جا دفن میکنند.(صحت آن را نمیدانم) ولی تعداد کشته ها تا الان از بیست نفر عبور کرده است.

سخنگوی کاخ سفید نیز امشب اعلام کرد که امریکا، 50 نفر از نیروهای ویژه، برای هماهنگی بین نیروهای مستقر در شمال به شمال سوریه خواهد فرستاد.  15 کشوری که در وین شرکت داشتند، همگی مسبب و عامل وضعیت کنونی سوریه هستند بعلاوه رژیم اسد (4 سال). در این مورد باز هم ما درست گفتیم. امشب هم آقای کری از نقش سازنده روسیه در سوریه صحبت کرد و گفت با هم توافق کردیم که جنگ به پایان برسد. پس در این مورد هم ما راست گفتیم. خوب حالا این رژیم در منطقه چه کار میکند؟ اولا سپاه پاسدارن و سرانش، هرگاه این بحران اتمی به پایان برسد و قرارداد وین اجرایی بشود، بسیاری از دست آویزها که بوسیله آن بر اقتصاد و دولت مسلط شده است را از دست میدهد و باید مقداری از دست پای خود را جمع کند. ولی نمیخواهد که این کار را انجام بدهد. بنابراین سپاه در جنگ سوریه و عراق و خو دادن جامعه ایرانی به جنگ، مشغول به کار بوده و هستند. هم بلحاظ  تبلیغاتی و این جنازها که میآورند و مراسم در کنار آن ها بی هدف است؟ هدف آنها این است که جامعه بطور روزمره به جنگ خو کند. پس آن هایی که میگفتند که قرارداد وین اگر امضاء بشود، جنگ از بین خواهد رفت، به مردم ایران دروغ گفتند. حال آقای زیبا کلام که گفته بود: ما به مردم دروغ گفتیم! خدا پدر او را بیامرزد. آقای صالحی و حسینیان گفتند که ما بازی کردیم! مجلس تماشاخانه بوده است و هر کس، بازی خودش را انجام داده است! یک فضاحت به تمام معنایی است که مجلس کشور بشود تماشاخانه برای مردم. خوب ،پس در مورد اینکه اگر قرارداد وین امضا بشود اقتصاد درست میشود و جنگ هم تمام می شود،آنهایی که این حرفها را زدند به مردم دروغ گفتند و ما راست گفتیم. حالا خوشمزه اینکه آقای سعیدی نماینده آقای خامنه ای آمده و گفته است که آقای رهبر می گوید از برجام عبور بشود یعنی از قرار داد اسارت بار وین کسی سخنی دیگر نگوید.

 

این هم به این معنا است که باید امر های واقع مستمر را در تاریخ و تاریخ شناسی  مبنا قرار داد. آقای خمینی هم عین همین حرف را زده بود. الا اینکه او جرئت کرد خودش بگوید. وقتی که جام زهر را سر می کشید گفت سئوال - جواب نکنید، این(خامنه ای )، آن جرئت را نداشته و نماینده اش در سپاه رفته و گفته است. حالا اگر این قرارداد، قرارداد خوبی بود اینها آدمهایی بودند که تا قیام قیامت ول کنند و بگویند ول کنید و ازش عبور کنید؟ نه خیر، هر روز حرفش را می زدند. نماز جمعه ها، رادیو تلویزیون، روزنامه ها، سایتها همه پر بودند از اینکه ما چنین کردیم و چنان کردیم فتح الفتوح کردیم و اینها، ولی حالا، می گوید عبور کنید. سکوت کنید . عرض کنم به شما، حالا، این توضیحاتی که دادم برای چه بود؟ برای این بود که اگر مردمی، به شنیدن دروغ عادت کنند ،طبیعتا آن ذهنشان کند می شود، به خودشان زحمت تشخیص راست از دروغ را نمی دهند. می گویند بابا همه دروغ می گویند حالا آن، یک جور دروغ می گوید و این یکی، طوری دیگر. نه جانم، همه دروغ نمی گویند. می بینید که آدمهایی به شما راست گفتند و آدمهایی به شما دروغ گفتند. آنها این دروغ هارا گفتند و بابتش میلیاردها و میلیاردها دلار به پای شما مردم گذاشتند.حالا هم شما را گرفتار جنگ منطقه ای کرده اند، تازه آن گزینه نظامی هم روی میز است. یعنی به عنوان تهدید و وسیله تهدید روی میز است. این طرفی که به شما راست گفت دلیلش هم با خودش است. خوب، ما اگر بخواهیم شما مردم، مردمی صاحب حقوق شهروندی،حقوق انسان،حقوق ملی بگردید،صاحب سرنوشت خویش بشوید،چه راهی داریم و چه روشی را باید در پیش بگیریم؟

جز این است که باید بر حق بایستیم، اگر بخواهیم دروغ بگوئیم علت وجودی خود را از دست میدهیم. آنهایی که خود را ضد این رژیم میدانند و به قول خودشان ضد اطلاعات پخش می کنند، یعنی روزمره دروغ می سازند و می گویند، آنها امید وارند به دست قدرت خارجی به جایی برسند. حالا هم که به دست قدرت خارجی نمی رسند بابت اینکه از این قدرتهای خارجی خورد و برد دارند، باید این تولیدات ضد اطلاعات را تولید بکنند و پخش کنند.آنها برای خودشان آینده ای نمی بینند. اما آنهایی که بخواهند در وطن مستقل و آزاد زندگی کنند در میان مردم مستقل و آزاد، در رشد، شاد و ظفرمند زندگی کنند، آنها جز گفتن حقیقت به مردم راه دیگری ندارند، غیر از اینکه آنها مردمانی اخلاقمندند به حقوق خودشان آشنا هستند و عمل می کنند ،دروغ را در شاءن انسان نمیدانند تا بگویند، و نمی گویند . خوب در باب همین خاورمیانه و این نقشی که رژیم  و همینطور قدرتهای دیگر در این منطقه بازی می کنند کی حقیقت را گفته است. الان دیگر واقعیت جلوی چشمان شماست.آن هم باز، ما بودیم که واقعیت را گفتیم، در مورد سوریه پانزده کشور ،امروز رفته اند به وین،جلسه داشته اند،یعنی این پانزده کشور در آنجا می جنگند. هم شان حضور دارند، اگر جنگ سوریه بخواهد تمام بشود،باید این پانزده کشور دست از مداخله نظامی بردارند. حالا شما می گوئید بخواهند دست از مداخله نظامی بردارند، یعنی آنجا را رها کنند تا دسته های مسلح با هم بجنگند؟ معنای دست برداشتن این است. الان وضعیت این است، اگر داعش و النصره، به اصطلاح میانه روها و اینها که غربیها دارند ازشان حمایت می کنند، حمایت از اینها رها بشود، این ها نمیتوانند سر پا بشوند. می ماند قوای اسد. قوای اسد هم در این چهار ساله فرسوده شده است و بدون حمایت خارجی نمیتواند بر یک مردمی که جانشان به لب رسیده و وطنشان ویرانه شده است حاکمیت پیدا کند. علاوه بر اینکه، این پانزده کشور میتوانند به آن رژیم بگویند که دستت را کوتاه کن و یک انتخابات تحت نظارت بین المللی را بپذیر. این ممکن می شود . این طور که امروز شنیدم، دو وزیر خارجه می گفتند قرارشان هم بر همین راه حل است . گرچه به اصطلاح، رها کردن و یا نکردن اسد هنوز برای رژیم آقای خامنه ای مسئله است. (مجری رادیو: ببخشید آقای بنی صدر همین الان دوستان  اطلاع دادند که جلسه تمام شده و آتش بس بین چهار ماه تا شش ماه اعلام کرده اند) . من خبر را گوش دادم و میدانم که تمام شده اما آتش بس را کی اعلام می کند ؟ آنها که درآن جا می جنگند باید اعلام کنند که یک طرفش این خارجی ها هستند.آنها میتوانند این کار را با عدم مداخله بکنند . آنها که در داخلند خودشان باید این توافق را بکنند، قرار شده است که دوهفته بعد باز هم جلسه داشته باشند، احتمالا از طرفهای درگیر هم دعوت کنند در آنجا. الا اینکه امروز دو طرف می گفتند که جنگ با داعش را تشدید می کنند. یعنی در واقع آینده سوریه بدون داعش باید باشد.

 

خوب،حالا همین کنفرانس چه می گوید؟ وقتی که ایران در کنفرانسی که دو قدرت در راسش هستند آمد،یعنی اینکه پذیرفته مهار عمل در محدوده ای است که این دو قدرت تعیین می کنند، خیلی واضح است. خوب حالا از آقای خامنه ای بپرسیم، شما اگر روز اول به آقای اسد شیوه سرکوبگری که در ایران عمل می کنید نمی آموختید و نمی گفتید راه حل این است و او دست به آن جنایات نمی زد آن جنبش همگانی دچار تحول می شد و جایش را میداد به این گروه های مسلح و این کشور میشد ویرانه تا به این روز بیفتد و ایران در کشورهای عرب مغضوب بشود.؟ چرا؟ اینکه شما در کشور ایران سرکوب می کنید و فکر می کنید با سرکوب بر سر کارید، پس در سوریه هم همین راه حل برد دارد، اشتباه است. در خود ایران هم ،هر گاه مردم تصمیم بگیرند بر اینکه در استقلال و آزادی زندگی کنند ابزار سرکوب کافی نیست.وقتی یک مردمی بیرون آمدند یعنی اینکه آن رژیم کارش تمام است...

 

 

 برگرفته از مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر بتاریخ جمعه ۸ آبان ۱۳۹۴

 

مصاحبۀ ماهنامۀ کانتر پانچ (CounterPunch) با ابوالحسن بنی صدر در رابطه با قرارداد اتمی وین

 

تاریخ انتشار 31 /5/1394 - بنی صدر: "توافق، آیندۀ رژیم ایران را تضمین نمی‌ کند. زیرا عامل تغییر دهنده، مردم ایران هستند. در حقیقت، تحریم ها نخست مردم ایران را فلج کردند و رژیم تنها وقتی تن به پایان دادن به بحران اتمی داد که خود نیز در تنگنا قرارگرفت و فشار مردم را بر خود روزافزون یافت. هراندازه ایرانیان از فشار بیرونی رهاتر باشند، آماده‌ تر می‌ شوند برای بازپس ستاندن حق حاکمیت و دیگر حقوق شهروندی خویش."

 

تذکر: خبرگزاری فارس، ارگانی از ارگان های سپاه پاسداران که کارش دروغ پراکنی هم هست، قسمتی از این مصاحبه* را با تحریف، یعنی دروغ کردن راست، انتشار داده‌ است**.

 

* پرسش اول: شما استدلال می‌ کنید که ایران، با امضای توافق وین، تسلیم امریکا شده‌ است. چرا؟ اگر چنین است، چرا جمهوریخواه‌ هان با آن مخالف هستند؟

 

٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: متن توافق حدود ۱۰۵ تعهد را در بردارد، بعلاوۀ توافق‌ های محرمانه و بعلاوۀ بازگشت خودبخود تحریم‌ ها (snap back)، بی آنکه دارندگان حق وتو بتوانند مانع آن شود. به این ترتیب که هرگاه یکی از کشورهای ۱+۵ مدعی شود ایران به یکی از این تعهدها عمل نکرده‌ است و توضیح و توجیه ایران را کافی تشخیص ندهد، تحریم که اینک به حال تعلیق هستند، برقرار می‌ شوند. اما چرا جمهوری خواهان با آن مخالفند؟ در موضع جمهوری‌ خواه‌ ها از منظرهای مختلف باید نگریست:

 

● از منظر ایران که بنگریم، آنها به نقض حق حاکمیت مردم ایران قانع نیستند. سخن جمهوریخواه‌ ها این‌ است که «زنجیر را به گردن ایران بسته‌ ایم، باید آن را فشار دهیم تا ایران از پا درآید. بدیهی است مقصود آنها رژیم ایران است. الا اینکه زنجیر تحریم ها بر گردن مردم ایران است که افتاده‌ است، و مردم عادی ایران است که خفه می‌ کند.

 

● از منظر سیاست داخلی امریکا که بنگریم، آنها با چند چالش رویارویند: الف. این چالش که مقایسۀ پایانی که بحران اتمی ایران یافت، با وضعیت عراق و افغانستان، حملۀ امریکا به این دو کشور را نه تنها یک نادانی نزدیک به مطلق جلوه می‌ دهد، بلکه بر مردم امریکا، مسلم می‌ گرداند که سیاستی که دولتشان اتخاذ می‌ کند، اساس در نادانی دارد و جنگ، جنایتی است که رسیدن به هدف را ناممکن می‌ کند. ب. تصدیق موفقیت اوباما در سیاست خارجی، پیشاپیش، قبول شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. ج. نگرش به خاورمیانه و نقش عامل مسلط به اتحاد اسرائیل با دولت سعودی دادن. بنابراین، ادامۀ وضعیت جنگی تا تجزیۀ کشورها را نیز نباید از نظر دور داشت. این امر که نگرش آگاهانه و یا نا آگاهانه است، یک سخن است، و تعیین سیاست امریکا در منطقه را به این اتحاد واگذاشتن، سخن دیگر است. این واگذاری همان کاری است که حکومت بوش کرد و حکومت اوباما نیز  نتوانسته از آن دامن برهد.

 

     از دید آمریکا که بنگریم، این واقعیت را نیز نباید از یاد برد که گرایش نژاد پرستی هنوز قوی است و بخش عمده‌ ای از حزب جمهوری از موضع نژاد پرستی بر ضد انتخاب یک سیاه پوست به ریاست جمهوری مقاومت و تقلا کردند. اوباما امریکا را از فاجعۀ اقتصادی خارج کرد و از مصیبت نظامی رها کرد، همان مصیبت ها که سیاست‌ های جورج بوش و رؤسای جمهور سفید ببار آورده بودند. او  موفق شد قوای امریکا را از افغانستان و عراق بیرون برد. از هزینه‌ های نظامی در این دو کشور کاست و بودجۀ امریکا را تا حدودی متعادل کرد و بی‌ کاری را به پایین‌ ترین سطح در ٢٠ سال اخیر رساند و ده ها میلیون از قشرهای بی‌ چیز جامعۀ امریکایی را از بیمۀ بیماری برخوردار کرد. اینک او بحران اتمی با ایران را نیز حل کرده‌ است، بدون اینکه یک گلوله شلیک کند. این همه، گویای هوش و قابلیت این مرد است. بنابراین، او موفق شده‌ است تصویرهای نژادیِ ساختۀ ذهنی─ که همه گویای ناتوانی عقلی «نژادهای پست» هستند-  را بشکند. بدین‌ خاطر، همۀ آنهایی که دیدگاه نژاد پرستانه دارند، همه کار می‌ کنند تا اوباما در هیچ کاری توفیق حاصل نکند.

 

● و بالاخره، از منظر خاورمیانه که بنگریم، با وجود اتحاد دولت سعودی با اسرائیل، امر دایر است میان سپردن منطقه به این اتحاد و ادامۀ جنگ ها تا تجزیه کشورهای منطقه، و یا اتخاذ سیاستی دیگر که تعادلی را پدید آورد توانا به نگاه داشتن منطقه در صلح. پرزیدنت بوش از سیاست حمایت از سلطۀ این اتحاد بر منطقه پیروی می‌ کرد. اوباما نیز در مواردی، ناگزیر شد به همان سیاست ادامه دهد. 

 

     رویه‌ ای که جمهوریخواه‌ ها در قبال اوباما در پیش گرفته‌ اند مرا به یاد رویه‌ ای می‌اندازد که در ١٩٨٠، به هنگام حملۀ نظامی عراق به ایران،  ملاتاریا در قبال من اتخاذ کرد. سه رهبر روحانی چنین شعار دادند: «اگر نصف ایران از میان برود، بهتر از آن‌ است که بنی‌ صدر در جنگ پیروز شود». در ١٩٨١، صدام حسین در وضعیتی قرار گرفت که ناگزیر شد تن به پایان دادن جنگ با قبول شرائطی بدهد که بسود ایران بودند. آقای خمینی نیز آن را قبول کرد (پیشنهاد غیر متعهدها). اما روحانیان از آن بیم داشتند که  این پیروزی، موقعیت مرا تحکیم و مشروعیت ام را افزون کند. این شد که دست بکار شدند و نظر او را تغییر دادند. آنها کودتایی برضد من در خرداد ۱۳۶۰ را درست زمانی به انجام رساندند که قرار بود جنگ به پایان رسد. از آن پس، جنگ ایران و عراق بمدت ٧ سال دیگر ادامه یافت. و افزون بر دو میلیون تن، از دو طرف کشته و زخمی و ناپدید شدند. روحانیانی که همه کار می‌ کردند تا قدرت را به انحصار خود درآورند، همه کار کردند تا مانعِ پیروزی من بگردند.

 

٭ پرسش دوم: آیا فکر می‌ کنید انتخاب دیگری غیر از تن دادن به این توافق و یا جنگ وجود دارد؟

 

٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: امروز، بعد از اعترافات آقای صالحی، رئیس انرژی اتمی هستیم. او اعتراف می‌ کند که ایران اورانیوم برای غنی سازی ندارد. هم او، و هم همۀ کارشناسان تصدیق دارند که غنی سازی اورانیوم صرفۀ اقتصادی ندارد. اما رژیم ولایت فقیه، نه به استقلال ایران، که به بقای خود بها می‌ دهد. وگرنه این بحران را نمی‌ ساخت. از دید مردم ایران که بنگریم، راه‌ حل دیگر این می شد ( و همچنان می شود)که برغم هزینه‌ های سنگینی که ببار آمده، تأسیسات اتمی تعطیل شوند و فقط بر تحقیق در قلمرو تکنولوژی اتمی تمرکز شود. این راه حل دیگر نه ایران را تحت قیمومت قدرت های خارجی قرار می‌ دهد، و نه فقط به حال تعلیق در آمدن تحریم ها را توجیه می کند، و نه ایران، وسیلۀ کار جمهوری‌ خواه‌ ها در امریکا، و اسرائیل و دولت سعودی در سوریه و عراق و یمن و فلسطین، می‌ شود. 

 

٭ پرسش سوم: آیا فکر می‌ کنید این توافق بقای رژیم ایران را تضمین می‌ کند؟

 

٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: بنابر اطلاعی که من تحصیل کرده‌ ام، توافق قسمت های محرمانه نیز دارد: دو قسمت از این توافق‌ های محرمانه، مربوط می‌ شوند به تفتیش‌ های آژانس و غنی سازی اورانیوم بعد از پایان دورۀ توافق. در ایران، درز نیز کرده که بعد از پایان دوره نیز ایران از غنی سازی اورانیوم بازداشته می‌ شود. 

 

     اما توافق محرمانه سه قسمت سیاسی و اقتصادی دارد:

 

● گرچه نفس امضای توافق با نمایندۀ رژیم ایران، تصدیق وجود آن‌ است، اما بنابر توافق محرمانه، امریکا وجود رژیم را پذیرفته و پذیرفته‌ است که هیچگاه طرح براندازی این رژیم را به اجرا نگذارد. در درون رژیم ایران دو جناح، دو نظر دارند و بر سر آنها در کشمکش: آقای خامنه‌ ای می‌ گوید: رژیم ولایت مطلقه فقیه همان که هست پذیرفته شده‌ است، و آقای هاشمی رفسنجانی می‌ گوید: موجودیت رژیم پذیرفته شده‌ است به شرط آنکه تحول کند. برخی سخنان که در امریکا بر زبان ها جاری می‌ شود، نظر آقای هاشمی رفسنجانی را تأیید می‌ کنند. قول آقای کری و رئیس انتلیجنت سرویس و ...

 

● نقش ایران در منطقه، در محدودۀ سیاست امریکا پذیرفته شده‌ است. بدیهی است که ایفای این نقش درگرو تحول رژیم است. 

 

● پذیرفته شده‌ است که شرکت های نفتی امریکایی از منابع نفت و گاز ایران بهره برداری کنند. هم‌ اکنون، در وسائل ارتباط جمعی ایران، خبرها در باره فروش نفت به شرکت های امریکایی انتشار می‌ یابند.

 

     باوجود این، توافق، آیندۀ رژیم ایران را تضمین نمی‌ کند. زیرا عامل تغییر دهنده، مردم ایران هستند. در حقیقت، تحریم ها نخست مردم ایران را فلج کردند و رژیم تنها وقتی به پایان دادن به بحران اتمی تن داد که خود نیز در تنگنا قرار گرفت و فشار مردم را بر خود روزافزون یافت. هراندازه ایرانیان از فشار بیرونی رهاتر باشند، آماده‌ تر می‌ شوند برای بازپس ستاندن حق حاکمیت و دیگر حقوق شهروندی خویش. تردید نباید داشت که اگر رژیم ایران با وجود تعطیل عملی غنی سازی، بجای تعطیل تأسیسات و رها شدن از قیمومت قدرت‌ های خارجی، تن به توافق، بنابر این قیمومت کشورهای ۱+۵ داده‌ است، برای این‌ است که فشار از بیرون را برای بقای خود لازم می‌ داند. این آن واقعیتی است که نه آقای بوش، و نه آقای اوباما، بدان اعتناء نداشتند. در واقع، حکومت‌ های امریکا نیز هنوز موافق استقلال ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نشده‌ اند. وگرنه می‌ دانستند شرط هر جنبش برای دموکراسی، نبود فشار از بیرون است.

 

٭ پرسش چهارم: آیا خامنه‌ ای، بعنوان رهبر، موافق یا مخالف توافق است؟

 

٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: خامنه‌ ای نمی‌ تواند با توافق موافق نباشد. باوجود این، مانور می‌ دهد تا مگر بار سنگین توافق را بر دوش دو قوۀ مجریه و مقننه بگذارد. کوشش او بی‌ حاصل است. زیرا پدید آورنده و ادامه دهنده بحران او است. 

 

٭ پرسش پنجم: اثر توافق بر موقعیت اپوزیسون ایران چیست؟

 

٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: اثر توافق بر اپوزیسیون و بر آلترناتیو یکسان نیست:

 

● «اوپوزیسیون» یعنی گروه‌ هایی که امید بسته بودند فشار از بیرون (تحریم ها و احتمالاً جنگ) سبب سرنگونی رژیم بگردد، اینک بیش از پیش، ناتوان می‌ شوند. 

 

● آلترناتیو دموکراتیک، بدین خاطر که از روز نخست، یعنی از زمان افتادن فعالیت های اتمی رژیم، بطور مستمر، بحران اتمی را موضوع کار کرده‌ است و نسبت به فرجام آن هشدار داده و گفته است: این بحران همان سرنوشت را پیدا می‌ کند که گروگان‌ گیری و جنگ پیدا کرد، یعنی در شکست پایان می‌ پذیرد و چنین شده‌ است، و بدین‌ خاطر که راه حل را جنبش همگانی مردم ایران برای بازیافت حقوق شهروندی خویش می‌ داند و همواره مخالف تهدیدهای خارجی بوده‌ است، و خواهان تغییر ساختار دولت قدرتمدار به دولت حقوقمدار، و تغییر ساختار اقتصاد کشور از یک اقتصاد مصرف محور به یک اقتصاد تولید محور است، بیش از پیش در سمت‌ یابی تحول ایران به استقلال و آزادی نقش می‌ یابد.

 

* http://www.counterpunch.org/2015/09/18/bandisadr-on-the-iran-nuke-deal-the-counterpunch-interview/

وضعیت سنجی پنجاه و چهارم نوشته ابوالحسن بنی‌صدر: هم خط قرمزهای امریکا رعایت شد و هم از همه خط قرمزهای رژیم ولایت فقیه عبور شد

انقلاب اسلامی  در هجرت: در ۲۳ تیر ۱۳۹۴، همان روز که "توافق نهایی" میان دو طرف بعمل آمد، بنی‌ صدر به سه پرسش هافینگتون پست پاسخ نوشت، و این پاسخ در همان تاریخ منتشر شد. نوشتۀ او را با افزودنِ اطلاعات منتشره ظرف دیروز و امروز (۲۴ تیر)، در اختیار ایرانیان قرار می‌ دهیم:

 

     پیش از "انتخابات" ریاست جمهوری، در  ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ (۱۴ ژوئن ۲۰۱۳)، گفته‌ ام  کسی "رئیس جمهوری" ایران می‌ شود که مأموریت پایان دادن به بحران اتمی را انجام دهد. آقای روحانی متناسب‌ تر از دیگران برای انجام این مأموریت بود. و پیش از "توافق لوزان"، مواد آن را اعلام کردم. "توافق" همان مواد را یافت. "توافق وین" که امروز، ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) به امضاء رسید، طرز اجرای "توافق لوزان" است. باوجود این، بنابر آنچه انتشار یافته‌ است، واجد سه نکتۀ جدید است: تحریم اسلحۀ کلاسیک بمدت ۵ سال، و بازرسی "مدیریت شده" تأسیسات نظامی، و شفاف سازی وضعیت گذشته و حال فعالیت‌ های اتمی ایران. تصدی این شفاف سازی نیز با آژانس بین‌ المللی انرژی اتمی است. اما آیا این "توافق" بسود مردم ایران است؟

 

۱. آیا این "توافق" از دید حقوق ملی ایرانیان خوب است؟:

 

     به این پرسش، آقای ظریف، پیشاپیش پاسخ داده‌ است. او در گفتگو با مجلۀ "اندیشه پویا"، توافق را از نوع قرارداد ترکمن‌ چای و قراردادهای ۱۹۱۹ و ۱۹۳۳ دانسته‌ است. اولی، بعد از شکست در جنگ میان ایران و روسیه تزاری، و دومی، زمانی که انگلستان بر ایران مسلط بود، و سومی، توسط رضا پهلوی که انگلیسی ها به سلطنت ایرانش رسانده بودند، امضاء شدند.

 

     در حقیقت، حدود ربع قرن پیش از این، رژیم فعالیت‌ های اتمی محرمانه را آغاز کرد. هدف، یافتن بمب اتمی بود. از ۲۰۰۳ بدین‌ سو، هدف ادعایی تأمین سوخت اتمی شد. اینک هیچیک از این دو هدف برآورده نشده‌ اند. سهل است، تأسیسات اتمی که بکاری نمی‌ آیند، دست‌ آویز تحت مهار کشورهای ۵+۱ قرار گرفتن ایران نیز می‌ شوند. هزینۀ سنگین را نیز ایران باید بپردازد. برجا ماندن تحریم معاملۀ اسلحه با ایران، یعنی، در منطقه، هنوز ایران در موقعیت کشور تحت مهار نظامی باید بماند. با توجه به این واقعیت که کشورهای همسایۀ ایران، با استفاده از انزوای ایران، منابع مشترک نفت و گاز را به تنهایی بهره برداری می‌ کردند، ایران همچنان در موقعیت ناتوان به احقاق حق خود می‌ ماند. حال آنکه هرگاه رژیم با مردم ایران توافق به عمل می‌ آورد و حقوق ملی ایرانیان را محترم می‌ شمرد، از لحاظ نظامی و اقتصادی و سیاسی، وضعیت بین‌‌ المللی عادی می‌ جست.

 

     امضاء کنندگان "توافق" و طرفدران آن می‌ گویند: از هر جای ضرر برگردیم، نفع است. توافق به تحریم‌ ها پایان می‌ دهد و ایران را از وضعیت تهدید به جنگ خارج می‌ کند. اما وقتی می‌ توان گفت از هرجای ضرر بازگردیم، سود است، که ضرر پایان پذیرد. یعنی وضعیتی که ایران تحت هیچگونه مهار بین‌ المللی و تهدید نظامی (وجود پایگاه‌ های نظامی و اطلاعاتی گرداگر ایران) و محدودیت اقتصادی نباشد. اما، بنابر توافق، رژیم می‌ پذیرد که ایران تحت مهار و تهدید و محدودیت باقی بماند.

 

۲. وضعیتی که توافق در درون رژیم و میان رژیم و مردم ایران پدید می‌ آورد:

 

۲.۱. هدفی که رژیم می‌ جست و احتمالاً به آن رسیده‌ است، رها شدن از قصد و برنامۀ (اگر وجود داشته باشد) امریکا بر سرنگون کردن رژیم است. از دید رژیم، "توافق" خوب، توافقی است که امریکا و غرب را از برانداز رژیم، به مدافع آن (دست کم بخاطر اجرا شدن "توافق") بدل کند. اما رها شدن از تهدید به سرنگون شدن، سبب آرایش قوای جدیدی در رژیم می‌ شود:

 

۲.۲. تا پایان دورۀ ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شعار رژیم این بود: «انرژی هسته ای حق مسلم ما است». اینک آن شعار جای خود را به این شعار داده‌ است: "توافق" نهایی خواست مردم ایران است. یعنی اینکه به حال تعلیق درآمدن تحریم‌ ها– که به ایرانیان لغو تحریم‌ ها القاء می‌ شود- مابه‌ ازای تحت مهار و تهدید و محدودیت درآوردن ایران است. هرچند وضعیت اقتصادی تحمل نکردنی مردم ایران و طبیعت ایران که دارد بیابان می‌ شود، بخاطر تخریب اقتصاد کشور– که تحریم‌ ها آن را تشدید کرده‌ اند- است، اما مردم ایران باور کرده‌ اند وضعیتی که درآنند، فرآوردۀ تحریم‌ها است. لذا، باتوجه به این واقعیت که مسئولین اصلی امضای تسلیم نامه، آقای خامنه‌ ای و دستیاران او هستند، امضای "توافق"، بیزاری مردم کشور از آنها را بازهم بیشتر خواهد کرد. به سخن دیگر، وضعیت جبهۀ دیگر (از روحانی تا اصلاح طلبان) بهتر می‌ شود. باوجود این،

 

۲.۳. تا این زمان، مردم کشور نقش فعالی را بازی نکرده‌ اند، هرگاه فعال نگردند، یک وضعیت، و اگر فعال بگردند، وضعیت دیگری ببار می‌ آید:

 

۲.۳.۱. در صورت غیر فعال ماندن مردم، آقای خامنه‌ ای فرصت را برای حذف «سران فتنه» (هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی و دستیاران آنها) از دست نخواهد داد. بیخود نبود که دو روز پیش از امضای توافق، کسانی که در «فتنه ۸۸» شرکت داشته‌ اند را غیر قابل اعتماد توصیف کرد.

 

۲.۳.۲. در صورت فعال شدن مردم، تعادل در درون رژیم، به زیان «اصول‌ گرایان»، یعنی همۀ آنهایی برهم خواهد خورد که خود را «مطیع رهبر» می‌ خوانند.

 

۲.۴. هرگاه رژیم از مهار مردم فعال گشته ناتوان شود، فضای سیاسی می‌ تواند بازتر بگردد.

 

۲.۵. بنابراین که رابطۀ رژیم با مردم ایران همین که هست بماند، "توافق" نهایی سبب نمی‌ شود که مردم منطقه، ایران را الگو کنند و برای تغییر از استبداد به دموکراسی، به جنبش درآیند، در حقیقت،

 

۳. اثر "توافق" بر موقعیت ایران و رژیم حاکم بر ایران در منطقه:

 

۳.۱. رژیمی که ایران را تحت مهار و تهدید و محدودیت درآورده‌ است، دیگر رژیمی ضد امریکایی و ضد غرب و در ستیز با آنها تلقی نمی‌ شود. بسا با توجه به اثر "توافق" بر از دست رفتن موقعیت "امریکا ستیزی" بود که آقای خامنه‌ ای لازم دید بگوید: مبارزه با استکبار که امریکا مصداق آن‌ است، ادامه می‌ یابد. و روزی پیش از امضای توافق، در مجلس ایران، شعار مرگ بر امریکا سر داده شد. و

 

۳.۲. هرگاه آقای خامنه‌ ای به "عادی کردن" رابطه با امریکا تن دهد، یعنی به دوران ستیز در ظاهر و سازش در باطن پایان دهد که از گروگان‌ گیری تا امروز، رویۀ رژیم بوده‌ است، تعادل قوای جدیدی در برابر اتحاد دولت سعودی و اسرائیل میسر می‌ شود. با توجه به عقل قدرتمدار آقای خامنه‌ ای، این‌ احتمال که او فرصت را مغتنم بشمارد، ضعیف است. و

 

۳.۳. باقی ماندن تحریم معاملات اسلحه با ایران بمدت ۵ سال، و آنچه بکار موشک سازی می‌ آید بمدت ۸ سال و بازرسی مدیریت شده تأسیسات نظامی، اطمینان دادن به اتحاد دولت سعودی و متحدان عربش با اسرائیل است که قرار نیست رژیم ولایت فقیه نقش نظامی گسترده‌ ای در کشورهای منطقه، افغانستان و عراق و سوریه و یمن و فلسطین، پیدا کند.

 

    باوجود این، رژیم هم اکنون به این جنگ‌ ها آلوده‌ است و این پرسش مهم پیش رو است: آیا "توافق"، این امکان را پدید می‌ آورد که با شرکت رژیم ایران و دیگر رژیم‌ های منطقه، راهکاری پیدا شود با این ویژگی که رژیم‌ های منطقه و دولت های خارج از منطقه بپذیرند که از طریق گروه‌ های نظامی با یکدیگر جنگ نکنند، و با ممنوع کردن جریان نفرات و اسلحه و پول به کشورهای گرفتار جنگ داخلی، شرائط را برای پایان یافتن جنگ در منطقه فراهم‌ آورند؟ یادآور می‌ شوم که پیش از حملۀ نظامی به افغانستان و عراق به دستور آقای بوش، هشدار دادم که این حمله، دو نتیجه ببار می‌ آورد: توسعۀ تروریسم، و بیزاری از دموکراسی و به تأخیر افتادن تحول کشورها از دیکتاتوری به دموکراسی. اینک سؤال این‌ است: آیا امریکا براستی می‌ خواهد از تروریسم بی‌ نیاز شود، یا خیر؟           

 

٭ آنچه مردم ایران سزا است بدانند و وسائل ارتباط جمعی رژیم به اطلاع آنها نمی‌ رسانند:

 

۱. لوران فابیوس، در مصاحبه با لوموند (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵)، توافق نهایی را مهار کامل برنامۀ اتمی ایران توصیف کرد و از جمله این اطلاع را بر زبان آورد که مقام‌‌ های دیگر نگفته بودند: هر یک از کشورهای ۵+۱ می‌ تواند بازگشت خود بخودی تحریم ها را به جریان بیاندازند، اگر به این نتیجه برسد که ایران توافق را اجرا نمی‌ کند. با توجه به موضع چین و روسیه، در واقع، چهار کشوری غربی هستند که هر یک از آنها می‌ توانند بازگشت خود به خودی تحریم‌ ها را به جریان بیاندازند. و باز با توجه به موقعیت امریکا، در واقع، توافق به امریکا حق ویژه می‌ دهد که بنابر ارزیابی خود، بازگشت خود به خودی تحریم‌ ها را به جریان بیاندازد.

 

۲. هم سخنان اوباما، و هم سخنان وزیر خارجۀ فرانسه صریح هستند بر این واقعیت که تمامی خطوط قرمز امریکا و فرانسه رعایت شده‌ اند، و از تمامی خطوط قرمز رسم شده توسط خامنه‌ ای عبور شده‌ است. از جمله، نه تنها تحریم‌ ها یک جا و هم‌ زمان بهنگام امضای "توافق" برداشته نمی‌ شوند، بلکه متناسب با عملکرد رژیم برداشته می‌ شوند. تأسیسات اتمی "بطور مدیریت شده" بازدید می‌ شوند، و تحریم معاملۀ اسلحه متعارف با ایران بمدت ۵ سال، و تحریم آنچه در ساخت موشک بکار بردنی است به مدت ۸ سال باقی می‌ ماند. سانتریفوژهایی که ایران می‌ تواند نگاه دارد، سالانه بیشتر از ۳۰۰ کیلو نمی‌ توانند اورانیوم غنی کنند و اورانیوم غنی شدۀ موجود باید به کشور ثالث صادر شود. گذشته نیز باید شفاف بگردد. در واقع، رژیم یک اسکلت را نگاه می‌ دارد و بابت آن، ایران را تحت کنترل قدرت‌ های خارجی قرار می‌ دهد.

 

۳. مطبوعات رژیم بخصوص آنها که وابستگی آشکار به خامنه‌ ای دارند، متن "توافق" را که همان متن "توافق لوزان" است به اضافۀ تشدید کنترل، یا «متوازن» ارزیابی کرده‌ اند، و یا مورد انتقاد ملایم (سرمقالۀ کیهان نوشته شریعتمداری) قرار داده‌ اند. یعنی اینکه موضع‌ گیری‌ های پیشین، مانورهای سیاسی بوده‌ اند تا مگر طرف مقابل، یعنی گروه کشورهای ۵+۱ خطوط قرمز رسم شده توسط خامنه‌ ای را رعایت کند، که نکرد. وگرنه، این شخص خامنه‌ ای است– در آغاز، به اتفاق هاشمی رفسنجانی- که بحران اتمی را به راه انداخت، و همچون گروگانگیری و جنگ، با وارد کردن زیان‌ های کمر شکن به کشور، آن را در شکست به پایان برد. ایران را نیز تحت کنترل بیگانه قرار داد. و

 

۴. "توافق"، گروه‌ های وابسته‌ ای را بی‌ محل کرد که به انتظار نشسته بودند تا امریکا و اسرائیل دست به حملۀ نظامی به ایران بزنند، و کشور را در اختیار آنها قرار بدهند. اینک همۀ آنها که دست به دامن امریکا و اروپا شدند که ایران را تحریم کنید، باید احساس شرم کنند و درس بیاموزند. ببینند که آن تحریم‌ ها عامل تشدید ویران‌ گری های رژیم در اقتصاد کشور و توسعه و تشدید فقر مردم شدند. رژیم ولایت مطلقۀ فقیه از حل مشکل با مردم ایران سر باز زد و ترجیح داد آن را با قدرت‌ های خارجی حل کند.

 

     با وجود این، "توافق" ضعف مفرط رژیم را نیز آشکار کرد. با بی‌ محل شدن گروه‌ های وابسته، مسلم است که ایران، نه عراق، و نه سوریه می‌ شود. از این پس، این مردم ایران هستند که می‌ توانند به جنبش درآیند و دولت حقوق‌ مدار را جانشین رژیم ایران سوز کنونی کنند. تجربۀ بسیار تلخ و پر خسارت، یکبار دیگر می‌ گوید راه استقلال و آزادی، راست راه حق است، و آنها که در این راه هستند، برحق هستند. باید برخاست و بر حق ایستاد.

 

وضعیت سنجی پنجاه و هفتم: سازش‌های پنهان (اکتبر سورپرایز و ایران گیت) همچنان از پرده بیرون می‌افتند. آیاتوجیه‌های یکسان گویای سازش‌های پنهان جدیدند؟:

 تاریخ انتشار 3 آگوست 2015 -  این روزها، ظریف و صالحی و عراقچی  در باره توافقنامه وین توجیه‌هایی می‌سازند که همانند توجیه‌های ایران گیتی‌ها (هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای و روحانی و...) در روزهای بعد از توافق الجزایر و پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت در باره پایان جنگ عراق با ایران است:

٭ توجیه‌های یکسان برای قرارداد الجزایر و قطعنامه 598 و توافق وین:

در 13 مرداد 94، ظریف، وزیر خارجه رژیم گفته‌است:

    «روابط اقتصادی با کشورهای غربی باید آنچنان به هم تنیده باشد که برای کسی صرف نکند زیر توافق بزند». وی در جلسه ای با حضور استادان حقوق و روابط بین‌الملل که به میزبانی شورای راهبردی روابط خارجی ایران برگزار شده‌بود، با اشاره به سفر وزیران امور خارجه و توسعه اقتصادی ایتالیا به تهران، افزوده‌است: «این روابط ضمانت اجرای توافق جامع اتمی است... به این دلیل است که من مجبور می شوم در برابر بعضی فشارها مقاومت کنم و قبول کنیم که این ارتباط ها ایجاد شود، چون خود این ارتباط ها ضامن اجرای توافق است».

و از شروع بکار حکومت روحانی، او و همکارانش، مرتب گفته‌اند خزانه خالی است و پول‌هاخورد و برد شده‌اند و 100 میلیارد دلار گم شده‌است و باید تحریم‌ها لغو شوند تا بتوان اقتصاد را بازسازی کرد و دریاچه ارومیه را پرآب کرد و بیابان‌ها را سرسبز گرداند.

   بدین‌قرار، برای حفظ رژیم، کشور را همانند لاشه به لاشخورهای غربی سپردن، پی‌آمد تن دادن به ذلت امضای توافق وین است. اما، بعد از قبول قطعنامه 598 و سرکشیدن جام زهر شکست، همین نوع توجیه را هاشمی رفسنجانی در باره پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی می‌کرد. او و همانندهای او و دستیارانش می‌گفتند:

گرفتن قرض از غرب ضامن بقای نظام است. زیرا غربیان چون می‌خواهند وامهائی که به ایران داده‌اند، وصول شود، علاقمند بقای رژیم می‌شوند.

     در همان زمان، در توجیه ضرورت پایان دادن به جنگ گفتند: کشور در معرض قحطی بود. پولی در خزانه نبود. 100 میلیارد (در مجلس گفتند تحقیق معلوم کرد که 105 میلیارد) دلار گم شد. هاشمی رفسنجانی تأکید می‌کرد که دولت را با داشتن 12 میلیارد دلار قرضه خارجی تحویل گرفته‌است.

و عراقچی، معاون ظریف، در جلسه با مدیران خبر صدا و سیما گفته‌است (در 11 مرداد منتشر شده‌است):

   «همواره گفته ام که اگر برنامه هسته ای کشورمان را بخواهیم صرفا با معیارهای  اقتصادی بسنجیم خسرانی بزرگ است یعنی اگر هزینه مواد تولیدی را بخواهیم محاسبه کنیم اصلا تصورش را نمی توانیم بکنیم. اما این هزینه ها را برای عزت، استقلال و پیشرفتمان داده ایم برای اینکه زیر بار زورگویی دیگران نرویم».

    بدیهی است خسران بزرگی که نمی‌توان تصورش راکرد، با عزت و استقلال و پیشرفت کمتر ربطی پیدا نمی‌کند. با ذلت و زیر سلطه بیگانه رفتن و ماندن و واپس‌گرائی ربط مستقیم پیدا می‌کند.  در همین صحبت که معلوم نیست اگر برای انتشار نبوده، چرا با مدیران خبر صدا و سیما بعمل‌آمده‌است، عراقچی، سخنان افشاگر دیگری برزبان آورده‌است:

● او گفته‌است: اگر قصد ما این بوده باشد که بمب اتمی بسازیم که نیست، توافق وین به زیان ایران است. اما اگر قصد تولید سوخت و استفاده‌های صلح‌آمیز از اتم بوده‌باشد که هست، توافق بسود ما است.    

   نخست بدانیم که خود او، اعتراف می‌کند تولید سوخت درکار نیست. زیرا اولاً تا 20 سال، ایران نمی‌تواند سوخت لازم برای یک نیروگاه را تهیه کند و ثانیاً کشوری که برای ایران رآکتور اتمی می‌سازد – سهم روسیه از توافق فروش 3 رآکتور اتمی به ایران شده‌است –، خود سوخت آن را نیز تأمین می‌کند. پس تأسیساتی که تا پایان عمرشان نه بکار تولید بمب اتمی می‌آیند و نه بکار تولید سوخت، چرا باید نگاهداری شود؟ پاسخ این پرسش اساسی را همان بخش پنهان توافق (غرب درصدد سرنگون کردن رژیم نمی‌شود) می‌دهد.

● طرفه این‌که عراقچی برای تسلیم نشدن توافق وین به مجلس برای تصویب، توجیهی ساخته‌است. او مدعی شده‌است که چون در توافق کارهائی قید شده‌اند که انجامشان داوطلبانه است، هرگاه توافق در مجلس مطرح و تصویب شود، کارهای داوطلبانه اجباری می‌شوند!!.

     بدین‌قرار، اگر توافق را کنگره امریکا تصویب کند، کارهای داوطلبانه‌ای که امریکا باید انجام دهد نیز اجباری می‌شود. این امر «مهم» را نه حکومت اوباما می‌داند و نه کنگره!!. این تنها دروغ او نیست. دروغ‌های بسیار دیگری نیز گفته‌است. از جمله در باره قطعنامه شورای امنیت و خارج شدن ایران از قید بند هفتم منشور سازمان ملل متحد. در حقیقت، با تصویب قطعنامه 2231  نه تنها رژیم قطعنامه‌های پیشین را پذیرفت، بلکه پذیرفت هرگاه به توافق عمل نکند، درجا، قطعنامه‌های پیشین مجری می‌شوند. بنابراین، فصل هفتم، بمنزله شمشیر داموکلس، همچنان بر سر  ایران نگاه داشته شده‌است.

      دانستنی این‌که، قرارداد الجزایر را بدین‌خاطر که هم نیاز به امضای رئیس جمهوری داشت و هم باید به تصویب مجلس می‌رسید و رئیس جمهوری نه تنها حاضر به امضای آن نبود بلکه برضد رجائی و بهزاد نبوی اعلام جرم کرده‌بود، بیانیه الجزایر خواندند و گفتند نه نیاز به تصویب مجلس دارد و نه امضای نخست وزیر!!

اظهارات صالحی اعترافی شفاف هستند در باره از بین رفتن سانتریفوژها. او در حضور «نمایندگان» مجلس در 11 مرداد گفته‌است:

    دعا کنید توافق انجام نگیرد. زیرا هرگاه  سانتریفوژها را خاموش کنیم، 50 درصدشان از بین می‌روند و نیز 30 درصد آنها هم که به انبار منتقل می‌شوند، از میان می‌روند.

نظیر این اظهارات را بعد از قرارداد الجزایر نیز کردند و گفتند: گروگانها دیگر جنس بونجل بودند و باید از سر، بازشان می‌کردیم. و چون از رجائی و بهزاد نبوی خواسته شد حساب میلیاردها دلار که به جیب امریکا ریخته بودند را (کارتر، رئیس جمهوری وقت گفت: ایرانی‌ها را چنان نقره داغ کردم که هرگز از یاد نبرند) پس بدهند، رجائی گفت: چرتکه نیاندازید!  آن زمان نیز، قرارداد الجزایر پوشش توافق پنهانی بود که اکتبر سورپرایز نام گرفت. بتازگی، هنوز پنهان مانده‌‌های دیگری از اکتبر سورپرایز، از پرده بیرون افتاده‌اند.    

 در این‌جا، نخست قسمت کوتاهی از نوشته روبرت پاری را که یافته او در کتابخانه ریگان است و سپس قسمت‌هایی از کتاب گارت پورتر را نقل می‌کنیم که اظهارات مقامات رژیم ولایت مطلقه فقیه در باره قصد آنها از تحصیل توانائی تولید بمب اتمی است:

٭ برابر سندی که در کتابخانه ریگان،- رئیس جمهوری امریکا از سال 1981 تا پایان 1988- موجود است ، رونالد ریگان، دستور محرمانهِ فروش اسلحه به رژیم خمینی را داده بود:

مقاله روبرت پاری در 28 ژوئیه 2015 انتشار یافته است. برابر سندی که او در کتابخانه ریگان یافته‌است، در اوائل ماه ژوئیه 1981، یعنی 6 ماه بعد از آغاز بکار ریگان بعنوان رئیس جمهوری و 40 روز بعد از کودتای خرداد 1360 که از جمله به قصد جلوگیری از پایان یافتن جنگ انجام گرفت، ریگان دستور فروش محرمانه اسلحه به رژیم خمینی را صادر کرده‌است. چرا روز نخست این دستور را نداد؟ زیرا فرماندهی کل قوا با بنی‌صدر، رئیس جمهوری، بود. او با توافق محرمانه  (اکتبر سورپرایز) موافق نبود. با ادامه جنگ نیز موافق نبود. این‌است که زمان صدور دستور چنان انتخاب شده‌است که کودتا انجام گرفته باشد و رژیم کودتا مانع اعلان توافق ایران و عراق برسر پایان دادن به جنگ شده باشد ( قرار بود نمایندگان هیئت کشورهای عدم تعهد، پاسخ مثبت عراق به پیشنهاد کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد که ایران و عراق پذیرفته بودند و بنا بر آن جنگ خاتمه می یافت را به ایران بیاورند ، به درخواست رجایی،نخست وزیر وقت سفر هیئت، به دلیل تحولاتی که در ایران در حال انجام است به تاخیر افتاد و این سفر، پس از کودتا هرگز انجام نگرفت و جنگ ادامه یافت). دانستنی است که تحویل اسلحه به ایران توسط اسرائیل، همزمان با کودتا آغاز شده بود. یک نوبت، در 18 ژوئیه 1981، هواپیمای حامل اسلحه ، بخاطر عبور از فضای روسیه (شوروی سابق)، توسط روسها سرنگون شد.  ترجمه نوشته روبرت پاری این‌است:

     در کتابخانه پرزیدنت ریگان در سیمی والی، واقع در کالیفرنیا، سندهائی را یافتم حاکی از این‌که در 21 ژوئیه 1981، تنها 6 ماه بعد از آن‌که ایران گروگان‌های امریکائی را، بهنگام ادای سوگند ریاست جمهوری توسط ریگان در 20 ژانویه 1981، آزاد کرد، مقامهای ارشد حکومت ریگان فروش پنهانی اسلحه به ایران را،به واسطه گری اسرائیل، تصویب کرده بودند.

     فروش محرمانه اسلحه امریکا توسط واسطه‌ای که اسرائیل بود به رژیم خمینی بخشی از توافق پنهانی (ریگان – بوش) برسر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980 بود.

     ترجمه مفصل نوشته او را بعداً در اختیار هموطنان خود قرار می‌دهیم.

٭ الگوی ژاپنی رژیم: تحصیل توانائی تولید بمب اتمی اما نساختن آن:

     گارت پورتر کتاب خود را، با عنوان «بحران دست ساخت»، در سال 2013 انتشار داده‌است. بهنگام انتشار، انقلاب اسلامی قسمت‌هائی از این کتاب را موضوع بررسی و نقد کرده‌است. بنای نویسنده براین‌است که ثابت کند رژیم ولایت فقیه قصد تولید بمب اتمی را نداشته و بحران اتمی را اسرائیل و محافظه‌کاران جدید امریکائی ساخته‌اند. باوجود این، سخنانی از مقامات رژیم ولایت فقیه آورده‌است حاکی از وجود قصد و بیشتر از آن، وجود برنامه تحصیل توانائی تولید بمب اتمی است:

«در آوریل 1984، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مطلع می‌شود که آیت الله خامنه‌ای، رئیس جمهوری، در یک اجتماع، با حضور مقامات سیاسی و امنیتی رژیم، در قصر ریاست جمهوری، گفته‌است: رهبر انقلاب، امام خمینی تصمیم گرفته‌اند برنامه اتمی ایران از نو به اجرا درآید. از دید آیت الله خامنه‌ای، تولید بمب اتمی تنها وسیله حفظ نظام و امنیت کشور از شر دشمنان ، بخصوص امریکا و اسرائیل و نیز  آماده سازی زمینه حضور حضرت مهدی است. داشتن سلاح هسته‌ای در دست سربازان خدا، بازدارنده حمله دشمن به ایران می‌شود» . (صفحه 69 کتاب)

     نویسنده بر این‌است که دروغ بودن انتساب این سخنان به خامنه‌ای درجا معلوم شده‌است. زیرا برنامه اتمی ایران 3 سال پیش از آن فعال شده بود. اما نویسنده نخست غافل است که هاشمی رفسنجانی گفت بود اگر بمب اتمی در دست یک کشور مسلمان بود، اسرائیل سرجای خود می‌نشست. و نیز شمخانی برای خرید بمب اتمی به پاکستان فرستاده شد. و نیز، از نو به اجرا درآمدن برنامه اتمی 3 سال پیش از آن، مانع از توجیه تولید بمب اتمی 3 سال بعد، توسط خامنه‌ای نمی‌شود. بخصوص که صاحب کتاب قول‌های مقامات رژیم را که نقل کرده‌است همه حاکی از قصد رژیم بر دست یافتن بر دانش و فن تولید بمب اتمی:

  استراتژهای امنیت ملی ایران براین باور بودند که توانائی غنی سازی اورانیوم امنیت ایران را تأمین می‌کند. این باور استمرار داشته‌است و از آن، به «قابلیت تولید فوری بمب اتمی بگاه نیاز» و «استراتژی بازدارنده از حمله به ایران» تعبیر شده‌است. این استراتژی یعنی این که ایران باید دانش و فن اتمی که به او امکان  تولید بمب را می‌دهند را بدست بیاورد تا که دشمنان از حمله نظامی به ایران منصرف شوند.

     شماری از کشورها، از جمله ژاپن این توانائی را دارند.

علی‌اکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی در دوران شاه  می‌گوید: شاه به او گفت او می‌تواند در سیاست نداشتن سلاح هسته‌ای خود تجدید نظر کند هرگاه یک کشور منطقه این سلاح را بدست آورد و امنیت ایران به خطر افتد.

انقلاب اسلامی: می‌دانیم که اعتماد در مصاحبه به حمید احمدی تصریح کرده‌است که شاه از او خواسته بود اسباب تولید بمب اتمی را فراهم کند.

در 1991، روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، وابسته به ریاست جمهوری شد. در 1997 به اتفاق هاشمی رفسنجانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت شدند. در 2006، دوست نزدیک او در مرکز تحقیقات، ناصر ثقفی عامری تحلیلی در باب سیاست اتمی ایران نوشت و توضیح داد که ایران از «الگوی ژاپنی» پیروی می‌کند و بنایش بر بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی و نه تولید این بمب است. ایران امضاء کننده قرارداد منع گسترش سلاح هسته‌ای می‌ماند و در همان‌حال می‌کوشد تکنولوژی ضرور برای تولید سلاح هسته‌ای را بدست آورد. هرگاه ایران مورد حمله نظامی قراربگیرد، می‌تواند از «الگوی کره شمالی» پیروی کند، یعنی از قرارداد خارج شود و بمب اتمی بسازد.

در 2010، رئیس کنونی مجلس، علی لاریجانی، در ژاپن، گفت: برنامه اتمی ایران از الگوی ژاپن پیروی می‌کند.  این هردو، سیاست دولت ایران را بازگو می‌کردند که، بنا برآن، تولید و ذخیره پلوتونیوم، در صورت تهدید نظامی،  امکان تولید بمب اتمی را به ایران می‌دهد.رهبران ژاپن مکرر گفته‌اند ژاپن توانائی تولید بمب اتمی را دارد و در شرائط معینی می‌تواند دست به این کار بزند. امریکا به ژاپن، بابت تحصیل توانائی تولید بمب اتمی خرده نگرفته‌است. پس چرا باید روا نبیند که ایران این توانائی  را تحصیل کند.

گاری سمور Gary Samore رئیس قسمت منع گسترش سلاح هسته‌ای در شورای امنیت ملی امریکا از 1996 تا 2000 و دستیار ویژه پرزیدنت اوباما در منع گسترش سلاح هسته‌ای تا سال 2012،  در سال 2008، تصدیق کرد که مقامات رژیم ایران بطور خصوصی به او گفته‌اند، هدف ایران تحصیل توانائی تولید بمب اتمی و نه خود این بمب است. آنها، بخاطر امنیت و ادامه حیات، به داشتن توانائی تولید بمب اتمی نیاز دارند تا اگر عرصه نظامی بر کشور تنگ شد بتوانند این بمب را بسازند. آنها هیچ‌گاه قصد تولید این بمب را ندارند زیرا می‌دانند هرگاه چنین کنند، همسایه‌ها نیز درصدد تحصیل بمب اتمی بر می‌آیند.

فلنت لورت، تحلیل‌گر پیشین سیا است – این تحلیل‌گر در دفاع از سیاست رژیم مرتب مقاله می‌نویسد (ا.ا) – در ماه مه 2006، به من گفت: آنچه ایرانیان می‌خواهند، ایجاد پایه تکنولوژیک برای تولید بمب اتمی هرگاه ضرورت ایجاب کند، است. آنها می‌خواهند در این مورد مانند ژاپن بگردند.

امر مبرهن این که سیاست بازدارنده دیگران از حمله به ایران، سبب شد که حکومت بوش به ایران حمله نکند. مایکل هایدن، رئیس سیا در حکومت بوش در سال 2012، می گوید «در حکومت بوش، ما در باب حمله به ایران گفتگو می‌کردیم و به اجماع رسیدیم که هرگاه ما این حمله را انجام دهیم برای این‌که تأسیسات اتمی ایران را ویران کنیم، ایران در خفا به تولید بمب اتمی خواهد پرداخت. بوش و معاون او  چنی به این تصمیم رسیده بودند که باید به تأسیسات اتمی ایران و پایگاه‌ها و تأسیسات سپاه پاسداران حمله شود. اما جمع مقام‌های دفاعی و اطلاعاتی امریکا با این تصمیم مخالف بودند. (صفحه‌های 76 تا 78 کتاب).

انقلاب اسلامی در هجرت : بدین‌قرار،

الف. بنابر بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی بوده‌است.الا این‌که امثال لاریجانی در ژاپن و در گفتگوها با مقامات امریکائی و اروپائی از پیروی از «الگوی ژاپن» سخن می‌گویند اما همان سخن را در ایران و خطاب به هموطنان خود نمی‌گویند. بدیهی است که بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی به تأسیسات لازم برای تولید بمب نیاز دارد. ژاپن این تأسیسات را دارد. پس رژیم نیز درکار ایجاد این تأسیسات بوده‌است. هزینه‌های بسیار سنگین به کشور وارد کرده و سرانجام، نه تنها متعهد شده‌است هرگز بمب اتمی نسازد، بلکه ایران را تحت قیمومت دنیا نیز درآورده‌است. بدین‌سان، تأسیسات دیگر بدرد تولید بمب اتمی نخواهند خورد. اما بدرد تولید سوخت اتمی نیز نخواهند خورد. نه تنها به این دلیل که تا 20 سال، ایران توانائی غنی سازی اورانیوم حتی به اندازه نیاز نیروگاه بوشهر را بدست نمی‌آورد، بلکه به قول عراقچی، کشور فروشنده نیروگاه اتمی به ایران، خود سوخت آن را تأمین خواهد کرد. بدیهی است که ایران اورانیوم کافی هم ندارد.

ب. توافق وین موافقتی پنهانی نیز دربردارد. مشابهت‌های این توافق با قرارداد الجزایر و معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت و نیز قبول قطع‌نامه 598، اینک، از زبان امضاءکنندگان توافق وین، بازگو می‌شود.

ج. عراقچی نیز گفته است در سالهای 1384 و 1385، خطر حمله به ایران قطعی بوده و هرگاه رئیس جمهوری امریکا اجازه می‌داد حمله به ایران انجام می‌گرفت. اما اگر امریکا به ایران حمله نکرد، نه بدین خاطر بود که می‌دید ایران محرمانه درپی تولید بمب اتمی می‌شود. زیرا می‌دانست که ایران در صدد تحصیل توانائی تولید بمب اتمی، بنابراین، ایجاد تأسیسات لازم برای تولید بمب در صورت نیاز است (تناقض آشکار استدلال نویسنده کتاب). بلکه، از جمله، بدین‌خاطر به ایران حمله نکرد که خط استقلال و آزادی، تقلای حکومت بوش را برای تشکیل بدیل وابسته عقیم گذاشت

وضعیت سنجی پنجاه و دوم: تقصیر با چه کسی است ؟

٭ خامنه‌ ای می‌ گوید: تأسیسات اتمی ایران برچیده شوند. اما این تأسیسات چه اندازه واقعیت دارند؟:

 

گزارش زیر را دریافت و دربارۀ صحت آن پرس و جو کرده‌ ایم. آن اندازه که قرین صحت است، به این شرح است:

 

 در آیندۀ نه چندان دور حقایقی از این پروژه فاش خواهد شد که مو بر تن هر ایرانی وطن پرست آگاه سیخ خواهد کرد نمونه‌ هایی از این حقایق به شرح زیر هستند:

 

١- شاکله حدود ٢٠ هزار سانتریفوژ ایرانی همان سانتریفوژهای خریداری شده از پاکستان است که به دلیل عدم کارآیی درآن کشور، از رده خارج شده بودند (ابتداء ٢٠ هزار دستگاه به لیبی، و ٢٠ هزار تای باقیمانده نیز به ایران فروخته شد).

 

٢- در هیچ کشوری، از جمله پاکستان، برای ساخت بمب اتمی از روش غنی سازی اورانیوم توسط سانتریفوژ استفاده نشده است و ایران تنها کشوری در جهان است که به این روش اصرار دارد، آنهم به دلیل اشتباه جاهلانه که درخرید اولیه انجام داده است و اکنون نمی‌ خواهد در نزد افکار عمومی به آن و خسارات هنگفت سیاسی و اقتصادی ناشی از اشتباه خود اعتراف کند.

 

۳- اصل خرید ۲۰ هزار سانتریفوژ (و نه نمونه‌ های اولیه) در زمان ریاست غلامرضا آقازاده بر انرژی اتمی (دوران ۸ سالۀ خاتمی) صورت گرفته‌ است. مقامات رژیم پس از آگاهی از کلاهی که سرشان رفته بود، در صدد اعدام او برمی‌ آیند. یونسی وزیر واواک در حکومت خاتمی، از طرفداران جدی اعدام آقازاده و محاکمۀ وی در دادگاه نظامی بوده‌ است. اما بر اثر حمایت خامنه‌ ای از او، به ۱۰ سال حصر محکوم شده‌ است. علت سکوت مطلق آقازاده، در حالیکه عمده مباحث به دوران مدیریت وی بر انرژی اتمی برمی‌ گردد، هیچگاه از سوی کارشناسان سیاسی مرتبط با بحث اتمی، یا اپوزیسیون، به چالش کشیده نشد. و علت دشمنی خامنه‌ ای با یونسی وزیر واواک حکومت خاتمی نیز بود.

 

۴- سانتریفوژهای نمونۀ نسل های بعدی که تحت عنوان IR4 یا IR8 از آنها نام برده می‌ شود، هیچ ارتباطی به نسل‌ های قبلی یا مکانیکی نداشته و مربوط به تحقیق بر روی غنی سازی با لیزر و پلاسما می‌ باشند و قرار بود در آینده مورد استفاده قرار گیرند. عمده سانتریفوژهای فعلی نیز همان نسل اول پاکستانی با ظرفیت تولیدی اسمی 1/2 SWU می‌ باشند که در عمل توان تولید آنها از 0.9 SWU بالاتر نمی‌ رود و ماجرای نیاز به ١٩٠ هزار سو یا سانتریفوژ نیز مرتبط با همین ظرفیت پایین سانتریفوژهای خارج از ردۀ فعلی است که از آن امامزاده ساخته‌ اند و البته امامزاده‌ ای که هرگز شفا نمی‌ دهد.

 

۵- بیش از نیمی از۲۰ هزارسانتریفوژ حریداری شده و از رده خارج، هیچگاه مورد بهره برداری قرار نگرفته‌ است، تا تعطیل شده، یا بدون امکان تولید بچرخد، و حداکثر تعداد در مدار، حدود ۶ هزار بوده است.

 

۶- در خصوص هزینه‌ ها: ارقام بسیار بالا و پرداخت های میلیاردی به طرف پاکستانی و دیگران پرداخت شده‌ است که خارج از حساب است و به همین دلیل یکی از اتهامات آقازاده اتلاف منابع مالی جهت خرید این اقلام خارج از رده و بی‌ مصرف از پاکستان بوده است.

 

۷- آزمایشاتی که وزارت انرژی آمریکا از طریق مدل سازی واقعی برنامۀ اتمی ایران در سه سایت لس آلموس، الگریچ تنسی و... با استفاده از نمونه‌ های واقعی سانتریفوژهای مشابه ایران انجام داده، به دلیل عدم وجود نمونۀ مشابه در دنیا (غنی سازی از طریق سانتریفوژ) بوده‌ است، و جالب است که بدانیم سانتریفوژهای نصب شده در زمین همان دستگاه های بی‌ خاصیتی هستند که قذافی همه را سوار کشتی کرده بود و به آمریکا تحویل داده بود و به مدت ده سال در ایالت تنسی در انبارهای متروکه خاک می‌ خوردند؟!

 

   متأسفانه در این تحلیل‌ ها، از اولین آورندۀ سانتریفوژها به ایران، یعنی م. ن (تحقیق ما در باره نقش این شخص ادامه دارد. هرگاه بر ما معلوم شود که او عامل سیا بوده، نام کامل او را انتشار خواهیم داد. بدیهی است او در هر حال حق توضیح دارد) مشاور ارشد سازمان انرژی اتمی در دوران ریاست امراللهی خبری نیست. م. ن، بعد از انقلاب بعنوان کارشناس از آمریکا روانۀ ایران می شود و در سازمان هوا فضای ایران مشغول کار می‌ شود. سپس، سر از انرژی اتمی درمی‌ آورد، و بعد در مدار مذاکره با شبکه عبدالقدیر خان قرار گرفته و در مذاکرات دوبی از سوی ایران درگیر می‌ شود، و همزمان به سیا وصل می‌ شود، و عملاً سازمان اطلاعات آمریکا هدایت برنامۀ اتمی و از جمله خرابکاری در سانتریفوژهای اولیه را بر عهده می‌ گیرد، اما درست زمانی که ایران به این خرابکاری پی می‌برد و به م.ن مشکوک می‌ شود، وی ایران را ترک می‌ کند (۱۳۷۱-۱۳۶۶). م.ن، هم اکنون رئیس یک شرکت در شهر نیویورک است. عبدالقدیر خان در یکی از سانتریفوژها به عمد نقشۀ ساخت بمب از طریق سانتریفوژ را جا می دهد تا طرف ایرانی را به خرید ۲۰ هزار سانتریفوژ از رده خارج شده، ترغیب نماید. حیلۀ وی کارگر می‌ افتد و مقامات ایرانی (تیم بسته آقازاده و خامنه‌ ای) دستور خرید را به مبلغ صدها میلیون دلار صادر می‌ کنند.

 

    بدین‌ ترتیب، تأسیسات اتمی که خامنه‌ ای مدعی است امریکا می‌ خواهد برچیند، یعنی سانتریفوژهای نسل اول که از آنها، ایران حق دارد حدود ۵۰۰۰ دستگاه را حفظ کند. تأسیسات فردو که ایران می‌ تواند ۱۰۰۰ سانتریفوژ آن را نگاه دارد، دیگر اورانیوم غنی نخواهند کرد و فردو مرکز تحقیقات اتمی خواهد شد. کارخانۀ آب سنگین اراک نیز تغییر خواهد کرد تا که پلوتونیوم لازم برای بمب اتمی را تولید نکند. بدین‌ سان، تأسیسات اتمی در عمل تعطیل می‌ شوند و سخن خامنه‌ ای جز پوشاندن واقعیت نیست:

 

٭ می‌ گویند توافق نهایی، همانند قرارداد ترکمن چای می‌ شود و عاقدانِ آن را سرزنش می‌ کنند، اما نمی‌ گویند چه کسانی کار را به جایی رساندند که چاره جز تن دادن به توافق همانند قرارداد ترکمن چای نماند:

 

    از قول ظریف گفته شده‌ است– در خبر است که او در مصاحبه گفته است و چون نتوانستیم متن را بدست بیاوریم، گوییم که قول از او نیست، ولی یک امر واقع هست- که می‌ گویند توافق اتمی، همانند قرارداد ترکمن چای و قرارداد ۱۹۱۹ است. به عاقدان آن دو قرارداد لعن می‌ کنند، بی‌ آنکه بپرسند چه کسانی کارها کردند که نباید می‌ کردند تا چاره‌ ای جز تن دادن به قراردادهای ترکمن چای و ۱۹۱۹ نماند. این سخن نیمی از حقیقت است. تمام حقیقت این‌ است:

 

۱. بدیهی است عاملان وضعیتی که در آن، چاره‌ ای جز تسلیم نمی‌ ماند، مقصران اصلی و در خور همه‌ گونه سرزنش هستند. آنها هم که قرارداد تسلیم را امضاء می‌ کنند، مأموران مستبدهای نادان و خیره‌ سر و مقصر هستند. اما

 

۲. هم آنها که وضعیتی را ایجاد می‌ کنند که، در آن، چاره جز تسلیم نمی‌ ماند، و هم آنها که قرارداد تسلیم را امضاء می‌ کنند، بدین‌ خاطر که حقایق را از مردم مخفی می‌ کنند و بجای حل مشکل با مردم، تسلیم قدرت خارجی می‌ شوند، مسئولیت و تقصیری دو چندان پیدا می‌ کنند. و

 

۳.وقتی راه‌ حل دیگر وجود دارد و رژیم جباران اصرار در تسلیم قدرت های خارجی شدن دارد، از امضاء کنندگان توافقی که تسلیم نامه ای بیش نیست، هیچ عذری پذیرفته نیست. و

 

۴. مردمی که سال های دراز زیان‌ های عظیم را تحمل کرده‌ اند و دم نزده‌ اند و حالا خود را به تبلیغاتی سپرده‌ اند که هرگونه توافقی را در نظرشان مطلوب جلوه می‌ دهند، مسئول وضعیتی هستند که در آنند. حداقل عمل به حقوق ملی خویش و مسئولیت شناسی در برابر این حقوق اینست که از خود بپرسند: چرا باید بابت سانتریفوژهای اسقاط، کشور تحت مهار بیگانه درآید، و تهدید به تحریم و مجازات اقتصادی، اقتصاد کشور را در منگنه نگاه دارد؟

 

٭ اگر تا هفتم ژوئیه "توافق" نهایی بعمل نیاید، کار ارائۀ آن به کنگره امریکا دو ماه به تأخیر می‌ افتد:

 

در پایان روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۵، اعلان شد که گفتگوها به مدت یک هفته تمدید شد. لوموند (۱ ژوئیه ۲۰۱۵) دلیل تعیین یک هفته را این دانسته است که هرگاه در ۹ ژوئیه حکومت اوباما توافق نهایی را به کنگره تسلیم نکند، کار به مدت ۲ ماه به تأخیر می‌ افتد. بنابراین که توافق، لغو تحریم‌ ها را در بردارد، هرگاه توافق بموقع تسلیم کنگره نشود، به جای ۳۰ روز، ۶۰ روز زمان لازم دارد برای اینکه کنگره آن را بررسی کند. زمان بیشتر، دادن فرصت بیشتر به مخالفان توافق است برای اینکه مانع از تصویب آن شوند. یک دیپلمات غرب می‌ گوید: آرامش بسیار و خونسردی می‌ خواهد تا بتوان کار توافق را به انجام رساند.

 

     ارزیابی لوموند این‌ است که ظریف به تهران رفت و یکشنبه شب، تهران را به قصد وین ترک گفت و این امر که در بازگشت او گفتگوها به مدت یک هفته تمدید شد، حاکی است که  توافق هنوز آماده نیست و آماده شدنش نیاز به گفتگو دارد. ظریف پیش از دیدار جان کری، وزیر خارجه امریکا، گفت: «مذاکرات به نقطۀ حساسی رسیده‌ اند» و سپس تصریح کرد: «تنها توافقی که ملت ایران خواهند پذیرفت، توافقی عادلانه و متعادل است که در آن، عظمت ملی و حقوق مردم ایران رعایت شده باشد».

 

    ظریف همراه صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران که به خامنه‌ ای نزدیک است و حسین روحانی برادر حسن روحانی، رئیس جمهوری میانه رو که آینده سیاسی اش، در قسمتی بزرگ، به امضای توافق بستگی دارد، است. تحریم‌ ها نه بلافاصله، که بطور زمان بندی شده، لغو خواهند شد. از جمله تحریم‌ ها، یکی تحریم خرید نفت از ایران است که سبب کاهش صدور نفت از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به ۱ میلیون بشکه در روز است. ضرر ماهانه را مؤسسه امریکائی کوارتز، ماهانه، ۱.۶ میلیارد دلار برآورد کرده‌ است.

 

     تصادف را ببین! آژانس بین‌ المللی انرژی اتمی روز چهارشنبه، ۱ ژوئیه، گزارش خود را در بارۀ برنامه اتمی ایران منتشر می‌ کند. این گزارش می‌ تواند در گفتگوها مؤثر باشد. زیرا آژانس تحول نگران کننده‌ ای را گزارش می‌ کند: ایران بر ذخیرۀ اورانیوم غنی شدۀ خود افزوده‌ است. و این امر نیز مسئله‌ ای است که گفتگو کنندگان باید حل کنند. هرگاه گفتگوها با موفقیت پیش بروند، وزیران خارجه کشورهای ۵+۱ به وین بازمی‌ گردند، برای امضای توافق نهائی.

 

دانستنی است که به گزارش ایسنا (۱ ژوئیه)، یک دیپلمات نزدیک به هیأت ایران، گفته‌ است: «پیشرفت اندکی در موضوع تحریم ها حاصل شده است. اما جدول زمانی لغو تحریم ها تهیه شده و در باره جزئیات این جدول در حال مذاکره‌ اند». 

 

گزارش آژانس در بارۀ بیشتر شدن ذخیرۀ اورانیوم غنی شدۀ ایران، هم‌ زمان شده‌ است با تهدید حسن روحانی: هرگاه توافق انجام نگیرد، و یا انجام بگیرد، اما طرف مقابل آنرا اجرا نکند، «دولت آمادگی کامل خواهد داشت که اگر روزی آنها توافق را زیر پا بگذارند، ما نیز بتوانیم بلافاصله مسیر را شدیدتر از آنچه در مخیلۀ آنهاست، برگردانیم.»

 

● باوجود این، در گزارش آژانس که در ۱ ژوئیه انتشار یافت، آمده‌ است که ایران به تعهدات خود بنابر توافق ژنو، عمل کرده‌ است. در ۲ ژوئیه نیز، آمانو، رئیس آژانس به ایران می‌ رود.

 

٭ هفت موردی که بر سرشان در لوزان توافق شد و اینک باید بر سر چگونگی اجرای آن توافق بعمل آید:

 

۱. جدول زمانی رفع تحریم‌ ها که البته به حال تعلیق در می‌ آیند. 

 

۲. نظام بازرسی از برنامۀ هسته‌ ای ایران که رژیم می‌ گوید اجازۀ بازرسی از تأسیسات نظامی و بازجویی از دانشمندان اتمی را نمی‌ دهد. 

 

۳. چگونگی اجرای پروتکل الحاقی که برابر طرح مصوب مجلس، پیشاپیش پذیرفته شده‌ است 

 

۴. تأسیسات اتمی فردو که برابر توافق لوزان، ایران می‌ تواند ۱۰۰۰ سانتریفوژ را نگاه دارد، بی‌ آنکه حق غنی سازی را داشته باشند. 

 

۵. باز طراحی راکتور آب سنگین اراک به ترتیبی که پلوتونیوم کافی برای تولید بمب اتمی تولید نکند. 

 

۶. تحقیقات اتمی.  

 

۷. طول مدتی که ایران در کنترل آژانس بین‌ المللی خواهد بود. 

 

مورد ۸ که سوابق فعالیت‌ های اتمی "ایران" است، حذف شد.

 

در ۲۹ ژوئن، روزنامۀ وال استریت ژورنال نوشت یک مسئلۀ هشتمی نیز وجود دارد: مقامات مذاکره‌ کننده، به دنبال آزادی آن‌ دسته از شهروندان ایرانی هستند که به علل مختلف از جمله همکاری‌ های نظامی و اقتصادی به نفع جمهوری اسلامی ایران، در سال‌ های قبل بازداشت شده اند؟!

 

● در ۱ ژوئیه، سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت: وضعیت اشخاص به گفتگوهای اتمی ربط پیدا نمی‌ کند.

 

٭ رژیم با کدام صورت سازی می‌ خواهد توافق نهائی را قابل عرضه به مردم ایران کند؟:

 

بنابر طرح مصوب مجلس و سخنان خامنه‌ ای، دو مسئله هستند که خامنه‌ ای نمی‌ خواهد عریان به مردم ایران عرضه شوند:

 

۱. بازرسی‌ ها که خامنه‌ ای می‌ گوید نباید شامل تأسیسات اتمی بگردد. برای این مشکل این راه حل پیدا شده و ظریف، به تهران رفت تا موافقت خامنه‌ ای را با آن بدست آورد: 

 

آژانس می‌ تواند از «برخی تأسیسات نظامی» که بازدید از آنها موجه است، و نه تمام تأسیسات، بازرسی کند.

 

۲. این امر که لغو تحریم‌ ها زمان بندی شده‌ اند، بدین معنی است که خامنه‌ ای تن به عقب نشینی داده و طرح مجلس (لغو تحریم‌ ها بهنگام اجرای توافق) را پذیرفته‌ است. بنابر اطلاعی که وسائل ارتباط جمعی رژیم انتشار داده‌ اند، در مرحلۀ اول، در توافق نامه، لغو تحریم ها قید می‌ شود. در مرحلۀ دوم، مرحلۀ تصویب در شورای امنیت و کنگره و اروپا است، و مرحلۀ سوم لغو تحریم‌ ها به تناسب اجرای توافق توسط رژیم می باشد.

 

۳. تحقیقات اتمی دغدغۀ دیگری است، اما نه به اهمیت آن دو مسئله که برای رژیم مهم‌ ترین هستند. از دید غرب، کنترلش بر تحقیقات کامل، و تا ممکن است درازمدت باشد. و این مهار درازمدت است که رژیم می‌ خواهد به عباراتی درآید که تسلیم ننگین جلوه نکند.

 

۴. کارخانه آب سنگین اراک مشکلی جز این ندارد که چگونه و با کدام هزینه و به خرج چه کشوری ساختارش تغییر کند؟