منتشر شده در شماره 655 انقلاب اسلامی در هجرت 10 مهر 85

 

اگر در خرداد 60 جنگ پایان می یافت یک میلیون کشته و 1000 میلیارد ویرانی نبودند

 و غرامت و رشد در آزادی بودند 1

 

انقلاب اسلامی : با انتشار نامه خمینی به « مسئولان نظام » ، هاشمی رفسنجانی دست به « عمل استشهادی » زده است .  چرا که نه تنها این نامه تکذیب دروغهای او و خامنه ای و محسن رضائی و... در طول 18 سال است ، بلکه هشداری است : هم اکنون مافیاهای نظامی مالی دارند  کار بحران اتمی را  به جنگ می کشانند و وضعیت کشور بدتر از وضعیتی است که ایران بهنگام قبول ﺁتش بس در شکست داشت و خمینی را مجبور کرد در برابر امریکا زانوی تسلیم بر زمین زند و جام زهر را سرکشد . قسمت دوم بررسی جنگ از لحاظ وضعیت امروز ایران را به بررسی نامه خمینی اختصاص می دهیم .

    و هاشمی رفسنجانی، بنا بر رویه،  در مقام توجیه خیانت و جنایت و فسادی  برﺁمده است که او و امثال او  با کودتای خرداد 60 مرتکب شدند و عامل طولانی شدن جنگ بمدت 8 سال گشتند . او مصاحبه ای هم با همشهری بعمل ﺁورده است که در فرصتی دیگر به ﺁن خواهیم پرداخت .  حقیقت اینست که او و دیگر عاملان طولانی شدن جنگ و در شکست پایان یافتن ﺁن ، همواره از دو پرسش اساسی می گریزند :

 

* دو پرسش اساسی که همچنان بدون پاسخ مانده اند:

هاشمی رفسنجانی در عبور از بحران می نویسد : کشورهای غیر متعهد پیشنهادی داده اند و ﺁقای بنی صدر می خواهد ﺁن را قبول و جنگ را تمام کند .  اینک پرسش اساسی که پیش روی او و دیگر عاملان کودتا و طولانی کردن جنگ است که به دو پرسش اساسی پاسخ گویند :

* با وجود موافقت شورایعالی دفاع و خمینی با پیشنهاد کشورهای عضو عدم تعهد و با وجود ﺁمادگی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برای پرداخت غرامت، چرا  به هیأتی که قرار بود پاسخ موافق عراق را بیاورد، از دفتر رجائی تلفن شد فعلا  نیایند و کودتا کردید  تا جنگ را ادامه دهید و نسلی را قربانی کنید و به قول خود 1000 میلیارد دلار خسارت ببار ﺁورید؟

* ﺁلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، در دادگاه رسیدگی به فروش غیر قانون اسلحه به ایران و عراق گفت : جنگ عراق و ایران در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه ﺁن را فراهم ﺁوردیم . چرا وسیله ایجاد و ادامه جنگ شدید؟

 

* ﺁمار قربانیان جنگ 8 ساله به روایت گزارشگر مرکز اسناد:

گزارشگر از مرکز اسناد بنیاد شهید رجایی که اطلاعات آن بسیار محرمانه است داشت گزارش می داد و گفت که در این مرکز از حدود یک میلیون نفر شهید سند دارند یعنی  حدود یک میلیون سند در مورد شهدا وجود دارد .

با این اعتراف نشان می دهد که در این مرکز حدود یک میلیون سند از شهدای انقلاب وجود دارد و از آنجایی که کل شهدای انقلاب حدود سه هزار نفر بوده است ، معلوم می شود که بقیه اسناد مربوط است به شهدای جنگ و درگیری های انقلاب  هستند .

   تا حالا بر اساس آمار در سخنرانی ها گفته می شد که در روز جمعه سیاه حدود چند هزار نفر کشته شده اند اما مسئول مرکز اسناد بنیاد شهید در یک اعتراف بسیار جانانه گفت که کل اسنادی که از شهدا و تعداد ﺁنها در آن روز در این مرکز به جای مانده است البته در سه روز 3 و 6 و 7 شهریور بر روی هم حدود 122 شهید است . البته مسئول نظامی ﺁن سال ها گفته بود کل آمار شهدا 85 نفر بوده است که بعدا معلوم شد دروغ گفته است و ﺁماری که ما داریم 122 شهید و حدود دو هزار و پانصد نفر مجروح است .

   این ﺁمار که توسط این مسئول اظهار شدند،  نشان می دهند ﺁمار شهدایی که عماد الدین باقی در کتاب خود ﺁورده ،  درست هستند.  و ﺁماری که مسئولین در سخنرانی ها می گویند و ﺁن شهدا را هزاران نفر اعلام می گویند دروغ هستند .

      مابقی ﺁمار حدود یک میلیون نفر هستند. بر اساس ﺁماری که تا به حال مسئولین در سخنرانی های خود گفته اند،  شهدای جنگ تحمیلی حدود پانصد هزار نفر بوده اند.  اما با ﺁماری که این مسئول مرکز اسناد بدست داد،  شهدای جنگ تحمیلی حدود یک میلیون نفر بوده اند . به سخن دیگر، به دروغ ،  کشته های جنگ را نصف کرده اند .  همانطور که کشته های 7 شهریور را چند ده برابر کرده بودند .  وقتی دولت « اسلامی» در ﺁماری تقلب می کند که مردم می توانند دروغ بودن ادعایشان را دریابند،  با احکام دین چه می کنند ؟ .

   اگر  ﺁمار کشته شدگان به دست رژیم  را بر این ﺁمار اضافه کنیم و مهاجران را  بر ﺁنها  بیافزاییم ، می بینیم  رژیم ولایت فقیه توانسته است ،  در یک دوره  ده ساله،  یک نسل پر تلاش و بارور  ایرانی را از میان ببرد : چرا که بر قربانیان می باید نسلی را افزود که طی این 10 سال، فرصت رشد را از دست داده است .

 

* هاشمی رفسنجانی تقصیر ادامه جنگ را بر دوش « نظامی ها » می اندازد :

هاشمي رفسنجاني  در نماز جمعه 31 شهریور ، گفته است : تنگناهايي به لحاظ نظامي به خاطر تحريم‌ها در ايران وجود داشت و در داخل كشور نيز نيروهاي سياسي با يگديگر اختلاف داشتند. بني‌صدر رييس جمهور وقت ايران بسياري از اختيارات را در دست داشت ( 1 )  و نيروهاي شرق و غرب كه از ايران رانده شده بودند، با نفس انقلاب ايران موافق نبودند.

    نيروهاي ارتجاعي منطقه نيز وقوع انقلاب اسلامي را خطري براي خود مي‌ديدند و از اينرو از عراق حمايت مي‌كردند.

      در ايران هنوز نيروهاي نظامي سازماندهي نشده بودند و بني‌صدر فرصتي را براي ميدان دادن به نيروهاي بسيج نمي‌داد ( 2 )  و بالاخره در چنين شرايطي جنگ با هدف شكستن انقلاب شروع شد.

     هدف اوليه متجاوزان را براندازي انقلاب و هدف ثانوي جنگ جدا ساختن خوزستان از ايران بود .  با شروع جنگ پنج استان ما درگير تجاوز شد و در خوزستان پيشروي دشمن با سرعت بيشتري شكل گرفت و همه چيز در جهت پيروزي دشمن رقم خورده بود.

     امام با اظهارات خودشان يك جنگ رواني عظيم عليه غرب به راه انداختند و زماني كه بحث آتش ‌بس توسط خود متجازوان مطرح شد، مسئولان نظامي ايران از امام فرصت خواستند تا به دفاع در مقابل تجاوز برخيزند ( 3 ).

وي با اشاره به عمليات نيروي هوايي ايران تاكيد كرد:اين عمليات‌ تا آخر جنگ تفوق نظامي خود را در مواجهه با عراق حفظ كرد و نيروي نظامي علي‌رغم شكست‌هاي اوليه نيروي نظامي دشمن را زمين گير كرد. ( 4 )

   وی  با اشاره به فرصت از دست رفته يكساله ايران در جنگ در دوره رياست جمهوري بني‌صدر و كارشكني‌هاي او در مقابل سپاه و بسيج تصريح كرد ( 5 ) :‌ بعد از عزل او سپاه و بسيج وارد ميدان شدند و دشمن را از بسياري از مناطق اشغالي بيرون كرد و بعد از فتح خرمشهر بحث ادامه جنگ پيش آمد.

هاشمي رفسنجاني با اشاره به تشكيل جلسه شوراي عالي دفاع در محضر امام در جماران و بحث مطرح شده ميان امام و فرماندهان نظامي گفت: امام موافق ورود به خاك عراق نبود و در عين حال موافق خاتمه جنگ هم نبود تا صدام به مجازات خود به عنوان متجاوز برسد.

    منطق نظامي‌ها اين بود كه جنگ ادامه پيدا كند .  امام منطق نظاميان را پذيرفت اما به اين مسئله اشاره كردند كه مردم عراق دوست ما هستند و نبايد آْسيب ببينند. ( 6 )

    هاشمي رفسنجاني با اشاره به اهميت عمليات رمضان و ناكامي اين عمليات و ناكامي عمليات والفجر يك گفت: بعد از اين بحثي در مورد علل ناموفق بودن اين عمليات مطرح شد و اختلافي ميان سپاه و ارتش در مورد ادامه جنگ مطرح شد و ارتش مي‌خواست جنگ كلاسيك را در پيش بگيرد و سپاه نيز به اصل غافل‌گيري معتقد بود و يكي  دوسال نيز وقت بر سر اين اختلاف گذشت و عمليات خيبر نيز در اين ايام رخ داد كه نيمه موفق بود و عمليات بدر نيز موفقيت كامل را نداشت ( 7 ).    از اين به بعد بنا بر اين شد كه عملياتي مهم توسط ايران براي بدست گرفتن برخي از مناطق حساس عراق از جمله بصره يا نزديكي به عراق صورت بگيرد.

   هاشمي رفسنجاني با تاكيد بر اينكه براي حل اختلاف سپاه و ارتش بنا شد من جانشين فرمانده كل قوا باشم، گفت: من در ملاقات با امام به اين مسئله اشاره كردم كه ما قصد داريم كه با تصرف مناطق استراتژيك عراق، صدام را تحت فشار قرار دهيم كه امام به من لبخندي زدند و سخني نگفتند. ( 8 )

  در  3 مهر، در گفت و گو با بخش خبر ساعت 8 راديو،  هاشمی رفسنجانی ، در پاسخ به این سئوال :  چرا ايران پس از فتح خرمشهر حاضر به آتش بس نشد؟ تقصیر ادامه جنگ را این بار به گردن نظامیها انداخته است :  در ايران آن موقع هيچ كس آمادگي پذيرش آتش بس را نداشت و در همان موقع،جلسه شوراي عالي دفاع، براي تعيين تكليف ادامه جنگ تشكيل شد كه امام فرمودند كه هيچ كس از آتش بس صحبت نكند و اين جنگ بايد تا اهدافي كه داريم ادامه يابد.

...

 او  در پاسخ به این سئوال : چه شد كه بعد از 8 سال ايران قطعنامه 598 را پذيرفت، گفته است :

    قطعنامه را مدتي پيش از اينكه بپذيريم شوراي امنيت صادر كرده و عراق هم پذيرفته بود، ولي ما آن را قبول نداشتيم.  ايران مي‌گفت در اين قطعنامه بايد تنبيه متجاوز گنجانده شود و تكليف خسارات وارد شده به ما مشخص شود و اين چيزي بود كه عراقي‌ها نمي‌پذيرفتند.

      عوامل فراواني بود كه كم كم ما متقاعد شديم بايد قطعنامه را بپذيريم:

1 - جنگ طولاني و فرسايشي شده بود و اين فرسايش به ما آسيب فراوان مي‌رساند و عراقي‌ها غير نظامي‌ها را مورد هدف و آسيب قرار مي‌دادند، همچنين تلفات غير نظامي‌ها نيز زياد شده بود به خصوص اين كه عراقي‌ها از سلاح شيميايي استفاده مي‌كردند كه نمونه آن را در حلبچه مشاهده كرديم و مردم مثل برگ خزان به زمين مي‌ريختند.

2 -  ما در مقابل اين شرارت محدود بوديم، چون سلاح شيميايي بكار نمي‌برديم و نمي‌خواستيم مردم آسيب ببينند. آمريكايي‌ها علناً به نفع عراق وارد ميدان شده بودند و كشتي، هواپيما و سكوهاي نفتي ما را مورد حمله قرار مي‌دادند.

3 -  همسايه‌هاي ما ديگر به مزاحمت افتاده بودند و دائماً ايجاد محدوديت مي‌كردند.

4 -  بودجه دولت نيز واقعاً كشش اين جنگ را نداشت و دولت رسماً به امام (ره) نامه نوشت كه نمي‌توانيم، همچنين در همين موضوع درخواست بودجه از طرف نيروهاي رزمنده زياد شد و البته حق آنها نيز بود و فرمانده سپاه نامه‌اي به امام نوشت و ليست بزرگي از لوازم مورد احتياج داد كه ليست آنچنان بزرگ بود كه امام (ره) فرمودند كه يك ابرقدرت هم نمي‌تواند آن را تهيه كند.  حتي در جلسه امام (ره) با مسئولان، حضرت امام (ره) به اين نامه استناد كردند.

5 -  مهمترين عامل در اين بين، عوامل انساني بود. جنگ به حدي بود كه تلفات انساني زياد شده بود و قابل تحمل نبود و در اين موقع خوشبختانه شوراي امنيت تا حدودي خواسته‌هاي ما را پذيرفت و اين مجموعه عوامل باعث شد كه امام (ره) قطعنامه را پذيرفتند.

انقلاب اسلامی : دروغ ها و تناقض گوئیهای هاشمی رفسنجانی بسیارند . به 8 دروغ و تناقض گوئی او بسنده می کنیم . و چون محسن رضائی نیز  از جمله این دروغ را گفته است که مسئولان کشور باور نداشته اند ، جنگی در گیرد،  مدلل کردن دروغهای هاشمی رفسنجانی ، دروغ او را نیز مدلل می کند :

1 با روش کردن منطق صوری، هاشمی رفسنجانی می گوید : در ﺁغاز جنگ تنگناها وجود داشتند ، تحریم اقتصادی بود و بنی صدر بیشتر اختیارات را در دست داشت . او به این صورت سازی ، واقعیتهای زیرا را می پوشاند:

1/1 تحریم اقتصادی پی ﺁمد الف گروگانگیری و ب استفاده از گروگانهای امریکائی برای به قدرت رسیدن و معامله پنهانی بر سر ﺁنها با ریگان و بوش .  در نتیجه،  تحریک عراق توسط امریکا و عربستان به حمله به ایران .

2/1 استفاده از توطئه کودتای نوژه برای ﺁوردن طرح انحلال ارتش به شورای انقلاب توسط بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و انداختن « دادگاه » انقلاب ارتش به جان نظامیان و متلاشی کردن ارتش.

3/1 استفاده از خمینی  با این دروغ که خطر جنگ را بنی صدر ساخته است تا دولت را قبضه کند، برای هرچه متلاشی تر کردن سازمان ارتش . به ترتیبی که سرتیپ فلاحی و سرهنگ کتیبه، جانشین رئیس ستاد و رئیس اداره اطلاعات ارتش نزد خمینی رفتند و گزارشی در باره تدارک ارتش عراق برای حمله به ایران به او داده اند .  او اعتنائی به گزارش نکرد و در پاسخ به بنی صدر گفت : این گزارش ساختگی است و ارتشیها ﺁن را ساخته اند که پای ﺁخوند را از ارتش ببرند . هیچکس به ایران حمله نخواهد کرد !

2 -  می گوید: بنی صدر به نیروهای بسیج میدان نمی داد . این صورت سازی نیز 3 واقعیت مهم را می پوشاند :

1/2 افراد بسیج به جای خود، افراد سپاه هم  تیر اندازی ساده را نیز هنوز نیاموخته بودند چه رسد به سر درﺁوردن از فنون نظامی.

2/2 نه او و نه خمینی و نه هیچیک دیگر از افراد ملاتاریا خواستار پیروزی نظامی نبودند . وگرنه در خرداد 60 کودتا نمی کردند و بعد از کودتا نیز، درپی  پیروزی سیاسی که افتضاحهای ایران گیت ها را ببار ﺁورد نمی شدند . پیروزی نظامی نمی خواستند زیرا از ﺁن می ترسیدند که پیروزها قدرت از دستشان بدر ﺁورند . و اینک بدر ﺁورده اند .

3 /2 از افتخارهای بنی صدر یکی این که تا توانست مانع از ایجاد ستون پایه های استبداد شد . و ملاتاریا جنگ را نعمت می دانست زیرا فرصت استقرار استبداد را با ستون پایه ای که سپاه و بسیج بود و  ستون پایه های دیگر در اختیارش می گذاشت .

3 می گوید : مسئولان نظامی ایران از امام فرصت خواستند تا به دفاع در برابر متجاوز برخیزند . غیر از این که گویا 8 سال فرصت کافی نبوده است، این همان « زمین بدهیم زمان بدست ﺁوریم » است . در روزهای پیش از شروع جنگ، امثال محسن رضائی بودند که می گفتند : چون ارتش نمی تواند مقاومت کند، بگذاریم قوای عراق در خاک ایران جلو بیاید و بعد با جنگ چریکی به جانش بیفتیم . بنی صدر نپذیرفت و گفت : تجربه فلسطین ما را بس . هرگاه بگذاریم خوزستان را تصرف کنند، اولا  بدون درﺁمد نفت دولت و بسا ملت چگونه ادامه حیات اقتصادی بدهند ؟ و ثانیا  با چه وسیله ای خوزستان را بازپس ستانیم ؟ بعد از کودتا، خود گفته را گفته بنی صدر گرداندند و مدعی شدند او گفته است بگذاریم نیروهای عراقی وارد کشور شوند و بعد همچون پارتها ، به جانشان می افتیم . اینک زمانه هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی را مجبور کرد حقیقت را بازگویند و بگویند ﺁنها بودند که می گفتند زمین بدهیم زمان بدست ﺁوریم و اگر بنی صدر به قول ﺁنها عمل کرده بود، ایران برباد رفته بود .

4 در همان حال که هاشمی رفسنجانی مدعی است در دوره بنی صدر یک سال از دست رفت، دروغ خود را نقض می کند با تصدیق این واقعیت که قوای ایران نیروهای دشمن را زمین گیرد کرد . با وجود این ، دو واقعیت مهم را می پوشاند :

1/4 ارتش ایران در همان ماه اول موفق شد قوای دشمن را زمین گیر کند و ابتکار عملیات را از ﺁن خود کند . هاشمی رفسنجانی و همانندهای او از هیچ  کارشکنی دریغ نمی کردند . برای نمونه، رجائی در مسجد سپهسالار گفت : ما ﺁن پیروزی را که با این ارتش بدست ﺁید ، نمی خواهیم . و در قرار الجزایر، با ﺁنکه حکومت کارتر ﺁماده بود قطعات یدکی و تسلیحات خریداری شده را تحویل دهد، طرف ایرانی حرفش را هم نزد و همین هاشمی رفسنجانی گفت : ما قطعات یدکی و اسلحه امریکائی را نمی خواهیم .

2/4 با بازسازی سازمان خود و ﺁماده کردن تسلیحات و تجهیزات ، تا خرداد 60،  برابر نقشه ای که ستاد ارتش انتشار داد، 50 درصد مناطق اشغال شده، را ﺁزاد کرده بود .

     موفقیت چنان چشم گیر بود که سران 8 کشور اسلامی که به ایران ﺁمده بودند ، کار قوای ایران را نه حماسه که معجزه خواندند . اگر جز این بود چگونه رژیم صدام به پیشنهاد هیأت عدم تعهد تن می داد و چرا حاضر می شدند به ایران غرامت بپردازند ؟

5 و 7 -  می گوید : بعد از عزل بنی صدر  بسیج و سپاه وارد میدان شدند و دشمن را از بسیاری مناطق راندند . هم او، کمی دورتر می گوید : حمله ها ناموفق بودند !  این تناقض گوئی هنوز واقعیت های زیر را از دید مردم کشور مخفی می کند :

1/5 با وجود یک میلیون قربانی و 1000 میلیارد دلار زیان، بهنگام قبول ﺁتش بس، هنوز قوای عراق در بخشی از خاک ایران بودند . حال ﺁنکه بنا بر پیشنهاد هیأت عدم تعهد، قوای دو طرف می باید از مرزهای بین المللی به اندازه توپ رس، فاصله بگیرند .

2/5 100 میلیارد دلار پول « گم شد » که در ظاهر صرف خرید اسلحه شد .

3/5 جنگی که می توانست در نهمین ماه از شروعش ، با پیروزی ایران تمام شود، 8 ساله شد و یک نسل ایرانی و 1000 میلیارد دلار زیان ببار ﺁورد .

4/5 دروغ او را در این باره که بسیج و سپاه مناطق اشغالی ﺁزاد کردند ، نامه ای تکذیب می کند که خمینی در باره دلایل قبول ﺁتش بس به « مسئولان نظام نوشته است و هاشمی رفسنجانی ﺁن را انتشار داده است . و نیز محتوای نامه خاتمی به خمینی تکذیب می کند که محسن رضا لو داده است . او گفته است :

نه، بيشتر نامه‌ها از جنبه ديگري بود. مثلا نامه آقاي خاتمي، حكايت از آن داشت كه بسيجي‌ها و مردم به جبهه نمي‌روند و ما در جبهه نيرو كم داريم. صحبت آقاي ميرحسين درباره اين بود كه اقتصاد كشور نمي‌تواند جنگ را تحمل كند. نامه فرماندهان ارتش را يادم نيست چه بود .

     بعد از 8 سال ﺁموزش و تمرین ، بسیجی به جبهه نمی رفته است . 7 سال پیش از ﺁن، بعد از کودتای خرداد 60،  بسیجی و پاسدار که تفنگ در درست گرفتن را هنوز نیاموخته بودند، چگونه توانستند مناطق اشغالی را ﺁزاد کنند ؟ پس چرا مناطقی از ایران ،  بعد از ﺁتش بس، همچنان در دست دشمن مانده بود؟  ﺁمار کشته های جنگ نشان می دهند که از بسیجی ها بعنوان گوشت دم توپ یا به قول محسن رضائی ، « تن در برابر تانگ » استفاده می شد . جنایت بزرگی از جنایتهای خمینی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی و... 

6 - این بار، مسئولیت  ادامه جنگ را بر دوش  نظامی ها می اندازد . دروغی ﺁشکار می گوید :

1/6 - در عبور از بحران اعتراف می کند : بنی صدر در کار پایان بخشیدن به جنگ بود و امام و خود هاشمی رفسنجانی و ... نگذاشتند .

2/6 شعار او و رجائی و حزب جمهوری اسلامی این بود که جنگ نعمت است و با طولانی شدنش مسائل حل می شوند .

3/6 نظامی ها، به یقین ارتش نیست. زیرا ارتش پیشنهاد هیأت عدم تعهد را پیروزی مسلم خود می دید و ادامه جنگ را از دست دادن پیروزی می شمرد . پس او دارد به خامنه ای هشدار می دهد : پاسدارها اختیار را از دستت بدر برده اند و دارند کشور را بطرف جنگ می برند . ﺁن زمان ، بخشی از پاسدارها  با ادامه جنگ موافق بودند . زیرا امیدوار بودند با ادامه جنگ، ارتش اصلی و ستون پایه اصلی قدرت بگردند .

4/6 پیشنهاد حمله به بصره نه از نظامیان که از هاشمی رفسنجانی بود . او با وجود مخالفت قاطع ارتشیان، بقصد طولانی کردن جنگ و ایجاد فرصت برای خورد و برد از قبل خرید اسلحه،  ﺁن را عملی کرد و جوانان ایران را به قربانگاه برد .

8 -  نخست هاشمی رفسنجانی بود که نزد خمینی رفت و گفت : اگر بصره را تصرف کنیم، رژیم صدام سقوط می کند . فرماندهان ارتش پیشنهاد را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که تصرف بصره سبب سقوط رژیم صدام نمی شود بلکه موجب طولانی شدن جنگ و به هدر رفتن قوای ایران می شود .  بعد از کودتای خرداد 60، به ترتیبی که خود اعتراف می کند ، طرح تصرف بصره را به خمینی گفته و او هم لبخند زده است .

    جنگ 8 ساله مسلم کرد حق با فرماندهان ﺁن روز ارتش بود و هاشمی رفسنجانی مأمور بود جنگ را طولانی و قوای ایران را به تحلیل برد و چنین کرد .

 

* محسن رضائی اظهارات هاشمی رفسنجانی را تکذیب می کند :

در 4 مهر، محسن رضايي ، در گفت و گو با بخش خبر ساعت 8 راديو (پيك بامدادي)  از جمله سخنان هاشمی رفسنجانی را در باره مهمترین موضوع ها، ادامه جنگ و فرماندهی کل قوا و  بهترین زمان پذیرفتن قطعنامه، دروغ خوانده است :

وي به این پرسش : به نظر شما بهترين زمان براي پايان دادن جنگ چه موقع بود، گفته است : فكر مي‌كنم دو سه ماه بعد از اين كه قطعنامه 598 صادر شد، بهترين زمان براي پايان دادن جنگ بود، تقريباً 7 ماه قبل از پايان جنگ، يعني اگر 5 الي 6 ماه زودتر قطعنامه را قبول مي‌كرديم بهتر بود.  ( 1 )

    يكي از دلايل ادامه جنگ اين بود كه وقتي خرمشهر را آزاد كرديم، نزديك به هزار كيلومتر مربع از جمله يك منطقه نفت خيز از خاك ايران در اختيار نيروهاي عراقي بود و به همين دليل جنگ ادامه يافت.  ( 2 )

    رضايي در پاسخ به سئوال ديگري مبني بر اين كه گفته مي‌شود يكي از دلايل طولاني شدن جنگ اختلاف نظر بين نظاميان و سياسيون بود،بيان داشت: نه چنين چيزي وجود نداشت، چون سياسيون و نظاميان هر دو مي‌گفتند كه بايد جنگ را ادامه بدهيم. اما بحث روي شيوه ادامه جنگ بود، چون سياسيون گفتند كه جنگ را جنگ ديپلماسي كنيم، اما نظاميان مي‌گفتند اين كار وقت تلف كردن است.  ( 3 )

  او در پاسخ به  این سئوال : برخي‌ها مي‌گويند در زمان جنگ بين ارتش و سپاه اختلاف وجود داشت،گفته است : اختلافات بين سپاه پاسداران و ارتش اختلافات تخصصي بود و با تفكيك مسئوليت‌ها مشكلات حل شد.

   و در پاسخ به این پرسش که آيا صحت دارد به خاطر اين اختلافات،  امام(ره) آقاي هاشمي رفسنجاني را مسئول جنگ قرار داد؟گفت: نه اينطور نبود. بعد از عمليات رمضان من از امام (ره) تقاضا كردم كه مقام معظم رهبري را فرمانده جنگ بگذارند كه ايشان 9 ماه اين مسئوليت را بر عهده داشتند، بعد هم مدتي آقاي هاشمي آمدند،من هم مدتي مسئول جنگ بودم و اواخر جنگ نيز آقاي هاشمي به عنوان مسئول هماهنگي امور جنگ فعاليت مي‌كرد.

بازتاب 4 مهر از قول یکی از حاضر در جلسه ای در حضور خمینی ، سخن هاشمی رفسنجانی را در دو مورد تکذیب کرده است : در شرايطي كه آقاي هاشمي رفسنجاني اظهار كرده‌اند «فرمانده سپاه نامه‌اي به امام نوشت و ليست بزرگي از لوازم مورد احتياج داد»، اصولا فرمانده سابق سپاه پاسداران، نامه‌اي در اين باره به حضرت امام (ره) ننوشته‌اند.
    وي درباره بخش ديگر اين اظهارات نقل قولي از امام (ره) و انتساب آن به پيام امام (ره) به جلسه مسئولان گفت: چنين نقل قولي از امام (ره) در اين پيام وجود ندارد.

*تکذیب تکذیب و سندی مهم  بر پایان جنگ در شکست :

هاشمی رفسنجانی نامه خمینی را در تکذیب تکذیب محسن رضائی انتشار داد .اگر این سند را تا این زمان انتشار نداده بودند، بخاطر اعتراف صریح به شکست است و توضیح می دهد چرا خمینی جام زهر سر کشید .

انقلاب اسلامی: این نامه و بررسی ﺁن را در قسمت دوم این تحقیق خواهید خواند  . اما در باره گفته های محسن رضائی :

1 می گوید هرگاه 5 یا 6 ماه پیش از روزی که خمینی جام زهر را سرکشید، باید ﺁتش بس پذیرفته می شد . ﺁیا او نمی داند در ماه مارس ( اوائل فروردین ) لوموند این خبر را منتشر کرد که ولایتی گنشر ، وزیر خارجه وقت ﺁلمان را از تصمیم ایران بر قبول قطعنامه 598 ﺁگاه کرده بود ؟  پرسشی که او باید به ﺁن پاسخ دهد اینست :  چرا زمان اعلام رسمی به تأخیر انداخت شد ؟ کدام عوامل سبب شدند برغم شکستها ، به جای قبول ﺁتش بس، برای قوای عراق زمینه پیشروی و برای قوای ایران زمینه های شکست فراهم ﺁیند ؟ کدام عوامل می خواستند جنگ در شکست کامل تمام شود به ترتیبی که مک فارلین حماسه نامه ای با این عنوان  انتشار دهد : خمینی در برابر امریکا زانوی تسلیم بر زمین زد ؟

2 -  اگر هزار کیلومتر مربع زمین که در تصرف عراق بود، سبب ادامه جنگ شد، بهنگام قبول ﺁتش بس که بسیار بیشتر از این زمین در تصرف عراق بود، پس چرا ﺁتش بس پذیرفته شد ؟ ﺁیا دلیلی جز این دارد که جنگ می باید در سود امریکا و انگلستان و اسرائیل ادامه می یافت و در شکست پایان می پذیرفت ؟  اگر بعد از فتح خرمشهر، جنگ پایان می یافت، عراق ناگزیر بود قوای خود را از ﺁن 1000 کیلومتر خارج کند حال ﺁنکه بعد از پایان جنگ در شکست، برغم مواد قطعنامه، هنوز بخشهائی از خاک ایران را در تصرف داشت . تنها بهنگام جنگ امریکا و متفقانش با عراق در 1990 ، عراق قوای خود را از خاک ایران خارج کرد .

3 -  کامل حقیقت اینست که ملاتاریا مانع اصلی پیروزی نظامی بود . زیرا گمان می برد اگر ارتش ( در دوران بنی صدر تا فتح خرمشهر ) پیروز شود، مدعی و مانع استقرار رژیم ملاتاریا می شود  و اگر سپاه پیروز شود ( در دوران بعد از کودتا ) دولت را از ملاتاریا تحویل خواهد گرفت . پس خواستار شکست نظامی و پیروزی دیلماسی بود .  غافل از این که مافیاهای نظامی مالی می پرورد. و این مافیاها چون پرورده شدند، خواجه ( ملاتاریا ) را بر دردیدند . تا جائی که کیهان سرمقاله می نویسد و هاشمی رفسنجانی را در خلا می اندازد ! این هنوز اول کار است.