ابوالحسن
بنی صدر
سر
مقاله
روزنامه
انقلاب اسلامی
در هجرت شماره
622
تاریخ
انتشار 30
خرداد 84
محک
انتخابات
قلابی و چه باید
کردها؟
روزهای 25 و 26
خرداد ، زمان
برﺁورد حاصل یک
کوشش بودند .
با وجود
سانسوری که در
درون و بیرون
مرزها برقرار
است،
تا این هنگام
، جنبش تحریم این نتایج
را ببار ﺁورده
است :
1 – غیر
ممکن شدن
حکومت به
استبداد، با
تکیه بر ﺁرای
ده در صد مردم .
طرفه این که
وقتی « شورای
نگهبان » تنها
صلاحیت
6 تن را تصویب
کرد، « اصلاح
طلبان » تهدید
به تحریم
انتخابات
کردند . به قول ﺁنها
، دایره در
برگیرنده رأی
دهندگان چنان
تنگ شد که «
رهبر » ناگزیر
شد از « شورای
نگهبان »
بخواهد صلاحت
دو « اصلاح طلب
» را تصویب
کند .
2 -
جنبش تحریم
نقاب تزویر و
ریای مدعیان
اصول گرائی
را درید:
الف –
نخست بر این
باور بودند که
« انتخابات » ریاست
جمهوری نیز
همانند «
انتخابات »
مجلس هفتم
خواهد شد . بنا
بر این ، 27
خرداد را « روز
فصل » و ... می
خواندند و در
زورمداری با یکدیگر
مسابقه می
دادند .
اما وسعت
جنبش تحریم جای
کنشان کرد :
ناگزیرشان
کرد از
محیط بسته خود
بکنند و خود
را در فضای
باز جامعه مدنی
، رها
کنند ، گم و غریب
بیابند .
وسائل
ارتباط جمعی بیگانه
خود را با
واقعیتی رویارو
دیدند که هیچگاه
به تصور نیز
نمی ﺁوردند : «
اصول گرایان »
محتوای تبلیغات
و روش ﺁن
را ضد
محتوا و روش روزهای
نخست کردند . ﺁزادی
خواه و مردم
سالار و « مدرن »
شدند . تا ﺁنجا
که روزنامه
نگاران غرب ﺁنها
را «
نوغرب گرایان
»
خواندند و
از این
دگردیسی غرق
شگفتی شدند . بدیهی
است بخشی از این دگر
دیسی حاصل قوت
گرفتن فرهنگ ﺁزادی
در جامعه
امروز ایران
است . و بخشی دیگر
که ربط مستقیم
با بخش نخستین
دارد،
حاصل جنبش
تحریم است . حتی ، کسی هم
که « بوی رجائی »
را می دهد، هرچند
بسیار کمتر از
دیگران، اما می
کوشد خود را «
حزب اللهی» جلوه
ندهد .
ب –
جنبش تحریم ایرانیان
را از این
واقعیت ﺁگاه
کرد که رأی
دادن وسیله
اعمال حق حاکمیت
است . مردم
دانستند که رأی
شان می باید بیانگر
حق ﺁنها باشد.
«نامزدهای
برگزیده مدعیان
قیمومت بر
مردم ، ناچار
شدند بها
بپردازند . این
شد که نه تنها
فضای ﺁزادی و
مردم سالاری ،
فضای رقابت نامزدها بر سر
راضی کردن ایرانیان
به شرکت در
دادن رأی گشت
، بلکه «
اصول گرایان »
، عریان، در
معرض دید جهانیان
قرار گرفتند .
بر همگان روشن
شد که این
جماعت اصلی جز
قدرت نمی
شناسند
و برای رسیدن
به مقامی که جز
کارگزاری
قدرتمدارها نیست،
از هیچ کار
روگردان نیستند
حتی اگر این
کار انکار « هویت دینی
» ادعائی ﺁنها
باشد . و
ج – «
نامزدها »
ناگفته ها در
باره یکدیگر
را بازگفتند .
بدان اندازه
که جامعه ملی
این بار ، در رفتار
و گفتار ضد و
نقیض ﺁقای
هاشمی
رفسنجانی ، یعنی
با بیگانه به
زبانی و در ایران
به چند زبان سخن
گفتن ، ضعف
شخصیت شگرف کسی
را می بیند که ،
دروغ ها را
مصلحت ﺁمیز می
کند و ، بنام «
اسلام » ، گفتن ﺁنها
را مشروع می
گرداند ! این
جامعه ، از این
پس ، می داند
سردار دروغ
سازان و
دروغگویان ،
نه تنها دیگر
نمی تواند
دروغهای خویش
را انکار کند
، بلکه با خرج
کردن اسلام،
برای فساد
اخلاقی عظیم
خویش توجیه می
سازد . از زبان
نامزدهای «
اصول گرا » ، این
جامعه
از دارائیهای
مافیای
رفسنجانی
اطلاع حاصل می
کند و
از زبان مبلغان
او ، از
فسادها و جنایتکاریهای
نامزدهای دیگر
، ﺁگاه می شود
. نقشهای
هریک از
نامزدها در
ترورها و جنایتها
و فسادها بر
ملاء می شوند .
اگر جنبش تحریمی
در کار نبود،
کدام نشریه را
این جرأت بود
که اینهمه جنایت
و خیانت و
فساد را بر
مردم ایران ﺁشکار
کند ؟
ﺁشکار
کردن هویت یکدیگر
، بنوبه خود، ترس از « بدترها
» و « بدترین ها »
را بیشتر
گردانده و این
امر کسانی را که
عقلهاشان
هنوز در زندان
بد و بدتر
زندانی هستند
برﺁن داشته
است که در
انتخابات
شرکت کنند .
اگر سانسور
کامل بر قرار
نبود، بسا
امکان داشت ،
واپسین فرصت
را برای ﺁگاه
کردن اینان
از این
واقعیت مغتنم
شمرد که نخست
، بد از بدتر و
بدتر از بدترین
جدا نیست و
سپس ، اگر
جنبش تحریم
نبود، این عریان
شدن
زورپرستها نیز
نبود .
از کسی که
عمر خویش را
در کشاندن
زورپرستها به ﺁزمایش
و ناگزیر کردن
ﺁنها به ﺁشکار
کردن ماهیت خویش
، گذرانده است
بپذیرید که
کار یک ملت
بالغ این نیست
که برای
زورمدارها،
پوشش درست
کند
بلکه اینست
که زورپرستها
را از نقاب
محروم
و منزوی کند
تا بتواند از ﺁنها
خلع ید کند ،
در انتخاباتی
شرکت نخواهید
کرد که حاصل ﺁن
این شود که اینطور
ﺁدمها نمایندگان
شخصیت ملی شما
هستند.
3 – جنبش
تحریم
نامزدهای
کارگزار قدرت
را ناگزیر کرد
ﺁزادی و مردم
سالاری را
دستمایه کنند.
این امر
گزارشگر یکی
از بزرگ ترین
دست ﺁورهای جنبش
تحریم است :
جنبش تحریم نه
یک حرکت
انفعالی و نه
وسیله کار
زورمدارهای
رقیب است . وقتی
جامعه ای مردم
سالاری را
بمثابه نظام سیاسی
- اجتماعی می
پذیرد و بیان ﺁزادی
را محتوای این ظرف
می شناسد، تحریم ،
در همان حال،
تحریم مثلث
زور پرست و
فراخوان به بدیل
مردم سالار می
شود .
4 –
اثر جنبش تحریم
بر رفتار
قدرتهای خارجی
نیز نمایان
است : این بار
برای مردم ایران
است که حساب
باز می کنند .
در صورتی که
فردا ، مردم ایران
شخصیت ملی خویش
را از راه تحریم
انتخابات
قلابی رژیم
ابراز کنند ، ایران ،
وطن عزیز خویش، را
بالمره ، از
تهدیدها و تحدیدهای
خارجی حفظ
کرده اند .
بر
مردم ایران
است که بدانند
رژیم
حاکم دارد در
کشاندن اروپا
بطرف امریکا
موفق می شود .
نه تنها بدین
خاطر که «
بحران اتمی » اروپا
را متمایل به
پیوستن به
موضع امریکا
کرده است ،
بلکه از این
رو نیز که با
رأی منفی
فرانسویها و
هلندی ها به
قانون اساسی
اروپا و ضعیف
شدن اروپا، بیم
ﺁن می رود که
در انتخابات
مهرماه ﺁلمان،
دموکرات مسیحی
ها پیروز شوند
. اینها بر این
نظر هستند که
صلاح ﺁلمان
در اینست که
با انگلستان و
امریکا اتحاد
کنند تا با
فرانسه . پیشاروی
چنین تحول زیانباری
برای ایران ،
تنها تحریم رژیم
از سوی مردم ایران
است که می
تواند حافظ
حقوق و بسا حیات
ملی ایرانیان
باشد .
5 –
ضعف شدید مافیاهای
نظامی –
مالی که خود
را اصول گرا می
خوانند نیز ﺁشکار
گشت . جنبش تحریم
سبب شد که
برغم انصراف ﺁقای
محسن رضائی
بسود ﺁقای
هاشمی
رفسنجانی ، الف – بازیگران
اصلی نتوانند
نامزدها را به یک
نامزد
فروکاهند . زیرا
می دانند که
کنار رفتن هر یک
از نامزدها،
سبب نمی شود
که رأی
دهندگان به
او، به «
اصول گرای » دیگری
رأی دهند . پیش
از انتخابات ،
بر همگان
معلوم است که
رژیم
در تدارک دو
مرحله ای کردن
« انتخابات »
است . غافل از این
که ،
برجا ماندن
چند نامزد و
روش شدن
تخریب یکدیگر
از راه افشای فسادها
و خیانتها و
جنایتها ،
نامزدها را
نمادهای ضعف و فساد
مفرط دستگاه
ولایت مطلقه
فقیه و گروههای
حامی ﺁن
گردانده است .
و ب – نتیجه اینکه
ﺁقای هاشمی
رفسنجانی میان
دو سنگ ﺁسیاب
قرار گرفته
است : از سوئی،
از دید اصول
گراها ،
مزاحم « اصول
گراها » شده است و از سوی
دیگر، تحت
فشار جنبش تحریم
و نیز ﺁن بخش
از رأی
دهندگان قرار
گرفته است که به گمان
جلوگیری از به
ریاست جمهوری
رسیدن « بدتر » (
هاشمی
رفسنجانی ) و « بدترین
» ( قالیباف و
لاریجانی و
احمدی نژاد )
به ﺁقای معین
رأی می دهند .
بنا بر این ، پیشاپیش
، ﺁقای هاشمی
رفسنجانی
بطور کامل
ناتوان شده
است . طرفه این
که در فیلم
تبلیغاتی
خود، روضه
شکست خود را نیز
پیشاپیش
خوانده است .
بدین قرار، نتیجه «
انتخابات » هر
چه بشود، این رژیم،
بخصوص کانون
قدرت است که
ناتوانی شگرف
خویش را ﺁشکار
کرده است .
بدین
سان، یکی دیگر
از دست ﺁوردهای
جنبش تحریم، ﺁگاه
شدن جامعه ملی
از توانائی خویش
و ناتوانی
استبدادیان
است . اینک
جامعه ملی می
داند که به
خلع ید از
استبدادیان
توانا است .
6 -
هرچند تجربه ﺁقای
خاتمی کافی
بود برای تردید
نکردن در این
واقعیت که در
نظام ولایت فقیه
نمی توان عملی
ناسازگار با ﺁن
را انجام
داد،
جنبش تحریم
سبب شد که ﺁقای
معین با « حکم
حکومتی » وارد «
مبارزات
انتخاباتی »
شود .
کوشش بسیار
بعمل ﺁمد که
رأی دادن به
معین واجد این
معانی بشود :
الف –
انتخاب « جبهه
مردم سالاری و
حقوق بشر » ، ب –
جلوگیری از به
ریاست جمهوری
رسیدن هاشمی
رفسنجانی و
قالیباف و... و ج – ایجاد
موقعیت جدیدی
برای ﺁنکه
اصلاحات
ناممکن ، ممکن
بگردند .
اما ، نخست این
که به اعتراف
حامیانش ،
بدون جنبش تحریم، او
نامزد نیز نمی
شد . سپس این که
جبهه مردم
سالاری
ابتکار او و
حامیان او نیست
. ابتکار بدیل
مردم سالار
است که مردم ایران
را به تحریم
انتخابات
فراخوانده
است. این بدیل
می داند که
مردم سالاری
ظرفی بیش نیست
. می توان ﺁن را
با « اندیشه
راهنمای »
استبداد پر
کرد و بدان «
مردم سالاری دینی
» نام داد و می
توان ﺁن را با « بیان ﺁزادی
» پر کرد . اما
مردم سالاری با
بیان ﺁزادی
را چگونه می
توان در
نظامی به عمل
درﺁورد که با «
بیان ولایت
مطلقه فقیه »
پر شده است و این
نامزد ریاست
جمهوری و حامیان
او خود را به
قانون اساسی ﺁن
ملتزم می
دانند ؟
روز چهار شنیه،
ﺁقای خامنه ای
تکلیف
نامزدها را معین
کرد : رأی
دهندگان به
قانون اساسی
رأی میدهند و
هرکس رئیس
جمهوری شود ،
تابع قانون
اساسی است . یعنی
ای رأی
دهندگان به ﺁقایان
معین و هاشمی
رفسنجانی ،
بدانید این دو
کاره ای نیستند
.
7 -
جنبش تحریم
سبب ﺁگاهی
ملتی از حقوق
خویش و آگاهی
از این واقعیت
شده است و می
شود که وجدان
جمعی بر این حقوق
و، بنا
بر این ، بر نفی
استبداد حاکم
و قبول مردم
سالاری
، بنفسه ،
انجام دو کار
جهت یاب است :
الف – سلب
صلاحیت از
کسانی که
ترسها و تسلیم
شدنهای خود را
به پای جمهور
مردم می نویسند
و از راه القای
ناتوانی و ایجاد
انواع ترسها
در مردم، بزرگ
ترین دستیار
استبدادیان
هستند . ب -
رها کردن خویش
از زندان مخوف
بد و بدتر ، یافتن
شجاعت رویاروئی
با این واقعیت
که ملتی نمی
تواند ادامه حیات
بدهد وقتی
هربار، به
بهانه ای ، به این
تجویز که از
ترس بدتر ناگزیر
به بد رأی می
دهیم ، تسلیم
استبدادیان
بماند .
بدین دو کار
، دو
ابهام بزرگ و
فلج کننده رفع
می شود : الف –
ابهام در هدفی
که ملتی در پی ﺁنست
: بیان ﺁزادی و
نظام سیاسی –
اجتماعی مردم
سالار و باز و
ب – ابهام در چندی و
چونی بدیل . در
حقیقت، تا
ابهام اول رفع
نشود، ابهام
دوم و در نتیجه
، گرایشهای
مردم سالار ﺁن
چشم انداز باز
و امید بخش را
که برای
همگرائی ضرور
است، پیدا نمی
کنند :
8 –
امروز که
روزی پیش از
انتخابات
قلابی ریاست
جمهوری است ، مثلث
زور پرست ، بیش
از ﺁنچه در
تصور گنجد
ناتوان شده
است . ناتوانی
رأس غاصب دولت
یا مافیاهای
نظامی –
مالی ،
به یمن جنبش
تحریم ، ﺁشکار
شد . ناتوانی
دو رأس دیگر
مثلث تشدید شد
. چرا که،
از سوئی ، هر
اندازه ضد
فرهنگ قدرت
ناتوان تر و
فرهنگ ﺁزادی
تواناتر می
شود ،
پر کردن ظرف ﺁزادی
با این و ﺁن بیان
قدرت ، مشکل
تر می شود . و از
سوی دیگر، ماهیت
زورپرستان ،
بر مردم ایران
ﺁشکار گشته
است .
با وجود این،
گشودن مدار
بسته بد و
بدتری که رژیم مردم را
در ﺁن زندانی
می کند، در
گرو جلوگیری
از پیدایش بدیل
وابسته به
قدرت خارجی
است . جنبش تحریم گرایشهای
مردم سالار را
، بیش از
گذشته، در این
کار موفق می
گرداند .
از ﺁنجا که
نظام سیاسی –
اجتماعی ایرانیان
بر محور قدرت
پدید ﺁمده
است و سیاست
در روشهای
بکار بردن
قدرت ( = زور ) ناچیز
می شد و می
شود، تحول از
ضد فرهنگ قدرت
به فرهنگ ﺁزای
و تغییر نظام
سیاسی -
اجتماعی بسته
به نظام سیاسی
- اجتماعی باز
و راندن مثلث
زورپرست از
صحنه سیاسی
کشور، بدون
جنبش هرچه وسیع
تر تحریم مثلث
زور پرست کجا
میسر می شود ؟ ﺁزمون
تحریم «
انتخابات » 27
خرداد ، تجربه
ایست که تا رسیدن
به نتیجه کامل
می باید پی
گرفت .
9 - پنج
شنبه، ساعت 21 به وقت
تهران است . از هم
اکنون ، شکست
خورده اصلی
معلوم است :
خامنه ای شکست
خورده و
برنده_اصلی
جنبش تحریم
است . نه تنها
نامزدها دچار
استحاله شدند
و تا بریدن از «
ایدئولوژی
ولایت مطلقه
فقیه » پیش
رفتند و او را
مجبور کردند بیاید
و بگوید هرکس
رأی می دهد به
قانون اساسی
رأی میدهد،
بلکه نامزد
سوگلی او ،
برغم میلیاردها
تومان هزینه
که از پول
مردم پرداخته
است، در انتظار
شکستی سخت
است. از
اشتباههای
او، غیر از
تشکیل ستاد
تبلیغاتی از
دژخیمان «
رهبر » ، یکی این
بود که در
روزهای پیش از
رأی گیری،
بدان امید که
رأی به « اصول
گرایان » را از ﺁن
خود کند، گفت : با
موافقت
فرمانده کل
قوا، نامزد
شده است . غافل
از این
که خود را به «
رهبر »
چسباندن ﺁگاه
کردن مردم است
از این واقعیت
که نه گفتن به
او نه ‘’گفتن
به « رهبر » و ولایت
فقیه است .
یک شنبه ، 29
خرداد ، روز
تاریخی خلع ید
از شرکت سابق
نفت ایران و
انگلیس است .
بنا بر نامه ﺁقای
کروبی به ﺁقای
خامنه ای ،
تنها سه روز پیش
از روز
رأی گیری ، ﺁقای
قالیباف جای
خود را به ﺁقای
احمدی نژاد می
سپارد . یعنی ﺁقای
« رهبر » ﺁلت فعل
مافیاهای
نظامی –
مالی بیش نیست
. برای کسی
سرمایه عظیمی
را خرج می کند
و در عوض، برای
تروریست
منفوری ﺁرأی
تقلبی به
صندوقها ریخته
می شوند
و او را نفر
دوم می کنند . بنا
بر گزارشی
موثق،
نامزد « ولایت
مطلقه فقیه »
حداکثر 5/1 میلیون
رأی بیشتر
نداشته است . یعنی
الف - « رهبر » ﺁلت
فعلی بیش نیست
و ب - «
نماد » مافیاهای
نظامی مالی و
ولایت مطلقه
فقیه 3 درصد هم
رأی ندارد .
این شکست بسا
بزرگ ترین پیروزی
جنبش تحریم
است .
اما تنها او
نیست که شکست
خورده است ،
تنها اصول
گرائی قلابی نیست
که رسوا می
شود، وسط
بازها نیز
شکست خورده
اند .
شکست اینان
بهمان اهمیت
است که شکست ولایت
فقیه و مافیاهای
قدیم . چرا که اینک
جامعه ملی ﺁگاه
شده است که
جماعت وسط
باز، جز دستکش
مخملین بر
پنجه های
فولادی نیستند
. کارشان غافل
کردن جامعه از
نظامی است که
بر محور زور
برپاست و نیروهای
محرکه جامعه
را در ویران
کردن نسل جوان
کشور بکار می
برد . در حقیقت،
10 -
امروز ، جمعه
بعد از ظهر،
بناگهان ، سه
رئیس جمهوری پیدا
شدند : هاشمی
رفسنجانی و معین
و احمدی نژاد .
جنگ روانی شدید
پدید ﺁمد
با هدف برانگیختن
رأی دهندگان
به انصراف از
تحریم و رفتن
به پای
صندوقها برای
جلوگیری از رئیس
جمهوری شدن «
بدتر » و « بدترین
» . بنا بر
گزارشها،
انتخابات دو
مرحله می شود .
دیرگاه شب، رویتر
از قول ستادهای
هاشمی
رفسنجانی و معین
و یک مقام
دولتی که
نخواهد نامش
برده شود، خبر
داد که
انتخابات دو
مرحله ای شده
و در مرحله
دوم، هاشمی
رفسنجانی
رقابت خواهند
کرد .
دو مرحله ای
شدن انتخابات
، شکست قدرت
کانونی را
کامل تر می
کند . از این
نظر که جنگ در
کانون قدرت را
قطعی تر می
گرداند . وجود
چند گانگی نزد
« اصول گرایانی
» و تخاصمشان
با ﺁقای هاشمی
رفسنجانی ، از
سوئی و وجود «
اصلاح طلبان »
، در ناسازگاری
با یکدیگر،
تقلب در میزان
ﺁرا و سهم هریک
از ﺁنها در ﺁراء
را نیازمند
معامله و
توافق چند طرف
گردانده است .
بنا براین ، دیگر
ممکن نیست یکی
را برنده
اعلام کنند .
واقعیتی که
جامعه خود را
با ﺁن روبرو می
بیند، رژیمی
از درون متلاشی
و ناتوان و
سخت متقلب است
. پس می داند
خلع ید از چنین
رژیمی کار
چندان مشکلی نیست
.
11 –
بهمان اندازه
که جریانهای
اندیشه و
اطلاعات
توانسته اند
برقرار شوند،
« فکرهای جمعی جبار
» از اعتبار
افتاده اند .
به ترتیبی که
توضیح داده
ام، این
فکرها
عقلها را از
واقعیتهای بس
مهم غافل می
کنند . برای
مثال، وسط
بازها
می گویند : ﺁیا
با تحریم
انتخابات می
خواهید قالیباف
رئیس جمهوری
بشود ؟!
این « فکر »
غفلت از واقعیتهای
تعیین کننده ایست
که عبارتند از
الف – که هر
فرد ، شخصیت
او هر چه
باشد، از زمانی
که پذیرفت به
درون نظام
حاکم رود و در
محدوده ﺁن
عمل کند، ﺁلتش
می شود . هرچند
راست نیست که
نظام فوق
انسان است و راست اینست
که انسان فوق
نظام است. اما
معنی این سخن ﺁنست
که می تواند
نظام جبار را
نپذیرد و در
تغییر ﺁن به
نظام باز در
خور اندیشه و
عمل انسان ﺁزاد،
بکوشد . اما
اگر به جبر ﺁن
تن داد و وارد ﺁن
شد، دیگر نقشی
جز نقش ﺁلت نمی
تواند بازی
کند .
ب - در نظامی
که بر محور
قدرت ( = زور )
برپاست ،
کانون قدرت
همواره در اختیار
زور بدستان
است .
بنا بر این ،
کسانی که می
گویند زوباور
و زورمدار نیستند
و به درون رژیم
رفته اند تا ﺁن
را تغییر
دهند، نقشی جز
دستکش مخملی
بر دست امثال
احمدی نژاد پیدا نمی
کنند .
ج –
بدیهی است که
می توانند بگویند
برای ﺁن به
درون نظام
حاکم می رویم
که اعتراض از
درون باشیم .
هرچند تجربه 8
سال حکومت ﺁقای
خاتمی و مجلس
ششم گویای
نادرستی این
ادعا است ، با
وجود این ، یادﺁور
می شوم که
اعتراض از
درون چون مخدر
عمل می کند
هرگاه اولاﹰ بیان
تمام حقیقت
نباشد و ثانیاﹰ جامعه
ملی را به عمل
نخواند . ﺁیا
در دوران 8
ساله،
اعتراضها که
هیچگاه از « خط قرمز
رژیم » عبور
نکردند و از درون
نظام حاکم بعمل
ﺁمدند ، نقش
مخدر را بازی
نکردند ؟ نباید
پنداشت که نمی
خواستند تمام
حقیقت را بگویند و مردم
را به عمل
بخوانند . نمی
توانستند زیرا
در درون رژیم،
بیشتر از «
فشار از پائین
و چانه زنی در
بالا » نمی
توانستند کرد
.
د – اگر ، از
دیرگاه ، هر قدرت
جباری زور را
در پوشش مخملین
پوشانده است و
همچنان می
پوشاند،
بخاطر نیاز حیاتیش
به مشروعیت
است . از این
رو، با
ترساندن
مردم
از رئیس
جمهوری شدن
امثال قالیباف
و احمدی نژاد،
ﺁنها
را به شرکت
در انتخاباتی
خواندن که
ناقض حق حاکمیتشان
است،
بخاطر
دستمال قیصریه
ﺁتش زدن است . زیرا
این کار برای
قدرتی که حاکم
است و احمدی
نژادها عمله ﺁنند
،
مشروعیت
ساختن و دستش
را در جنایت و
خیانت و فساد
بازگذاشتن
است .
امروز ، یک
شنبه 29 خرداد ،
است . بنا بر ﺁمار
انتخابات
پرتقلب
، ﺁقای معین
در شمار شکست
خوردگان است . به
جماعتی که بر
اصل ثنویت تک
محوری، می اندیشند
و عقل خویش را
از واقعیتهائی
که بر شمردم
غافل می
گردانند،
هشدار دادم که
از جبهه مردم
بیرون رفتن و
در محدوده
قدرت ،
رأی دادن به ﺁقای
معین را راه
حل گرداندن ،
خود را فریفتن
و برای استبدادیان
رأی و مشروعیت
ساختن است . بی
اعتنائی به
وجدان تاریخی
مردم است . چرا
که تا وقتی او
نتواند بر
مردم مسلم کند
که او هویت
دوگانه ندارد
و از
جماعتی نیست
که یا از رژیمی
ها هستند و یا
دست کم ، با
وجود طرز فکری
که می گویند
دارند، در
خدمت رژیم
هستند، وجدان
عمومی رأی
دادن به او را
تصویب نمی کند
. لذا ، نامزد
شدن او را
مجوز مشروعیت
بخشیدن به
انتخاباتی چنین
مفتضح کردن،
صحنه مبارزه
را از
فضای باز
جامعه به
محدوده تاریک
رژیم مافیاهای
نظامی –
مالی انتقال
دادن است .
این امر که
واپسین کار
حکومت ﺁقای
خاتمی انتخاباتی
بدین اندازه
فضاحت بار و ﺁمیخته
به تقلبی تا این
حد ﺁشکار شد که ﺁقای
کروبی را هم به فریاد
ﺁورد ، جامعه جوان ایران
را از واقعیتی
بس ارزشمند ﺁگاه
می کند : ﺁنها
که وارد یک
نظام می شوند
، ولو پاک ترین
کسان باشند،
هر روز بیشتر
از روز پیش،
بوم و رنگ ﺁن نظام
را به خود می گیرند
و « هم رنگ
جماعت می شوند
» . از این رو است
که ، از پیروزیهای
جنبش تحریم ، یکی
شفاف کردن هویتها
و راه و روشها
است .
« فکر
جمعی جباری »
که ولایت
مطلقه شاه و
فقیه و رهبر و
ایدئولوگ و...
باشد، دیرپا
است . زیرا
انسانها به
اطاعات از
قدرت معتادند
. شکست این « فکر »
در ایران ،
بسا ﺁن
انقلاب است که
ایران و جهان
را از اعتیاد
به اطاعت از
قدرت ﺁزاد می
کند .
رها شدن
ذهنها از فریبی
که وسیله ( رأی
دادن ) را جانشین
حق ( حاکمیت ) می
کند و بخصوص
رها شدن ذهنها
از زندان هستی
سوز « بد
و بدتر » ، پیروزی
است . به یادها
می ﺁورم که به
تکرار توضیح
داده ام بد
تنها وجود
ندارد . بد و
بدتر و بدترین
با هم هستند .
امروز، دو تن
مانده اند که
دعوت کنندگان
مردم به دادن
رأی ، یکی را
بدتر و دیگری
را بدترین می
خواندند . یعنی
از دید ﺁنها
هم ، بدتر و
بدترین ، هر دو،
صاحب صحنه سیاسی
ایران شده اند
. چه وقت می باید
از مدار بسته
بد و بدتر رها
شد ؟
پیروزی ﺁزادی
بر قدرت ( = زور )
به رها شدن از
زندان بد و
بدتر است . این
پیروزی
کامل می شود
هرگاه فرهنگ ﺁزادی
همگانی شود و
عقلهای جمهور
مردم از این «
فکرهای جمعی
جبار » رها
شوند .
بدین قرار،
از کارهایی که
بعد از تحریم
باید کرد، یکی و
بسا از
مهمترین
کارها ، رها
کردن ذهن ها
از مدار بسته «
بد و بدتر » و ﺁگاه
کردن همگان از
حقوقشان
بمثابه انسان
و حقوقشان
بمنزله یک ملت
است . بر
جوانان
دانشجو است که
خاصه های «
فکرهای جمعی
جبار » را ،
بسان محک، در
شناسائی هر
فکر که به
جامعه پیشنهاد
می شود، بکار
برند و، بطور
مداوم ،
این گونه «
فکر» ها را از
اعتبار بیاندازند
. نه تنها این
کوشش بهترین
کار برای رشد
کردن است ،
بلکه بهترین
روش برای رها
شدن از این و ﺁن
بیان قدرت و
بنا بر این ، ﺁزاد
شدن از نظام سیاسی
–
اجتماعی زور
محور است .
12 -
این امر که
در سطح
دانشگاهها
خصوصا و در
سطح جامعه
جوان عموماﹰ ، ابهام
ها زدوده
شدند، از دست ﺁوردهای
بس مهم و تعیین
کننده جنبش
تحریم است .
جامعه ایران
نسل جوان
دانشگاهی را ،
در اندیشه و
عمل، بر صواب
و استوار می یابد
. فشارهای بسیار
از هرسو ، نه
تنها موجب نشد
این نسل در
تشخیص صواب
خود تردید
کند،
بلکه ، بر حق
، استوار ماند
و به ﺁنها که
برای دستهای
پولادین
دستکشهای
مخملین می
بافند، هشدار
نیز داد .
بدین سان ،
بدیل مردم
سالار، به دلیل
استوار ایستادن
بر سر حقوق
مردم و ولایت
جمهور مردم و
شفاف کردن هدف
و روش و،
بنا بر این،
هویت خویش، قوتی
بتمام جست . اینک بر
او است که در
افق سیاسی که
باز شد، با
قدمهای
استوار به پیش
رود . بداند که
رها کردن عقل
از زندان « بد و
بدتر » مانع
ترک اعتیاد نمی
شود مگر به
قوت روز افزون
بدیل مردم
سالار .
بهترین
دروها
نسل جوانی را
سزد که ﺁزادی
را هدف و روش
شناخت و به
همه ﺁنها که می
خواستند او
را ﺁلت
کنند و بدین ﺁلت،
در گنداب رژیم
مافیاهای
نظامی –
مالی ، جائی
دست و پا
کنند، نه گفت .
استواری این
نسل تردیدها
را نسبت به ﺁینده
و بسا ﺁینده
نزدیک ایران
زدود. ایران
بسوی ﺁن مردم
سالاری می رود
که بیان ﺁزادی
اندیشه
راهنمای ﺁنست
. بهترین
درودها همه
کوشندگان
مردم سالار را
می سزد که
واقعیتها را
همانسان که
هستند دیدند و
همقدمان مردم
سالار خود را
از ﺁنها ﺁگاه
کردند . ﺁنها
امروزبر شیرین
کار سخت و پر
خطر خویش را می
بینند . می بینند
که در درون
مرزها، با
وجود انواع
واواکها و نیز
شدت فشارهای
سازندگان «
فکرهای جمعی
جبار » ،
نه تنها ﺁزادی
عقل خویش را از
دست ندادند ،
بلکه گره های «
فکرهای جمعی
جبار » را یک به یک
گشودند و به
نسل جوان کشور
فرصت دادند شجاعت
فطری و عقل
جمعی ﺁزاد خویش
باز یابد و
روشی را در پیش
بگیرد که
ناتوانی و
فساد فزون از
اندازه
استبداد حاکم
را از پرده بیرون
اندازد .
شاد و پیروز
نسل پیشرو و
ملتی که ﺁزادی
و استقلال برگزیده
است