وضعیت سنجی دویست و هفتاد و دوم، ضعف روزافزونی که با «ما قدرت منطقه‌ای هستیم» پوشانده می‌شود:

waziatsanji272a

 ❋ واقعیت ها می‌ گویند:
 
● در ۸ مهر ۹۸، روحانی گفته ‌است: در ۱+۴ هم در سطح وزرا بحث و جلسه داشتند؛ البته آمادگی‌ هایی برای ۱+۵ بوجود آمده بود. چارچوب‌ های ۱+۵، مورد توافق همۀ طرف‌ ها، یعنی ۷ کشور، قرار گرفت. و او، در ۱۰ مهر، توضیح داده ‌است:
 
     «البته این حرف که طرحی را فرانسه آماده کرده بود و کلیت آن طرح، به یک معنا می‌توانست قابل قبول باشد، چون کلیت آن برمی‌ گشت به اینکه ایران دنبال سلاح هسته‌ ای نباشد، که همیشه این را گفتیم، ایران به صلح منطقه و صلح آبراه‌ های منطقه کمک کند، که همیشه کمک کردیم. آمریکا کل تحریم را کنار بگذارد و فروش نفت بلافاصله آغاز و پول نفت در اختیار قرار بگیرد». اما چرا این طرح– که یک ماده کم دارد، در طرح فرانسه متعهد شدن ایران به آزادی عبور و مرور در خلیج فارس نیز هست، و مادۀ ناگفته‌ ای هم دارد که موشک های دوربرد است- سبب نشد که سران ۵+۱ در جلسه‌ ای با روحانی شرکت کنند؟ توضیح روحانی در این باره، این‌ است: «آمریکا در پیغام خصوصی به اروپایی‌ ها می‌ گفت، من آماده‌ ام، اما بعد در مصاحبه اعلام می‌ کرد که تحریم را تشدید می‌ کنم». بدین‌سان، از دید او، ترامپ باید بطور علنی و رسمی می‌ گفت تحریم‌ ها را لغو می‌ کنم، و مقصرِ به نتیجه نرسیدنِ کوشش های مکرون را ترامپ می‌ داند.
 
● وسائل ارتباط جمعی رﮊیم در باره چرخش سعودی ها از جنگ به دیپلماسی و پیام دادن به رﮊیم، نه یک خبر، که خبرها منتشر می‌ کنند، اما بن‌ سلمان، در برنامۀ ۶۰ دقیقه تلویزون امریکا می‌ گوید: خطر بازهم وخامت بارتر شدن رویارویی با ایران وجود دارد. دنیا باید متحداً اقدام قاطعی برضد ایران بعمل‌ آورَد. وگرنه، ایران منافع همۀ کشورهای دنیا را به خطر می‌ اندازد. و عادل الجبیر نیز می‌ گوید آنچه ایران در باره پیام دولت عربستان می‌ گوید، نادرست است.
 
● حوثی‌ ها گفتند به عربستان حمله غافلگیرانه کرده و شماری بزرگ از قوای سعودی را کشته و چند هزار تن را نیز اسیر گرفته‌ اند. سعودی ها مدتی سکوت کردند و در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۹ (۸ مهر ۹۸) مدعای یمنی‌ ها را تکذیب کردند. در همان‌ حال، تحلیل‌ گران رژیم، در پی دو حمله، یکی به تأسیسات نفت عربستان، و دیگری حملۀ زمینی به عربستان، سخن از تحول بزرگ بمیان آورده‌ اند: امریکا و دولت سعودی ناگزیر از کنار آمدن با ایران شده‌ اند.
 
● در ۹ مهرماه ۹۸، باقری، «رئیس» ستاد کل نیروهای مسلح، گفته‌ است: «سپاه به حوثی‌ های یمن «کمک مستشاری» می‌ کند و این کمک تا دور شدن تجاوز از یمن، ادامه می‌ یابد».
 
● در ۸ مهر ۹۸، حسین سلامی، «فرمانده کل» سپاه، در جمع گروهی از فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران، گفته‌ است: «امروز، هم قدرتِ تهاجم داریم، و هم قدرتِ مقاومت. ما امروز در هر اندازه، با هر شدت، دقت و در هر مساحتی، می‌ توانیم به دشمن هجوم ببریم و قدرت ما معتبر است. سپاه در گام اول، ظرفیت انهدام اسرائیل را فراهم کرد و اکنون در گام دوم قصد دارد اسرائیل را از جغرافیای جهان حذف کند. این مهم دیگر آرمان و رؤیا نبوده و هدفی دست ‌یافتنی است».
 
     و وزیر اسرائیلی پاسخ داده‌ است: جوجه را آخر پائیز می‌ شمارند.
 
     خوانندگان به مواردی از این نوع– که در وسائل ارتباط جمعیِ رﮊیم بسیار هستند- آسان دسترسی دارند و می‌ توانند با ما در طرح این پرسش همراه شوند: مواضعِ نایکسان روحانی و سپاه، با بن‌ مایۀ یکسان، کدام هدف را تعقیب می‌ کنند؟ برغم «فشار حداکثری» امریکا و متحدانش در منطقه، دو نوع موضع گیری، یکی با تکیه بر آمادگی امریکا و متحدانش به کنار آمدن با ایران، و دیگری با به رخ کشیدن قدرتِ حذف اسرائیل از جغرافیای جهان، کدام هدف را تعقیب می‌ کند؟ پوشاندن ضعف ها که مرتب نمایان‌ تر می‌ شوند و آرام‌ کردن مردم، و یا دو تمایل در رژیم، بعلاوۀ یک تمایل وسط باز که بنابر موقع، جانب این یا آن تمایل را می‌ گیرد، بدین‌ سان ابراز وجود می‌ کنند؟
 
❋ مواضع نایکسان با بن‌ مایۀ یکسان، کدام هدف را تعقیب می‌ کنند؟:
 
     هم در «بیت رهبری»، سه تمایل خود را نمایان می‌ کنند، هم ضعف های رﮊیم، هر روز بیشتر از روز پیش، نمایان می‌ شوند، و هم رژیم در مجموع خود، در نگاه داشتن مردم در حال و وضعیت انفعال، هرچه از دستش بر می‌ آید، می‌ کند:
 
۱. سه گرایش و حکومت روحانی:
 
     سه تمایل در سطح رﮊیم وجود دارند: تمایل بحران ساز که ادامۀ حیات رژیم را در «بحران قابل کنترل» می‌ داند و تمایل دیگری که ادامۀ حیات رژیم را در گرو بکاربردن «الگوی چینی» می‌ داند. معرف این تمایل، بهنگام مرگ خمینی، هاشمی رفسنجانی و دستیاران او بودند. و تمایلی، نقشِ پارسنگ را میان این دو تمایل بازی می‌ کند. دینامیک بند از بند گسستگی، سبب شده‌ است که این سه تمایل، در «بیت» خامنه‌ ای با یکدیگر، رویارویی کنند:
 
۱.۱. قوی‌ ترین تمایل، تمایلی به سرکردگی مجتبی خامنه‌ ای است. او و حسین سلامی، «فرمانده» سپاه و طائب، مسئول اطلاعات سپاه، شاخص‌ های این تمایل هستند. این تمایل، از عملیات نظامی، زیر عنوان «فشار در برابر فشار» حمایت می‌ کند و بر آن است که اگر امریکا را به جنگ محدود بکشاند، می‌ تواند امتیازهای عمده‌ ای از امریکا بستاند. اظهارات تحریک‌ آمیز حسین سلامی، موضع این گرایش را، هم آشکار می‌ کند، و هم آشکار ابراز می‌ کند.
 
۱.۲. تمایل دوم، به قوتِ تمایلِ اول نیست، اما ضعیف نیز نیست. مسعود خامنه‌ ای و میرحجازی و تفضلی و صفار هرندی و جعفری (رئیس سابق سپاه) و فیروزآبادی (رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح)، شاخص‌ های این گرایش هستند. اینان با مذاکره و راهکار سیاسی، موافق هستند. روحانی و حکومت او که در خارج، گرفتار بیرون رفتن امریکا از قرارداد وین، و در سیاستِ رﮊیم در منطقه نیز بی‌ اختیار است، با همۀ ضعفی که دارد، همه کار می‌ کند تا مگر حکومت او با «فشارحداکثری» (تحریم ها هرچه شدیدتر)، پایان نپذیرد. اظهارات او و خبرها و گزارش ها که وسائل ارتباط جمعی طرفدار این گرایش انتشار می‌ دهند، هم گویای وجود این تمایل هستند، و هم به روشنی موضعِ این تمایل را اظهار می‌ کنند.
 
۱.۳. در «بیت»، تمایل سومی وجود دارد. نمایندۀ این تمایل در دستگاه خامنه‌ ای، وحید حقانیان است. شماری از سرداران سپاه و روحانیان در این تمایل هستند. این تمایل، رویه ندارد و بنابر موقع، موضع اتخاذ می‌ کند.
 
     وجود سه تمایل در «بیت» خامنه‌ ای، از ضعف او در مهارِ سپاه و قوۀ قضائی و حکومت، گویایی می‌ کند. تنها در سیاست داخلی و نزاعِ سپاه و حکومت نیست که ناتوانی او خود را نشان می‌ دهد، در سیاست خارجی نیز، او این ضعف را نشان می‌ دهد. در علن، موضع او، همانندِ موضعِ گرایش اول است، اما در خفا، هیچ معلوم نیست که عملیات به دستور، حتی با اطلاع او، انجام می‌ گیرند. چنانکه، بنابر قول امیر علی حاجی‌ زاده، فرماندۀ هوا​ فضای سپاه، زدنِ پهباد امریکایی، نتیجۀ «آتش به اختیاری» موشک بان، بوده‌ است.
 
۲. ضعف ها که پوشانده می‌ شوند:
 
۲.۱. ضعف بزرگ، ضعف اقتصادی است که ضعف هایِ اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، سبب شدت آن شده‌ است و می‌شود. در حقیقت، اقتصادِ مصرف محور که باید تضمین کنندۀ صدور نفت و گاز و منابعِ ثروت دیگرِ کشور باشد، سبب فقر و بیکاریِ روزافزونِ مردمِ کشور و طبیعت، شده‌ است. اینک که نفت، تحریم گشته، مردم ایران با این واقعیت روبرو هستند که فاقد اقتصاد، بمعنایِ صحیح کلمه هستند. و در همان وقت، زندگی با فروش ثروت ها نیز ممکن نیست. صدور نیروهای محرکه (سرمایه و استعدادها) زندگی را بازهم سخت‌ تر می‌ کند. عوارضی که تحریم ها از سویی، و صدورِ استعدادها و ترس از سرمایه‌ گذاری ببار می‌ آورند، از جنبۀ عینی، افزایشِ روزافزون قیمت ها و فقر و بیکاری اند، و از لحاظ ذهنی، ترس از بازهم سخت‌ تر شدن زندگی است.
 
     ضعف اقتصادی، ضعف های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را نیز بازمی‌ گوید: زندگی در مدار سیاسیِ بسته، نه تنها داخلی، که خارجی نیز هست: مدارِ استبداد، مدارِ بسته‌ است، از جمله، به این دلیلِ ساده که رابطۀ دولت با ملت، رابطۀ مسلط با زیرسلطه‌ ای است که محکوم به زیستِ در این رابطه و یا سرکوب شدن، است. در رابطه با خارج، به تعداد جنگ ها، مدارهای بسته بوجود آمده‌ اند و مردم ایران در آنها زندانی شده‌ اند. طرفه اینکه عناصر «ایرانی» دست نشانده، در تقلایِ بستنِ مدارِ دیگری هستند که آن مدارِ یا رژیم یا «اپوزیسیون» دست نشانده، است. زندگیِ اجتماعی در مدارهای بسته، تنها فرار مغزها، آنهم به مقیاس سالانه ده ها هزار تن نیست، بیکاریِ جوانان و سنگین‌ تر شدنِ بار تکفل و آسیب های اجتماعی نیز هستند. و مردم ایران در فرهنگ استقلال و آزادی نمی‌ زیند، زندگی حق وندی ندارند. با بازسازی استبداد و استقرار رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، جامعه‌ ای که باید به یمن انقلاب، فرهنگ ساز می‌ شد، اقتصاد مصرف محور می‌ گوید که استبداد از این کار بازش داشته‌ است. تنظیم رابطه‌ ها توسط قدرت، چراییِ افزایش میزان خشونت و ویران‌ گری های آن را، هم در سطح جامعه، و هم در سطح رابطۀ جامعه با طبیعت، توضیح می‌ دهد.
                                           naft faghr
     روشِ روحانی، «اقناع روانی» است، بدین‌ خاطر از بازسازی ۱+۵ و رفع تحریم ها سخن می‌ گوید. اما روشِ خامنه‌ ای و گرایشِ اول، وسیله کردنِ ضعف اقتصادی برای ناکار آمد جلوه دادن حکومت روحانی از سویی، و ناگزیر کردنِ مردم به خود را قانع کردن که گویا تجدید عظمت ایران، و از افغانستان تا دریای مدیترانه را تحتِ امر آوردن، هزینه دارد و باید بهای آن را پرداخت، از سوی دیگر می باشد..
 
۲.۲. ضعف دستگاه فاسدِ قضائی بر همگان معلوم بود. اما ضعف رئیسی هم از پرده بیرون افتاد: او تنها در حوزه‌ ای می‌ تواند عمل کند که سپاه تعیین کرده ‌است. چنانکه دستورِ او در مورد کارگران قند و شکر هفت تپه و سه زنی که به حبس های سنگین محکوم شده‌ اند و نیز محیط زیستی‌ ها، بلا اجرا ماند. او برای پوشاندن ضعف خود، می‌ گوید: قبل از آنکه سر و کار کارگران به دستگاه قضائی بیفتد، حکومت باید مسئله‌ های آنها را حل کند. می‌ خواهد بگوید اعتراض و دست زدن به عملِ اعتراض، جرم است، پیش از آنکه این «جرم» واقع شود، کاری بکنید که واقع نشود!
 
     در آنچه به مبارزه با فساد، مربوط می‌ شود، رئیسی باید در محدوده‌ عمل کند تا کسانی چون قالیباف و همکاران او در شهرداری، محاکمه نشوند (شریفی همکار قالیباف به اتفاق دیگر «همکاران»، ۴۰۰ تا ۵۰۰ خانه و آپارتمان و مغازه را میان خود تقسیم کرده‌ اند و این یک قلم از خورد و بردهایِ آنها است). ارزیابی‌ ها این ‌است که او را به ریاستِ قوۀ قضائی منصوب کرده‌ اند تا ناتوانی او آشکار گردد و در آینده برای کسی که قرار است جانشین خامنه‌ ای بشود، ، مزاحمتی ایجاد نکند.
 
۲.۳. اما ضعف مجلس و آلودگیِ شماری از «نمایندگان» به فساد، نقل مجالس بود، تا اینکه در خودِ مجلس، موضوعِ نزاعِ زبانیِ علی لاریجانی و «نماینده» مجلس شد. این واقعیت که مجلس بی‌ وجود گشته‌ است، مورد تصدیق دو طرف بود، الا اینکه هر یک، دیگری را مقصر می‌ خواند.
 
۲.۴. ضعف حکومت روحانی را تنها، آمدنِ بشار اسد، بدونِ اطلاع «رئیس» جمهوری و «وزیر» خارجه، آوردنِ افرادِ «حشدالشعبی» به ایران، ... و «سریال گاندو»، آشکار نمی‌ کنند، بلکه گرفتارِ گسست بودنِ حکومت در سطح هیأت وزیران – که عدم اختیارِ «رئیس» جمهوری در برگزیدن وزیران، سبب آن است-؛ اجبار دائمی به پوشش دادن مسئله سازی هایِ تمایلِ مسئله ساز در درون و بیرون مرزها؛ ناتوانی از داشتنِ برنامۀ عمل در چهار بُعد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی؛ و حتی ناتوانی در جلوگیری از مسئله سازی ها در سطح زندگیِ روزانۀ مردم (جنسی که از خارج وارد می‌ شود، از ۵ تا ۱۰ برابر قیمت به مردم فروخته می‌ شود و ...) نیز، گزارش می‌ کنند.
 
     بدین‌ سان، رﮊیمِ تا بدین‌ حد ناتوان، هم جامعه‌ را گرفتار ضعف های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کرده، و هم خود نیاز مضاعفی به پوشاندنِ ضعف هایش پیدا کرده‌‌ است:
 
❋ نیاز مضاعف رﮊیم ولایت مطلقه فقیه به پوشاندن ضعف ها: 
                                        waziatsanji272        
     بحران و مسئله ‌سازی‌ ها و بالیدن بدان ها، نیاز رﮊیم است، و در همان ‌حال، پوشاندنِ آنها (کار «ایران» نیست)، نیاز دیگری است، اما پوشاندنِ ضعف ها با قدرت نمایی‌ ها، گویایِ شدت ضعف بوده، بنابراین، نیاز به آن، نیاز بزرگ‌ تری است. این دو نیازِ رژیم، امرِ واقعِ مستمر هستند. نه تنها رﮊیمِ ولایت مطلقه این دو نیاز را دارد، رژیم های دیگری در موقعیت این رﮊیم، هم در گذشته، و هم در حالِ حاضر، این دو نیاز را دارند. قدرت های بزرگ نیز وقتی واردِ مرحلۀ انحطاط می‌ شوند، این دو نیاز را پیدا می‌ کند. چنانکه ابر قدرتی که روسیه بود (شوروی سابق)، این دو نیاز را داشت، و زمانی از درون فرو پاشید که این نیاز، عاملِ تشدیدِ ضعفش شدند. از این منظر که در رفتارِ حکومتِ ترامپ بنگریم، سیاستِ خارجی آن را، نه ناشی از شخصیتِ بی‌ ثباتِ ترامپ، که ناشی از ورودِ امریکا، بمثابۀ قدرت، به مرحلۀ انحطاط، می‌ یابیم.
 
     اما رﮊیم ولایت مطلقه فقیه که گرفتار جبرِ این دو نیاز است، ضعف خود را از مردم کشور و مردم منطقه و جهان، این‌ سان می‌ پوشاند:
 
۱. من آنم که «ابرقدرت» منطقه شده‌ ام. در قسمتِ اول این وضعیت سنجی که تأمل کنیم، دم زدن از بدست‌ آوردن قدرت برای از صفحه جهان برداشتن اسرائیل، نه پیام به اسرائیل، که بحرانِ خطرناک ساختن در بیرون و پوشاندنِ ضعف در درون، است.
 
     در واقعی جلوه دادن این قدرت نمایی، امریکا و دستیارانش در منطقه نیز شرکت دارند. زیرا در توجیه سیاست خود، نیازمند واقعی جلوه دادنِ این قدرت نمایی، هستند.
 
۲. این واقعیت که همۀ تمایل های موجود در رژیم، در توجیه کردار خود و وضعیت نابسامان کشور، به حضور و عملِ قدرتِ خارجی متوسل می‌ شوند، دلیلی جز این ندارد که می‌ خواهند ضعف خود را بپوشانند: ناتوانی از رﮊیم نیست. چون رژیم توانا است، «دشمن» همه کار می‌ کند که برایش در داخل و خارج، مشکل ایجاد کند.
 
۳. آمار و «داده‌» های دروغ نیز، همواره وسیلۀ پوشاندن ضعف این رژیم– ادارۀ بررسی های مجلس به تازگی گفته است، آمار، فاقد اعتبار هستند- و همۀ دیگر رژیم هایِ استبداد، و نیز دولت‌ های غربی، است.
 
     و اما در رابطه با منطقه و پیشاروی جبهۀ ترامپ- نتان یاهو- بن‌ سلمان نیز، رﮊیم ضعف های خود را این‌ سان می‌ پوشاند:
 
۱. عمل از طریق گروه های وابسته و سازمان های ترور. توضیح اینکه رﮊیم افزون بر سازمان ترور خود، سازمان های ترور دست نشانده را نیز بکار می‌ گیرد،
 
۲. شرکت در «جنگ های نیابتی» در سوریه و یمن.
 
۳. انجام عملیات توسط سپاه قدس.
 
۴. خود را تنها نیرو در برابر «دشمن» بنمودن.
 
     پوشاندن ضعف ها با توسل بدین روش ها، رﮊیم را ناگزیر کرده ‌است خود و کشور را گرفتار ۹ جنگ کند، که اینک، خطرِ سرباز کردنِ جنگِ نفت به جنگِ مستقیم نیز، بر آنها افزوده شده ‌است.
 
     اما پوشاندن ضعف، خود از عواملِ تشدیدِ ضعف، شده‌ است: از گروگانگیری بدین‌ سو، اقتصادِ کشور، مرتب ضعیف‌ تر می‌ شود؛ طبیعت ایران، بطور روز افزون بیابان می‌ شود؛ اتلافِ منابعِ نفت و گاز بخاطر تولید و مصرف با تکنولوژیِ فرسوده، افزایش می‌ یابند؛ سرمایه‌ ها و استعدادها بطور روز افزون، کشور را ترک می‌ گویند؛ تب تورم مدام تشدید می‌ شود؛ و سرطان فساد و نابسامانی‌ های اجتماعی، فراگیر می‌ شوند.
 
     با وجود ضعفی که تشدید می‌ شود، آنهم در دنیایی که نظام اقتصادی، خود تهدیدی برای بقایِ زندگی بر روی زمین شده‌ است، دیگر چند راهکار که یکی را باید برگزید، نمانده ‌است: اهل دانش و اندیشه در شرق و غرب جهان به این نتیجه رسیده‌ اند که چاره، یکی، و آن وجدان و شعور یافتن به حق وندی، و عمل به حقوق و تنظیم رابطه‌ ها با حقوق، است. حقوق پنجگانه و پیشنهاد آن به مردم ایران و جهان، و نیز قانون اساسی بر پایۀ حقوقِ پنج‌ گانه را، ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی، به ایرانیان و جهانیان، پیشنهاد کرده‌ اند، از جمله، بدین‌ خاطر که انقلابِ ایران را زنگ خطر به جهانیان دانسته‌ اند و هدفِ کوششِ مستمر آنها این بوده‌ است که ایرانیان بر حقوق خویش وجدان یابند، خشونت‌ زدایی کنند، و رابطه‌ ها با یکدیگر را با حقوق تنظیم کنند، تا که الگو برای جهانیان بگردند. کودتا مانع شد که ایرانیان، هدف های انقلاب را متحقق کنند، و اینک خود و کشورشان، وضعیتی بس وخیم، یافته‌ اند و اگر نخواهند در این وضعیت بمانند که همچنان وخامت‌ بار تر می‌ شود، چاره، وجدان به حقوق و عمل به حقوق و راست راه زندگی در رشد را در پیش‌ گرفتن است.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter