عصرجدید: در پی بحث هفته پیش، از شما می خواهیم که به "بدیل مردمسالار چیست و چه مشخصاتی دارد؟" بپردازید.
بنی صدر: بمناسبت نوروز به تاریخ اساطیری ایران برمی گردم تا ببینیم که بدیل از دید تاریخ مستمر ایران چیست؟ ما در تاریخ ایران یک شخصیت اسطوره ای به نام سیاوش داریم که مظهر بی گناهی و مظلومیت است، از آتش عبور می کند بی آنکه آسیب ببیند، بی آنکه حتی لباس سپید او لک بردارد. رستم را بعنوان شخصیت اسطوره ای و نماد پهلوانی داریم وقتی عرصه این پهلوانی، دفاع از ایران و حیات ملی مردم ایران و مرزهای ایران به هنگام تجاوز بیگانه است. اگر این دو نماد را باهم ترکیب کنیم، یعنی شخصیتی را تصور بکنیم که هم مثل سیاوش بیگناه است و هم مثل رستم پهلوان است و بر حقوق ملی و حقوق انسان می ایستد، چه نوع شخصیتی نمایان می شود؟ بنابر همان تاریخ اساطیری کاوه آهنگر و آرش کمانگیر. اولی بیگناه و مظلوم است بلحاظ اینکه فرزندان او را سربریدند برای اینکه مغزهایشان را به مارهای روییده بر دوش ضحاک بدهند و خود او به هنگام بردن آخرین فرزندش، به استقامت بر می خیزد و از این پس در مقام دفاع از حقوق مردم این سرزمین، پهلوان عرصه می شود بنابراین نماد پهلوانی، مظلومیت و بی گناهی می شود، بدیل همین است. در سراسر تاریخ ایران، بدیلهایی که از مردم نمایندگی کردند، در لحظه نمایندگی از جامعه ملی(اینکه قبلش چه بودند و بعدش چه شدند، بحثی علی حده است)، ترتیبی از بیگناهی و پهلوانی بوده اند، مشخصه بدیل همین است. ما مردم ایران چنین کسانی را، به هر ملتی که تعلق داشته است ستایش کرده ایم.
زنده یاد دکتر صدیقی در جمعی که بودیم، به مناسبتی گفت که سه مرد در تاریخ بشر بی همتا هستند، به ترتیب تاریخی می گویم: سقراط، علی بن ابی طالب، حسین بن علی. خب سقراط یونانی بود، هم بیگناه بود و هم بر سر حق ولو به قیمت جان ایستاد، ایرانی این را ستایش می کند. علی و حسین نماد هستند، بلحاظ اینکه در زندگی ایرانی چنان با ایرانیت عجین شده اند که دو نماد، دو بدیل بی همتا برای مردم ایران بوده اند و هستند و به گمان من در آینده ها نیز همین نقش را خواهند داشت. در جامعه هندی گاندی وجود دارد. در جوامع دیگر بشری نیز فراوان از این نمونه ها وجود دارد و در دوران معاصر مصدق را دارید، فاطمی را دارید، زنده یاد حسین نواب صفوی را دارید و دهها و صدها انسانی که هم مظلوم بودند و هم بر حقوق ملی و حقوق انسان ایستادند، در برابر استبداد ویرانگر عقب ننشستند پس بدیل چنین کسی است، وقتی که می خواهد از مردم سخنگویی بکند. شما اگر توجه کنید، کار همیشگی استبدادها تخریب چنین بدیلی است. همین رژیمی که الان در سرکار است، خیال نکنید در تخریب علی و حسین کاری نمی کند، شب و روز مشغول تخریب آنهاست، بیشتر از آنچه که رژیم سابق می کرد، بیشتر از آنچه این ضد مذهبها و اسلام ستیزهای تلویزیون بدست در آمریکا می کنند. (رژیم)به این ترتیب که این دو شخصیت را از عنوان بدیل از صحنه بیرون می برند، به دو موجود افسانه ای تبدیلشان می کنند که به کار پیروی نمی آیند، فقط به کار این می آیند که شما به آنها دخیل ببندید! پیروی از اینها در جامعه ما به تدریج متروک شده بود، در جریان انقلاب به یاد آمد. بعد از انقلاب، این رژیم بطور مرتب کارش این بوده که اینگونه شخصیتها، خصوصا این دو نماد را با تبدیل کردن آنها به شخصیتی ذهنی و غیر قابل پیروی، بعنوان الگو حذف بکند.
اما بدیل جامعه کدام است؟ هر جامعه ای برای تحول به بدیل نیاز دارد، یعنی اینکه، جامعه ای که می خواهد داشته باشد را هدف تعریف کند و برای تحول کردن و بدست آوردن آن هدف آماده شود چنانکه مردم ایران انقلاب کردند تا جامعه ای دیگری پیدا کنند که در آن جامعه، ایرانیان رعیت بودن شاه و عوام کالانعام بودن مقام روحانی را رها کند و شهروند حقوقمند و هر ایرانی یک بدیل برای جامعه نو بشود که در این جامعه ولایت جمهور مردم برقرار می شود، جمهوری شهروندان پدید می آید یعنی نظام اجتماعی باز و تحولپذیر می شود و می تواند نیروی محرکه جوانان و سایر نیروهای محرکه مانند سرمایه، دانش، فن، مواد اولیه، کارمایه، نفت، گاز را بکار بگیرد تا رشد کند. یک نظام اجتماعی وقتی باز است که بتواند همه نیروهای محرکه را در سازندگی و رشد جذب کند. اگر یک نظام اجتماعی نیروی محرکه را تخریب کرد، آن نظام اجتماعی بسته است چنانچه شما بنگرید که این رژیم چقدر پول نفت گرفته است و تمام این پول را در تخریب اقتصاد ایران به کار برده است و یک اقتصاد تولید محور را به یک اقتصاد رانتخواری و پرفساد و مصرف محور تبدیل کرده است. با این توضیح کوتاه معلوم شد که ما جامعه ای می خواهیم که برای تحول آماده باشد و بداند که در چه وضعیتی است و می خواهد که چه وضعیت دیگری پیدا کند؟
حالا شما می گویید که آیا با این توضیح مختصر می تواند بداند؟ خیر! آنهایی که می شنوند، ممکن است تا حدودی بدانند که چه گفته ام اما عموم جامعه نه! از کجا باید بدانند؟ از الگوست که می توانند بدانند، از آن بدیل نوع اولی که عرض کردم که نماد بی گناهی و پهلوانی(پهلوانی در مقام ایستادگی بر حقوق مردم ایران، چه حقوق ملی و چه حقوق انسان) است. در حال حاضر کسانی که ایستاده اند تا ایران مستقل و آزاد و مردم ایران شهروند و حقوقمند شوند و نظام اجتماعی مردم ایران باز بشود، الگو می شوند. این هویت باید برای جامعه کاملا روشن و واضح باشد به ترتیبی که جامعه در وجود آنها فردای خودش را تصور کند. جامعه به این ترتیب می فهمد که چه چیزی می خواهد. فرض کنیم آنهایی که در این خط و ربط هستند و در طول این مدت دراز، هویتی برای خود ساخته اند و جامعه آنها را الگوی جامعه فردا تلقی می کند، اینها اولا باید مراقب باشند که شفافیت خود را باز هم بیشتر کنند، با هویتی که ایجاد کردند بازی نکنند تا نسبت به این الگو بدیل در ذهنیت جامعه اختشاش بوجود نیاید، به ترتیبی که جامعه با آَسودگی و اطمینان خاطر، اعتماد و بدون ترس از تحول وارد عمل بشود. از این جهت است که گفته اند این نوع بدیل(آنهایی که نماد بی گناهی و پهلوانی در ایستادن بر حق هستند.) شرط پیدایش نوع دوم بدیل است که خود مردم اند وقتی که می خواهند تحول بکنند. یک روایت نوروز، روز غلبه بر ضحاک است که در آن هر دو نماد را در عمل می بینید. کاوه آهنگر(نماد بی گناهی و پهلوانی) را می بینید، جامعه آن روز ایران را می بینید که آماده تحول است و تحول هم انجام می گیرد، بنابر شاهنامه جامعه ای دارید که فریدون، شاه آن جامعه می شود و تقریبا یک نوع بازگشت به دوران جمشیدی بود که نه پیری بود و نه مرگ بود و نه گرسنگی بود و نه غم بود، هر چه بود جوانی بود و شادی بود و آزادی بود و استقلال بود، انسان حقوقمند بود و به این گفتند نوروز. امروز هم جامعه ایرانی محتاج این دو بدیل است.
به کسانی که جلسه برگزار می کنند و از خارجی ها بابت این جلسه ها پول می گیرند که چه کار کنیم که آمریکا از ما حمایت کند؟، می گویم بدیلی که ایران می خواهد از این نوع است (که توضیح دادم)، بدیلی که شما می خواهید بشوید به درد جنگاوری آمریکایی می خورد. ممکن نیست، شما بتوانید بدیل جامعه ایرانی بشوید، چون جامعه ایرانی نمی خواهد مثل شما بشود! کدام ملتی می خواهد که برخیزد تا نوکر بیگانه شود و بیگانه بر او مسلط بشود؟ کدام ملتی می خواهد برخیزد، نوع زندگی شما(فاقد غرور، فاقد شخصیت، فاقد هویت!) را پیدا کند؟ به خود بیایید، این تاریخ ایران است، چه وقتی بوده است که ملت ایران، چنین الگوهای حقیر و نانجیب داشته که با گستاخی بگویند: ما چه کار کنیم که آمریکا از ما حمایت کند!؟ چرا در این فکر نیستید که چه کار بکنید که مردم ایران شما را الگو تصور کنند و برای تحول وارد عمل بشوند؟ حمله های مثلث زور پرست، از سه جهت به کسانی که الگو هستند(همان الگویی که از دوران اساطیری تا به امروز، در تمام تحولهایی که تاریخ ایران به خود دیده، نقش اول را بازی کرده است)، برای اینستکه در ذهنیت مردم ایران اغتشاش ایجاد کنند، در نتیجه مردم ایران برای تحول و جامعه ای که می خواهند بدیل نشوند. از اینرو آنهایی که بدیل هستند و می دانند که چه می خواهند و نقش خود را هم می شناسند، می باید که استوار بایستند، زندگی خود را شفافتر کنند، بر حق بایستند، مظلومیت و حقانیت آنها، جامعه ایرانی را به حرکت در می آورد چون جامعه ایرانی می خواهد مثل آنها زندگی کند چون آنها زندگی کردن معنا دارد، یک کشور با ملتی سرفراز، مفتخر، از اینکه ایرانی است، در وطنی آزاد و مستقل.
دفعه پیش درباره ولایت فقیه صحبت کردیم و به تازگی دیدم که یک روحانی نوشته است که آقای خمینی هم هیچگاه طرفدار ولایت فقیه نبوده است و در کتابی که در جوانی نوشته، گفته است که شاه باید حکومت کند، ولی روحانیت نظارت داشته باشد و تا آخر عمرش هم از ولایت فقیه، بیش از نظارت تصوری نداشته است، این حرف دروغ آشکاری است! اینکه آقای خمینی در ابتدا مخالف ولایت فقیه بوده است، راست است، آقای منتظری هم در خاطراتش می گوید. آقای خمینی بعد در نجف ولایت فقیه را تدریس کرده است و گفته است که یعنی اجرای قانون، و ولی امر همان اختیارات را دارد که معصوم دارد. بعد به فرانسه آمده است و گفته ولایت با جمهور مردم است، بعد بر همین اساس که ولایت با جمهور مردم است پیش نویس تهیه شده است، بعد مجلس خبرگان تشکیل شده است. اگر ایشان ولایت فقیه را قبول نداشت، چرا مانع از این شد که حکومت موقت مجلسی که از حدود خود فراتر رفته بود را منحل کند؟ چرا گفت که با ولایت فقیه مخالفت نکنید؟ آخر سر هم که دم از ولایت مطلقه ی فقیه زد! به هر حال اگر این طور است که این آقای روحانی نوشته است و این نوشته در ایران هم انتشار یافته است، پس این ولایت مطلقه ی فقیه که آقای منتظری گفت از مصادیق شرک است، را رها کنید! به هر حال تا ولایت فقیه هست ما نه روحانیت خواهیم داشت و نه دولت و نه دین، هیچکدام.
مساله سوم؛ گرچه در آن به قول خودشان مستند! گفته اند که بنی صدر مخالف نهادهای انقلاب بوده و از بسیج و سپاه و ... اسم برده اند، اما راست بخواهید این یک مساله مستمر در تاریخ ایران است، تاریخ ایران تاریخ ستیز کوچ نشین با بوم نشین است. کوچ نشین ها اغلب مهاجم بوده اند و از بیرون وارد قلمرو ایران می شدند و حاکم می شدند تا جامعه اینها را جذب بکند و بوم نشین بکند، دوران یک سلسله سر می آمده، یک دسته دیگر می آمده و جای دسته قبلی را می گرفته است. در زمان شاه عباس صفوی قشون جدید تشکیل می شود و بعد در دوره ناصرالدین شاه، روسها قشون قزاق را برایش ایجاد کردند و خودشان هم فرماندهی آنرا داشتند که رضا خان با آن کودتا کرد و این ارتش در دوره پهلوی ستون فقرات این رژیم شد. پس از سقوط رژیم پهلوی، ما باید ساخت ارتش را تغییر می دادیم، ساختی دموکراتیک پیدا می کرد به ترتیبی که کودتا غیرممکن شود و کارایی ارتش برای دفاع از وطن به حداکثر برسد که من در جریان جنگ همین کار را کردم وگرنه ما اسلحه نداشتیم در برابر دشمنی که زمان زیادی را صرف تسلیحات و قشون خود کرده بود و کاملا مجهز به ایران حمله کرد. عرق وطنی و کارایی افسر و سرباز ایرانی و تغییر سازماندهی ارتش به ترتیبی که هر نظامی در محل ماموریت خودش از اختیارات برخوردار باشد و بتواند ابتکار خود را به کار بیاندازد، بود که وطن را حفظ کرد. به یمن آن ابتکارات، بنابر اسناد دولتی انگلیس توانستیم در چهارمین ماه جنگ ارتش عراق را ناگزیر کنیم که شکست خود را بپذیرند.
حالا تبلیغ رژیم اینستکه بنی صدر در جبهه ها به سپاه اسلحه نمی داده و مخالف نهادهای انقلاب بوده است، در حالیکه این صورت قضیه است و دروغ است چون امکان ندارد کسی در جبهه ماموریت داشته باشد ولی اسلحه نداشته باشد! همه شان اسلحه داشتند، به اندازه ای که می توانستند از اسلحه استفاده کنند! راست این موضوع اینستکه که الان خطاب به نیروهای مسلح کشور عرض می کنم؛ نیروی مسلح اسمش با خودش است، کارش باید دفاع از مرزهای کشور و از ملت در مقابل تجاوز بیگانه باشد. اگر این اسلحه را به طرف مردم گرفت، می شود ستون پایه استبداد! ستون پایه ضحاک! ضحاک همین است دیگر! شما به تاریخ برگرد از همان تاریخ اسطوره ای و دوران جمشیدی شروع کنید، می بینید ضحاک کسی است که قوای مسلح را بر ضد مردم ایران گمارده است. این تغییر ماموریت و برگرداندن اسلحه به روی مردم کشور است که تو سپاهی، بسیجی، نیروی مخصوص و لباس شخصی را ضد حقوق انسان، ضد حقوق ملت، وسیله ستمگری و فساد و خیانت و جنایت گسترده در وطن ما می کند! بنی صدر می خواست که شما به این ذلت و حقارت نیافتید! سرباز می باید زمانی که راه می رود، زمین زیر پای غرور او بلرزد! شما چه غروری دارید؟! با مردم در افتادن و اینکه اعلام می کنید: "آمادگی سرکوب دارید و اگر سوریه هم تجهیزات و سازماندهی ما را داشت، می توانست بر خیزش کنندگان غلبه کند!" و هر روز مانور دادن در شهرها نمایش حقارت و ذلت است! می خواستم شما نیروی مسلح اینجور، ذلیل نشوید! یک ملت آزاد و مستقل داشته باشید، افتخار کنید که این ملت فرمانده شماست!
تاریخ ایران را نگاه کنید، حاکمان مستبد هرگز نگذاشتند، ارتش ملی پیدا کنیم. فقط در دوران ریاست جمهوری من بود که ایران، ارتش ملی پیدا کرد و ببینید چه کرد. ارتشی که ملاتاریا آنرا متلاشی کرده بود، زیر ضربات دشمن تجدید سازمان کرد و با موفقیت و پیروزی از وطن دفاع کرد چون روحیه، غرور ملی و شخصیت ملی پیدا کرد چون دانست در خدمت استقلال و آزادی بودن یعنی چه! چون از دوران ناصرالدین شاهی تا آنروز که ارتش از وطن دفاع کرد برای اولین بار خود را در جایی که یک ارتش باید داشته باشد، می دید. شما بعد از من، هفت سال جنگ کردید، ببینید بر سر نیروهای مسلح چه بلایی آوردید. بعد هم که جنگ را تمام کردید، اینها بخصوص فرمانده هانشان را برای اینکه سرشان گرم شود، به رانت خواری و انواع فسادها مشغول کردید بسیاری از فرماندهان این ذلت را نپذیرفتند، شما بیرونشان کردید.
از این به بعد هم شما نیروهای مسلح بدانید، این رژیم قابل دوام و بقا نیست چون ولایت فقیه اش قلابی، ضد اسلام، ضد حیات ملی، ضد دولت و روحانیت و ضد رشد و ترقی است پس از بین رفتنی است. اگر می خواهید از الان تکلیفتان مشخص بشود، دست شماست و باید خود را در جایی که باید باشید قرار بدهید. اگر نخواستید این کار را بکنید حرکت تاریخ متوقف نمی شود، شما می گویید، آدمهایی هستید که آماده اید ایران را سوریه ای دیگر کنید؟ نه! می دانم که شما آماده این کار نیستید و اکثریت بزرگ شما مخالف هستید. به این دلیل است که این تبلیغات را بر ضد بنی صدر می کنند چون می خواهند شما زیست در استقلال و آزادی و حقوقمندی و دینداری را به یاد نیاورید، چون می خواهند شما ابزار سرکوب باقی بمانید.
دو دیدگاه است که یکی می گوید نیروهای مسلح به ترتیبی که عرض کردم وظیفه شان دفاع از وطن است و باید تحت فرمان ملت باشند. گفتم که هیچ استبدادی نگذاشته است که این ملت ارتش ملی داشته باشد، در دوران پهلوی ارتش شاهنشاهی بود حالا ولایت فقیهی است در حالیکه نیروی مسلح هیچ ربطی به ولایت فقیه ندارد. ملت هزینه و خرج نیروهای مسلح را می دهد و اینها از جان مایه می گذارند پس باید بین مردم عزیز و گرامی باشند و اینها را عزیز و گرامی می شمارند برای اینکه از وطن خود دفاع کند نه اینکه به طرف مردم اسلحه بکشد و ما می خواهیم نیروهای مسلح ما به نیروهای مسلح در خدمت دفاع از ایران و یک جامعه دارای نظام سیاسی جمهوری شهروندان تبدیل بشوند. پس شما اگر این انتخاب را بکنید، فردا روز آشتی و صلح ملی است، روزی است که شما هم از این وضعیت بس غیرقابل تحمل رها می شوید و من شما را به این انتخاب دعوت می کنم. به تاریخ بعنوان امر مستمر که نگاه کنیم، استبدادیان دنباله و جانشینان ضحاک اند و ما دنباله کاوه آهنگر. پیروزی با ماست.
شاد و پیروز باشید!
گفتگو با رادیو عصرجدید در 25 اسفند 1391
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 20:40 الی 21:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:
http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1