اجماعملی؟

ahb 1

سرمقاله از انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۱ از ۹ تا ۲۳ تیرماه ۱۳۹۲

پاسخبهپرسشهایایرانیاناز

 ابوالحسنبنیصدر

 

 

      با انجام «انتخابات»، پرسشهای بسیاری را از هموطنان خود، دریافت کرده ام. پیش از آوردن پرسشها و پاسخ دادن به آنها، بجا است یادآور شوم که کار انسان باورمند به آزادی اندیشه و بیان، دفاع از این آزادی است و نه اعتراض به کسانی که نظری دیگر اظهار کرده و روشی سوای روش او در پیش گرفته اند. باوجود این، آزادی اندیشه و بیان، نقد را نیز ایجاب می کند. بنا بر این، نقد حق است و این حق را می باید بکار برد

    واما،ازمیانپرسشها،بهپرسشهائیپاسخمینویسمکهگویاترهستندوپاسخهامیتوانندبروضعیتپرتوافکنند:

  

 1- آیا سیاست هنر استفاده از ممکن (امکان موجود)است و مردم از امکانی که رﮊیم در اختیارشان گذاشت استفاده کردند؟ 2 - آیا مردم آنقدر باید در انتخابات رﮊیم شرکت کنند تا که ناگزیرش کنند به دموکراسی تن در دهد؟ 3 - آیا اگر هم انتخاب میان بدتر و بدترین بود، باز هم باید رأی داد؟ 4 - شما گفته و نوشته اید اگر مردم رأی بدهند، خطر حمله نظامی و تشدید مجازاتها بیشتر می شود و حالا مردم رأی داده اند آیا به ایران حمله نظامی می شود و مجازاتها تشدید می شوند؟ 5 – آیامردم،باشرکتدردادنرأی،بهرﮊیممشروعیتدادهاند؟6 - شرکت در دادن رأی کارسازتر شد و یا اگر مردم انتخابات را تحریم فعال می کردند؟

 

٭ پاسخ به پرسش اول (آیاسیاستهنراستفادهازامکانموجوداست؟):

   معنی «سیاست هنر استفاده از امکان موجود است» اینست که هدف هر فعالیت سیاسی رسیدن به قدرت و ماندن در قدرت و مدیریت قدرت است. حال آنکه، در استقلال و آزادی، هم، فراوان امکان در اختیار است و هم انسان با استفاده از استعداد ابتکار و ابداع و کشف و خلق، خود امکان می سازد. گوینده این سخن، هم خود را در دایره تنگ ممکنی زندانی می کند که رﮊیم، بنا بر هدفی که دارد، ایجاد می کند و هم عقل خویش را از استقلال و آزادی که دارد، غافل نگاه می دارد و هم ممکن های بسیار را وقتی عقل او مستقل و آزاد است نمی بیند و هم از حق انتخاب خویش غافل می ماند و هم استعداد هنر خویش را بی کار می گرداند و در ایجاد امکان بکار نمی اندازد. و

1.1.  گوینده این سخن، «سیاست هنر ایجاد امکان است» را با «سیاست هنر استفاده از ممکن است» جانشین کرده است. اما جانشین کننده ندانسته است و یا زبان فریب بکار برده و نگفته است که امکان را نه او که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه بوجود آورده است و هدف نیز نه از آن او که از آن رﮊیم است. پس وارد شدن در مدار بسته ممکنی که رﮊیم ایجاد کرده است، آلت فعل رﮊیم شدن است. آلت فعل شدن هنر نیست، بی هنری است. محروم کردن خویش از حقوق ذاتی  و حقوق ملی است، اخلاق گریزی به حد افراط است، تحقیر خویشتن و تن دادن به ذلت بندگی قدرت است

1/ 2. اما، آیا ممکن نیست از فرصتی که رﮊیم ایجاد می کند استفاده کرد و هدف خویش را جانشین هدف او گرداند؟ چرا ممکن است. هنر که گشودن فراخنا و امکان است، ستاندن فرصت از جبار و تبدیل کردن آن به فرصتی برای هدفی دیگر است. هر انسانی که از استقلال و آزادی خویش غافل نشود، تحریم فعال انتخابات فرمایشی را ستاندن فرصت از رﮊیم برای بیرون رفتن از مدار بسته او و متحقق کردن هدف خود، می گرداند. یادآور می شوم که شاه سابق، فضای سیاسی را بازکرد برای هدفی که داشت، اما مردم ایران امکانی را که او ایجاد کرده بود، بکار درآمدن به جنبش برد و هدف خویش را جانشین مورد نظر شاه سابق کرد. مردم روسیه همین روش را بکار بردند. بدین قرار، لازمه امکان را از آن خود کردن، بیرون از مدار بسته رﮊیم عمل کردن است. تحریم فعال، جامعه را فرا می خواند به از آن خود کردن فرصت انتخابات فرمایشی و بکار بردن آن در جانشین کردن ولایت فقیه با ولایت جمهور مردم.

1/ 3. آیا نمی توان تحریم فعال را با اعتراض از راه دادن رأی بر ضد نامزدی که معرف کامل ولایت مطلقه فقیه و سیاستهای او است، جانشین کرد؟ آیا مردم انتخابات فرمایشی را به همه پرسی برضد ولایت فقیه و سیاستهای او، بدل نکردند؟ دورتر، بهنگام پاسخ به پرسش پنجم به این پرسش با تفصیل، پاسخ می دهم. در این جا، خاطر نشان می کنم که تحریم فعال در خود پدید آوردن روحیه اعتراض و شجاعت اظهار حقیقت است. هرگاه فرض کنیم، رأی به آقای جلیلی، رأی به آقای خامنه ای و بحران سازیهای او بوده است، 4.4 درصد تهران و 7 درصد نسبت به دارندگان حق انتخاب در کشور، گویای اجماعی ملی برضد ولایت مطلقه و سیاستهای او است. با وجود این، اعتراض از راه شرکت در دادن رأی، هم شفافیت بایسته را ندارد و هم کسی که به پای صندوق می رود حق انتخاب خود را به جا نمی آورد و هم، ابتکار عمل را از خود می ستاند و به رﮊیم ولایت مطلقه فقیه می سپارد

1/ 4. «هنر استفاده از ممکن» در بیان قدرت و در زبان قدرت ساخته شده است و بقصد تنظیم رابطه با قدرت حاکم، جانشین  «هنر ایجاد امکان» گشته است. در جمله که تأمل کنیم، می بینیم:

الفبنابرماندندرمداربستهبدوبدتراست. اینمدارراجبارایجادمیکند. جامعهمیتواندخودرادرآنزندانینکند. عقلقدرتمدارازاینتوانائیغافلمیشودوغافلمیکند. درمداربسته،انتخابوجودندارد. زیرابا «انتخاب» بد،بدوبدتروبدترین،انتخاب ( بخوانیداستسلام) شدهاست

ب – طرفه این که در این جمله  انسان نیست که امکان را ایجاد می کند، قدرت حاکم است که آن را ایجاد می کند. بدین سان، بنای جمله، بر تسلیم محض قدرت گشتن و در محدوده آن ماندن و «استفاده از ممکنی» است که مردم در ایجادش نقشی ندارند

جبنایجملهبرغفلتازرشدوحقرشدجامعهاست. رشد بازیافتن روز افزون خودانگیختگی است و «استفاده از ممکن» محکوم کردن خویش به جبر جبار، بنابراین، رشد نکردن است. بهوش باید بود که رشد، بازیافت خودانگیختگی و این بازیافت تحقق نمی یابد مگر با بکار انداختن استعداد هنر و ممکن کردن ناممکن ها، خصوص ناممکن های زور ساخته است.

 

٭ پاسخ پرسش دوم (آیامردمبایدآنقدردرانتخاباتشرکتکنندتامردمسالاریبرقرارشود؟):

    آیا باید همچنان در انتخابات فرمایشی شرکت کرد تا که رﮊیم نرم شود و تن به دموکراسی بدهد؟ از توجیه ها که ساخته شده است، این توجیه با استفاده از رهنمود انجیل ساخته شده اما با وارونه کردن آن. بنا بر رهنمود انجیل، درب را آنقدر بزن تا برویت باز کنند. اما چرا این توجیه وارونه رهنمود انجیل است؟ زیرا

2/ 1. بنا بر رهنمود انجیل، آدمی، در برابر درب بسته، نباید خویشتن را ناتوان انگارد. می باید همچنان بکوشد تا درب بسته بر روی او باز شود. ابتکار با انسان است. نه با قدرت. در ایران امروز، مردم در بیرون درب نیستند، در درون حصار  هستند. کاری که باید بکنند، بیرون رفتن از حصار است و نه ماندن در حصار و نرم کردن دل جبار. در حصار، استقرار دموکراسی ناممکن است. زیرا دموکراسی یعنی بیرون رفتن از حصار.مردمی که می توانند از حصار بیرون روند و، به جای آن، به زندگی در زندان تن می دهند، دستیار جبار می شوند برضد خود. فرقاستمیانکوشیدنبرایبیرونرفتنازحصاروماندندرآنراسرنوشتخویشانگاشتن. و

2.2. بنابر رهنمود انجیل، ابتکار با انسان است. این او است که تغییر می کند و حق دارد خویشتن را تغییر دهد. اما چون آن رهنمود را وارونه کند و بکار برد، خویشتن را از این حق که رشد آدمی در گرو بکار بردن آنست، محروم می سازد. ابتکار را به جبار می سپارد. او را تغییر دهنده خود می گرداند و روشن است که او، انسان فعال و خلاق را به انسان فعل پذیر و سازگار با جباریت خود بدل می کند

2/3. این توجیه وارونه رهنمود انجیل است چرا که رهنمود انجیل حاصل تجربه انسان فعال و خلاق است و این توجیه، انکار این تجربه و فراخواندن انسانها به فعل پذیری، آنهم پذیرفتن فعل جبار است. توضیح این که در این جهان، هیچ گاه، جامعه ای از راه رفتن به پای صندوق، بدون برخوردار بودن از حق انتخاب، دموکراسی برقرار نشده است. آیا در ایران دوران پهلوی چنین شد؟ آیا در روسیه و اروپای شرقی چنین شد؟ آیا در تونس و مصر و عراق و سوریه چنین شد؟ آیا در ترکیه و پاکستان چنین شد؟ آیا در انگلستان و امریکا چنین شده بود؟ بنای دموکراسی بر حقوقمندی و فعالیت و خلاقیت است. کجا ممکن است با بدون داشتن حق انتخاب به پای صندوق رأی رفتن و فعل پذیرانه رأی در صندوق انداختن، دموکراسی پدید آید؟ بنای دموکراسی بر فرهنگ و اخلاق حقوقمدار  است. رها کردن اصلها و ارزشها و حقوق و صندوق را به جعبه جادو بدل کردن و در انتظار بیرون آمدن دمکراسی از این جعبه نشستن، فعل پذیری نزدیک به مطلق است. نه ساختن فرهنگ و اخلاق مردم سالاری که ویران کردن آن و مبلغ ضد فرهنگ و ضد اخلاق جباریت گشتن است

2/4. این توجیه وارونه رهنمود انجیل است زیرا رهنمود انجیل در زبان قدرت ساخته نشده و انسان را در مدار بسته رابطه با قدرت قرار نمی دهد. به او نمی گوید قدرت که هیچ جز رابطه قوا نیست، واقعیت مطلق است و جز از راهی که قدرت پیش پا می گذارد، نمی توان رفت. می گوید می توان از رابطه قدرت بدر آمد و فراخنای زندگی را گستره امکانها برای رشد کرد. اما این توجیه، بیرون از رابطه مردم با جبار را نمی بیند و چون نمی تواند به صراحت، مبلغ ماندن در مدار بسته بد و بدتر بگردد، به مردم می گوید شما یک راه دارید و آن همانست که قدرت پیش پای شما می گذارد. اگر خسته نشوید و این راه را ادامه بدهید، زمانی آزاد خواهید شد. با بکار بردن منطق صوری، مردمراازاینواقعیتغافلمیکندکهقدرتراهاستقلالوآزادیراپیشپایآدمینمیگذارد،درمداربسته،ناگزیرشمیکندآنقدردوربزندتاگیجوناتوانبرزمیناستسلامبنشیند. 

2/5. این توجیه وارونه رهنمود انجیل است چرا که رهنمود انجیل میان انسان با توانائی خود و با استعداد رهبری خود رابطه برقرار می کند. می گوید به یمن استعداد رهبری و بکار انداختن توانائی های خود، درب بسته را بر روی خود بگشای. اما این توجیه انسان را از استعداد رهبری و توانائی خود غافل می کند. رهبری را به جبار می دهد. این او است که انتخابات فرمایشی را سازمان می دهد وایندارندگانحقانتخاباستکهبایدازحقخالیشوندورأیبدهند.بدین سان، در این توجیه، رابطه با استعدادها ها و حقوق و توانائی ها، جای به رابطه با جبار می دهد. رهبری  نیز با جبار است. سازنده توجیه از مشاهده تناقض آشکار ساخته خود ناتوان است: نمی توان هم در بن بست ماند هم زندگی در بیرون از بن بست، زندگی در دموکراسی، را جست. حل تناقض به فراخواندن مردم به بیرون آمدن از بن بست است.

5.3. این توجیه وارونه رهنمود انجیل است چرا که حاصل تجربه انسانیت این شد که «زنگی به شستن نگردد سفید» و معنی این ادعای دروغ اینست که شستن به جای خود، بدون شستن زنگی گردد سفید. به سخن دیگر، زنگی اگر بخواهد سفید بگردد، باید زنگی بماند. انتقاد اول و اساسی به شرکت در دادن رأی وقتی انتخابات آزاد نیست، اینست که این عمل نقض حق انتخاب است و با نقض حق انتخاب صاحب حق انتخاب و انتخابات آزاد نمی توان شد.

    اثر آشکار تحریم فعال بر رفتار مردم ایران ارزش یافتن رأی در نظر آنها است. در حقیقت، فرهنگ دموکراسی وقتی پیدا می شود که هر عضو جامعه خود را شهروند و دارای حق انتخاب بداند. بنا بر این، برای رأی خود ارزش قائل شود و مسئولیت ناشی از دادن رأی را بشناسد و برعهده بگیرد. پس اگر به جای توجیه فعل پذیرانه رفتن به پای صندوق رأی، دست کم ارزشمندی رأی و اهمیت مسئولیت رأی دادن گوشزد می شد، می توانست ترویج مردم سالاری باشد.

 

٭ پاسخ پرسش سوم (آیامیانبدتروبدترینهمانتخابوجوددارد؟):

   آیا همواره انتخاب وجود دارد؟ آیا میان بد و بدتر به جای خود، میان بدتر و بدترین نیز انتخاب وجود دارد؟ نه. در مدار بسته، انتخاب وجود ندارد. زیرا این مدار، مدار جبر است. و چون مدار بسته، مدار بد و بدتر می شود، به حکم جبر قدرت، تنها یک گذرگاه وجود دارد و آن از بد به بدتر و از بدتر به بدترین است. چرا؟ زیرا مدار بسته است. پس عبور از بد به خوب ممکن نیست. وچونقدرتجباربدوبدتررامعینمیکندوبدونتعیینبدوبدتر،اولاًمدارپدیدنمیآیدوثانیاًبستهنمیشود،بدوبدترهموارههمزادوهمراهند. اما چرا جبار نیاز به ایجاد مدار بسته بد و بدتر دارد؟ زیرا هم بکار مهار جامعه، از راه غافل نگاه داشتنش از وجود مدار باز خوب و خوب تر می آید و هم بکار نگاه داشتن مداوم مردم در جو ترس و سنگین کردن این جو.

     گوینده این سخن تصدیق می کند که انتخابات گزیدن به و بهتر نیست، ماندن در مدار بد و بدتر و از بیم بدتر رأی دادن به بد است. و او نمی داند که مدار هر استبدادی، مدار بسته بد و بدتر است. چرا که قدرت از روابط قوا پدید می آید و حاصل تخریب است. تخریب، خوب نمی شود. هر تخریبی، تخریب بیشتری را به دنبال می آورد. اما چه وقت مدار رابطه قوا بسته می شود؟ وقتیکسیکهدراینرابطهزیرسلطههستموقعیتووضعیتیراکهدرآنست،سرنوشتمحتومخودبپنداردوبرنخیزد،برایبیرونرفتنازاینمدار،برنخیزد. بدین قرار، هرگاه بتوان از رابطه قدرت بیرون رفت، مدار بسته بد و بدتر پدید نمی آید. پس می باید مردمی که گرفتار این مدار می شوند، باور کنند که

3/1. از مدار بسته بد و بدتر نمی توان بیرون آمد. و

3/2. در این مدار، همواره انتخاب وجود دارد اما میان بد و بدتر و میان بدتر و بدترین و مردم با انتخاب بد، می توانند گرفتار بدتر نشوند

    باوراندنایندروغنیازداردبهفراوانساحرانومبلغانجوراجورکهبتوانندجامعهراازآرمان،یعنیالگویزیستقابلتحققمحرومکنند. تاجامعه،بخصوصبخشجوانآنکهبدوناینآرمان،نمیتواندبهفعالیتخودجهتدهد،ازآرمانتهیشود. ساحرانمیبایدجوانانرابهسحر «بایدازآرمانگرائیدستشستوبهواقعیتگرائیبسندهکرد»،بیهدفوفعلپذیرکنند

      باوراندن این دروغ به جامعه نیاز دارد به فراوان ساحران و مبلغان (جامعه شناس و اقتصاد دان و دین شناس و مروج «اخلاق» و حقوقدان و سیاستمدار و سیاست شناس و مفسر و تحلیل گر و محقق و پژوهشگر که اکثرا القاب خود ساخته است) برای این که بباورانند رابطه قوا رابطه ایست که واقعیت دارد و برقرار کردنی است. هر کس و هر جامعه ای در این رابطه است که می باید، موقعیت متفوق پیدا کند. اما اکثریت بزرگ چه باید بکند؟ این اکثریت در روابط قوا، هرگز موقعیت متفوق پیدا نمی کند. زیرا قدرت بدون آنکه متمرکز شود، بکار بردنی نمی شود و بدون این که بزرگ شود، برجا نمی ماند. پس این اکثریت است که می باید در مدار بسته بد و بدتر نگاه داشت. برای نگاه داشتن اکثریت در این مدار، افزون برکار های بالا، ساحران و مبلغان در خدمت قدرت، می باید:

3.3. اکثریت بزرگ را از حقوق ذاتی انسان و حقوق ملی غافل نگاه دارند. از راه اتفاق نیست که در طول مدت انتخابات فرمایشی، از این حقوق، بر زبانها و قلمهای این ساحران و مبلغان کلمه ای جاری نشد.

3/4. باید اکثریت بزرگ را از انقلاب و هر جنبشی ترساند. زیرا «همه جا آسمان همین رنگ است» و «درب همواره براین پاشنه می چرخد». از این رو است که دستگاه تبلیغاتی رﮊیم ولایت مطلقه فقیه چنان تبلیغ می کند که پنداری دموکراسی های غرب وضعیتی بسیار بدتر از وضعیت مردم ایران دارند.

3/5. رفتنبهپایصندوقرأیبدونبرخورداریاز

 الفحقانتخاب (= استقلالدرگرفتنتصمیموآزادیدرگزینشنوعتصمیم) و

ب – چشم پوشیدن از انتخاب واقعی یعنی باز یافتن استقلال و آزادی خویش، بنا بر این، بیرون رفتن از مدار بسته بد و بدتر است. تحریم فعال همین است.

 جغیرممکنجلوهدادنایجادامکاندربیرونازحوزهسلطهرﮊیمولایتمطلقهفقیه. و

د بی محل کردن وجدان اخلاقی و ارزشهائی که ترجمان حقوق انسان هستند. بنابراین،

 هعاریکردن  انسانازکرامتومنزلتوشخصیتواینخلاءکرامتومنزلتوشخصیتراواقعیتگرائیباوراندنوودروغراکهزبانزوروترجمانبیانقدرتیاستکهمرامرﮊیماست،عادیوهمگانیکردن

بدین قرار، ماندن در مدار بسته بد و بدتر و فراخواندن مردم در ماندن در این مدار و بسنده کردن به «انتخاب» میان بد و بدتر، تن دادن به خالی شدن از کرامت و منزلت و شخصیت و همه دیگر حقوق و ارزشها به شرح بالا است.

 

٭پاسخپرسشچهارم(آیا حالا که «مردم رأی داده اند» به ایران حمله می شود؟):

    من گفته و نوشته ام که رفتن به پای صندوقها و دادن رأی به رﮊیم – آقای خامنه ای در 14 خرداد گفت هر رأی، رأی به نظام و سازوکارانتخاباتاستبدانمعنیاستکهمردمایرانگرفتارچنانوحشتیهستندکهباپایخودبهپایصندوقهایرأیمیروندوبهاینرﮊیمرأیمیدهند. ایجاد چنین داوری نسبت به خود، بسی برای ایران خطرناک است. تشویق جنگ افروزان به تدارک جنگ و تشدید تحریمها برضد ایران است. سخنان 22 خرداد آقای خامنه ای، جا برای تردید باقی نگذاشت که جامعه ملی را مصمم به تحریم فعال انتخابات دیده است. وگرنه ممکن نبود کسی با این ادعا که بر مردم ولایت مطلقه دارد، خطاب به آنها، بگوید اگر هم نظام را قبول ندارید، به خاطر کشور، رأی بدهید. اینک آنها که انتخابات را تحریم فعال کردند و بنا بر همین رأی سازی هم رأی اول را در ایران امروز دارند و بنا بر حقیقت و واقعیت نسبت آنها به رأی دهندگان از سه پنجم به دو پنجم نیز بیشتر است و آنها هم که در مقام اعتراض به ولایت مطلقه آقای خامنه ای و بحران سازیهای او، رأی داده اند، با توجه به رأی آقای جلیلی (4.4 درصد نسبت به دارندگان حق انتخاب در تهران یعنی 96.4 درصد مردم ایران مخالف ناچیز شدن اسلام در ولایت فقیه و «تهدید زدائی»)، اجماع ملی را بر ضد ولایت مطلقه فقیه و سیاستهایش بوجود آورده اند. واکنش حکومتهای امریکا و اروپا، نیز، می گوید که آنها هم رأی داده شده را رأی اعتراض تلقی کرده اند. از دید آنها نیز ایرانیان سیاستی را که آقای جلیلی مجری آن بود، رد کرده اند. شعارهای ایرانیان در شهرها، بعد از اعلان نتایج آراء نیز گویای صفت اعتراضی بودن رأی های داده شده است.

     بدین قرار، به یمن تحریم فعال، در مردم ایران حالت اعتراض برانگیخته شده است. اینک پرسش کننده و جمهور مردم ایران می باید از خود بپرسند: وقتیاعتراضآنهاتوانستهاستجوراتغییردهد،هرگاهایناعتراضازراهتحریمفعالیکپارچهبعملمیآمد،صدچندانمؤثرترنبود؟زوداستکهایرانیانپیمیبرندگزینشآقایروحانیبهریاستجمهورینهبردآنهاکهباختآنهاوبردآقایخامنهایاست. به سخن دیگر، اگر هم تحریم همگانی می شد، به احتمال قوی، او  را به ریاست جمهوری بر می گزیدند. پیش از این (سرمقاله انقلاب اسلامی شماره 830 با عنوان مطالبه محوری)، توضیح داده ام، بنا بر چه فرضی روحانی بر دیگر نامزدها تقدم پیدا می کرد. در پاسخ به پرسش ششم، با تفصیل بیشتری توضیح خواهم داد. تحریم فعال برد کامل بدون باخت برای مردم بود و رأی اعتراض برد و همراه با باخت است. آقای خامنه ای می تواند برد خود را وصول کند و مردم از باب وصول باخت او را ندارند.

 

٭پاسخپرسشپنجم(آیا «مردم» با دادن رأی به نظام مشروعیت بخشیده اند؟):

    وقتی انتخابات فرمایشی است یعنی مردم نمی توانند حق انتخاب خود را بکار برند بدین خاطر که نه آزادی نامزد شدن وجود دارد و نه آزادی بیان و اجتماع وجود دارد و نه نامزدها اجازه دارند با مردم، به زبان حقیقت، سخن بگویند و نه حتی شمارش آراء در منظر مردم انجام می گیرد، رأی دادن به رﮊیم مشروعیت نمی دهد. چنانکه رأی دادنها به رﮊیمهایشاهوصدامومبارکو... مشروعیت نبخشیدند

    اما وقتی مردم در مقام اعتراض رأی می دهند و بخش بزرگی از جامعه نیز انتخابات را تحریم می کند، نه تنها رأی دادن مشروعیت نمی بخشد که تصدیق فقدان مشروعیت رﮊیم نیز می شود. بنا بر اطلاع، «حکم حکومتی» صادر شده است که بر آراء به نسبت افزوده شوند. هم بدین خاطر که میزان مشارکت در دادن رأی بالا جلوه داده شود و هم بدین خاطر که آرای معرف خط و ربط آقای خامنه ای، بیش از اندازه ناچیز نشوند و هم بدین لحاظ که آرای کسی که حائز اکثریت اعلام می شود با مجموع آرای دیگر نامزدها برابر شود و هم بدین جهت که شبهه مشروعیت یابی نظام قابل القاء بگردد. آقای خامنه ای و حزب سیاسی مسلح، چنان حواسشان جمع بردن بازی، بوده است که از بوجود آمدن اجماع برضد ولایت مطلقه فقیه و سیاست های او، غافل شده اند. توضیح این که اگر هم نامزد کردن آقای جلیلی بدین خاطر نبوده است که آقای خامنه ای بنا داشته است نام او را از صندوق بیرون بیاورد و می خواسته است او را مترسک کند، ناچار، او را کسی باید معرفی می کرد که نامزد او است. دوبارهم از موضع او حمایت صریح کرد. حتی یک نوبت هم کلمه «تعامل»، را نه در این «انتخابات» و نه پیش از آن، بر زبان نیاورد. و حالا، حتی برغم آرائی که بر آرای او افزوده اند، نسبت آرای او به دارندگان حق انتخاب در تهران و در کشور، به ترتیب 4.4 درصد و 7 درصد است. یعنی برضد ولایت مطلقه فقیه و سیاستهایش، نزدیک به اتفاق آراء و اجماع وجود دارد. چگونه بتوان اجماع یک ملت را در سلب مشروعیت از ولایت مطلقه فقیه و مدیریت او، مشروعیت بخشیدن به او شمرد؟

     یکبار دیگر، روشن می شود که هرگاه این اجماع از راه تحریم فعال اظهار می شد، تصدیق عدم مشروعیت رﮊیم در شفافیت کامل اظهار می گشت. در عوض، هم استفاده از حق انتخاب در اعتراض از راه رأی دادن دست رﮊیم را برای معامله بر سر حقوق ملی باز نمی گذاشت و هم رﮊیم امکان پیدا نمی کرد، با استفاده از ابهام، اجماع بر ضد خود را با مشروعیت دادن مردم به خود جانشین کند.

     افزونبراین،وقتیدارندهحقانتخاب،بدونبرخورداربودنازاینحق،بهپایصندوقرأیمیرود، 

5/1. بنابراین قاعده که فاقد حق، نمی تواند حق ایجاد کند، با رأی دادن هم غفلت از حق انتخاب و دیگر حقوق خویش را اظهار می کند و هم – اگر هم رأی موافق به رﮊیم بدهد – ایجاد مشروعیت برای رﮊیم نمی کند. و 

5/2. مشروعیت از حقانیت نشأت می گیرد و حقانیت با بازشناسی حقوق شهروندی و حقوق ملی و عمل به این حقوق تحقق پیدا می کند. وقتی مردم یک کشور نمی توانند از حقوق شهروندی خود برخوردار شوند، چگونه می توانند به رﮊیمی که، به آنها، امکان برخورداری از این حقوق را در محدوده انتخابات فرمایشی نمی دهد، مشروعیت ببخشند و رژیم نیز به استناد رأی مردم، خود را برخوردار از مشروعیت بداند؟ کجا رأی مردم روسیه در دوران استالین به آن رﮊیم مشروعیت می داد؟ کجا رأی مردم عراق به رﮊیم صدام مشروعیت می داد؟ و

5/3. این بار،  ترس از تحریم همگانی، آقای خامنه ای را ناگزیر کرد تصریح کند رأی دادن می تواند رأی به نظام نباشد و نه بر او و نه بر هیچ کس دیگر، پوشیده نیست که بخش بسیار بزرگی از آنها نیز که رأی داده اند، در مقام اعتراض به ولایت فقیه و سیاستهای او، رأی داده اند. بنا بر این، رأی دهندگانی که در مقام اعتراض رأی داده اند، هم با رأی خود تصدیق کرده اند که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه مشروعیت ندارد و هم بر این باور بوده اند که فرصت را برای نشان دادن روحیه اعتراض و عزم خود به تغییر اظهار می کنند. اما آیا روش صحیحی بکار برده اند؟

 

٭پاسخپرسشششم(تحریمفعالورأیدادنازراهاعتراضکدامیککارسازترهستند؟):

6/1. هرگاه از صمیم دل به آزادی بیان باور داشته باشیم، این باور را می باید در دفاع از حق هرکس بر آزادی بیان اظهار کنیم. حتی اگر نظر و روشی که بیان و عمل می شود، مخالف نظر و روش پیشنهادی ما باشد. بنا براین، ما حق اعتراض به مردمی که رأی داده اند را نداریم چه رسد به بکار بردن زبان توهین و تحقیر که هم فاش می کند باور نداشتن به استقلال و آزادی انسان را و هم فاش می کند بیان قدرتی که روش توهین و تحقیر را به در سردارنده خود می آموزد و هم زبان بکار رفته، زبان زور است و هم به فریاد می گوید که عقل قدرتمدار، به ضرورت، کار را با تخریب آغاز می کند. باوجود این، حق انتقاد محفوظ است و می توانیم نظر و روشی را انتقاد کنیم که پیش پای رأی دهندگان گذاشته است. اظهار حقیقت بنیاد مردم سالاری است و انتقاد که تمیز راست از دروغ و حق از ناحق است، بیش از همه، بکار آنهائی می آید که انتقاد می شوند:

6/2. نظر و پرسش آنها که در مقام اعتراض رأی داده اند، اینست: ما و تحریم کنندگان هدف مشترک داریم با دو روش. بنا براین، رو در روی یکدیگر نیستیم. در کنار یکدیگر هستیم و می باید با یکدیگر به بحث آزاد بنشینیم. پاسخ اینست: بحث آزاد بهترین روش است وقتی با انتقاد بمعنای تمیز صحیح از نا صحیح، همراه می شود. پس، انتقاد نخست اینست که هدف در وسیله بیان می شود. لذا، روش بکار رفته، می باید ترجمان هدف باشد. تحریم فعال روش بکار بردن حق انتخاب است. زیرا رفتن به پای صندوق رأی، وقتی عمل به حقوق شهروندی نیست، ولو به قصد اعتراض، از حق شهروندی خود خالی شدن است. هرگاه کسی بخواهد حق  خود را به جا آورد، می باید، عمل او مثبت شهروندی  او باشد. تحریم فعال تصدیق این حق و عمل به این حق و از آن خود کردن حق تغییر یافتن و تغییر دادن است: اساس تحریم فعال تصدیق حق شهروندی و عمل به این حق است و اساس رأی دادن، نادیده گرفتن این حق و عمل به «مصلحتی» است که رﮊیم حاکم سنجیده است. بدین خاطر که مصلحت را همواره قدرت می سنجد برای این که جانشین حق دارندگان حق کند.

6/3. در مقام اعتراض رأی دادن، عمل در محدوده تحت حاکمیت رﮊیم جبار است و تحریم فعال، رها شدن از این محدوده بسته و ایجاد فضای باز و امکان جدید است

6/4. در مقام اعتراض رأی دادن، زیر بار سنگین پی آمدهای سیاست ویرانگر رﮊیم رفتن است: هرگاه رﮊیم بخواهد بازهم از حقوق ملی ایرانیان مایه بگذارد، آیا رﮊیم مسئولیت آن را بر دوش آنها که رأی داده اند، نمی گذارد؟ تحریم فعال، در همان حال که عزم ملتی را در شفافیت کامل به رﮊیم جبار و جهانیان اظهار می کند، ملت را بر مسند مجری حقوق ملی و حقوق شهروندی می نشاند

6/5. حال اگر حاصل کار را ارزیابی کنیم به ترتیبی که واقعیت را همان سان که هست ببینیم، ناگزیر، می باید از این جا شروع کنیم: بنا بر اطلاعی، مهندس انتخابات، از آغاز تا پایان، یک هدف داشته است و آن بیرون آوردن نام آقای روحانی از صندوق بوده است. آقای جلیلی نقش مترسک و یکچند از نامزدها نقش دکور را داشته اند. بنا بر اطلاع دیگری، آقای خامنه ای نخست می خواسته است آقای جلیلی را رئیس جمهوری کند و دیر هنگام، به آقای قالیباف رضا داده است و سرانجام از بیم وسعت تحریم و نیز ترس از مجازاتهای جدید و سختی وصف ناپذیر وضعیت داخلی، تن به آقای روحانی داده استبا توجه به این امر که از دو منبع، یکی در عراق و دیگری در لبنان، عین اطلاع اول  دریافت شد، نباید از این احتمال غافل شد که آقای خامنه ای، برای پوشاندن شکست سخت خود و آن را پیروزی وانمود کردن، در کشورهای منطقه القاء می کند که «انتخابات» را خود او مهندسی کرده و بنایش براین بوده است که روحانی رئیس جمهوری بگردد. بهر رو، بنا بر هر دو اطلاع،

آقای خامنه ای باخت بسیار بزرگی کرده است. زیرا با دفاع از موضع آقای جلیلی و اعتراض به موضع آقای روحانی و نیز دو ماده ای (ولایت مطلقه فقیه و تهدید زدائی) که آقای جلیلی برنامه خود کرده بود، او را کسی گرداند که رأی دادن به او رأی دادن به آقای خامنه ای است و رأی دادن به کسی که بیشترین فاصله را با او دارد، رأی دادن برضد آقای خامنه ای است. با توجه به این که آقای احمدی نژاد دست خود را از پرونده اتمی شست و گفت دخالتی در اتخاذ سیاست اتمی و اجرای آن ندارد، پس مسئول اول و تنها مسئول آقای خامنه ایست. اگر گفته شود انتقاد آقای ولایتی از رویه آقای جلیلی، دلیل اینست که آقای خامنه ای هم نظر انتقادی داشته است، هم دروغ بی مزه ایست چرا که، در همان منازعه، آقای جلیلی گفت «مقام معظم رهبری» نظر او را تصدیق و اطلاع و نظر آقای ولایتی را نادرست خوانده است و هم ولایت مطلقه ای که بگوید در طول 11 سال بحران اتمی، آمر مستقیم مذاکره کنندگان بوده است و آنها سیاست او را اجرا نکرده اند، بی کفایتی مطلق خود را تصدیق کرده است

      بدین قرار، خواه مهندسی انتخابات بقصد از صندوق بیرون آوردن نام آقای روحانی طراحی و اجرا شده باشد و خواه نه، تحریم کنندگان که رأی اول را داشته اند و بر نفی رﮊیم رأی داده اند و هم آنها که برای آن رأی داده اند که آقای جلیلی رئیس جمهوری نگردد، یک اجماع ملی را بر ضد ولایت مطلقه فقیه و سیاستهای او بوجود آورده اند. این اجماع بسیار شفاف تر می گشت هرگاه از راه تحریم فعال اظهار می شد.

نتایج انتخابات فرمایشی کنونی که رﮊیم خود اعلان کرده است، اعتراف صریح او به تقلب در انتخابات 22 خرداد 1388 است. چرا که رأی دهندگان رﮊیم همان ها هستند که این بار نیز رأی داده اند. پس در انتخابات سال 88، از آرای آقایان موسوی و کروبی کاسته و بر آرای آقای احمدی نژاد افزوده اند. این اعتراف نیز شکست بزرگی است زیرا آقای خامنه ای تا توانست جنایت کرد تا به زور، منصوب خود را رئیس جمهوری بگرداند.

در ازای این دو باخت بزرگ، او یک برد نیز کرده است: با عمل به قاعده ای از قواعد قدرتمداری، با زدن سر، تن را به مهار خود درآورده است. در حقیقت، رأی به روحانی، اگر هم، بنا بر مهندسی انتخابات، بنا نبود نام او از صندوق بیرون بیاید، در همان حال که رأی اعتراض بود، رأئی به سود او نیز بود. چرا که به او امکان داد «اصلاح طلبانی» را که گویا آقای خاتمی از بند رادیکالیسم موسوی و کروبی بیرون آورده است و همه گروه های سیاسی که در حاشیه رﮊیم قرار گرفته اند، حامی رﮊیم کند و، در همان حال، خود را از آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز بیاساید. بدین قرار، نه رأی به روحانی که رأی ندادن به جلیلی رأی اعتراض است: بر سر نفی ولایت مطلقه فقیه و «تهدید زدائی» - در واقع، تهدید افزائی – اجماع ملی بوجود آمده است.

     آن دو باخت و این برد، در مجموع، می تواند بسود آقای خامنه ای باشند. زیرا رأی دهندگان وسیله ستاندن باختهای آقای خامنه ای را ندارند. در عوض آقای خامنه ای وسیله ستاندن طلب خود را دارد و حتی می تواند مسئولیتها را از دوش خود بر دارد و بر دوش رأی دهندگان بگذارد و بر رنج های مردم ایران، همچنان رنج بیفزایداگر  فرضکنیمرأیدادنبهآقایروحانینیز  نهگفتنبهآقایخامنهایاست،اینمردمهستندکهباادامهعملتعرضیخودمیتوانندمانعازبیرونرفتنرﮊیمولایتمطلقهفقیهازتنگنابگرددووضعیتینظیروضعیتبعدازپایاندورانخاتمی،تکرارشود.

      و گفته می شود، همه تغییر می کنند و مردم روحانی را تغییر می دهند. این ادعا نیز دروغی محض توجیه روشی است که اتخاذ شده است. غیر از تجربه آقای خمینی و دستیاران او که مردم تغییرشان ندادند و آنها همچنان درکار تغییر دادن مردم به زور هستند، مردمی که با دادن رأی اختیار تغییر خود را به رﮊیم می سپارند، چگونه می توانند آقای روحانی و امثال او را تغییر دهند؟ بر ایرانیان است که بدانند هرکس خود خویشتن را تغییر می دهد و هرگاه آنها صاحب اختیار تغییر خود از «پیروان» (بنا بر پیام آقای روحانی شما ایرانیان، نه در مقام شهروندی که در مقام پیروی از «مقام معظم» رهبری رأی داده اید) به شهروندان بگردند، دولت جبار بر جا نمی ماند و در جامعه باز و تحول پذیر، البته امثال آقای روحانی نیز امکان تغییر کردن را پیدا می کند

    بدین سان، رأی دادن، در مقام اعتراض، هم فاقد شفافیت تحریم فعال است و هم نه به جبار بدون آری به جمهوری شهروندان است. زیرا رﮊیم جبار را بر جا می نهد و حتی شعار «دیکتاتور، دیکتاتور، تشکر، تشکر» نیز سر می دهد و سرنوشت خویش را به کارگزار دیکتاتور وا می گذارد. به سخن روشن تر، رأی اعتراض نه ولایت مطلقه فقیه و آری به کارگزار (روحانی) ولایت مطلقه فقیه است. حال آنکه تحریم فعال، َنهِ شفاف به ولایت مطلقه فقیه و آری شفاف به ولایت جمهور مردم است. نه به تحقیر و بی منزلتی و خالی از حق و پر از زور زیستن است

     بدین قرار، آنها که در تحریم فعال شرکت کرده اند می باید به خود ببالند. زیرا که 

الفروحیهتعرضبهجباررابرانگیختهاندو

ب – ناگزیرش کرده اند به چنان مهندسی انتخاباتیتندردهدکهحاصلشاجماعیملیبرضدولایتمطلقهفقیهوبحرانسازیهایاوگشتهاست.

ج – هرچند امید اینست که این واپسین تجربه باشد، اما واقع بینی حکم می کند که بپذیرند جامعه ها تجربه ها را تکرار می کنند. این تجربه تکرار هر دو تجربه حکومتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی است. پس باید آماده شد برای بر عهده گرفتن مسئولیت انتقال حق به صاحب حق (انتقال ولایت به جمهور مردم) و استقرارجمهوریشهروندانودولتحقوقمدارراجایگزیندولتجبارکردن.   

 

 

 

 

 

 

 

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter