نوشتار

پیام ابوالحسن بنی صدر به کارگران ایران به مناسبت روز کارگر

 

کارگران ایران!

  از واقعیتهای زندگی شما در ایران و زحمتکشان در کشورهائی که اقتصاد زیر سلطه و مصرف محور و دولتهای استبدادی دارند، به خاطر نشان کردن سه واقعیت می‌پردازم: 

1 – واقعیت اول این‌است که میزان بهره‌کشی از زحمتکشان همچنان در افزایش است، در برابر، در معرض خطر بیکاری نیز هستند. درآنچه به شما کارگران ایران مربوط می‌شود، افزون بر بهره‌کشی مستقیم، درآنچه به کالاهای مورد مصرف زحمتکشان مربوط می‌شود، با تورمی که افزون بر 40 درصد است، بخشی مهم از دستمزد را از چنگ شما بیرون می‌آورند. تازه، مزدها را ماه به ماه نیز نمی‌پردازند. بسیارند صاحبان صنایعی که مزدها را با تأخیر دو ماهه و سه ماهه می‌پردازند. 

     نابرابری روز افزون می‌شود و البته ایران در ردیف اول کشورهای «فلاکت زده» قرار می‌گیرد. بالا رفتن میزان بی‌کاری، بار تکفل را بازهم سنگین‌تر می‌کند. با این‌همه، دستگاه سرکوب، به شما امکان اعتراض را نیز نمی‌دهد.

2 – وادی مرگ در ویرانی که سرمایه داری جهانیان را، کشان کشان، بسویش می‌برد، واقعیتی است که از پیش از انقلاب تا امروز، مرتب نسبت به آن هشدار می‌دهم. و امروز، اقتصاددانان اعلان خطر می‌کنند که سرمایه‌داری دارد هم گور خود را می‌کند و محیط زیست را می‌میراند و هم انسانها را به آتش نابرابریهائی می‌سپارد که مرتب در افزایش هستند و محیط زیستی که غیر قابل زیست می‌شود. 

    سرمایه یکی از نیروهای محرکه است. آن‌را انسانهائی که شما هستید تولید می‌کنید. چرا باید بر کار شما ولایت مطلقه پیدا کند؟ چرا باید ماوراء‌ملی‌ها تمامی نیروهای محرکه را از آن خود کنند و افزون بر سرنوشت نسل امروز، سرنوشت نسلهای فرداها را هم، پیشاپیش، تعیین کنند؟ زیرا نظام حاکم برجهان، نظام سلطه است. کارگران و همه دیگر قشرهای جامعه‌ها از نوع دیگری از سازماندهی تولید آگاه نیستند. الگوئی جز الگوئی که سرمایه‌داری بر بشر تحمیل می‌کند، شناخته نیست. بدتر، اندیشه‌های راهنما، حتی دین‌ها، بیانهای قدرتی گشته‌اند همه توجیه‌گر سرمایه سالاری. بدین‌سان، تا وقتی زحمتکشان که قربانیان نظام اجتماعی – اقتصادی کنونی هستند، در سر، بیان استقلال و آزادی را جانشین این و آن بیان قدرت نکنند، بیانی را نپذیرند که عدالت اجتماعی را نه هدف که میزان تعریف می‌کند و این میزان تغییر نظام سلطه به نظامی که، در آن، بهره کشی  میسر نباشد را روز به روز نشان می‌دهد، درب بر همین پاشنه خواهد چرخید.

3 – انجام تجربه موفق نوع دیگری از سازماندهی کارفرمائی‌ها، که در نظام سرمایه داری انجام گرفته‌است، بس آموزنده‌است. در نوع جدید سازماندهی، کارکنان یک کارفرمائی، رئیس و مرئوس ندارند، همه در سرمایه شریک هستند. در همان‌حال که همکاری و کارجمعی اساس است، هر کس در قلمرو کار خویش آزادی ابتکار دارد.

      این نوع سازماندهی،همان‌است که در دوران مرجع انقلاب ایران، پیشنهاد شد. این سازماندهی در شمار تدابیر در اقتصاد تولید محوری بود که، درآن، نه «تضاد منافع» که توحید در حقوق پایه می‌گشت. این رشد انسان بود که بر جای بزرگ شدن سرمایه از راه بهره کشی می‌نشست. اما منشور اقتصاد تولید محور، که، این ایام، بار دیگر، آن را پیشنهاد کرده‌ام نیازمند نظام اجتماعی – اقتصادی باز و تحول پذیر، به سخن دیگر، جمهوری شهروندان است. از این‌رو، هم آنها که در کار بازسازی استبداد بودند و هم آنها که گمان می‌کردند تصرف دولت آسان است و در تدارک استقرار دیکتاتوری خویش بودند، مانع اجرای تدابیر شدند.

     با این‌همه، هرگاه قرار بر ادامه حیات بر روی این زمین باشد و عدالت اجتماعی میزان زندگی بگردد و توحید برجای تضاد بنشیند، نیاز به سازماندهی از این نوع است. در کشوری مثل ایران، بازسازی یک اقتصاد ویران و قراردادنش بر راست راه رشد، نیاز قطعی به آن سازماندهی دارد که امکان رانت خواری و بهره کشی را به صفر میل دهد. هرگاه کارگاه هم محل کار و هم محل رشد کارکنان خویش بگردد و الگوی کارگر، شهروند برخوردار از تمامی حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بگردد. انسانی که در تولید کننده و مصرف کننده کالا ناچیز شده‌است، جامعیت خویش را بدست می‌آورد. 

 

کاگراران ایران!

   نه تنها اگر ایران بخواهد ایران شود، می‌باید خویشتن را از روابط مسلط – زیر سلطه برهد و استقلال یابد، نه تنها جامعه ملی ما می‌باید استقلال و آزادی بجوید، بلکه هر ایرانی می‌باید استقلال و آزادی بیابد. سازماندهی تولید می‌باید با خودانگیختگی کارگر خوانائی پیدا کند. سازماندهی کنونی که کارگر را در یک آلت ناچیز می‌کند، نمی‌تواند جز درخدمت بهره‌کشی و بزرگ و متکاثر و متمرکز کردن سرمایه باشد که ویرانگری بر ویرانگری و نابرابری بر نابرابری می‌افزاید. 

     اما اگر شما بخواهید منتظر بنشینید که چنین تحولی بسامان برسد، نه تنها تحول انجام نخواهد گرفت، بلکه فعل‌پذیری شما اگر تحول را ناممکن نکند، زمان آن را هرچه طولانی‌تر خواهد کرد. این نوع انتظار را باید با نوع دیگری از انتظار جانشین کنید: برسر حقوق خود، به استقامت برخیزید. چنین برخاستن به عمل است که در شما حالت انتظار پدید می‌آورد. حالتی که مدام شما را فعال‌تر و استقامت شما را مستحکم‌تر و زمان پیروزی را نزدیک‌تر می‌کند.

     هرگاه تعریف جدید از خود را بپذیرید و برآن شوید که نگذارید بهره‌کشان از کرامت و منزلت انسانی شما سرسوزنی بکاهند، در می‌یابید که نیاز دارید با نیروهای محرکه دیگر جامعه، با زنانی که رژیم آنها را دون انسان می‌انگارد و با دانشجویان که بنابر جوانی ناگزیر از تعیین هدف و درپی تحقق آن شدن هستند وبا کشاورزان که با این تهدید روبرویند که ایران بیابان بگردد و بسا با همه آنها که در بخش «خدمات»، زندگیشان تباه می‌شود، توحید بجوئید. توحید مساعی جمع نیروهای محرکه تغییر، شما را نه تنها به تغییر نظام سیاسی توانا می‌کند، بلکه معماران جامعه باز و تحول پذیر، جمهوری شهروندان، می‌گرداند.

     برای آنکه از عهده این مهم برآئید، نیازمند بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما هستید. ویژگی این بیان این‌است که می‌توانید، روزمره، بکارش برید و کارآئیش را تجربه کنید. این اندیشه راهنما زور را با زور جانشین نمی‌کند، زور را بی‌محل و حق را با محل می‌کند. تردید نکنید که قدرت صالح وجود ندارد. قدرت از ویرانی پدید می‌آید و کاربردی جز برضد حقوق و منزلت و کرامت انسان پیدا نمی‌کند.

     زمان زمان عمل است برخیزید و استقامت کنید.

1 ماه مه 2014 برابر 11 اردیبهشت 1393

ابوالحسن بنی‌صدر

 


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter