وضعیت سنجی هشتاد و هفتم: حیله و ضد حیله در «انتخابات» مهندسی شده؟

٭ بعد از پایان شمارش آراء و برغم واقعیت افشاکننده دروغ:

     در روزهای نهم و دهم اسفند، آمار رسمی، معلوم کردند که اقلیت کوچکی از مردم به «انتخاب شدگان» رأی داده‌اند. واپسین قسمت این وضعیت سنجی به محاسبه آرای مأخوذه و آرای «منتخبان» اختصاص یافته‌است.

      با وجود ترکیبی که مجلس خبرگان و ترکیبی که مجلس «شورای اسلامی» پیدا کردند و همان ترکیبها بودند که در روزهای پیش از رأیگیری، افشا و نسبت به دامی که خامنهای و دستگاه او گسترده بودند، مکرر هشدار داده شده بود، برانگیزندگان به دادن رأی سلبی و اعتراضی، از تک و تاب نیفتادند و برای پوشاندن گندابی که انتخابات مهندسی شده و پرتقلب است، یکی «انتخابات» را رفراندوم و دیگری متفاوت با «انتخابات» پیشین توصیفش کردند. ادعا شد که این یکی انتخاب بود و بیعت نبود. و سومی وعده استقرار دموکراسی در 1400 شمسی را داد و چهارمی...

     اینان، جملگی، همچنان به دستیاری خامنهای در کامل کردن پیروزی او ادامه میدهند. کمتر اعتنائی نیز به تناقضهای موجود در سخن خود نمیکنند:

●«انتخابات رفراندوم بود»: این ادعا تناقض‌آمیز بنابراین دروغ است. زیرا، بنابر ادعا، «مردم ایران» در رفراندومی شرکت کرده‌اند. اما حاصل کار به نفع کسی شده‌است که قرار بود رفراندوم بر ضد او بعمل آید. زیرا، بنابر ترکیب مجلس خبرگان و بنابر «انتخاب» شدنِ جنایتکاران و خائنان و فاسدان بنام، رأی دهندگان نه تنها ولایت مطلقه فقیه را تصویب کرده‌اند، بلکه تصویب کرد‌ه‌اند جانشین احتمالی خامنهای کسی همانند او باشد! بدین‌سان، مدعای مدعی را واقعیتی که ترکیب مجلس خبرگان و نیز ترکیب مجلس «شورای اسلامی» است، تکذیب میکند. تناقض شرط اساسی هر انتخابی، استقلال و آزادی رأی دهندگان و نامزد شدگان یعنی برخوردار بودن از حق حاکمیت است. انتخاباتی که رأی دهندگان و انتخاب شوندگان از این حق محروم هستند و برای رأی ندادن به جنتی و محمد یزدی و مصباح یزدی، مجبورهستند به جنایتکاران و خائنان و فاسدان دیگری رأی بدهند، از  اساس فاسد است.

     اینک که قبح رأی دادن به امثال رفسنجانی و رئیسی و رازینی و ری شهری و دری نجف آبادی و... و تشکیل مجلسی بطور کامل در اختیار خامنه‌ای، آشکار شده‌است، بسیاری این نظر را پیش می‌کشند که رأی دادن به رژیم ولایت فقیه مشروعیت نمی‌بخشد. در حقیقت، بخاطر فاسد بودن انتخابات، البته به رژیم مشروعیت نمی‌بخشد اما گویای تسلیم رأی دهندگان به رژیم ولایت مطلقه فقیه هست. جای خوشبختی است که رأی آورندگان رأی اقلیت کوچکی از مردم ایران را بیش ندارند. و 

● «اینبار بیعت نبود و انتخاب بود»: این سخن نیز متناقض است. زیرا معنی انتخاب اعضای مجلس خبرگان بمعنای تصدیق ولایت مطلقه فقیه و بنابر ترکیبی که این مجلس پیدا کرد، نه بیعت که تسلیم شدن به خامنهای و به اختیار او گذاشتن تعیین جانشین خویش است. تناقض دوم و مهمتری این دروغ دربر دارد و آن ایناست که چنین «انتخابی» ناقض حق حاکمیت شهروندان ایران است. در همانحال، انتخاباتی چنین آشکار مهندسی شده را انتخاب انگاشتن، شستن دست خامنهای از تقلب بزرگ سال 88 نیز میشود. در شستن دست او از آن کودتای انتخاباتی خونین، میر حسین موسوی و کروبی نیز شرکت کردهاند. زیرا امکان این توجیه را برای ارگانهای تبلیغاتی خامنه‌ای فراهم کردند تا بگویند: رأی بقیه مردم کشور غیر از رأی مردم تهران است. در سال 88 نیز رأی بقیه کشور غیر از رأی مردم تهران بود.

     اما چرا این توجیهها ساخته میشوند و چرا مشوقان به دادن رأی اصرار بر پوشاندن واقعیت دارند، تا بدان‌ حد که به قیمت دستیار خامنهای شدن، واقعیت را میپوشانند؟ زیرا انتخابات مهندسی شده کنونی یکبار دیگر ثابت کرد، در این رژیم، انتخاباتی که، در آن، رأی مردم به حساب آید ناممکن است. هرگاه توجیهکنندگان بنابر واقعیت بینی و حقیقت گوئی داشتند، با مشاهده ترکیب دو مجلس، میباید، بیفایده بودن شرکت در «انتخابات» وقتی مردم از حق حاکمیت برخوردار نیستند را تصدیق میکردند. همچنان، بخاطر دستمال (شرکت در انتخابات بدون برخورداری از حق حاکمیت، آنها در مدار بسته بد و بدتر)، قیصریه را (تکذیب عملی حاکمیت مردم) آتش زنند. حاکمیت مردم ناچیز و ولایت مطلقه فقیه را تصدیق می‌کنند.

٭ برغم هشدارها،  بسیاری دستیار خامنهای شدند و او را از پیروزی برخوردار کردند که تصورش را نیز نمیکرد:

● هشدارهای مکرر بنیصدر: او هم خاطر نشان میکرد که عضویت یافتن و یا نیافتن مجلس خبرگان امثال لاریجانی و جنتی و یزدی و مصباح، آن  ارزش را ندارد که بخاطرش، رأی دهندگان به خائنان و فاسدان و جنایتکاران بزرگ رأی دهند و بخاطر چنین هدف حقیرانهای، ولایت مطلقه فقیه را تصدیق کنند. بخاطرش، یأس و ناتوانی خویش را تصدیق کنند. او پیشاپیش، ترکیب هر دو مجلس را به مردم ایران یادآور شد و از مردم ایران پرسید: چرا باید به پای صندوقهای رأی رفت و این ترکیب دست ساخت اطلاعات سپاه و «بیت» خامنهای و «شورای نگهبان» را تصدیق کرد؟

● آنها که در خط استقلال و آزادی هستند (ژاله وفا، علی صدارت،  مرتضی عبداللهی، جهانگیر گلزار، مهران مصطفوی نصرالله نجات بخش و کوشندگان داخل کشور که با کسب اطلاعات از درون رژیم، هم چند و چون مهندسی انتخابات و هم ترکیب مجلس خبرگان را گزارش کردند و...)، نیز هشدارها دادند. به ایرانیان هشداردادند که شهروندند و حق حاکمیت از آن آنها است. دادن رأی، تکذیب این حق و تصدیق ولایت مطلقه فقیه است.

● بررسی جالب دیگری – که سایت انقلاب اسلامی نیز آن را انتشار دادهاست – در تاریخ 30 بهمن 94، یعنی یک هفته پیش از روز «انتخابات»، انتشار یافت. این بررسی با این جملهها شروع میشود:

    «دیگربان- نگاه سردبیر: علی خامنه‌‌ای به «احساس پیروزی» مخالفان و منتقدان خود در انتخابات هفتم اسفند، بیشتر از خود آنها نیاز دارد٬ به همین دلیل آگاهانه، هوشمندانه و هدفمند،به ظاهر شأن و مرتبۀ «فرزانگی» خود را تا حد دهن به دهن گذاشتن با بیبیسی پائین آورد».

   فراخوان دهندگان به دادن رأی، هشدارها را نشنیدند. چرا؟ زیرا آنها که قدرت را هدف میشناسند، خواه بدانند و خواه ندانند، قدرت خود وسیله خویش است. قدرت بمنزله هدف و وسیله، عقل را قدرتمدار و توجیهگر میکند. عقل وقتی مستقل و آزاد است، پرندهِ بلند پرواز در آسمان هستی است. اما وقتی قدرتمدار میشود، فرود میآید و مردابخوار میگردد. کارش توجیه قدرت میشود. فرزانهای از داخل کشور، روزی بعد از اخذ آراء، یعنی در 8 اسفند، این انذار را برای ما ارسال کردهاست:

سلام. خواستم موضوعی رو خدمت شماعرض کنم: استراتژهای دستگاه ولایت فقیه بسیار زیرکانه عمل میکنند. در این «انتخابات»، مجلس را حیات خلوت خبرگان کردند. برای صفت مردمی و مشروع بخشیدن به این مجلس که احتمالا جانشین خامنهای را معین خواهد کرد. تا اینجای کار، خامنه‌ای و استراتژهای او به خواسته خود رسیدند. این مجلس خبرگان را برخوردار از صفت مردم جا انداختند.برای تعیین جانشین. برنامهگذاری دقیقی کردهاند و گام به گام پیش میروند.

    نکته مهم دیگر حضور روحانی و وزیر اطلاعاتش در خبرگان است که نشان از برنامه خاصی دارد. در خبرگان تهران سعی شده از افراطیون پرهیز شود تا مقبولیت عمومی را داشته باشد. طیف احمدی نژاد را هم به راحتی حذف کردند.

    ایران آبستن تغییرات مهمی است و در این میان نقش روحانی مانند نقش هاشمی در سال 68 است. (چشاندن جام زهر شکست و آسان کردن استقرار جانشین خامنهای بر اریکه ولایت مطلقه).

     اگر حداد عادل و یزدی و جنتی و امثالهم به مجالس راه نیابند یعنی پشتشان را خالی کرده‌اند و به اصطلاح آنها را قربانی نموده‌اند برای هدف مهمتری. و آن هدف حتما نیازمند پشتوانه مردمی است که چنین کردهاند. برنامه آنها کودتا نیست بلکه سوء استفاده از صاحبان نفوذ در میان مردم است برای قبولاندن و مشروعیت بخشیدن به آنچه می‌خواهند انجام دهند.

     با توجه به هشدارهای پیش و پس از «انتخابات»، بررسی ترکیب مجلس و میزان واقعی مشارکت مردم در «انتخابات»، اهمیت تعیین کننده دارد.

٭ ترکیب مجلس خبرگان و ترکیب مجلس «شورای اسلامی»:   

دو طرف، «اصولگرایان» و «اصلاح طلبان و اعتدالیون» ترکیبی را ارائه میکنند که برغم تفاوت، اشتراک مهمی نیز دارند:

1. ترکیب مجلس:

● در سایت انتخاب (جانبدار «اصلاح طلبان» و...) ترکیب مجلس دهم ایناست:

- اصلاح طلب 24 درصد؛

- اصولگرا 22 درصد؛

-  مستقل 24 درصد؛

- صدای ملت، 4 درصد؛

- مشترک 3 درصد

- مرحله دوم 25 درصد.

● در سایتهای تسنیم و فارس (متعلق به سپاه) ترکیب مجلس ایناست:

- اصول گرا 40 درصد (93 «نماینده» از 223 «منتخب»)

- اصلاح طلب 39 در صد (87 «نماینده» از 223 «منتخب»)

- مستقل 15 درصد (34 «نماینده» از 223 «منتخب»)

- اعتدال حدود 4 درصد ( 8 «نماینده» از 223 «منتخب»)

● کیهان (11 اسفند 94) مدعی است ترکیب مجلس چنین است:

- اصولگرا 48 درصد

- اصلاحطلب 30 درصد

- مستقل 17 درصد و

- اعتدال 5 درصد.

     مشترک این ترکیبهائی که دو طرف ارائه میکنند، ایناست که:

1. مجلس دهم اگر به حال خود رها شود، مجلسی ضعیف است. زیرا فاقد اکثریت لازم برای گرفتن تصمیم است. بنابراین،

2. اگر مجلس نهم، به قول لاریجانی، («رئیس» آن) باید به مسائلی از قبیل کم و زیاد عرضه سیب زمینی و پیاز و قیمت آنها میپرداخت. مجلس جدید این توانائی را نیز ندارد. بنابراین،

3. بیشتر از مجلس پیشین نقش آلت را خواهد داشت. باتوجه به تناسب قوا در درون رژیم، بیشتر نقش آلت فعل خامنهای و سپاه  را خواهد یافت.

4. خط میر حسین موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی بطور قطع حذف شد.

٭ ترکیب مجلس خبرگان و حیله هاشمی رفسنجانی و ضد حیله خامنه‌ای:

1. حیله هاشمی رفسنجانی و ضد حیله خامنهای: پس از انتشار، فهرست «جامعیتن»، هاشمی رفسنجانی شماری از نامزدهای آن فهرست را در فهرست نامزدهای خود قرارداد. پیش از «انتخابات» طرف او از حیله او آگاه شد. در این طرف، دو نظر پیدا شدند: خارج کردن اسامی کسانی که نامشان در فهرست هاشمی رفسنجانی آمده بود و یا تبری جستن آنها از هاشمی رفسنجانی و فهرست او، راه دوم انتخاب شد. اما اثر نکرد. بنابراین، آنها که نامشان در هر دو فهرست بود، از دو طرف رأی آوردند و مصباح یزدی و محمد یزدی حذف شدند. زیرا آنها که به فهرست هاشمی رفسنجانی رأی می‌دادند، به اینان رأی نمی‌دادند. مهندسی سبب شد که جنتی بنابر مصلحت! در فهرست انتخاب شدگان بماند.

     ضد حیله خامنهای نیز این بود که در ازای خارج شدن مصباح و محمد یزدی، تمامی جنایتکاران بنام، رئیسی (عامل کشتار 67 ) و دری نجف آبادی (عامل قتلهای سیاسی) و محمد ری شهری ( بنیانگذار واواک و عامل اعدامافسران و جانبداران منتظری و قطب زاده و که با تهدید از آیةالله شریعتمداری ندامت نامه گرفت و از فاسدان بنام است) و رازینی (عامل اعدامهای پر شمار) و سه «وزیر» واواک (دو «وزیر» سابق و یکی «وزیر» کنونی)... و 14 تن از وابستگان به مصباح یزدی و محمد یزدی را، با رأی رأی دهندگان به فهرست هاشمی رفسنجانی (شماری از آنها) وارد مجلس خبرگان کرد.

2. ترکیب مجلس خبرگان بنابر دو طرف ایناست:

● طرف اصول گرا، با ذکر اسم و رسم و صفت سیاسی، بر ایناست که از 88 «منتخب»، تنها 12 «معتدل» هستند. عدد 12 نصف عدد 24 است. در مجلس کنونی، 24 تن به ریاست هاشمی رفسنجانی رأی دادند.  

● طرفداران هاشمی رفسنجانی مدعی هستند که یک سوم اعضای مجلس از «اعتدالیون» هستند.

    بدین‌سان، بنابر هر دو ترکیب، حداقل دو سوم و گرنه حدود 90 درصد مجلس در اختیار خامنهای و باند او است.

٭ میزان مشارکت در دادن رأی:

    تبلیغ کنندگان بسود شرکت در دادن رأی، دروغ بزرگ را در باره گویائی این «انتخابات» میگویند. چنانکه پنداری، اکثریت بزرگی از مردم کشور برضد حق حاکمیت خویش رأی دادهاند. اینک که میبینند فریب خوردهاند و رأی اعتراضی – که از جانبداران ولایت جمهور مردم (تحریم بمعنای نفی رژیم ولایت مطلقه فقیه) به عاریت گرفتهاند – و سلبی که قرار بود نه به خامنهای باشد، هدف او را متحقق کردهاست، توجیهات کودکانه و مردم  را حقیر و نادان انگاری میسازند تا مگر از تلخی فریبخوردن و فریب دادن بکاهند. با آنکه رفتار مردم معلوم میکند، مردم فریب نخوردهاند، چنانکه «روحانی» اصول گرا (شجونی) تهران را «ستاد ضدیت با ولایت فقیه» میخواند، هنوز زبان فریب را بکار میبرند. به محاسبه بنشینیم و حقیقت را بازیابیم:

● میزان مشارکت مردم در دادن رأی بنابر روایت «وزیر» کشور و ستاد انتخابات او:

- در 8 اسفند 94، یک روز بعد از «انتخابات»، وزیر کشور اعلان کردهاست: در سطح کشور، 28 میلیون و  در تهران، 2.9 میلیون نفر رأی دادهاند.بنابر این قول، در سطح کشور ،50.09  درصد رأی داده اند. و در تهران، که بنابر اعلان ستاد انتخابات، 6.6 میلیون نفر دارای شرائط رأی دادن هستند، حدود 44 درصد رأی دادهاند.  دیرتر، تعداد رأی دهندگان به 33 میلیون نفر افزایش یافت که 60 درصد دارندگان حق رأی را تشکیل میداد. سرانجام، درصد رأی دهندگان را به 34.1 میلیون، یعنی 62 درصد افزایش دادند.

- تعداد صندوقها را هم، نخست، برای مجلس خبرگان، 3600 و  سپس 6150 صندوق اعلان کردند.

- اما هر رأی دهنده، میباید در دو تعرفه، اسامی نامزدهای مطلوب خود را مینوشتهاست. برخی، در انتقاد محاسبه پیشین انقلاب اسلامی، گفتند: رأی دهندگان در حیاط حوزه رأی گیری رأیهای خود را مینوشتهاند. پس لازم نبودهاست وقت صرف نوشتن رأی بکنند. و اینان غافل بودهاند که بنا بر دستورالعمل ستاد انتخابات، اسامی نامزدها باید در تعرفهها باز نوشته میشدهاند. بندهای 7 تا 11 این ستاد را میآوریم:

7- اسامي نامزدهاي منتخبتان و يا ليستهاي انتخاباتي مورد نظرتان را در تلفن همراه خود ذخيره کرده و يا پرينت گرفته يا روي برگههايي به همراه داشته باشيد.

8- کدهاي انتخاباتي نامزدهاي منتخب خود را به همراه داشته باشيد.

9- به تمامي نکات برگه هاي اخذ راي دقت داشته باشيد. با دقت کد ملي خود، اسامي نامزدها و کدهاي انتخاباتي آنها را يادداشت کنيد.

10-خوش خط اسامي را بنويسيد که آرايتان خوانا باشد و به سبد آراي باطله اضافه نشود.

11- بکوشيد هيچ خط خوردگي در نوشتن اسامي نامزدهاي منتخبتان نداشته باشيد که مبادا آراي شما باطل شود.

     رأی دهندگان، قبلا رأی را بر صفحه کاغذ مینوشتند تا نیاز به رجوع به حافظه نداشته باشند. بعد از ورود به محل اخذ رأی، باید شناسنامه و کارت ملی خود را میدادهاند تا مامورین شعب رای گیری در دفتر ثبت کنند. به هر رأی دهنده، دو تعرفه داده میشد و رأی دهنده باید نام و نام خانوادگی نامزدهای مطلوب خود را همراه با کد  آن نامزدها در آنها وارد می‌کرد. بنابراین، هر رأی دهنده، از روی یادداشت خود، باید اسامی را در تعرفهها وارد می‌کرد. بر فرض که در همه حوزهها 3 نفر 3 نفر وارد شده‌باشند (در حوزه بزرگ حسینیه ارشاد چنین بودهاست)، مجموع زمانی که صرف میشود را، حتی اگر نه 15 تا 20 دقیقه، بلکه 9 دقیقه حساب کنیم، به هر رأی دهنده 3 دقیقه میرسد. حال آنکه حوزه‌ها همه بزرگ نبوده‌اند و در ساعاتی که حوزه‌ها خلوت بوده‌اند، 3 نفر 3 نفر رأی نمی‌داده‌اند. در محاسبه پیشین، ما یک بار 5 دقیقه برای هر رأی و یکبار، 2.5 دقیقه وقت منظور شده بود.  

     و اینک، ستاد انتخابات، ناخودآگاه، رقم 2.30 دقیقه را بدست دادهاست (تفاوت شماره صندوقها و آرای خوانده شده بنابر دو اطلاعیه، یکی شماره 90 و دیگری شماره 99 که تفاضل آنها، تعداد صندوقها و آرای موجود در آنها را معلوم می‌کند). حال اگر زمان را تنها دو دقیقه حساب کنیم، در هر ساعت، 30 رأی (بنابر تفاضل شماره‌های آراء و صندوقهادو اطلاعیه، در ساعت، 26.6 رأی اخذ شده است) و در 15 ساعت 450 و اگر 16 ساعت را در نظر بگیریم، 480 رأی اخذ شدهاست. هرگاه این دو رقم را در 4605 صندوق ضرب کنیم، حداکثر 2 میلیون تا 2.2 میلیون نفر میتوانسته اند، رأی داده باشند.

     بدینقرار، بر فرض، 2.30 دقیقه برای هر رأی، 1 میلیون و 657800 هزار نفر می‌‌توانستهاند در تهران رأی بدهند. اگر زمان را 16 ساعت فرض کنیم، 1 میلیون 768320 نفر میتوانسته اند رای دهند.

     اگر کل آرای قرائت شده حدود دوبرابر آرائی از کار در آمدهاست که بر اساس هر 2.30 دقیقه یک رأی - محاسبهشده است، جای شگفتی ندارد. زیرا به قول کروبی (او یک بار در مجلس لو داد که برای حفظ اعتبار نظام، آرای ماءخوذه، بنابر میزان مشارکت، در 2 یا 3 ضرب میشود) یکبار حداکثر  آرائی را که ممکن بود اخذ کرد، حساب و آن را در ضریب 2 ضرب کرده‌اند: آرای ماءخوذه را در واپسین اعلامیه (شماره 99 ستاد انتخابات)، 3.246.991 رأی اعلان کردهاند. که کمی از  دو برابر 1.657.800 کمتر است.  باید در نظر داشت که  آرای باطله نیز وجود داشته اند که ستاد انتخابات تعداد آنها را اظهار نکردهاست.

     باوجود این، درصدهای  آرائی که رأی آورندگان آوردهاند، وسعت مخالفت مردم کشور را با رژیم و هر دو دسته آن، با وضوح تمام  نشان میدهند:

٭ درصدهای آرای نفرات اول دو فهرست، گویای آنند  که اکثریت بزرگ جامعه مخالف رژیم است:

● در مجلس خبرگان، نفر اول فهرست نامزدهائی که هاشمی رفسنجانی معرفی کردهاست، خود او است. او  2.3 میلیون رأی آوردهاست. بنابر اعلان وزارت کشور و ستاد انتخابات، در استان تهران، 8.5 میلیون میتوانند رأی بدهند. پس تنها 27 درصد از کسانی که میتوانستهاند رأی بدهند، به هاشمی رفسنجانی رأی دادهاند. و جنتی 1.32 میلیون رأی داشتهاست که 15.5 در صد تعداد دارندگان شرائط رأی دادن میشود. اما این دو، در فهرست نامزدهای روحانیت مبارز تهران، حضور داشته‌اند. بنابر این که هر دو در فهرست «منتخبان» هستند، پس درصدی از آراء مشترک میان این دو بودهاند. حال اگر آرای مشترک را تنها 5 درصد به حساب بیاوریم، جمع آرای دو سر فهرست، هاشمی رفسنجانی و جنتی، 37.5  در صد تعداد حائزین شرائط رأی دادن میشود.

     اما حتی بدون در نظر گرفتن آرای مشترک، جمع آرای این دو که در هر دو فهرست بودهاند، 3.6 میلیون نفر میشود. پس از چه رو، کل آرای ماخوذه 4 میلیون و 584 هزار نفر شدهاست؟! 884 هزار رأی بقیه چه شدهاند. سفید و باطله، یا رأی به کسانی که در شمار این 16 تن نبودهاند و یا ضرب آرای مأخوذه در ضریب 2 که سبب اختلاف در آراء این دو با کل آرای اعلان شده گشتهاست؟ اگر هم رأی سفید بوده و یا باطله همانگونه که برخی در تعرفه نوشته‌اند: من رای نمیدهم ! پس 884 هزار رأی دهنده جزو رای دهندگان محسوب نمیشوند !

● و در آنچه به مجلس «شورای اسلامی» مربوط میشود، نفر اول فهرست نامزدهای اصلاح طلب و ... 1میلیون 609 هزار نفر رأی آوردهاست، که از 6.6 میلیون دارندگان شرائط رأی دادن در  شهر تهران ، 24.3 درصد میشود. و نفر اول فهرست اصولگرایان، حداد عادل 1 میلیون رأی دارد که از 6.6 میلیون توانا به رأی دادن، 16.6 درصد میشود. این دو نیز آرای مشترک میداشتند. حداد عادل نخست نفر دوم بود و سپس نفر هفتم شد و دست آخر نفر سی و یکم گشت. پس آرای مشترک با نفر اول میداشتهاست. منهای 5 درصد حداقل آرای مشترک، جمع این دونیز 36 درصد دارندگان شرائط رأی دادن میشوند. و نیز آرای این دو، بر روی هم، 2.6 میلیون رأی میشود. تکلیف 747 هزار رأی مابهالتفاوت جمع آرای این دو – با فرض این که هیچ رأی مشترک نمیداشتهاند – با کل آرای مأخوذه باز معلوم نیست.

     و اگر بر پایه آرائی محاسبه کنیم که میتوانستهاند اخذ شوند، درصدها نصف میشوند. و این درصدها واقعیت را آنسان که هست نشان میدهند.

     بدینترتیب، با وجود فقدان حق حاکمیت و باوجود استصواب و با وجود مهندسی «انتخابات»، اولا، اگر هم اکثریت بزرگ دارندگان شرائط رأی دادن رأی میدادند، نه انتخابی صورت گرفته بود و نه آرا مشروعیتی ایجاد میکردند. اما گویای ناتوانی و تسلیم بودند. میدانیم که در واپسین «انتخابات» در عراق دوران صدام، او 100 درصد رأی آورد. و ثانیا، این «انتخابات» بخاطر کمتر بودن ابهامها و بیشتر بودن شمار شهروندانی که حقوق شهروندی در وجدان آنها استقرار جسته و راهبر اندیشه و عمل آنها است و نیز بیشتر شدن شمار ایرانیانی که ولو حقوق شهروندی در وجدانشان استقرار نجسته اما برآنها آگاهی جستهاند، مخالفت اکثریت بزرگ مردم ایران با ولایت مطلقه فقیه شفافتر اظهار شده‌است. در حقیقت، برانگیختن مردم به رأی اعتراضی، ممکن نمی‌شد اگر وجدان همگانی بر خلاف حق و دین بودن ولایت مطلقه فقیه وجود نمی‌یافت. و ثالثا، نتایج رسمی نیز گویای این واقعیت است که رژیم، حتی برغم این واقعیت که بخش عمده آراء، به اعتراض داده شدهاند – ولو از راه فریب و این واقعیت که برنده خامنهای شدهاست -، حتی در «انتخاباتی» که خود ترتیب میدهد، رأی اقلیت کوچکی از مردم را بیش ندارد.


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter