صوتی

گفتگو با بنی صدر: چرا شایعه کرده اند که اسرائیل در بهار به ایران حمله خواهد کرد؟

 

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

عصر جدید: مسئله جنگ مانند شمشیر دامکلوس بالای سر ایران است. آیا بعد از جنگ 8 ساله جنگ دیگری در راه است و اختلاف بین اسرائیل و امریکا درباره مساله اتمی ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

بنی صدر: بتازگی اسناد سری انگلستان درباره ایران مربوط به سال 1981 منتشر شده است. برخی از این اسناد مربوط به جنگ ایران و عراق است. به مصداق شاهد از غیب رسید، این اسناد واقعیت بسیار مهمی را فاش می کند که این رژیم در عرض 32 سال خلاف آنها را تبلیغ می کند. یکی از این واقعیتها این است که در چهارمین ماه جنگ، یک افسر بلند پایه عراقی که طرف گفتگو با انگلیس ها برای خریدهای نظامی بوده است به طرف انگلیسی خود گفته است که ما در جنگ با ایران به هدفهای خودمان نرسیدیم و در واقع شکست خوردیم. همین سخن را ملک حسین هم به انگلیسی ها گفته است، بقول طرف انگلیسی، همین ملک حسین که از مشوقان حمله به ایران بوده و گمان می کرد که قوای ایران بسرعت تمام شکست خواهد خورد حال تصدیق می کند که صدام راه پس و پیش ندارد. به این ترتیب برخلاف دروغهای ننگینی که رژیم حاکم بر ایران طی این مدت دراز گفته بود، با اینکه ملاتاریا ارتش ایران را متلاشی کرده بود، فرماندهی آن جنگ و افسران با لیاقت وطن دوست توانستند قشون عراق را از رسیدن به هدفهایش باز بدارند و بنابر اسناد 4 ماه بعد از شروع جنگ ابتکار عملیات در دست ایران بوده است. پس من راست می گفتم که صدام و کسانی که او را به حمله به ایران برنگیخته بودند مانند شیخ نشینهای خلیج فارس و رژیم سعودی هیچ چاره دیگری جز تمکین به خواست ایران آنزمان نداشتند. باز من راست می گفتم که دو پیشنهاد که یکی از سوی هئیت عدم تعهد که ما آن را پسندیدم و خمینی هم پذیرفت و یکی از سوی کشورهای کنفرانس اسلامی، هر دو بسود ایران بود و یک پیروزی نظامی و سیاسی بشمار می رفت، افزون بر اینکه محرک های صدام حسین حاضر بودند که به ایران غرامت هم بپردازند. باز آن اسناد می گوید که بعد از کودتای سال 60 خیال آقای صدام راحت شد، دیگر حاضر نشد به آن شرایط تن بدهد، می بینید که خیانت خیلی آشکار انجام گرفته است، نه تنها کودتا بر ضد انقلاب ایران، بر ضد ایران، بر ضد تجربه مردمسالاری در ایران و بر ضد حقوق ملی مردم ایران انجام گرفت، بلکه انجام گرفت تا جنگ در سود امریکا و اسرائیل و انگلیس ادامه پیدا کند و سرانجام همانطور که دیدیم با شکست و بسر کشیدن جام زهر به پایان برسد. این مقدمه را برای این گفتم که هم مسئله مهم بود و هم ربط به سئوال شما داشت.

 

زمانی که عراق به ایران حمله کرد آقای خمینی و بسیاری از ناظران می گفتند جنگی رخ نخواهد داد. وقتی هم که من اصرار می کردم که قضیه جدی است، اینطور تبلیغ می کردند که من چون می خواهم پای آخوند از سربازخانه ها کنده بشود و بریده بشود و برای اینکه موقعیت خود را تثبیت بکنم، تبلیغ می کنم که عراق مصمم به حمله به ایران است! حالا هم عقل چه می گوید؟ عقل می گوید حمله به ایران بی معنی است. یعنی حمله هوایی به تاسیسات اتمی ایران به این معنی که این آقایان می گویند، بی معنی و خطرناک است، بنابراین عاقلانه نیست که انجام بگیرد. حالا چرا خطرناک است؟ غیر خطرهای اقتصادی که دارد و بهای نفت بالا برود و وضع منطقه به هم بریزد و .... حالا فرض کنیم که اینها بخواهند تاسیسات اتمی نزدیک قم را از بین ببرند. خود آقایان می گویند که این تاسیسات در دل کوه، در عمق نود متری زمین است. اسرائیلی ها وسیله و بمبی ندارند که تا آنجا بتواند نفوذ بکند و آن تاسیسات را از بین ببرد. وزارت دفاع امریکا اخیرا درز داده که بمب های جدیدی که ساخته شده، این امکان را دارند، در همان حال بعضی از نظامیان امریکائی می گویند که راه حلش فقط سلاح اتمی تاکتیکی است. شما تصور بکنید که به تاسیسات اتمی ایران بخواهند با سلاح اتمی تاکتیکی حمله بکنند چه پیامدهائی خواهد داشت؟ و چه جنایتی خواهد بود؟

آیا این حمله نظامی، رژیم را از بین خواهد برد؟ تا آنجائی که به حمله هوائی مربوط بشود نه، نخواهد برد، بر عکس توانایی سرکوب این رژیم را افزایش هم خواهد داد. هم اکنون فرستاده نیویورک تایمز از تهران می گوید مردمی که او دیده وحشت زده اند. البته مردم ایران این را نمی دانند که دور تا دور ایران، امریکا چهل و پنج پایگاه نظامی دارد، افزون بر این در دور تا دور ایران، موساد اسرائیل و سیا امریکا پایگاههای جاسوسی ایجاد کرده اند، پس مسئله به این سادگی نیست. حالا این مردمی که اینها را نمی دانند، آنچه که می دانند، اینستکه قیمت دلار دو برابر شده، ارزاق گران شده و بسیاری از ترس اینکه قحطی پیش بیاید برای خرید ارزاق هجوم برده اند. جالب است، که خود این رژیمی ها گفتند که ممکنه قحطی بشود، اما حالا می گویند که دشمن دارد تبلیغ می کند که در ایران ممکن است قحطی بشود. پس مردم ایران حالت وحشت زده دارند و سخت نگران جنگ هستند. خب حالا عقلی که ـ به این ترتیب توضیح دادیم ـ جنگ را نمی پسندد و نمی پذیرد، آیا جنگی رخ نخواهد داد؟

 

اول به این سئوال جواب بدهیم که چرا شایعه کرده اند که اسرائیل در بهار به ایران حمله خواهد کرد؟ یک تاریخدان و روزنامه نگار امریکائی به این سئوال جواب بسیار دقیق داده است. تا حالا خیال می کردند که این آقای نتانیاهو است که گفته، «تا اوباما زیر فشار است و چون سال انتخابات رئیس جمهوری است و جمهوری خواهان هم اوباما را متهم می کنند که شل و ول است و آقای رامنی کاندیدای حزب جمهوریخواه می گوید که اگر می خواهید ایران بمب اتم داشته باشد به اوباما رای بدهید و بطور کل فشار به اوباما بالا است »، اسرائیل از این موقعیت باید استفاده بکند که به ایران حمله بکند. به این علتها اسرائیل گمان می برد که اوباما نمی تواند مانع بشود، پس باید حمله کند. اما این تاریخدان محقق رفته و دقیق درآورده است که خیر، آقای نتانیاهو نبوده که این را طرح کرده است، حکومت آقای اوباما بوده که اینرا در دهانها انداخته است. اول خود آقای وزیر دفاع ایشان، پانه تا گفته که احتمال قوی می رود، اسرائیل قبل از پایان ژوئن به ایران حمله کند. بعد هم مقامات آمریکایی اظهار نگرانی کردند که اگر اینجور بشود و اگر اینجور نشود، آقای اوباما به آقای نتان یاهو گفت، چنان بکن و چنان نکن! نتیجه عمومی این صحبتها این شد که چنین خطری وجود دارد که اسرائیل قبل از آغاز تابستان به ایران حمله کند. خب آقای اوباما چرا اینکار را کرده است؟ او می گوید برای اینکه فشار به ایران را افزایش بدهد، یکی فشار تحریمها، که شش ماه دیگر به اجرا گذاشته می شود، یکی هم فشار خطر حمله زودرس اسرائیل، بلکه ایران بیاید پای میز مذاکره بنشیند و به یک توافق مطلوب آقای اوباما تن بدهد تا آقای اوباما بتواند هم به آقای نتانیاهو و هم به افکار عمومی امریکا بگوید که نیازی به جنگ نبود و من سیاست دقیقی داشتم و نتیجه هم گرفتم.

با اینحال همان محقق می گوید که از یک ماه پیش به این طرف اوباما سیاستش را تغییر داد و به نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل، توسط ستاد ارتش امریکا اخطار داد که هر گاه بدون موافقت آمریکا یعنی کاخ سفید به ایران حمله کنید خود به تنهایی باید آشی را که پخته اید بخورید. حالا می گویید چرا آقای اوباما دست به این تغییر در سیاست خودش زده است؟ می گوید بخاطر یک تناقض عمیقی که در سیاست حکومت او در مورد ایران وجود دارد. از طرفی فشار و جنگ یک مسئله خطرناکی است، ممکن است به جنگ سر باز کند. خب شما وقتی می گویید تحریم، تحریم، تحریم! سخت ترین تحریم را کردید و نتیجه نداد چه کار می کنید؟ بعد هم که گفتید جنگ هم گزینه روی میز است. برای اینکه شکست نخورید، بی اعتبار و بی آبرو نشوید، بساطت را جمع نکنید و از منطقه نروید، باید دست به جنگ بزنید، پس مسئله جدی است. از آن طرف اوباما فکر می کند که با توجه به گذشته، یعنی جنگ هشت ساله ایران و عراق که تا وقتی ایران پای دیوار قرار نگرفت، آقای خمینی جام زهر را سر نکشید، حالا هم باید ایران را پای دیوار گذاشت و این تحریم های اقتصادی دارند این بلا را سر ایران می آورند و سپس ایران پای میز مذاکره می نشیند و قضیه حل می شود. بنابراین از یک طرف با توجه به اینکه انتخابات امریکا هم در پیش است، آن سیاست را دنبال می کند، از این طرف به خود آمده دیده که بسیار خطرناک است و می تواند به جنگ بیانجامد. پس روی این خط آمده است که آقای نتان یاهو حمله نکن، از این طرف هم به ایران می گوید که بیا عاقل باش و با هم مذاکره کنیم و مسئله را حل کنیم. طبق خبرهایی که دیروز و امروز منتشر شده است، غربی ها می گویند که توافقی میان امریکا و ایران برای از سرگرفتن مذاکرات به عمل امده است، احتمال دارد که این مذاکرات شروع بشود. حالا باز ناکام بماند یا به نتیجه برسد این بحث مربوط به آینده است.

 

پس وضعیت از لحاظ جنگ این است که به شما عرض کردم، اما همزمان با این جنگ که تهدیدش هست و احتمال دارد همین تهدید واقعیت پیدا بکند، یک جنگ پوشیده هم درجریان است، ترورهایی که مامورین اسرائیل با کمک خائنین ایرانی نما انجام می دهند و ترورهائی که اخیرا به فاصله نیم ساعت در تفلیس، دهلی نو و تایلند انجام شده اند که کامیاب هم نبودند. حالا استراتفورد در باب این ترورها تحلیلی انتشار داده و می گوید، نمی شود گفت، که اینها به ایران ربط ندارد، چنانکه ترورهای دانشمندان، منفجر کردن پایگاه موشکی و حمله ویروس اینترنتی برای از بکارانداختن کامپیوترهای تاسیسات اتمی را نمی شود گفت که کار اسرائیل نیست، این کارها هم که در تایلند، دهلی نو و تفلیس انجام گرفته، را نمی شود گفت که کار ایران نیست اما این کارها به اصطلاح نشانه قوت ایران نیست، نشانه ناتوانی هم هست، برای اینکه هیچکدام را نتواسته است بطور موفقیت آمیز انجام بدهد. مگر اینکه بگوییم که ایران قصد نداشته که بطور موفقیت آمیز انجام بدهد، قصد یک اخطار را داشته که بگوید حواستان را جمع کنید که از این کارها ما هم می توانیم بکنیم. بنابر اطلاعاتی که از داخل به من رسیده، حضرات سازمان ترور را هم در منطقه و هم در اروپا فعال کرده اند. استراتفورد می گوید، که برگ قوی ایران همان تنگه هرمز است و منهای آن، از لحاظ تعادل قوا در این جنگ پوشیده، ایران زورش به سیا، موساد و سازمانهای اطلاعاتی غرب نمی چربد. اگر تنگه هرمز ببندند، با توجه به اینکه چهل درصد نفت دنیا از آن تنگه عبور می کند، بحران اقتصادی دنیا هم هست، قیمتهای نفت شعله ور می شود و کار اقتصاد دنیا را می سازند اما می دانیم که بستن تنگه هرمز کار خود ایران را هم می سازد. برای اینکه ایران درآمدی جز همان نفتی که از آن طریق صادر می کند بدست نمی آورد.

علاوه بر این مسئله سوریه هم هست، یکی دیگر از صحنه های این جنگ پوشیده، وضعیتی است که در سوریه مشاهده می کنید. اخیرا در نشریه ای که انتشار عمومی ندارد، آمده است که هدف اول این وضعیت در سوریه زدن ایران است و اگر ایران (چون الان رژیم اسد متکی به ایران است) بتواند آن رژیم راحفظ بکند، موقعیت قوی پیدا می کند، نتواند حفظ بکند، با توجه به اقتصادش و موقعیتش درمنطقه بیشتر از آنچه که فکرش بشود ضعیف می شود، آن وقت راحتتر می شود که خدمت این رژیم رسید. در آن صورت هدف تحریمهای اقتصادی و این جنگ پوشیده، نه چشم پوشیدن ایران از تولید بمب اتمی بلکه سرنگون کردن رژیم ایران است. خب می بینید که در منطقه ای زندگی می کنیم که رژیمی داریم که عملا کشور را نه در موقعیت جنگی بلکه درخود جنگ قرار داده است. یک دفعه هم عرض کردم تحریم اقتصادی که هستیم، گندم تا بندر می آید، نمی تواند پولش را بدهد برمی گردد، برنج می آید نمی تواند پولش بدهد برمی گردد، گوشت می آید نمی تواند پولش را بدهد برمی گردد، در جنگ پوشیده با صورتهای گوناگون که هستیم، در جنگ این رژیم با مردم ایران که هستیم، در همین موقعیت که داریم حرف می زنیم، این رژیم در آن راه پیمائی 22 بهمن، به لحاظ عدم شرکت وسیع مردم در آن راهپیمایی، یک مخالفت بسیار جدی از مردم ایران دریافت کرد، بطوریکه به جز خود آن رژیم که همیشه به خودش بارک الله می گوید، گزارشهائی که ما دریافت کردیم و گزارشهائی که روزنامه نگاران و خبرنگاران دادند، می گویند که از آنچه که در سال پیش بود، هم کمتر بوده است. حالا می خواهد انتخابات هم انجام بدهد، این هم یک جبهه جنگ است! یک انتخاباتی می خواهد انجام بدهد که آنهایی که زندانی هستند که زندانی هستند! آنهایی که نامزد شدند و باب طبع رژیم نبودند که حذف شدند. آنهایی که ماندند از همین الان بینشان دعواست، بین کسانی که طرفداران آقای مجتبی خامنه ای آنها را منحرفین می خوانند و می گویند سه گروه منحرف به نفع احمدی نژاد در انتخابات که آن هم جنگ پوشیده است، شرکت می کنند.

 

مردم چه می کنند؟ تا حالا که بی تفاوت هستند انگار که این مسئله اصلا به آنها مربوط نیست. خب، حالا این مسئله پیش می آید ما که داریم با شما و از طریق شما با شنودگان شما صحبت می کنیم، به این انتخابات چه بگوییم؟ چگونه برخورد بکنیم؟ خیلی روشن اینکه، در حد اینکه "حق چیست؟" و یک ملتی اگر بخواهد زنده بماند از حق خود نباید چشم بپوشد، ما می توانیم اظهار نظر کنیم، بقیه هم مربوط به خود آن مردم است. حق، حاکمیت است. هر ایرانی بعنوان شهرند و نه بعنوان رعیت مطیع! دارای حق برابر بر حاکمیت بر خود و کشور خویش است، انتخابات بکار بردن این حق است و یک وسیله است. یکی از وسائلی است که آن را برای اینکه حق حاکمیت را اعمال کنند بکار می برند. خب آیا مردم ایران از این حق برخوردار هستند؟ نه، نیستند. خودشان هم می دانند که نیستند. حتی اگر این نامزد شدن آزاد بود، تمام آن اسباب انتخابات آزاد هم فراهم بود، از اجتماعات آزاد، مطبوعات آزاد، بحثهای آزاد، همه اینها هم بر جا بود، مردم ایران از حق حاکمیت خود دراین رژیم برخوردار می شدند؟ نه! چرا؟ برای اینکه مجلس بی اختیار است، همان مجلسی است که محمدعلی شاه در آغاز مشروطه گفت، مجلس باشد، ولی در سیاست دخالت نکند، آنچه او آنروز گفت و نتوانست تحمیل بکند، حالا رژیم ولایت فقیه امروز به این ملت تحمیل کرده است. آخر یک ملتی چگونه می پذیرد؟ 107 سال پیش، حقی را گرفته و 107 سال بعد و بعد از دو جنبش بزرگ، این حق را از او پس گرفتند، باز هم می گویند بیا پای صندوقها! حداقل شخصیت ملی، حداقل دفاع از حق خود ایجاب می کند که پای صندوق نرود.

شما مردم ایران، اثر نرفتن تان به راهپیمایی سالگرد انقلاب را در ارزیابی و تخفیف دادن بحثهای مربوط به جنگ در غرب را نیستید که ببینید، اما واقعیت دارد. از من بشنوید، همین الان برایتان توضیح دادم چگونه اثر دارد. اگر دنیا بفهمد ما ملت زنده ای هستیم، سرحق خودمان ایستاده ایم، به خودش اجازه نمی دهد که برای اینکه، ایرانی ها را از این رژیم رها کند، بمب بر سر شماها بریزند، یا برای اینکه شما را از این رژیم راحت کند، یک تحریم اقتصادی خیلی شدید وضع بکند که از لحاظ خورد و خوابتان روز را بر شما شب تیره کند. پس در واقع این سئوال شما که آیا جنگ می شود یا نه؟ پاسخش این است: مردم ایران تصمیم می گیرند که جنگ نشود یا تصمیم نمی گیرند که جنگ نشود؟ اگر تصمیم بگیرند که جنگ نشود، این تهدیدها نمی تواند به جنگ بیانجامد، حتی این محاصره اقتصادی نمی تواند تا انجا برود که زندگی را بر شما مردم ایران سخت بکند. بقیه شما مردم ایران هستید، که می باید تصمیم بگیرید. تردید نکنید، همت بکنید، تصمیم بگیرید.

شاد و پیروز باشید


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter