برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
عصرجدید: سوالی که فکر تمام ایرانیها را گرفته است، خطر و تهدیدات جنگ است و بنظر می رسد که جدی است. ارزیابی شما چیست؟
بنی صدر: اگر به آنچه که در آمریکا و ایران در حال رخ دادن است و وضعیتی که در اسراییل وجود دارد و بحران اقتصادی که در غرب، اسراییل و ایران وجود دارد، توجه کنید، سوال شما، پاسخ روشنی پیدا می کند؛ در ماه نوامبر، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگذار خواهد شد. یکی از مسایل اصلی در رقابت میان آقای اوباما و رامنی مساله اقتصاد است و در خارج از آمریکا مساله ایران، مساله اول است. حکومت آقای نتانیاهو بخاطر درماندگی در اداره کشور می خواهد از بحران اتمی ایران حداکثر استفاده را بکند، بنابرین دستگاههای تبلیغاتی در آمریکا روزمره به این مساله می پردازند، نامزد حزب جمهوری خواه هم برای اینکه عقب نماند، بلکه جلو هم بزند، می گوید آقای نتانیاهو بزن که من پشت سر تو هستم، بطوری که در آمریکا، آقای روبرت پاری مقاله مفصلی با عنوان "اکتبرسورپرایز بر ضد اوباما" انتشار داده است. در سال 1980 در پاریس، میان فرستاده آقای خمینی و فرستادگان ریگان و بوش معامله ای انجام گرفت که نتیجه اش شکست آقای کارتر نماینده حزب دموکرات و پیروزی آقای ریگان نامزد حزب جمهوری خواه شد و ار آن به بعد هر چهار سال یکبار یکی از موضوعاتی که طرح می شود اکتبر سورپرایز است. اکنون روبرت پاری می نویسد که اسراییل می خواهد اکتبر سورپرایزی هم راه بیاندازد، یعنی در اواخر سپتامبر و یا اوائل اکتبر، در آستانه انتخابات به ایران حمله نظامی بکند. در این حالت اگر آقای اوباما به آقای نتانیاهو بگوید که آمریکا در حمایت از حمله نظامی شما تعهدی ندارد، با توجه به تبلیغاتی که از دوره آقای بوش تا امروز راجع به ساخت بمب اتم توسط ایران می شود و اینکه اگر ایران بمب بسازد، اسرائیل را از روی زمین برمیدارد و حرفهایی که آقایان خامنه ای و احمدی نژاد اخیرا درباره نابودی اسرائیل زده اند و اظهارات آقای رامنی مبنی بر اینکه اگر من بودم الان پشت اسرائیل را گرفته بودم و دنیا را از خطر بمب اتمی ایران آسوده میکردم؛ احتمال توفق آرای رامنی بر آرای اوباما زیاد می شود. اگر آقای اوباما فرصت را مغتنم بشمارد و بعد از حمله اسرائیل، از او حمایت کند، آقای رامنی شکست می خورد و اوباما دوباره رئیس جمهور می شود ولی مردم ایران بهای آنرا می پردازند.
با این توضیحات آیا آقای نتانیاهو در موقعیتی هست که دست به جنگ بزند؟ شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل میگوید ما به تنهایی نمیتوانیم اینکار را بکنیم، بعضی هم برآورد کردهاند که اقل هزینه ای که این جنگ بر دوش اسرائیل می گذارد، ۴۲ میلیارد دلار خواهد شد، پس در واقع آقای نتانیاهو قصد جنگیدن ندارد، قصد استفاده از موقعیت برای گرفتن تضمین از آقای اوباما را دارد. نیازی به گرفتن تضمین از آقای رامنی نیست، چون او به اسرائیل رفت و گفت که اگر بزنی، پشت تو هستم. آنطور که مطبوعات گفته اند آقای نتایاهو از آقای اوباما این تضمین را می خواهد بگیرد که اگر گفتگوهای دیپلماتیک نتیجه نداد آمریکا دست به جنگ خواهد زد، اما از دید من قضیه بیش از این حد است! اصل ماجرا اینست که اسرائیلی که غرب آنرا ساخته است، حالا میگوید که سیاست غرب در منطقه را من باید تعین بکنم، زمانی که من زائده، سربازخانه، لشگر و قشون شما بودم که هر وقت لازم بود به جان کشورهای عرب بیافتام تا آنها را سر جایشان بنشانم سر آمده است! دلیل و منطق من بر این ادعا اینستکه انحطاط آمریکا بعنوان تنها ابرقدرت روی زمین بجایی رسیده است که در امری تازه نامزد ریاست جمهوری آمریکا به اسرائیل می رود و در آنجا میگوید اگر من رئیس جمهور باشم، در صورتی که اسرائیل تصمیم به جنگ با ایران بگیرد، از این تصمیم حمایت میکنم، این حرف یعنی ابتکار عمل در دست اسرائیل است. رقیبش هم نمیگوید که آقای محترم شما از آمریکای ابر قدرت دیگر چه گذاشته اید؟ آمدیم و آقای نتانیاهو هر روز خواست یک بازی دربیاورد، یعنی چه که هر چه آقای نتانیاهو کرد ما از او حمایت می کنیم؟
ببینیم در ایران چه خبر است؛ درون رژیم که بهم ریخته است، تا جاییکه متن نامه سه وزیر و یک رئيس سابق سازمان برنامه و بودجه به آقای خامنه ای مبنی براینکه آقای احمدی نژاد را مصلوب الاختیار بکنید، منتشر شد که آقای محسن رضایی وجود آنرا تائید کرد. اخیراً هم هیات دولت نزد خامنه ای رفته است و خامنه ای گفت که شما تا آخر هستید و کارتان را بکنید، به اصطلاح به آنها اطمینان خاطر داد. امر مهمتر اینکه؛ وقتی ما که انقلاب کردیم، دنیای غرب مثلاً رئیس جمهور کشوری میخواست اعتباری به خودش بدهد باید یک جوری میگفت که با ایران ارتباط خوبی داریم. از درون بود که در بیرون هزینه میکردیم، اعتبار انقلاب ایران بود که سبب شد، وقتی من آقای فریدون صراف را به جلسه اوپک فرستادم و گفتم که شما میروید و میگوید که هزینه برق اتمی این مقدار است، دلیلی ندارد که قیمت نفت کمتر از این مقدار باشد، انقلاب ایران میگوید بهای هر بشکه نفت ۳۴ دلار است، کسی در آنجا جرأت نکرد، نه بگوید، تصویب کردند و قیمت هر بشکه نفت ۳۴ دلار شد، ضربه نفتی قیمت هر بشکه نفت را از ۱۲ دلار به ۳۴ دلار رساند. یا مثلاً کشورهای اروپایی دائم روشی را اتخاذ میکردند که بگویند که دولت انقلاب به آنها حسن نظر دارد و اکنون درست ۱۸۰ درجه وارونه شده است، منظره ای که رژیم برای اجلاس غیر متعهدها در تهران ساخته است را ببینید، پنج روز تعطیل! و در تهران پرنده نباید پر بزند. شما ایرانیان! این فرصت تاریخی را نمیتوانید مغتنم بشمارید و به دنیا بگویید که این کشور مال شما است و این رژیم را نمی خواهید؟
درباره دو مورد که هر دویشان به لحاظ انسانی شرمآور است، غیر از اینکه تحمل کردنی هم نیست، سخن می گویم؛ یک مورد آقای امیر انتظام است که الان در بیمارستان بستری است، به دلیل اینکه این رژیم او را ظالمانه گرفته، محکوم کرده و با او در زندان رفتاری کرده استکه در این سن و سال به این حال و روز در آمده است. مورد دیگر، آقای موسوی است که نخست وزیر و نامزد ریاست جمهوری در همین رژیم بوده است که او را به بیمارستان بردند برای اینکه رگهای قلبش گرفته بوده است، برادر ایشان هم میگوید: "اموری هست که نمیتوانیم بگوییم"! آخر در این کشور هیچ حقی برای هیچ انسانی نیست!؟ شما ایرانیان! نباید این فرصت را مغتنم بشمارید و به دنیا بگوید که چرا وضع اداره کشور بدینصورت است؟
این همه سروصدا و تعطیل کردن و ... برای اینستکه رژیم میخواهد بیرون را در درون خرج کند، درست عکس اول انقلاب شده است. رژیم آنقدر بیاعتبار شده است که حالا میخواهد از جلسه غیرمتعهدها اعتبار کسب کند، بدینصورت که به شما مردم ایران بگوید که اینکه می گفتند من منزوی شدم، دروغ است، بفرمایید این همه کشور به ایران آمدهاند، به طرف غربی هم همین را می خواهد بگوید، حال اینکه غرب آنجور که آقای خامنه ای فکر میکند ابله نیست، چون می داند که حضور غیر متعهدها بلحاظ این ادا و اطواری که از خودت در میآوری(تعطیل کردن تهران و ....)، یعنی اینکه شما منزوی هستید! این همه اجلاس در دنیا میشود کدامشان این ادا و اطوارها را درآورده است؟ نکته اساسیتر اینستکه آنها از موضع متوفق در تهران حاضر میشوند، شما نیستید که اعتبار دارید تا به آنها اعتبار بدهید بلکه میخواهید از آنها اعتبار بگیرید به همین دلیل است که شما بدبخت و منزوی هستید. آنها هم اینرا می فهمند، میآیند، میخورند و می خوابند و آنچه را هم که بخواهند، تصویب میکنند و می روند.
اینکه جنگ میکنیم و جنگ میکنیم و .... مثل قضیه جنگ ایران و عراق است. در اسنادی که ویکیلیکس منتشر کرده است، یک سند میگوید که آقای خامنه ای بر این نظر است که هیچکس به ایران حمله نمی کند، اتفاقاً آقای خمینی هم در مورد حمله عراق همین حرف را میزد و حمله هم شد. وقتی دینامیک رابطه ای این شد که ابتدا مذاکره، نتیجه نداد، تحریم، نتیجه نداد یا باید آقای خامنه ای جام زهر را سر بکشد و سازش کند در غیر اینصورت دیر یا زود ممکن است که جنگ هم بشود. وقتی ملتی حاضر نیست در مورد سرنوشت خودش تصمیم بگیرد و لاقید است، اختیارش تا اینحد بدست قدرت خارجی افتاد، اجلاس تهران، نمایشگاهی است برای اینکه شما ببینید که اختیارتان چقدر به دست قدرت خارجی افتاده است، شهر شما باید پنج روز تعطیل باشد تا غیرمتعهدهایی که علت وجودی خود را از دست دادهاند بیایند جلسه بکنند. مردم ایران! نمیبینید که به حساب نیستید؟ می توانید بیرون بیایید و بگویید من به حسابم.
حال به اسرائیل بپردازیم؛ در این کشور حکومت راست افراطی بر سرکار است که امور کشور را نتوانسته است خوب تصدی بکند، خصوصا از لحاظ اقتصادی. خودکشی زیاد شده است، اعتراضات به وضعیت اقتصادی روزمره است، مسأله فلسطین را هم نتوانسته است حل کند. رقیبش موفاز که بشرط حل مساله فلسطین با او ائتلاف کرد و معاونش شد، گفته است که مسأله ما ایران نیست بلکه فلسطین است و اگر نتوانیم آنرا حل کنیم آینده ما نامعلوم است. نتانیاهو هم حاضر به تن دادن به راه حل برای حل مساله فلسطین نیست، برای اینکه اگر تن بدهد، به او میگویند که شما برای این رای آوردی که میگفتی که با مساله فلسطین با زور برخورد خواهم کرد، حالا که به سراغ راه حل رفتی، پس دروغ میگفتی و در اینصورت نتانیاهو باید برود و جایش را به کسی بدهد که مسأله را میتواند حل بکند و او نمیخواهد جایش را به دیگری بدهد، پس بر طبل جنگ با ایران می زند چون چیز دیگری در چنته ندارد. روزنامه هارتز، قبلا خطاب به نخست وزیر قبلی اسرائیل نوشته بود که خدا را شکر کن که یک احمدی نژاد داری اگر احمدی نژاد را نداشتی، چی داشتی؟ فکر و برنامه که نداری، فقط تویی و اینکه احمدی نژاد گفته است که اسرائیل از صفحه تاریخ باید حذف بشود. حالا این داشته به آقای نتانیاهو به ارث رسیده است، او اگر خامنه ای و احمدی نژاد را نداشته باشد چه دارد؟ چه بگوید؟ شب و روز نتانیاهو شده جنگ، جنگ، جنگ. فرض کنیم که شما ایرانیان خامنه ای و احمدی نژاد را مرخص می کنید و حاکم سرنوشت خودتان می شوید، نتانیاهوی بیچاره اولین بازنده است و در انتخابات شکست می خورد. نتانیاهو از برکت وجود خامنه ای و احمدی نژاد است که دارد نان میخورد، اینها علت وجودی یکدیگرند.
دقت کنید که رژیم جمهوری اسلامی در هر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جانب نامزد حزب جمهوریخواه را داشته است، هر چقدر این نامزد برای جنگ و جنایت آمادهتر، حمایت رژیم از او بیشتر. (رژیم)از بوش پدر حمایت کرد، آقای ریگان که ریاست جمهوری خود را از اکتبرسورپرایز بدست اورد، از بوش پسر در برابر الگور حمایت کرد، حالا هم این فرمایشاتی که خامنه ای و احمدی نژاد میکنند که به اصطلاح هیزم گذاشتن به تنور جنگ است، مستقیما به سود نامزد حزب جمهوریخواه است که خیلی تندروتر از جرج بوش(پسر) است و می گوید جنگ را باید خیلی وسیعتر کرد و با دنیای اسلام باید جنگ عمومی راه انداخت. حالا شما از خودتان بپرسید که آقای رژیم اسلامی مگر تو مرض داری که برای جنگ با دنیای اسلام توجیه بتراشی؟ شما علت وجودی یکدیگر هستید. پس دلیل جو "جنگ، جنگ، جنگ" این سه تا عامل است: وضعیت در ایران، انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و وضعیت در اسرائیل. این رابطه را جز یک ملت آگاه به حقوق و توانایی های خویش که برخیزد و بگوید که من حاکم سرنوشت خویش هستم، نمیتواند برهم بزند، یا شما اینکار را میکنید و در اینصورت کشور مال خودتان است، جنگی هم نیست، تحریمها را هم ناگزیرند بردارند، میتوانید راحت زندگی کنید و راه رشد در پیش بگیرید، یا اینکار را نمی کنید و بخشی از افسران سپاه پاسدار که نگران بودند و به آقای خامنه ای رجوع کردند، به جنگ بازان و رانت خواران تسلیم میشوند، آنوقت دیگر باید منتظر باشید که هر ناممکنی، ممکن خواهد شود چون وقتی خلاء است، خلاء را زور پر میکند که یک شکل آن جنگ است، پس شما مردم ایران تکانی به خود بدهید.
روز بر شما و شنوندگان شما خوش
گفتگو با رادیو عصرجدید در 3 شهریور 1391