نوشتار

بنی صدر: تحریم های غرب مانع جنبش مردم ایران می شوند، اما آنرا ناممکن نمی کنند!

 

رادیو عصر جدید: شما تحریمهای وضع شده از سوی غرب ضد ایران را ضدجنبش خوانده اید، بعلاوه تدابیری که فقط به رژیم آسیب می رسانند را نیز پیشنهاد کرده اید، آیا تحریمهای کنونی می توانند مانع جنبش مردم ایران شوند، همانطور که در عراق شاهدش بودیم؟ اگر پاسخ مثبت است کسانی که مانند شما خواستار جنبش عمومی هستید چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟

بنی صدر: در پاسخ به این سئوال، چند امر مهم را باید در نظر گرفت:

- امر اول: امر مهم اینستکه تحریمها وقتی به این وسعت انجام می گیرند جنگ اقتصادی هستند و اگر تحریم کنندگان به هدفی که می خواهند نرسند، پیامدش جنگ است. هر چند که جنگ بصورت پنهان و گاها اشکار جریان دارد، الان ما جنگ سایبری را می بینیم، مثلا در تاسیسات نفت عربستان، 30000 کامپیوتر شرکت آرامگو آسیب دیده است و همینطور گفته می شود که بزرگترین خرابکاری در تاسیسات گاز قطر انجام شده است، امروز انفجار در سیستان و بلوچستان، انفجار در بیروت و جنگ سوریه بعنوان جنگی آشکار پیش چشمان ماست پس جنگ جریان دارد، بنابراین مردم ایران باید توجه کنند که تحریمها یا باید به تن دادن رژیم به مصالحه بیانجامند، یا به جنگ، یعنی جنگهایی که می بینیم وسعت پیدا کند و به جنگ تمام عیار تبدیل شود.

- امر دوم: در مجموع تاکنون دو گونه تحریم تجربه شده اند: یکی در آفریقای جنوبی و برمه، دیگری در عراق و ایران. تحریمها در عراق موجب سقوط رژیم صدام نشد، جامعه عراقی را هم از جنبش بازداشت و کار را هم به جنگ کشاند، آن تحریمها از نوع تحریمهایی بود که اکنون ایران را قربانی خود کرده است. تحریمهای برمه و آفریقای جنوبی از نوع دیگر است، تحریمهایی نبودند که قربانی مستقیم آنها مثلا در آفریقای جنوبی جامعه سیاهان و در برمه مردم عادی برمه باشند، تحریمها بیشتر از نوعی بودند که رژیمهای آفریقای جنوبی و رژیم نظامی برمه را تحت فشار قرار می دادند پس تحریم هایی که ایران را کرده اند از نوع آن دو تحریم نیست، وضعیت ایران هم مانند آن دو جامعه آنزمان نیست.

- امر سوم: 25 تدبیر پیشنهاد کردم برای اینکه رژیم در تنگنا قرار بگیرد اما به مردم ایران و اقتصاد مربوط به زندگی روزمره ی آنها صدمه وارد نکند، در مطبوعات آمریکا و اروپا نیز این تدابیر پیشنهادی را انتشار داده ام. در تحریم هایی که کرده اند یک چند از این تدبیرها را به کار گرفته اند اما عمده ی تحریمها متوجه مردم ایران و تحت فشار قراردادن زندگی و معیشت روزانه شان است، مثل تحریم خرید نفت، تحریم بانک مرکزی، تحریم معامله با بانکهای ایرانی توسط اروپا و تحریم معاملات فراورده های صنعتی با ایران و ..... البته می گویند مواد غذایی و دارویی را تحریم نکرده ایم، اما در عمل بخاطر مشکلاتی که از لحاظ ارز و معاملات بانکی وجود دارد، واردات مواد غذایی و دارویی نیز به نحوی از این تحریم ها صدمه می بینند.

- امر چهارم: آقای کسینجر وزیر امور خارجه ی آمریکا در حکومت آقای نیکسون در 27 نوامبر 2011 با نشریه "دیلی اسکیپ" مصاحبه ای انجام داده است و تصورات خودش را بیان کرد، و از اصلی سخن گفت که دو بخش دارد: "هر کس نفت و گاز دنیا را کنترل می کند ملتهای دنیا را کنترل می کند" و "هر کس مواد غذایی دنیا را کنترل می کند ملتهای دنیا را کنترل می کند". حالا ما کشوری داریم که کنترل نفت به لحاظ تحریم ها از دست ایران خارج شده، یعنی به نقطه ی مقابل وضعیتی که در بهار انقلاب ایران داشتیم، رسیدیم، در آن موقع کنترل نفت را از دست غرب به در آوردیم و قیمت آن در یک ضربه ی نفتی(به قول غرب) از 12 دلار به 34 دلار در هر بشکه رساندیم. بخش مهمی از مواد غذایی هم از خارج وارد می شود، پس اسباب مقاومت در برابر این تحریمها وجود ندارد به خصوص که این رژیم برای اینکه بر این کشور حاکم شود مبنا را بر فقر جامعه گذاشته است، نتیجه این  که تمام عوامل مقاومت یک اقتصاد را در برابر تحریم از بین برده است. اقتصاد مصرف محور شده که به واردات متکی است، واردات ارز می خواهد، ارز فعلا کمیاب شده است، در نتیجه این اقتصاد در برابر فشار تحریمها دوام نمی آورد مگر به گسترش باز هم بیشتر فقر.

اینکه من گفته ام که اینگونه تحریم ها فقر عمومی به بار می آورند و مانع از جنبش همگانی می شوند هم به لحاظ تجربه(مثلا تجربه عراق) سخن صحیحی است، هم به لحاظ واقعیتها سخن صحیحی است. سوال اینستکه در برابر این وضعیت که تحریمها در واقع مثل نوعی همکاری با رژیم برای نجاتش از تنگنا و فراهم آوردن امکان ادامه حیاتش است و اثر مستقیمش فقر عمومی است که آدمی نمی داند فردایش چه خواهد شد، محلی برای شرکت در جنبش همگانی نمی گذارد چه باید کرد؟

برای اینکه به این سوال پاسخ دهیم، به امرهایی که توضیح دادم باید توجه کنیم؛ امر اول این بود که اینگونه تحریم ها بدون دنباله نیستند یا مصالحه است یا تشدید، تشدید تحریمها بعلاوه ی جنگ. پس وضعیت یک بن بست است، رژیم کنونی نمی تواند از این بن بست خارج شود مگر به مصالحه یا تن دادن به وسعت و شدت تحریم ها و جنگ. در چنین وضعیتی تمایل عادی و زمینه ی جنبش در جامعه وجود ندارد مثلا این قضیه بازار که شد که بعد هم گفتند خودجوش نبوده و سازمان یافته بوده است، فرض هم بکنیم که خودجوش بوده باشد، بخش کوچکی از جامعه را به حرکت در آورد، دلیل مهمش اینستکه جامعه ی بزرگ نگران سرنوشت خویش است و می گوید فرضا که جنبش همگانی کردیم با این وضعیتی که ایران دارد بعد از آن چه پیش می آید؟ حال اینکه اگر تحریم ها فقط متوجه رژیم می شد، جامعه متوجه می شد که از بیرون خطری تهدیدش نمی کند، بلکه محیط بین المللی مساعد اینستکه جامعه برای ایجاد تغییر جنبش کند، آنگاه جنبش می کرد. بنابرین چون بنظر می رسد که بن بست دو جانبه وجود دارد، از طرفی تحریمها مانع جنبش هستند، از طرف دیگر این تحریمها باید به مصالحه یا جنگ بیانجامند، فرجام روشنی برای مردم ایران نیست چون در مصالحه و بدتر از آن در تشدید تحریمها و جنگ، زیان دهنده ی اول مردم ایرانند. اما اگر از بیم اینکه گرفتار بدتر بشوند یا وضعیتی که قابل پیشبینی نیست، جنبش هم نکنند، خود را به تقدیر قدرتهای خارجی که این تحریم ها را وضع کرده اند، سپردند.

آیا واقعا هیچ راه حلی وجود ندارد؟ اینجا لازم است امر مهمی را به هموطنان عزیز خاطر نشان کنم و آن اینکه همواره یادآور می شوم که هر ملتی حسنها و عیبهایی دارد، ما ایرانی ها هم عیب هایی داریم، بدترینش اینستکه کار را انجام نمی دهیم مگر در آخرین فرصت، گاهی هم آخرین فرصت را هم از دست می دهیم و وقتی کار از کار گذشت، می آییم می پرسیم چه باید کرد!؟ این امر را چند سال هست که خاطر نشان می کنم که اگر جنبش نکردید خلاء ایجاد می شود، خلاء را هم قدرت خارجی پر می کند، قدرت خارجی هم به این ترتیب که توضیح دادم، پر می کند. حالا گذاشتید رسیده به این وضعیت، می پرسید چه باید کرد؟! انصافا خود این سوال در همچنین موقعیتی نمی گوید که شما مردم فرصت بسیار زیادی را که داشتید سوزاندید و حالا در تنگنا می گویید که چه باید کرد؟ اول به شما می گویم که اگر هر لحظه را از دست بدهید، زمانی می رسد که امکان پرسیدن "چه باید کرد؟" را هم از دست می دهید. با این حال نمی توان گفت که راه حل وجود ندارد. درباره راه حل:

- کار اول: شما ایرانی ها می باید برای استقلال ارزش اول قایل شوید بنابراین از هم اکنون به این وابسته ها به قدرتهای خارجی که بخاطر تحریم جشن می گیرند و با طبل و دهل به پیشواز جنگ می روند، بگویید هر چه پیش آید شما جایی در این جامعه نخواهید داشت! عراقی ها بعد از سقوط صدام به آنهایی که آتش بیار تحریم و جنگ شدند، همین درس را دادند اما شما زودتر این درس را بدهید، به لحاظ اینکه آن قدرتهای خارجی وقتی پای اینگونه تحریمها و تدارک جنگ می روند طبیعتا به این فکر می کنند که چه چیز را جای چه چیزی بگذارند. اگر شما نگویید که به استقلال بها می دهید و بدیل این رژیم را خود دارید، آنها برای شما بدیل می سازند و حاکم می کنند بلکه بدیل را برای توجیه جنگ با ایران وسیله می کنند، همانطور که برای عراق و افغانستان کردند. اول یک چیزی ساختند، گفتند این آلترناتیو است، بعد گفتند که ما می خواهیم طالبان را برداریم جایش دموکراسی بسازیم، دموکراسی هم یعنی این آقایان! حالا هم می بینید که مردم عراق و افغانستان در چه حال و روزی هستند.

- کار دوم: جامعه ی ایرانی فراوان دانشجو، دانش آموز، اساتید دانشگاهی، معلم دبیرستان و دبستان دارد که نیروی محرکه عظیمی در جامعه ی امروز ایران هستند و زمان آنکه بتوانند به خود بگویند که وظیفه ی ما اینستکه برویم کلاس درس بدهیم، خفقان است و کذا... گذشته است، الان پای بود و نبود ایران در میان است پس آنها عامل ذهنی را می باید آنقدر توانمند کنند که جای عامل عینی که تحریمها و اثری که بر جامعه دارد، را پر کند بطوری که جامعه روی خط جنبش برود. امیدوارم آنهایی که از این اقشار صدای مرا می شنوند به آنهایی که نمی شنوند برسانند؛ یک مواقعی هست که ترس قابل توجیه است ولی با وضعیتی که پیش آمده که خود آقای خامنه ای مثل هیتلر با اینکه می داند که جنگ به کجا می انجامد، می گوید که تحریمها غیر انسانی و اعلان جنگ است! آقای خامنه ای! شما هیچ وسیله ای برای اینکه این جنگ را ببرید ندارید! وقتی تحریم می کنند و خود شما تصدیق می کنید که غیر انسانی و اعلان جنگ است، تصدیق می کنید که طرف مقابل توانا و شما ناتوانی! حواست نبود وقتی که این حرف را زدی، به ناتوانی اعتراف می کنی و پذیرفتی که عاقبت این زورآزمایی شکست است!؟ چون ناتوانی، اختیار فرجام کار دست شما نیست، حتی اگر بخواهی جام زهر سر بکشی باز هم چند و چونش را آن طرف که قدرت دستش هست باید مشخص کند. متاسفانه شما همه ی فرصت ها را از دست دادی و حالا عین قضیه جنگ 8 ساله به جایی رسیدی که آنها باید قطعنامه بنویسند، شما باید بپذیری!

در همچنین موقعیتی شما درس خوانده های ایران، شما روحانیان ایران، شما انسانهایی که در این وطن زندگی می کنید باید وارد عمل شوید. می توانید وارد عمل شوید هم از جهت اینکه عامل عینی(اثر مستقیم تحریم بر زندگی مردم) را با عامل ذهنی(به یاد آوردن توانایی مردم برای اینکه بعنوان عامل تغییر وارد عمل شوند و ناممکن "در شرایط تحریم سخت جنبش ممکن نیست" را ممکن کنند) جایگزین کنید و عامل ذهنی را که "نجات ایران از تنگنای مرگ و ویرانی عمومی" است، به جامعه ایرانی باز بگویید. وقت اینکه خود را سانسور بکنید نیست، وقت اینستکه همه وسیله ارتباط جمعی ای که در اصل خود انسان است، بشوید. مگر فراموش کرده اید که ما ایرانیها رادیو بازار داشتیم و آنچه که وجدان همگانی را غنی و جامعه را به توانایی می رساند که دستور به جنبش همگانی بدهد، را از طریق دهان به گوش در سرتاسر جامعه پخش می کردیم؟ در این موقعیت تنگ، آنچه که تعیین کننده است همین است. ذهنیت ما ایرانی ها این شده که وسایل ارتباط جمعی فقط شامل رادیو، تلوزیون، روزنامه ها، منبر و ... می شود که آنهم در انحصار رژیم است پس ما هیچ وسیله ای نداریم! بلعکس هر ایرانی یک وسیله ارتباط جمعی است. در اصل در یک جامعه آزاد و دموکراسی شورایی وقتی بخواهیم اصلا سانسور نباشد، راه حل اینستکه هر انسانی خود را ار حق اطلاع گرفتن و اطلاع دادن برخوردار نموده، وسیله ارتباط جمعی شود و جریان اطلاعات و اندیشه ها را در سطح جامعه برقرار کند. چنین کاری اصلا قابل مهار، سانسور و سرکوب نیست اما نیاز به مشارکت همه دارد. هرگاه شما دانشجویان، دانشگاهیان، معلمان و انسانهایی که در جامعه ایرانی هستید و از وضعیتی که جامعه ایران دارد آگاه می شوید، این نقش را به خود دهید، چند کار کرده اید:

- وجدان همگانی را غنی کرده اید و جامعه را از آن حالت انفعال بیرون آورده اید و به حالت فعال رسانده اید.

- بر رژیم تاثیر مستقیم می گذارید تا به این عنوان که تحریمها امکان رانتخواری را برای رانتخواران به حداکثر می رساند و همچنین امکان جنبش همگانی را به حداقل می رساند، نتواند به شما بگوید صبر کنید ببینیم چه می شود، مجبورشان می کنید که از بازی با سرنوشت مردم ایران و بحران را وسیله ادامه حیات خود قرار دادن دست بردارند.

- سر انجام اختیار کشور دست خودتان می آید و می توانید این تحول را بدون خشونت به انجام برسانید.

 

این کار شدنی است و یکی از دلایل شدنی بودن آن انقلابی است که شما در سال 1357 انجام دادید چون آن هم به این طریق انجام گرفت، تازه به این وسعت هم نبود، تعداد دانشجو و دانشگاه هم به این اندازه نبود، جامعه هم به این بزرگی نبود. پس اگر شما برای کاری که عرض کردم، بربخیزید، تردید نکنید که نتیجه حاصل خواهد شد، هم از لحاظ اینکه محور فعالیت ها در خود ایران می شود، بنابرین روشن است که اگر تحولی انجام بگیرد کسانی جای اینها(رژیم) را می گیرند که شما مردم می خواهید و ترجمان استقلال و آزادی هستند.

برخی از وسابل ارتباط جمعی که در بیرون کشور هستند، برنامه هایی ترتیب می دهند که مثلا اثرات تحریمها را بررسی کنند، کسانی را هم دعوت می کنند که بحثها را بگونه ای هدایت می کنند که دلخواه غرب باشد. نتیجه این بحثها اینستکه به مردمی که اینها را می شنوند، بگویند که تکان نخورید، بی فایده است، هیچ کاری از دست شما مردم ساخته نیست، دیر یا زود باید چیزی که ارباب می گوید بشود. اگر وسایل ارتباط جمعی واقعیت را به مردم ایران بگویند و این تبلیغات را خنثی کنند، جامعه امکان جنبش همگانی را بدست می آورد. درست است که گفته ام: "این تحریم ها مانع جنبش می شود"، اما نگفته ام: "چون تحریم می شود پس جنبش ناممکن است"، کار مشکلتر است اما شدنی است.

- کار سوم؛ که می شود پیشنهاد کرد و یکی از عملی ترین روشها است، اینستکه در ایران هر آدمی با کسی که به او اطمینان کامل دارد، یک هسته کوچک دو نفری تشکیل دهد و هر کدام از آنها با یک نفر دیگر .... و بدین گونه می بینید که این کار می تواند در سطح شهرها یک شبکه گسترده بوجود بیاورد که قابل مهار توسط دستگاههای اطلاعاتی و سرکوب رژیم نیستند و می توانند نقش بر انگیزنده و نیروی محرکه را بازی کنند.

ملتی که می خواهد زندگی بکند خود را به یاس مطلق و حتی یاس نسبی هم نمی سپارد، در یاس راه حل وجود ندارد بلکه خود را به امید می سپارد، امید به اینکه اگر عمل بکنم نتیجه می گیرم.

شاد و پیروز باشید.

گفتگو با رادیو عصرجدید در 27 مهر 1391


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter