صوتی

بنی صدر: خامنه ای همان تحقیرهایی که از جانب خمینی، می شد، را بر احمدی نژاد روا می دارد!

 

 

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

عصر جدید: همانطور که مستحضرید در پی اظهارات تند آقای خامنه ای و استفاده از لغت خیانت درباره

مخفی نگه نداشتن اختلافات از یکسو و اختلاف وی با احمدی نژاد از سوی دیگر احمدی نژاد را بر آن داشته است، طی نامه ای این مطلب که رهبری با مخدوش نمودن وظایف ریاست جمهور مخالف است را به رهبر گوشزد نماید و در واقع نزاع نهاد ریاست جمهوری از یکسو و نهاد ولایت فقیه از سوی دیگر اوج تازه ای گرفته است، حال سوال اینستکه آیا این نظام به خاکریز آخر رسیده است؟

بنی صدر: در هفته گذشته صحبت شد که وقتی اختلافات به این شدت مثل آتشفشان فوران می کند، اولا حاکی از بی کفایتی خامنه ای است و چه بسا که خود او باعث این دعواها است. ایشان به این قضایا واکنش نشان داده است و خطاب به سران سه قوه گفته است که اگر سران این سه قوه تا انتخابات ریاست جمهوری، اختلافات خود را بروز دهند خیانت به نظام محسوب خواهد شد. حال اگر در خود این جمله تامل کنید، خواهید دید، آن چیزی که از دید آقای خامنه ای اهمیت دارد خود اختلاف نیست، بلکه اظهار این اختلاف است در صورتی که اگر این آدم مسئولیت شناس، دانا و با کفایت بود، می دانست که پوشاندن اختلاف خیانت به مردم ایران است، برای اینکه وقتی در دولتی، سه قوه در برابر هم قرار می گیرند، این دولت فلج است و زیانش به کشور می رسد پس براوست که این اختلاف را ریشه یابی و رفع کند، در صورتی که می بینیم ایشان اصراری بر اینکه اختلاف رفع بشود ندارد، برای اینکه ایشان وجود اختلاف را برای خود بعنوان رهبر دارای ولایت مطلقه بی کفایت مفید می بیند. از سوی دیگر می بینید که آقای احمدی نژاد سنجش افکار می کند و بر طبق آن، اگر ایرانی ها بخواهند در انتخابات ریاست جمهوری آینده رای بدهند، آقای مشائی رئیس جمهور خواهد شد، در واقع آقای احمدی نژاد نامزد خود را معرفی کرده است ولی دستگاه آقای خامنه ای نامزد خود را معرفی نکرده است چون اختلافات، حتی در دستگاه خود آقای خامنه ای حل نشده است تا بتوانند بگویند، فلان نامزدها، انتخابی دستگاه آقای خامنه ای هستند.

نامه آقای احمدی نژاد به خامنه ای از رای مردم و اهمیت مردم در اداره امور کشور صحبت می کند، آیا خود این شخص نمی داند که با تقلب رئیس جمهور شده است؟ به خوبی می داند ولی الان در این موقعیت از خامنه ای طلبکار شده است. اخلاقا می شود گفت که احمدی نژاد کار مذمومی می کند چون هرچه دارد از خامنه ای دارد، در صورتی که آقای خامنه ای هم حداقل اخلاق را رعایت می کرد و با او مثل پیشخدمت رفتار نمی کرد و احمدی نژاد با قهری که سابق کرد گفت که شما اجازه نمی دهی که من کارم را انجام بدهم. اگر خامنه ای حداقل کفایت و عقل را می داشت، اجازه می داد احمدی نژادی که خودش با رسوایی بر سر کار آورده است، کارش را بکند، یا از روز اول با او برنامه ای می ریخت که تصدی اقتصاد، بحران اتمی، سیاست داخلی و خارجی چگونه انجام شود، نه اینکه احمدی نژاد مشغول کار شود و عده ای همکار معین کند، خامنه ای در انتخابات همکاران دخالت کند، بعد هم که احمدی نژاد یکی را می خواهد تغییر بدهد، حکم حکومتی صادر کند که تو غلط کردی! و کار تخریب این رئیس جمهور دست نشانده را به جایی برسانی که هیچ حدی نمی شناسد! تخریب بیشتر از این نمی شود که بگویی: رئیس جمهور حق بازدید از زندانها را ندارد! مردم دنیا خواهند گفت که این چگونه کشوری است که رئیس جمهور حق بازدید از زندانها را ندارد! تحقیرات تنها اینها نیست، همان تحقیراتی که آقای خمینی، خامنه ای را می کرد، خامنه ای با احمدی نژاد انجام می دهد چه در قلمرو سیاست خارجی و چه در اقتصاد که قاعدتا رئیس جمهور باید آن را تصدی بکند.

آقای احمدی نژاد در نامه اخیر، مردم را به رخ رهبری می کشد که شما طرفدار این هستید که مردم در سرنوشت خودشان دخالت کنند، حال اینکه اگر قرار بود مردم در سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند، ولایت مطلقه چه صیغه ای می شد؟ این نامه ناسازگاری میان ولایت جمهور مردم و ولایت مطلقه فقیه را می گوید گرچه احمدی نژاد جرات ندارد آنرا صریح بگوید ولی وقتی می گوید: "موافقید که مردم باید در سرنوشت خود دخالت داشته باشند و قطعا شما موافق نیستید که اختیارات رئیس جمهور محدود و وی تحقیر شود"، چون رهبر تنظیم کننده سه قوه است، این کارها نمی توانسته بدون موافقت وی انجام شده باشد و احمدی نژاد اعتراض می کند که با من این رفتارها انجام شده است و شما آقای رهبر ساکت بودی، انشالله که موافق نبودی! در واقع آقای احمدی نژاد در این نامه، همه اعتراضاتی که در این مدت داشته، را عنوان کرده است و خواسته یا ناخواسته یک واقعیت بسیار مهمی را گفته که یک امر واقع مستمر است و من دوباره عرض می کنم: بنی صدر با آقای خمینی، آقای خامنه ای با آقای خمینی، آقای هاشمی رفسنجانی با آقای خامنه ای، بعد آقای خاتمی با آقای خامنه ای و حالا هم آقای احمدی نژاد با آقای خامنه ای! پس تضادی غیرقابل انکار بین جمهوریت و ولایت فقیه هست، نه تنها به لحاظ اینکه رئیس جمهوری از حاکمیت مردم نمایندگی می کند بلکه به این جهت هم که این مقام، مقام تصدی است، تصدی اقتصاد کشور، تصدی سیاست داخلی کشور، امنیت مردم، حفظ حقوق مردم، تصدی سیاست خارجی کشور. این مقامی که باید تصدی کند، بنا بر این نامه ای که او برای آقای رهبر نوشته است، حتی از آن اختیارات مختصری که در قانون اساسی بهش داده شده، هم محروم است!

در مقابل رئیس جمهور، ولایت مطلقه ای است که به آنچه که در قانون اساسی برایش اختیارات قائل شده اند، هم قانع نیست، می گوید این کف اختیارات من است! آقای رهبری که اینهمه اختیارات دارند، "زورگویی" را تصدی می کنند! نه بدین خاطر که او زور می گوید، می گویم که او "زورگویی" را تصدی می کند، بلکه وظیفه و نقشش اینست برای اینکه او نیروهای مسلح، دستگاه قضایی، وسائل ارتباط جمعی(رادیو و تلویزیون) را تصدی می کند که کارشان زورگویی است. پس محل عمل خامنه ای، بکار بردن قدرت است، اختیاراتی که به او داده اند، اختیاراتی است که به این کار می آید که زور به کار ببرد. هموطنان عزیز من، اگر به اختیاراتی که برای رهبر در قانون اساسی در نظر گرفته شده، توجه بکنند، در می یابند که یک اختیار نیست که در آن کاربرد زور نباشد! این تضاد(میان ولایت جمهور مردم و ولایت مطلقه فقیه) قابل حل نیست! آقای خامنه ای به فکرش رسیده که رئیس جمهور را مجلس انتخاب کند اما چیزی عوض نمی شود، حتی اگر رئیس جمهور از ترس مجلس که ممکن است نگذارد چهار سالش تمام شود، مجبور شود دست به عصاتر راه برود، باز هم تضاد باقی است برای اینکه اداره کشور تصدی می خواهد در حالی که شغل رهبر بنابر قانون اساسی زورگویی است و با قانون اساسی دوران مشروطه یک تفاوت اصلی دارد. آنوقت شاه حق حکومت کردن نداشت، باید سلطنت می کرد، یک اصل هم در قانون اساسی نبود که به او اجازه زورگویی بدهد، شاه دیکتاتور شده بود، برخلاف قانون اساسی زور می گفت اما ولی فقیه طبق قانون اساسی زور می گوید!

آنهایی که می نشینید و به مردم دروغ می گویید که اگر قانون اساسی بدون تنازل اجرا بشود، مملکت اصلاح می شود و دموکراسی مستقر خواهد شد، شما یا خودتان توجه ندارید یا توجه دارید و فکر می کنید مردم را باید فریب داد! به هوش بیایید! طبق قانون اساسی وظیفه رهبر زور گفتن است، اینرا چطور می خواهید اصلاح کنید؟ اینستکه تضاد بین رییس جمهور و رهبری در این رژیم جز با حذف رهبری قابل حل نیست، حذف ریاست جمهوری هم مشکل را حل نمی کند، حتی اگر فردا بگویند که ما رهبری با اختیارات تام داریم، در این صورت دو وظیفه در یک آدم جمع می شود که با هم متضادند. یک وظیفه، وظیفه اداره کشور است و دیگری زورگویی است که باید مانع وظیفه اداره کشور بشود یعنی زوری که الان خامنه ای به احمدی نژاد می گوید، بعد از حذف رئیس جمهوری هر دفعه که بخواهد به امور کشور رسیدگی کند، باید به خودش بگوید! شما مردم ایران، به حرفهای وزیر امور خارجه آمریکا در مورد سوریه دقت کنید، می گوید: ما کسانی که می خواهند آلترناتیو شوند را تعیین می کنیم. در مورد ایران هم مشغولند و شما لابد بی بی سی و صدای آمریکا را گوش می دهید یا می بینید، اینها دارند برای شما از نوکرشان آلترناتیو می سازند! شما می خواهید خود و کشورتان را در این مدار بسته زندانی کنید و بالاخره کار را به جایی برسانید که وضعیت ایران بدتر از لیبی و سوریه بشود یا می خواهید خودتان برخیزید و فکری برای کشورتان بکنید؟ راه حل اینستکه جنبش همگانی کنید و به هیچ گروه وابسته ای هم اجازه عرض اندام ندهید.

شاد و پیروز باشید.

گفتگو با رادیو عصرجدید در 12 آبان 1391

 

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، ساعت 21:30 الی 22:00 جمعه ها پخش می شوند. آدرس سایت رادیو:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1


Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter