وضعیت سنجی دویست و هشتم : دشمن!؟

وقتی به حقوق خویش عمل نمیکنیم، خلاءها پدید میآوریم و این خلاءها را زور پر میکند. زور هم تخریب میکند. تخریب بزرگ و اولش، تخریب عقلها است. کار عقل وقتی به دو حق استقلال و آزادی عمل میکند، خلق است. هرگاه از استقلال و آزادی خود غافل بماند، خلاء را قدرت (= زور) پر میکند و عقل خلاق، عقل توجیهگر میگردد. توضیح اینکه عمل به حق نیازمند توجیه نیست. چرا که دلیل حقانیت حق در خود آناست. حال اینکه دلیل ناحق یعنی عمل تخریبی در بیرون آن است. از اینرو، دست زدن به تخریب، نیازمند توجیه میشود. در رابطه کشورها با یکدیگر نیز، خلاء را زور پر میکند. از اینرو، بکار برندگان زور، هر ویرانگری را به دشمن نسبت میدهند. نه تنها مقامهای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه چنین میکنند، بلکه ترامپ نیز همین رویه را در پیش گرفته است. هردو نسبت به واقعیتی بس مهم تجاهل میکنند: ویرانگریها در درون، بخاطر خلاءهای در درون است. خلاءها را زور پر میکند و زور ویران میکند. قدرت به هر شکل که درآید، ضد رشد است زیرا وجودش گزارش میکند خلاء را و خلاء با زور ویرانگر پر میشود. در هر کشور، به میزانی که به حقوق عمل نمیشود، استبداد بیشتر و میزان تخریب نیز بزرگتر است. بدینخاطر است که ادعای مبلغان مافیاهای نظامی – مالی در باره ضرورت دولت نظامی که فساد را از میان بردارد و چرخ زندگی را به راه بیاندازد، دروغ بزرگ است. زیرا وجود خود آنها گویای شدت تخریب است که فساد نوعی از آن است. مقایسه دو راهکار، یکی راهکاری که رئیس جمهوری منتخب مکزیک – در 1 ﮊوئیه 2018 به ریاست جمهوری انتخاب شد- آندره مانوئل لوپز اُبرادُر Andrés Manuel López Obrador و راهکار ولایت مطلقه فقیه - که مسبب وضعیت امروز کشور است – بس آموزنده است:

 آندره مانوئل لوپز ابرادور: مسبب وضعیتی که امریکا دارد نظام حاکم بر آن و مسبب وضعیت مکزیک نیز نظام حاکم بر مکزیک است:

    سخن رئیس جمهوری منتخب مکزیک را که چکیده کنیم، این جمله میشود: ترامپ چون از پس حل مشکلات داخلی امریکا بر نمیآید که نطام حاکم بر آن است، میخواهد میان امریکا و مکزیک و کشورهای دیگر مدار بستهای ایجاد کند و مشکلهای جامعه امروز امریکا را به پای آنها بنویسد. اما ما نباید خویشتن را در این مدار زندانی کنیم. ما باید استقلال خویش را پاس‌ بداریم و با امریکا به راه دشمنی نرویم، یعنی بدانیم مسائل داخلی ما که سبب میشود مکزیکیها به امریکا مهاجرت کنند را خود باید حل کنیم. هرگاه هم ما و هم امریکا چنین کنیم، دیگر در مدار بستهای زندانی نمیشویم و مجبور نیز نمیشویم، یکدیگر را عامل وضعیتی بدانیم که داریم. او میداند و میگوید: وقتی با یکدیگر مدار بسته بوجود میآوریم، در واقع، برای یکدیگر مسئلهساز نیز میشویم. بنابراین، اگر هم حکومت ترامپ نخواهد از مدار بیرون رود، ما خود باید چنین کنیم.

    نوشته او را لوموند دیپلماتیک (1 ﮊوئیه 2018 ) که در آوریل 2017 نوشته شده‌‌است، باز نشر کرده‌‌است. نکات آموزنده دیگری از نوشته او میآوریم:

 دو سالی پیش از آنکه آقای دونالد ترامپ به ریاست جمهوری امریکا برسد، او و مشاورانش، آغاز به مطالعه با قرار و قاعده حالت روحی مردم امریکا کردند. از نظرگیرترین احساسات  امریکائیان، احساس فریب و حالت تحریک ناشی از احساس آزار شدن و خشم و غم و ناامیدی بودند. مطالعه به تشخیصِ درمانی انجامید که بکار ترامپ  در برنده شدن در انتخابات و رئیس جمهوری امریکا شدن میآمد: عامل وضعیت روحی که امریکائیان پیدا کردهاند، مسلمانها و مکزیکیها هستند. اگر سه میلیون مکزیکی را از امریکا اخراج کنیم و مانع از ورود مکزیکیها به امریکا شویم و اگر از کشورهای مسلمان کسی را به امریکا راه ندهیم، مشکل حل میشود.

     هم پیش از آنکه او به ریاست جمهوری امریکا برسد، مسلم بود که تبلیغات ضد مکزیکی و ضد مسلمان او بر هیچ تحلیل اقتصادی، بنا ندارد. بلکه سود سیاسی او موجب شده‌‌است که او برای مسائل امریکا، مقصر خارجی پیدا کند. هم احساسات ملیگرائی را بسود خود برانگیزد و هم بجای درمان واقعی، درمانی را تجویز کند که در بیمار احساس تسکین ایجاد میکند اما بیماری را تشدید میکند.

 محتوای پیام او و فنونی که در تبلیغ بکار میبرد و چند و چون تبلیغش، از موضع مسلط، ملهم از «نظریه فضای حیاتی» ( نام کتاب هیتلر است و او نیز یهودیان را دشمن و مسبب شکست آلمان در جنگ جهانی اول و وضعیت اسفبار اقتصادی آلمان جلوهداد) است که در قرن نوزدهم فردریک راتزل، جغرافیدان آلمانی ساخته بود. بنابراین نظر، کشورگشائی و امپریالیسم از زمانی که به دولت امکان میدهد رفاه مردم خویش را تأمین کند، موجه میشود. همانطور که در سالهای 1930، شدت تورم در آلمان و نگرانی شدید آلمانیها را هیتلر دستمایه کردو روی به تصرف کشورها آورد.

 آقای ترامپ میگفت و میگوید: «وقتی مکزیک اتباع خود را به کشور ما میفرستد، بهترینها را نمیفرستد، افرادی مثل من و شما را نمیفرستد. افرادی را میفرستد که مسئله دارند و این مسئلهها را به کشورما میآورند. برای ما مسئله مواد مخدر را میآورند، مسئله آسیبهای اجتماعی را میآورند، مسئله تجاوز به زنان را میآورند». پس باید در مرز خود با مکزیک دیوار بکشیم و خرج این دیوار را هم مکزیک بپردازد!

   اما حقیقت این است که مکزیک هیچکس را روانه امریکا نمیکند. صدها هزار تنی که کشور را ترک میکنند، بخاطر تحصیل روزی، این کار را میکنند. اغلب از خشونت و وضعیت اقتصادی فاجعهبار میگریزند. بنابراین، راهحل مشکل نه دیوار که فساد و خشونتزدائی و اقتصاد را از کام فاجعه خارجکردن است. این کاری است که ما مکزیکیها باید در کشور خود انجام دهیممکزیک نه مستعمره و نه تحتالحمایه یک قدرت خارجی است. در هر شرائطی، ما بر حق خود که استقلال در برابر کاخ سفید است، تأکید میکنیم. رئیس جمهوری امریکا هرکس که میخواهد باشد، ما باید استقلال خود را حفظ کنیم. از اینرو، ما از رئیس جمهوری خواستیم در برابر آقای ترامپ موضع قاطعی اتخاذ کند و او نکرد.

 ما دو کار پیش رو داریم که مقدم بر کارهای دیگر هستند:

1. باید امریکائیان را متقاعد کنیم که قربانی تبلیغ عوامفریبانهای هستند که هدفش غافل کردن آنها از وسعت بحران اقتصادی است که بدان گرفتارند. ما باید برای امریکائیان روشن کنیم که مکزیکیها بطور خاص و دیگر خارجیان بطور عاممسئول وضعیتی نیستند که اینک امریکائیان در آنند. وضعیت اقتصادی که کارگران و کشاورزان و یا رؤسای کارفرمائیها با آن روبرویند، حاصل انتخابهای سیاسی بدفرجام است. فرآورده انحصار امتیازها توسط یک اقلیت و توزیع نابرابر ثروتها – هم در امریکا و هم در مکزیک – است. در لوس آنجلس و ... و شیکاکو و نیویورک، باید به مردم امریکا توضیح بدهیم که اگر کار ندارند و اگر مزد بخور و نمیر میگیرند و اگر شرائط زندگیشان این اندازه بد است، مسئول آن حکومت امریکا است. برای مثال، بعد از بحران اقتصادی 2008، حکومت امریکا برای نجات بنیادهای مالی امریکا (بانکها و...)، از 2008 تا 2013، 16000 میلیارد دلار به آنها پول پرداخت کرد. البته به زیان مردم زحمتکش و قشرهای متوسط امریکا.  به این ترتیب که دولت امریکا برای کاستن از بار وامهایش، 85 میلیارد دلار از خدمات دولتی به مردم کاست. وضعیت چنان شد که در فاصله 2005 تا 2012،  جمعیت عظیمی برابر 15 میلیون و 287687 تن از خانههای خود اخراج شدند. حقیقت دیگری که آقای ترامپ به مردم امریکا نمیگوید، اینست که 8 درصد تولید ناخالص امریکا حاصل کار مکزیکیهای مقیم امریکا است.

2. و باید به مکزیکیها اهمیت کاری را که در امریکا انجام میدهند را حالی کنیم. و نیز ، اثر مشکلاتی که کشورما در 30 سال اخیر بدانها گرفتار بوده است را بر زندگی آنها، برایشان روشن کنیم.

    بدینقرار، علت مهاجرت از مکزیک اینست که حکومتهای مکزیک، از پی یکدیگر، نئولیبرالیسم را مرام خود کردهاند. اینست که شکست برنامههای اقتصادیشان سبب فرار بخشی از مردم از کشور شده‌‌است. هیچ ملتی نمیتواند در برابر رکود اقتصادی بمدت 30 سال دوام بیاورد. بر آن، خشونت و فساد را - در این دو، مکزیک از قهرمانان بینالمللی است - باید افزود. سازمان شفافیت بینالمللی، در میان 176 کشور جهان، مکزیک را در ردیف 123 قرار داده است. »

    و ما ایرانیان میدانیم که هنوز مکزیک بلحاظ فساد و خشونت به گرد ایران نمیرسد. حال این بیان منتخب مکزیکیها را مقایسه کنیم با بیان خامنهای و دستیاران او:

 دشمن تنها عامل ویرانگریهای روز افزون طبیعت و اقتصاد و گسترش فساد و خشونت است!:

    بدیهی است که مقامات رﮊیم فساد و خشونت را فرآورده نظام سیاسی – اجتماعی نمیدانند و آن را «موردی» تبلیغ میکنند و نیز نمیپذیرند که دولت عامل تخریب اقتصاد تولید محور و جانشین کردن آن با اقتصاد مصرف و رانت محور است و نمیپذیرند که استبداد عامل بیابان شدن کشور است. وقتی‌ هم مسئولان محیط زیست هشدار میدهند، توقیف میشوند و هنوز در توقیف هستند. عامل گرانی ارز و طلا و ... دشمن (= امریکا) است و حتی ابرهای ایران را هم اسرائیل میدزدد!. نه رﮊیم پهلوی حاضر شد بپذیرد ساختار استبدادی دولت  - که هم حاصل ساختارِ قدرت محورِ نظام اجتماعی است و هم مانع بکار افتادن نیروهای محرکه و باز شدن نظام اجتماعی و حقوق محور شدن آن‌ است - عامل اقتصاد مصرف محور بس ویرانگری است که از دوران قاجار بدینسو، به ایران تحمیل شد. در دوران پهلوی نظاممند گشت و تحمیلکنندهِ این اقتصاد، اقلیت حاکم و دولت نظامی تحمیلی بود و هست. روشن است که این اقلیت و دولت استبدادی بودند و هستند که پای قدرت خارجی را بمیان آوردند و میآورند و میان ایران و آن قدرت، مدار بسته مسلط – زیر سلطه ایجاد کردند و میکنند. برای گشودن این مدار و خارج شدن از آن، به انتظار آقای ترامپ نمیتوان نشست زیرا او مأموریت خود را در بازسازی این مدار بسته با همه دیگر کشورهای جهان میداند که آمادهاند سلطه امریکا را بپذیرند.

    پیش از آنکه به راهکار در اختیار مردم بپردازیم، چند نمونه از موضعگیریهای تازه را میآوریم:

 زنگنه، «وزیر» نفت: اگر  میگذاشتند چهار قرارداد دیگر نظیر قرارداد با توتال را میبستیم و میزان صادرات نفت را به 4 میلیون بشکه در روز میرساندیم، دیگر امریکا نمیتوانست ما را تحریم کند.    

 غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل، گفتهاست: اسرائیل و یکی از کشورهای همسایه در تیم‌های مشترکی «ابرهای در حال ورود به ایران را غیر بارور می‌کنند. علاوه بر این، ما با بحث ابر دزدی و برف دزدی نیز مواجه هستیم. این تهدیدات دائما در حال تغییرند و با تهدیدات سایبری قابل مقایسهاند!»

 در 17 بهمن 97، سیف، رئیس بانک مرکزی، وضعیت اقتصادی را عالی توصیف کرده و امریکا را عامل گرانی دلار خواندهاست و به خود نیز زحمت نداده است بگوید اگر وضعیت اقتصادی عالی باشد، امریکا چگونه میتواند سبب تب قیمت دلار شود. او میگوید: «در مجموع، نگاهی به روند متغیرهای اقتصادی نشان می‌دهد که نوسانات اخیر نرخ ارز ارتباط معنی‌ داری با تحولات متغیرهای کلان اقتصادی ندارد. همانطور که در سال 1394 نیز علیرغم کاهش شدید قیمت نفت، برخلاف سایر کشورهای صادرکننده نفت، بازار ارز عمدتا به واسطه استحکام متغیرهای بنیادین اقتصاد و افق مناسب انتظاری آسیب ندید و تحت تاثیر قرار نگرفت؛ لذا علت نوسانات اخیر ارزی را باید در جای دیگری جست و جو کرد که همان مقوله روابط سیاسی و انتظارات مرتبط با آن استواقعیت این است که آمریکا به ویژه بعد از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید، با بهره‌گیری از جایگاه خود در اقتصاد جهانی، آرامش اقتصاد ایران را نشانه گرفته و با سناریوی ایجاد التهاب تصنعی و تزریق نگرانی در ذهن فعالان داخلی و خارجی به دنبال تضعیف سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران و عدم انتفاع کشورمان از فرصت‌های پسا برجام است».

● پس از آنکه سه برابر شدن قیمت دلار به سیاست ترامپ و تحریمهائی که قرار است از مرداد ماه اعمال شوند، نسبت داده شد، علیرضا محجوب، «نماینده» مجلس گفت: «وزارت خزانه داری امریکا با اعلام اینکه ۲۲ میلیارد دلار ارز کشور در دست مردم است، به دنبال باطل کردن این اسکناس هاست. اگر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا به اطلاعات بنیادی برسد، ابتدا این اسکناس‌ها را مشکوک و بعد باطل اعلام می کند».

     لابد این تدبیری است که عقلهای زورمدار، برای منصرف کردن خریداران از خرید دلار و ناگزیر کردن دارندگان دلار به فروش آن، سنجیدهاند. به این ترتیب، هم ترامپ سبب گرانی دلار میشود و هم به یاری دولت ولایت فقیه میآید برای «پایان بخشیدن به بحران دلار»!!

 روحانی در سوئیس (2 ﮊوئیه 2018) گفته است: «آمریکاییها مدعی شدهاند که میخواهند به طور کامل جلوی صادرات نفت ایران را بگیرند. آنها معنی این حرف را نمیفهمند، چرا که این اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود. اگر شما توانستید این کار را بکنید نتیجهاش را خواهید دید».

    بدینسان، او تهدید میکند. در همانحال اعتراف میکند که وابستگی بودجه و اقتصاد ایران به نفت، بیشتر از گذشته شده است. اقتصاد نه حاصل برنامهگذاری برای اقتصاد تولید محور و مستقل، که حاصلرابطه با قدرتهای اقتصادی بیگانه است. در همان سخنرانی، او نه تنها کاستیهائی که سبب شدهاند تحریم امریکا مؤثر شود را نمیبیند، بلکه اقتصاد ایران را اقتصادی در شکوفائی – البته باز براثر توافق وین بر سر برنامه اتمی ایران – میبیند که اینک در معرض تحریم امریکا قرار گرفته است.

     بدینسان، موضع مقامات رژیم ولایت مطلقه فقیه، ضد موضع رئیس جمهوری جدید مکزیک است. این موضع دروغ است، زیرا نفس تحریم گویای وجود خلاءهائی است که تحریمها با استفاده از آنها، اقتصاد را زیر ضربههای ویران ساز میگیرند. بحران اتمی را امریکا ایجاد نکرد، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه ایجاد کرد و امریکا از آن برای وارد کردن فشار هرچه بیشتر به ایران سود جست. اقتصاد مصرف محور را استبدادیان پیشین (پهلویها) و پسین (ملاتاریا که اینک جای به مافیاهای نظامی – مالی سپرده و خود همدست آن شده است)، در مدار بسته رابطه مسلط – زیر سلطه با اقتصادهای مسلط، ایجاد کرده است و این اقتصاد است که کمترین مقاومت در برابر تحریمها را ندارد. گرچه رﮊیم خود، با هرچه بیشتر رانت محور کردن این اقتصاد، هرگونه توانائی مقاومت آنرا از میان بردهاست.

 راهکار، بازسازی اقتصاد تولید محور است:

    نظر آندره مانوئل لوپز اُبرادُر ، رئیس جمهوری جدید مکزیک را که دقیق کنیم، این میشود: غرب در طول چند قرن سلطهگری، در همان مدار بسته که صاحب امتیازان جامعههای زیر سلطه به اتفاق غربی بوجود آوردهاند منابع این کشور را به غرب جریان داده و امروز، سرزمینهای خالی از منابع و جامعههای فقیر را برجا گذاشتهاند. اقلیت ثروتمند این جامعهها نیز ثروتهای خود را به غرب انتقال دادهاند. در نتیجه، فقر عامل برانگیزنده موجهای مهاجرت گشتهاست و این موجها، دستآویز گرایشهای راست و راست افراطی در جامعههای غربی شده و این گرایشها با زبان فریب، انتخاب کنندگان را که چشم انداز زندگی را یأسآور میبینند، فریب میدهند. قشرهائی از مردم نیز به این گرایشها رأی میدهند. در حقیقت، نظام سرمایهداری سلطهجو، عقول را از خود، بمثابه بزرگترین ویرانگری که تاریخ بخود دیدهاست، غافل میکند.

     بنابراین،

1. راهکاری که حتی نجات غرب از نظام ویرانگر نیز در گرو بکار گرفتن آن است، خارج شدن از مدار بسته مسلط -زیر سلطه و رهاکردن نظام سرمایهداری و بنای اقتصادی دیگر، اینبار در خدمت رشد انسان و آبادانی طبیعت است. خوانندگان این وضعیت سنجی به خود خدمت کردهاند اگر برنامه عمل موجود در سایت بنیصدر و سایت انقلاب اسلامی را بخوانند و به مردم و کشور خود خدمت کردهاند اگر مردم کشور را از آن، آگاه کنند.

2. نه تنها آندره مانوئل لوپز اُبرادُر ، رئیس جمهوری جدید مکزیک بجا به اهمیت استقلال در برنامهگذاری اقتصاد توجه کرده است، بلکه در کشورهای غرب برخوردار از اقتصاد مسلط نیز روز به روز بیشتر پی برده میشود که راه رشدی که غرب رفته و بقیه دنیا را بدان کشانده، بیراهه بوده‌‌است و فرجامی جز مرگ ندارد. اقتصاددانان مروج نئولیبرالیسم به کنار، آنها که با سیاستگذاری اقتصادی سر و کار دارند، بطور روزافزون، به راهکاری پی میبرند که رشد بر پایه استقلال و آزادی است. باز خوانندگان به خود خدمت میکنند که اگر جلدهای اول و دوم کتاب رشد نوشته بنیصدر را بخوانند و به مردم خود خدمت میکنند اگر آنها را از ناممکن بودن رشدی آگاه کنند که بر پایه استقلال و آزادی نباشد. در نتیجه،

3. کشورهای فقیر که اقتصادهای زیر سلطه دارند، نیازمند آنند که در چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، استقلال و آزادی شهروندان کاملتر بگردد. به سخن دیگر، نقش زور در تنظیم رابطهها به صفر میل کند. بدینقرار، دولت نظامی و بدیل وابسته به قدرت بیگانه، نه تنها راهحل نیستند، بلکه زهری هستند که بیماری که اقتصاد ایران و طبیعت آن است را در جا میکشد. بر هر ایرانی است که مرتب تکرار کند که وضعیت امروز او حاصل استبداد مدرن (پهلویها) و استبداد دینی (رﮊیم ولایت مطلقه فقیه) است تا وجدان بر وضعیتی که در او است، او را بر زور زدائی مصمم کند و به یمن زور زدائی، مشارکتش را در نجات اقتصاد و طبیعت ایران از مرگ، کارآ گرداند.

Share this post

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google BookmarksSubmit to Twitter