این سخن آقای روحانی نیازمند توضیح نیست. بخوانید!: «همین طوری كه توی این هفته آخر با مردم رفتار كردید توی این ٤ سال رفتار كنید. ما در این هفته با مردم برای چی رفتار خوش كردیم؟ كه همه بیایند پای صندوق آراء ! درست هم هست، صندوق آراء، صندوق سرنوشت منافع ملی است»
بدینسان، روحانی، هم اعتراف میکند یک هفتهای با مردم ایران «خوش رفتاری کردهاند» تا مگر به پای صندوقهای رأی بروند و هم از آنها که «قدرت را در دست دارند» به التماس میخواهد در طول چهار سال ریاست جمهوری دوم او نیز همین رفتار را ادامه بدهند. بدینسان، هم در روز نخست، به ناتوانی خویش اذعان میکند. مجموعهای که در ظاهر خامنهای در رأس آن است و بر آن ولایت مطلقه دارد، گمان میبرند قدرت در دست آنها است و غافلند که خود آلت دست قدرت هستند. این مجموعه وقعی به التماس او نگذاشت و با تمام شدن «انتخابات»، بگیر و ببندها را از سرگرفت تا جوانان دریابند بازی تمام شد. باوجود اینکه جمله وضعیت حاصل از «انتخابات» را شفاف گزارش میکند، آنرا در هشت قسمت میسنجیم:
1. حق اختلاف همچنان پذیرفته نیست و فرهنگ نقد هنوز پدید نیامده و جریان آزاد اندیشه ها برقرار نیست:
حق اختلاف یکی از حقوق انسان است. بنابراین، هم موافقان رأی دادن و هم تحریم کنندگان حق دارند از احترام یکدیگر برخوردار باشند. بنابراین، جانشین کردن دلیل با تخریبها و تحقیرها، بکاربرندگان این روش را معرفی میکند: عقلهای قدرتمدار، اگر هم بخواهند نمیتوانند کار خود را با تخریب شروع نکنند. اگر عقلها عقلهای آزاد بودند، میتوانستند جریان آزاد اندیشهها را از راه نقد و نقد متقابل پدید آورند و برای مردم کشور امکان عمل در شفافیت را فراهم آورند. «انتخابات» معلوم کرد که همچنان حق اختلاف شناخته نیست و تخریب و تحقیر مانع نقد بمعنای جدا کردن سره از ناسره و تصحیح ناسره است و جامعه ایران از جریان آزاد اندیشهها و دادهها و اطلاعها محروم است.
2. شکست خوردهها و پیروزها:
مخالفانی که قدرت را هدف «مبارزه سیاسی» میشناسند و دست نشاندگی بیگانه را هم ضرور میدانند، در شمار شکست خوردگان به تقصیر هستند. اینان شرکت کنندگان در القای دو ترسی هستند که در این «انتخابات»، در شمار ترسهائی بودند که رأی دهندگان را به دادن رأی ناگزیر کردند: ترس از جنگ و ترس از تشدید تحریمها.
و پیروز آنها هستند که بر ۵ دسته حقوق انسان استوار ایستادهاند و بمثابه بدیل و الگو، جامعه ایرانی را به زندگی حقوقمند میخوانند. نه تنها به این دلیل که حوزه رقابتهای نامزدهای نظام نیز، این بار، حقوق انسان و حقوق شهروندی و دموکراسی، استقلال و آزادی بود، بلکه به این دلیل نیز که مواضع به حق آنها در باره مسائل اساسی کشور – که سلطه سپاه بمثابه حزب سیاسی مسلح یکی و از مهمترین آنها است – هربار که از سوی «نامزدی» بر زبان آمدند، شاخه تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقه فقیه، تهدید کرد که این موضع «یادآور مواضع بنیصدر است».
و مردم ایران، رأی دهندگان و نیز آن دسته از شرکت نکردگان در دادن رأی که از حقوق خویش غافل هستند، به نسبتی که بر حقوق خویش عارف هستند، پیروز و به نسبتی که غافل هستند شکست خوردهاند. در نتیجه، تحریمکنندگانی که تحریم را فعال و عمل کردن به حق حاکمیت، بمثابه حق مشترک در 5 دسته حقوق میدانند، پیروزند. هرگاه اینان سه راهکار دیگر را بعمل درآورند، راهکارهائی را بعمل درآورندکه چند نوبت تشریح شدهاند (تمرین عمل به حقوق با هدف فرهنگ و اخلاق استقلال و آزادی جستن و خود بدیل خویشتن گشتن و تشکیل هستهها که درآنها، رابطهها را رابطههای حق با حق گرداندن و نیرومند گرداندن بدیل ایستاده بر حقوق پنجگانه)، امواجی میگردند که ایران و انیران را فرا میگیرند. چرا که تغییر جز قطع رابطه با قدرت و برقرارکردن رابطه با حقوق نیست. ترس از انقلاب و بسا تغییر که نسل جوان ایران را فعلپذیر گردانده است، ترسی هموزن وهم است که در آنها القاء میکنند. این نسل باید بداند که هم انقلاب خشونت نیست و هم نیاز به انقلاب نیست. چراکه انقلاب به انجام رسیده است و کاری که باید کرد رها نکردن تجربه تا به نتیجه رساندن آن، یعنی متحقق کردن هدفهای انقلاب مردم ایران است.
3. ترسهایی که در این »انتخابات» برای «بردن مردم بپای صندوقهای رأی» بکارگرفته شدند:
غیر از ترسهای پیشین (عمده، ترس از مهر نخوردن شناسنامه) که اثر پیشین را ندارند، پنج ترس بزرگ در جامعه القاء شدند. القاء کنندگان قدرت باورانی هستند که قدرت را هدف مبارزه سیاسی میدانند:
3.1. ترس از به ریاست جمهوری رسیدن رئیسی، جنایتکاری که نامش در تاریخ میماند. در القای این ترس، روحانی نیز شرکت کرد وقتی گفت: مردم کسانی را که در طول 38 سال کارشان اعدام و زندان بوده است را نمیخواهند. البته او بروی خود نیاورد که اگر نامزد شدن رئیسی ممکن شد، بدین خاطر بود که یکی دیگر از اعضاء «هیأت مرگ»، مصطفی پورمحمدی، را او «وزیر» دادگستری خویش گرداند. توجیه کنندگان وجوب رأی دادن، انتخابات فرانسه را با «انتخابات» ایران مقایسه کردند و گفتند: چرا، در فرانسه، از ترس لوپن به کامرون رأی دادن کاری بایسته است و در ایران، از ترس رئیسی به روحانی رأی دادن نبایسته؟ این قیاس صوری است. از جمله به این سه دلیل: در فرانسه، مردم از حقوق برخوردارند. این مردم از آن بیم داشتند که رئیس جمهوری چون لوپن، آنها را از حقوق محروم کند. از آن نیز میترسیدند که فرانسه در اروپا و جهان، اعتبار از کف بدهد. در فرانسه، انتخابات آزاد است. در فرانسه، حدود 34 درصد مردم یا رأی ندادند و یا رأی سفید دادند. یعنی تسلیم ترسی نشدند که القاء میشد.
3.2. ترس از فقر سیاه. این ترس را رئیسی و قالیباف القاء کردند: در حکومت روحانی، مردم کشور فقیرتر شدهاند که واقعیت است. این واقعیت را دست مایه کردند و ترساندند: هرگاه 4 سال دیگر هم این حکومت برجا بماند، در همان حال که اقلیت ثروتمند بر ثروت خویش خواهد افزود، فقر، قشرهای آسیبپذیر جامعه را فراخواهد گرفت و اکثریت بزرگ نان بخور و نمیر را هم نخواهند یافت. شدت این ترس سبب شد که روحانی قول بدهد ظرف 4 سال، 10 میلیون از مردم کشور را که گرفتار فقر مطلق هستند، از فقر برهاند.
3.3. ترس از تشدید تحریمها. زمینه ساز این ترس حکومت ترامپ و اکثریت جمهوریخواه کنگره (رأی به طرح تشدید تحریمها را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران موکول کرد) و وابستگان «ایرانی» هستند. اما، روحانی و مبلغان او نیز این ترس را القاء میکردند: به ریاست جمهوری رسیدن رئیسی یعنی تشدید تحریمها. روحانی گفت: وقتی آن شخص (ترامپ) در امریکا انتخاب شد، در اینجا گفتند: گازانبر دو سر دارد. یکسرش در امریکا بوجود آمد و سر دیگرش نیز در ایران (ریاست جمهوری رئیسی) باید بوجود آید.
3.4. ترس از انزوا و جنگ و کشیده شدنش به ایران بخاطر تحریکات سپاه و مداخله سپاه در سیاست داخلی و خارجی و پیآمد آن که گرفتار شدن ایران به جنگ و بسا حمله نظامی امریکا به ایران است. زمینه ساز این جنگ نیز حکومت ترامپ (بکاربردن بمب 10 تنی در افغانستان و گفتن این سخن که هدف بعدی ایران است و حمله هوائی به یک ستون نظامی در سوریه که امریکا آن را قوای ایران در سوریه خواند) و ولیعهد عربستان بودند. او گفت: ما میکوشیم جنگ را به درون ایران بکشانیم. جهانگیری و روحانی یکچند از مداخلهها و تحریکهای سپاه را بر شمردند.
3.5. ترس از تغییر که نسل جوان محروم از بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما را، چون لباسی، در برگرفته است. انقلاب، بضرورت، خشونت زدائی است. زیرا از جمله عوامل پدید آورنده آن، تخریب نیروهای محرکه بدان حد است که حیات ملی بخطر بیفتد. با اینحال خشونت کودتاچیان برضد انقلاب، انقلابی که در آن گل بر گلوله پیروز شد را خشونتی باوراندهاند که پنداری ذاتی انقلاب است. این دروغ را هم آنهائی القاء کردهاند و میکنند که در کودتای بر ضد انقلاب شرکت داشتند.
آن زمان که نسل جوان دریابد که الف. نیاز به انقلاب جدید نیست و نیاز به متحقق گرداندن هدف انقلاب است و ب. تا تغییر نکند، یعنی رابطه خود با قدرت را با رابطه خود با حقوق جانشین نکند، شب تاریک استبداد دیر خواهد پائید و ج. با شناختن و عمل به حقوق خویش و بکاربستن قواعد خشونت زدائی است که میتوان مانع استبداد را از میان برداشت، سپیده استقلال و آزادی خواهد دمید.
4. حوزه رقابت و موضوعهایی که در انگیزهسازیها بکار رفتند:
4.1. اقتصاد تولید محور و فقر زدائی و ایجاد کار. یادآور میشود که نامزدها 114 مشکل اقتصادی را خود برشمردند. باز بیاد میآورد که طراحان اقتصاد تولید محور ایستادگان بر حقوق پنجگانه هستند.
4.2. حقوق شهروندی. این حقوق را روحانی بر زبان آورد. رئیسی با آنکه نخست گفته بود حقوق شهروندی به چه کار بیکار و گرسنه میآید، به دنبال نقد سخنش، گفت: حقوق شهروندی بیشتر از همه بکار بیکار و بیچیز میآید.
4.3. حقوق انسان که در مقام پرخاش به تجاوزهای دستگاه قضائی و قوای سرکوب، بر زبان آمدند.
4.4. دموکراسی که اینبار صفت اسلامی نیز نجست.
مطرح کنندگان این سه موضوع از سوی شاخه تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقه فقیه متهم شدند که خط و ربط بنیصدر را درپیش گرفتهاند.
4.4. خط و ربط مصدق که همان ایستادن بر دو حق استقلال و آزادی و دیگر حقوق است را روحانی دستمایه کرد و فراموش کرد که در مجلس اول، او در شمار کسانی بود که بنیصدر را به 12 جرم، از جمله ارتکاب چهار «جرم» اخیر، «عزل کردند».
بدینخاطر است که در بند دوم خاطرنشان شد که ایستادگان بر حقوق، پیروز هستند. در حقیقت، تحول وقتی شدنی است که بدیلی ایستاده برحقوق، در بزنگاهها نیز، پا سست نکند و الگو/بدیل زیستن در فرهنگ استقلال و آزادی بماند و اخلاقش، اخلاق استقلال و آزادی باشد.
5. اتحاد امریکا و اسرائیل و دولت سعودی و شیخها:
«انتخابات» مقارن شد با سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا به عربستان و اسرائیل. در عربستان، غیر از ستاندن 470 میلیارد دلار از عربستان (درجا، 110 میلیارد دلار فروش اسلحه با هدف تبدیل عربستان به یک قدرت نظامی)، او در سخنانی خطاب به «رؤسای» کشورهای مسلمان، رژیم ایران را هم ردیف با داعش و القاعده خواند و امریکا را متحد اتحاد دولت سعودی و شیخها با اسرائیل برضد ایران گرداند.
خوانندگان بیاد میآورند که بخصوص در دو سال اخیر، بطور مستمر، خطر تغییر سیاست امریکا را خاطر نشان کردهایم. توضیح دادهایم که اوباما و حکومت او موافق نبودند اتحاد سعودیها و شیخها با اسرائیل بر منطقه حاکم بگردد. موافق آنند که میان دو طرف، تعادل برقرار شود. رژیم ولایت مطلقه فقیه، تن به معامله ننگین بر سر اتم داد اما تن به عادی کردن رابطه به امریکا نداد. شرط خامنهای این بود که روابط با امریکا عادی نگردد. بدینسان، آن فرصت بسوخت و اینک ترامپ امریکا را وارد اتحاد میکند.
ترامپ هم خامنهای و دولت واقعی که تحت ریاست او است را هدف هجوم خود میکند و کشورهای مسلمان و غیر مسلمان را به منزوی کردن «ایران» فرا میخواند و هم تحریمهای مربوط به «برنامه موشکی ایران» را تشدید میکند و هم تحریمهای مربوط به اتم را به حال تعلیق در میآورد و آرزو میکند ایرانیان از دولت خوبی برخوردار شوند.
6. نیاز جامعه جوان به بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما:
این واقعیت که رأی دهندگان به مصلحت عمل کردهاند و نه به حقوق خویش، گویای واقعیت مهم دیگری است: رأی دهندگان به یک روحانی که در طول 38 سال کارش صدور حکم اعدام و زندان بوده و «جنایتکاری است که نامش ثبت در تاریخ است» و به روحانی دیگری که عضو دیگر هیأت مرگ، وزیر دادگستری او است و خود نیز گفته بود مخالفان رژیم را در محل برگزاری نماز جمعه باید اعدام کرد و در کودتای خرداد 60 و طولانی کردن جنگ و سازشهای پنهانی (افتضاح ایران گیت) صاحب نقش بوده است، رأی دادهاند.
این دو واقعیت، واقعیت سوم و مهمتری را در معرض مشاهده ایرانیان و غیر ایرانیان قرار میدهد: اسلام ستیزی و به جای قدرت، قربانی اول آن، اسلام، را مقصر وضعیت امروز کشور تبلیغ کردن، حاصلی جز خلاء اندیشه راهنما نداشته است. زیرا نمیتوانسته است داشته باشد. چون خلاء را زور پر میکند، رأی دهندگان غافل از حقوق خود، در مقام توجیه رأی دادن، ترسهای بالا را به انگیزه بدل و به پای صندوقهای رأی رفتهاند.
این تجربه که همانندهای آن در کشورهای غرب که دموکراسی دارند نیز مشاهده میشود، به آنها که بر حقوق پنجگانه ایستادهاند و به نسل جوان امروز، میآموزد که هیچ مهمتر از اندیشه راهنما نیست. این اندیشه را از بیرون نمیتوان اخذ کرد. از جمله به این دلیل که بیرونیان خود نیز گرفتار بنبست اندیشه راهنما هستند. این اندیشه را با نقد اسلام از خود بیگانه شده در بیان قدرت میتوان یافت و یافت شده است. کافی است همگان عقلها را از ساختههای ذهنی رها و این بیان را در زندگانی روزمره بکار برند. به تجربه کردن میارزد.
7. دو راهی: راهی که یونس رفت و راهی که ایوب رفت:
یونس مأیوس شد که مردم، مردمی که او آنها را به حقوق میخواند، خویشتن را از بندگی قدرت رها کنند. از میان مردم بیرون رفت و به شکم ماهی رفت. ایوب صبر شیوه کرد و سختیها اراده او را سست نکردند و او را وادار نکردند در برابر قدرت سرتسلیم فرود آورد و مصلحتهایی که قدرت میسنجد را روش زندگی خود کند. بدیل/الگو شد برای همه انسانها، نسل بعد از نسل.
«انتخابات» بطور شفاف اهمیت روزافزونی را مینمایاند که حقوق و مردم سالاری در زندگانی ایرانیان دارد پیدا میکند. از اینرو، بیشتر از هر زمان دیگر، نیاز به انسجام بدیل/الگو و افزودن بر کوششها است. کوشش برای آنکه نسل جوان کشور بر ترسها غلبه کند، کوشش برای آنکه این نسل بیان استقلال و آزادی را اندیشه راهنمای خود کند و به یمن عمل به حقوق و رابطهها را، رابطههای حق با حق کردن، استقلال و آزادی خود را بازیابد و در استقلال و آزادی، رشد کند. و
8. و تقلب برد و باخت خامنهای را گزارش میکند:
روحانی، در مصاحبه بعد از «انتخابات»، شرکت کنندگان در دادن رأی را 45 میلیون نفر خواند. یعنی 4 میلیون نفر نیز بر رقم رسمی افزود مبادا همگان از یادببرند که، در این رژیم، زبان رسمی دروغ است. در برابر، رئیسی و ستاد او از تخلفات گسترده در «انتخابات» شکایت میکنند. و برابر اطلاعی که از درون وزارت کشور به ما رسیده است، پیش از اعلان نتایج، جلسه محرمانهای در وزارت کشور تشکیل میشود. جهانگیری، معاون اول روحانی را به آن جلسه دعوت میکنند. هدف از تشکیل جلسه، توافق برسر تغییر آراء بوده است. سرانجام، قرار بر افزودن 7 میلیون رأی به آرای رئیسی میشود تامگر از پیآمدهای شکست سخت رئیسی در سپاه و دستگاه قضائی و بسیج و... جلوگیری شود.
با توجه به این امر که رأی دهندگان به دو لیست رأی میدادهاند، بر پایه زمان لازم برای اخذ رأی هر رأی دهنده، میتوان میزان آرای تقلبی را بدست آورد. بنابر محاسبات انجام گرفته، حداقل 10 میلیون رأی قلابی به صندوقها ریخته شدهاند. تقلب در روستاها، بیشتر بوده است. محاسبه دیگری در خود ایران، بر اساس زمان رأی دادن و شمار صندوقهای رأی، انجام گرفتهاست که بنابر آن، حداکثر 22 میلیون نفر توانستهاند رأی بدهند. چون در این وضعیت سنجی، بنای ما وضعیت سنجی «انتخابات» بلحاظ میزان تقلب نیست، بدین یادآوری بسنده میکنیم.
اینک که بنام رئیسی، 16 میلیون رأی خواندهاند، روحانی دیگر با نامزد 4 میلیون رأئی شکست خورده (سعید جلیلی) روبرو نیست. با طرفی روبرو است که تمامی قوا را در اختیار دارد و مدعی است از پایگاه اجتماعی لازم نیز برخوردار است. به سخن دیگر، روحانی همچنان ضعیف و خامنهای قویتر شدهاست. باخت او اینست که از دید اکثریت رأی دهندگان و تحریم کنندگان، عامل مبتلی کردن ایران به بیشمار مسئلهها و ابتلایشان به ترسها و مانع استقرار دموکراسی و برخورداری ایرانیان از 5 دسته حقوق خویش است.
ایرانیانی در بند مدار بسته بد و بدتر، در صورتی که رژیم برای پوشاندن واقعیت ساخته است خیره ماندهاند. این مردم راهکارها و برنامهها را نشنیدند و در عوض مشکلهائی را شنیدند که رژیم ایجاد کردهاست. در «انتخابات» که ترس بر آن حاکم است و نه حقوق پنجگانهای که این مردم دارند، البته نه از عوامل پدید آورنده مشکلها سخن بمیان آمد و نه از مشکلهای ساختاری که مشکلهای آمده بر زبان «نامزدها»، از آنها بوجود آمدهاند. با این حال، برشمردن این مشکلها وضعیت سنجی است. دستکم بدینخاطر که اعتراف است بر این واقعیت که رژیم ولایت مطلقه فقیه، بطور پیگیر مسئله ساخته است.
وضعیت کشوری با اینهمه مشکلها که «نامزدها» بر میشمارند، و این امر که خامنهای سخن از آزادی در ایران میراند که دیگران حسرت آن را میبرند، «انتخابات» ریاست جمهوری را محک صداقت کرده است. زیرا ایستادگان بر حقوق را از مصلحتگرایان و قدرت باوران میشناساند. در «انتخابات» پیشین، موقعیتی تا این اندازه شفاف پیش نیامده بود. در این موقعیت اهل سره از اهل ناسره تمیز میجویند و هرگاه اهل سره بر ایستادن بر حقوق پای بفشرند، بسا توانائی نجات ایران را مییابند. توانائی نجات کشوری را مییابند که به قول هاشمی طبا، یکی از نامزدها، کشور یک بار مصرف شدهاست.
1. جهانگیری میباید به این پرسش پاسخ میداد: برنامه شما برای مقابله با قاچاق چیست. و او از برنامه خود سخن نگفت و گفت:
1. میزان قاچاق کالا 25 میلیارد دلار بود و در سه سال اخیر، با اجرای تدابیر به 12 میلیارد دلار کاهش یافته است. رئیسی در انتقاد از او گفت: مشکل قاچاق همچنان برجاست و میزان آن 18 میلیارد دلار است.
2. قالیباف، خود رئیس مبارزه با قاچاق بوده است، بیاید گذشته خود را شفاف بگوید و بگوید چرا قاچاق این اندازه شده است.
3. رئیسی: وقتی دولت و وزیرانش در بخش خصوصی فعالیت دارند، البته نمیتوانند با قاچاق مبارزه کنند.
4. هاشمی طبا: از 114 اسکله کشور قاچاق وارد کشور میشود.
5. قالیباف: وقتی پاداشهای چند میلیاردی به خود و همکاران میدهید چگونه پیشگیری میکنید؟ وزیر آموزش و پرورش واردات غیر قانونی میکند.
6. فساد فراگیر است. 400 میلیارد تومان جابجا شده است.
7. میرسلیم: اثرات ویرانگر قاچاق بر اقتصاد کشور را چرا ندیدید؟ این 4 سال خواب بودید و قاچاق وارد کشور میشد و شما نمیدید؟
8. برخلاف قول آقای جهانگیری، برنامهای برای مبارزه با قاچاق وجود ندارد.
9. روحانی: کیفیت پائین تولید و کمتر از میزان تقاضا و رقابت ناپذیر بودن تولید داخلی علت قاچاق است.
10. گروههای تولید کننده امنیت سیاسی و قضائی ندارند و سالبان امنیت نمیگذارند بخش خصوصی فعالیت کند.
11. رانت خواری: املاک نجومی و واگذاری آنها: املاک مردم را چه کردید؟ 2200 میلیارد تومان املاک مردم را بخشیدید. 51 مورد تخلف توسط قوه قضائیه چه شد؟ افشا کننده را سه ماه زندانی انفرادی کردید.
12. ابهام: شفافگردانی باید بشود.
13. جهانگیری: ضعف قوه قضائی عامل ترس از فعالیت اقتصادی است. امنیت سرمایه وجود ندارد.
14. بانک سرمایه را که متعلق به شهرداری است را به یک مفسد اقتصادی واگذار کردید؟
15. اسراف و تبذیر سرمایه برجا نمیگذارد تا سرمایهگذاری شود.
2. از میر سلیم پرسیده شد: برنامه شما برای توسعه صادرات و کاهش خام فروشی نفت و کاهش وابستگی به نفت چیست؟ و در پاسخ او گفت:
16. خام فروشی نفت و تبدیل نکردن آن به انواع فرآورده نفتی و افتخار کردن به فروش روزانه 2.5 میلیون بشکه نفت، مشکل اقتصادی کشور است.
17. استفاده از درآمد نفت برای واردات مشکل بزرگ دیگر کشور است.
18. صادرات از طریق واسطه که سودش به واسطه میرسد.
19 روحانی: از موانع اقتصادی، تحریمها هستند و انزوا. او وعده داد تحریمهای غیر اتمی را هم لغو بگرداند -. تحریمهائی که به مسئله اتمی مربوط نیستند.
20. بازار نفت ایران را عربستان گرفته بود پس گرفتیم. واقعیتی که او نگفت این که بازار نفت در دست دولت سعودی و دولت پوتین است.
21. رئیسی: فقدان پالایشگاه که سبب شده است ایران واردات نفتی داشته باشد.
22. تبعیض مالیاتی بسود رانت خوارها: قاچاقچیان مالیات نمیپردازند و تولید کنندگان مالیات میدهند نتیجه این است که 250 هزار واحد تولیدی تبدیل شدهاند به توزیع کننده.
23. هاشمی طبا: صادرات ما به 45 میلیارد دلار رسیده است. بخشی از آن خدمات مهندسی است. و بدیهی است نمیگوید رقم سازی به کنار، فرآورداههای نفتی (پتروشیمی و...) را هم به حساب صادرات غیر نفتی میگذارند.
24. مشکل بزرگ اقتصاد ایران اشتغال کاذب و فعالیتهای زود بازده است.
25. شبکه راهها که با توزیع واردات در کشور انطباق دارد و نه با تولید و صادرات.
26. قالیباف: چهار درصدیها مانع رشد تولید داخلی هستند چون سودشان در واردات است.
27. شبکه روابط شخصی اقتصاد را به انحصار در آورده است. او از بانکی سخن گفت که بقول او به تصرف برادر جهانگیری داده شده است.
میرسلیم در مقام پاسخ به نقدها گفت:
28. واقعیت این است که صادرات ما خلاصه میشود در صدور مواد خام.
29. بیثباتی مقررات واردات و صادرات از موانع رشد صادرات است.
30. پتروشیمی تنها از 5 درصد از نفت استفاده میکند.
31. فقدان مدیریت لایق از عوامل وضعیت اقتصادی نابسامان کشور است.
32. فقدان فنآوری درخور نیز از عوامل ابتلای به خام فروشی است.
و راهحل و برنامه؟ اظهار نشد.
3. روحانی باید به این پرسش پاسخ میداد: مهمترین مشکل نظام بانکی چیست و برنامه شما برای هدفمند کردن اعتبارات بانکی چیست؟ و او پاسخ داد:
33. تأمین کسر بودجه دولت و برعهده اعتبارات بانکی گذاشتن بودجه عمرانی. این راهکار گویای یکی از مهمترین مشکلهای اقتصادی است که او میپوشاند و آن این است: بودجه جاری بدانحد باد کرده است که بودجه عمرانی را باید حذف کرد. نتیجه این است: روز نخست قرار بود درآمد نفت یکسره صرف سرمایهگذاری شود و اینک همه آن صرف بودجه جاری میشود و با وجود حذف بودجه عمرانی، بودجه جاری هنوز کسر دارد.
34. ناتوانی بانکها از جلب سرمایههای خارجی که باید برطرف شود. روشن است که او به این واقعیت نپردازد که در اقتصاد مصرف و رانت محور، کار نظام بانکی صادر کردن سرمایهها است.
35. در بودجه امکان برای هیچ کار دیگری وجود ندارد. او از رئیسی میپرسد: بودجه 3 برابر کردن یارانهها را از کجا میآورید؟
36. جهانگیری: بانک خزانه دولت تلقی شد و منابع حبس شد. باید منابع آزاد شود.
37. معوقههای بانگی یعنی وامها که سودجوها گرفتهاند و پس نمیدهند.
38. غلط بودن نظام اعتباری.
39. کمی سرمایه بانکی که حکومت روحانی افزایش داد.
40. موانع بانکی. او این موانع را بر نشمرد.
41. رئیسی: بخش کشاورزی کاستی دارد از جمله نیازمند سرمایه است.
42. در سال 95، سرمایه خارجی کمتر از 1 میلیارد دلار جذب شده است. امکان جذب فراهم نشده است.
43. صادرات غیر نفتی در حکومت روحانی 10 درصد کاهش یافته است.
44. هاشمی طبا: بدون تردید مشکلات بانکی از گذشته ایجاد شده است. یک مشکل این است که نظام بانکی اروپائی است و عقود اسلامی را بر آن سوار کردهایم. در نتیجه، مسئولان بانکها نمیدانند چه چیز را امضاء میکنند.
45. بانکها بنگاه شدهاند.
46. قالیباف: 500 هزار میلیارد تومان وام داده شده اما به چند هزار نفر. وام به تولید کننده داده نمیشود.
47. نقدینگی 3 برابر شده است
48. بیکاری سه برابر شده است.
49. میرسلیم: بانکداری رباخواری است. رانتخواری هدف بانکداری و اعتبار دادن است.
50. کارگاههای تولیدی چون نتوانستهاند وامها را بپردازند ورشکسته شدهاند.
51. نظام بانکی هم در بند روابط شخصی است.
52. اگر تورم 9 درصد است، بهره بانکی چرا 18 درصد است؟
53. امریکائیها 6.2 میلیارد دلار پول کشور را ضبط کردند حکومت قبلی و شما چه کردید؟
54. دور زدن تحریمها و بخور و ببرها حاصل فساد ریشهای که همچنان بر جا است.
4. هاشمی طبا باید به این سئوال جواب میداد: در صنعت و کشاورزی و خدمات، برای اشتغال جوانان، بخصوص تحصیل کردههای دانشگاهها چه برنامهای دارید و او گفت:
55. تخریب جنگلها و آبها و زمینها (بیابان شدن کشور).
56. قالیباف: نیروی انسانی آموزش دیده داریم و سرمایه هم داریم اما کارفرمائی یا توانائی ترکیب عوامل را نداریم.
57. میرسلیم: علت اینکه تولید خوابیده چیست؟ علت رکود است. 70 درصد واحدهای تولیدی خوابیده است.
58. واردات تولید داخلی را خوابانده است.
59. بهروهوری ناچیز است.
60. تعاونیها و سرمایهها خوابیدهاند.
61. 85 درصد تولید دولتی است و دولت نمیتواند مدیریت کند.
62. روحانی: اضافه درآمد نفتی در سال جاری 20 میلیارد دلار میشود. 15 میلیارد را صرف سرمایهگذاری میکنیم و 3 تا 5 میلیارد دلار را به بهبود وضعیت اقشار آسیبپذیر اختصاص میدهیم. و او از یاد برده بود که قبلاً گفته بود بانکها سرمایههای لازم برای تولید را تأمین میکنند.
63. جهانگیری: تیم دولت گذشته (منظور او حکومت احمدی نژاد بود) اینجا نشسته است. رشد اقتصاد کشور 7 درصد منفی بود ( 7- درصد) و حالا میخواهند همان دولت را سرکار بیاورند. او آشکار نگفت اما آنچه گفت یعنی این مشکلِ مشکل ساز دولت است.
64. مشکل بیثباتی قیمتها و قیمت ارزها است.
65. رئیسی: کارگاههای تولیدی که صاحبان درآمدهای بالا میتوانند کالاهایشان را بخرند، برجا هستند و بقیه تعطیل شدهاند.
66. خاصه خرجی: به کسی وام 300 میلیارد تومان به بهره صفر درصد داده شد.
67. واردات محصولات کشاورزی مانه تولید کشاورزی در داخل است.
68. رکود مسکن: مسکن 16 درصد منفی است.
69. هاشمی طبا: خریدها از طریق واسطهها. این خریدها موجب میشود قیمت گرانتر بپردازیم و هزینه بیمه و حمل و نقل بیشتری را بپردازیم. البته با صراحت نگفت بدینخاطر که کشور در انزوا است.
5. قالیباف باید به این پرسش پاسخ میداد: برنامه برای ارتقای بهرهوری در کشاورزی و صنایع تبدیلی شما چیست؟ و او گفت:
70. جمعیت جوان کشور بیکار است و هرگاه انتخاب شوم، 5 میلیون شغل ایجاد میکنم.
71. حجم نقدینه نه به تولید که به مصرف جهت دهی میشود.
72. قانون برنامه ششم اجرا نشده است.
73. صنعت پتروشیمی و فولاد در دست شبکه روابط شخصی است.
74. زمین خواری به رواج است او روحانی و جهانگیری را به سوء استفاده موقعیت و خرید دو قطعه زمین به قیمت ناچیز متهم کرد.
75. عدم خود تکافوئی در بخش کشاورزی و فقدان صنایع کوچک.
76. فساد فراگیر که مانع بزرگ است.
77. رئیسی: فساد فراجناحی شده و افراد صالح مقامها را تصدی نمیکنند.
78. ناکار آمدی نظام اداری باوجود نقش مهمی که دارد، امری آشکار است.
79. هاشمی طبا: نظام مالیاتی کشور باید اصلاح شود. البته او به چهار نقش مهمی که مالیاتها در رابطه دولت با ملت و رشد اقتصاد دارد، اشاره نیز نکرد.
80. 40 درصد اشخاص و مؤسسات مالیات نمیپردازند.
81. قشرهای زحمتکش (پیشه وران و صادر کنندگان) را باید از مالیات معاف کرد.
82. روحانی: ترور شخصیت (فقدان امنیت اخلاقی). او به رئیسی بابت متهم کردن برادرش، اعتراض کرد.
83. تورم مانع است و باید مهارش کرد.
84. جهانگیری: دروغ و بیاعتمادی ضد رشد تولید است و به رواج است.
85. باید از تمامی ظرفیتهای کشور استفاده کرد. و نگفت کدام عوامل مانع از این استفاده است.
86. میرسلیم: برنامه برای رشد فعالیتهای دانش بنیاد وجود ندارد.
87. میان صنعت و دانشگاه همکاری وجود ندارد.
88. فرصت سوزیها و رشد نکردن فنشناسی و بیقدر کردن استعدادها.
89. گریز استعدادها از کشور.
6. رئیسی باید به این پرسش پاسخ میداد: برنامه شما برای هدفمند کردن یارانهها چیست؟ و او گفت:
90. سطح قیمتها در آنچه به کالاهای مورد نیاز مردم مربوط میشود بالا است و سبب فقر مردم میشود.
91. هاشمی طبا: یارانه تورم را بالا برد. هرگاه بخواهید آن را 250 هزارتومان بکنید، در ازای آن، 800 هزارتومان از مردم خواهید گرفت.
92. قالیباف: ترس از سرمایهگذاری ترس از 4 درصدیها است. او واقعیت را همانسان که هست نمیگوید. واقعیت اینست که سپاه در خدمت مافیاهای نظامی – مالی است و از این مافیاها است که سرمایهگذاران میترسند. از اقتصاد در تصرف سپاه است که سرمایهگذاران میترسند.
93. میرسلیم: 30 درصد از افزایش قیمتها میباید به تولید اختصاص مییافت و نیافتهاست.
94. ورشکستگیها پر شمار و اثر آن بر قبول خطر سرمایه گذاری عامل گریز از سرمایه گذاری است.
اقتصاد ایران، در حکومت احمدی نژاد گرفتار رکود شد و ماند. گناه را بپای تحریمها نوشتند. احمدی نژاد میگوید برنامه برای بیاثر کردن تحریمها تهیه کردیم اما نگذاشتند آنرا اجرا کنیم. ماهم گفتیم جلوگیری از اجرای برنامه خیانت است! با اینحال، در حکومت خامنهای/احمدی نژاد، کشور افزون بر 700 میلیارد دلار درآمد ارزی پیدا کرد. این ارز میتوانست
در اقتصاد تولید محور سرمایه گذاری شود و نشد. اما بمثابه قدرت خریدی عظیم آن حکومت را ناگزیر کرد دروازهها را بروی واردات باز کند. واردات جانشین تولید شد و چون زمان اجرای تحریمها رسید، نه وارد کردن کالاها بمیزانی که قدرت خرید را جذب کند، ممکن شد و نه تولید داخلی بود تا آن را جذب کند. این شد که کشور گرفتار رکود توأم با تورم شد.
حکومت روحانی مدعی است تورم را مهار کردهاست. وضعیت سنجی یکصدو بیستم معلوم کرد که در آنچه به کالاها و خدمات مورد مصرف مردم مربوط میشود، نرخ تورم همچنان بالا است. دو عامل سبب کاهش متوسط نرخ تورم شدند: کاهش ترس از جنگ و تشدید تحریمها و تشدید فقر:
٭ تشدید فقری که جامعه ایرانی بدان گرفتار است:
در مناظره جمعه 8 اردیبهشت 1396، رئیسی گفتهاست: «ضریب جینی از 36 صدم به 43 صدم رسیده و 7 واحد افزایش یافته است. این فاصله نشان بدی است».
2. افزایش ضریب جینی وقتی صحیح محاسبه شود گویای نابرابری توزیع درآمدها است اما شدت فقر را نشان نمیدهد. شدت فقر بنابر قول نامزدهای ریاست جمهوری و نیز بنابر واقعیتهای آماری که هنوز بیانگر واقعیتهای واقعی نیستند، بدین شرح است:
● قالیباف: 4 درصد صاحب همه چیز و 96 درصد مردم کشور فقیر هستند. و 25 درصد جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. بنابر قول او، 20 میلیون از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. و او میزان فقیران را کمتر از واقعیت اظهار میکند. درصد کسانی که زیر خط فقر هستند، بسیار بیشتر است:
● پژوهشکده مرکز آمار در تازه ترین گزارش خود، از هفت برابر شدن فقر غذایی در شهرها و هشت برابر شدن آن در دهه 1382 تا 1392خبر داده است. سال۹۲، بدترین سال برای خانوارهای فقیر بودهاست. فقیران فقیرتر شده و شماری از قشرهای میانه به فقیران پیوستهاند. در نتیجه، خط فقر ماهانه سرانه از ۹۱هزار تومان در سال۱۳۸۳ به ۷۱۴هزار تومان در سال۹۲ رسیده است. در آن سال، هر خانواده ۵نفره ایرانی که نمیخواست به جمعیت بیچیزان بپیوندند، باید ماهانه ۳ میلیون و ۵۷۲هزار تومان درآمد میداشت. از سال 1392 بدینسو، بر شمار فقیران افزوده شدهاست:
● در 1394، حسین زاغفر، طراح نقشه فقر ایران، در گفتوگو با روزنامه شرق گفتهاست: ٤٠ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر هستند و متأسفانه روزبهروز آمار فقیران در کشور افزایش پیدا میکند.
با احتساب جمعیت ٧٧ میلیوننفری ایران در پایان سال ٩٣، میتوان به این جمعبندی رسید که بیش از ٣٠ میلیوننفر از مردم ایران امروز به زیر خط فقر رفتهاند و دولت برنامه مشخصی برای توقف و کاهش این تعداد فقیر در کشور ندارد. اگرچه سیدابوالحسن فیروزآبادی، قائممقام وزیر رفاه، اعلام کرده که هیچ نقشهای از فقر در کشور وجود ندارد.
حسین راغفر میگوید: اتفاقا نقشه فقر وجود دارد، اما هیچ برنامه خاصی از سوی دولت برای ریشهکن کردن فقر وجود ندارد. به گفته او، تا قبل از سال ٨٤ آمار فقیران در ایران زیر ٣٠ درصد بود، اما از سال ٨٤ به این طرف، این آمار رو به افزایش رفته است تا جایی که هماینک باید گفت تعداد فقیران در جمعیت ایران به بیش از ٤٠ درصد رسیده است و درصورتی که دولت برنامهای برای این مسئله نداشته باشد، این آمار بیشتر از این خواهد شد.
● در عمل تعداد فقیران افزایش یافتهاست. بنابر مطالعه آماری، کسانی که زیر خط فقر نسبی قراردارند، 70 تا 80 درصد جمعیت کشور هستند. قول رئیسی بر این که 82 درصد مردم زیر خط فقر هستند مستند به این تحقیق است:
در دهه شصت خط فقر نسبی روی دهك پنجم و ششم قرار داشت. یعنی ۵۰ درصد جامعه بالای خط فقر نسبی بودند و ۵۰ درصد جامعه پایین خط فقر نسبی. در دهه ۷۰ این خط فقر نسبی بین دهك ششم و هفتم قرار گرفت به این معنی كه ۶۰ درصد جامعه زیر خط فقر بودند. در دهه هشتاد، خط فقر بین دهك هفتم و هشتم قرار گرفت. یعنی در دهه هشتاد به طور میانگین بین ۷۰ تا ۸۰ درصد افراد جامعه زیر خط فقر قرار داشتند، یعنی طبقه متوسط دائم در حال ریزش به زیر خط فقر است.
● در آنچه به کارگران ایران مربوط میشود، حداقل مزد که بیشتر کارگران آنرا دریافت میکنند، نصف تا یک سوم میزان درآمدی است که دارنده کمتر از آن، زیر خط فقر قراردارد:
مرکز پژوهشهای مجلس خط فقر را درآمد ماهانهای برابر یک میلیون و 800هزار تومان اعلام کردهاست. کارگران و اقشار ضعیف جامعه بر اساس قانون زیر 900هزار تومان حقوق ماهانه دریافت میکنند. یعنی نصف درآمد لازم. اما در سال جاری، خط فقر ماهانه، 2 میلیون و 700 هزار تومان برآورده شدهاست. یعنی کارگران و اقشار فقیرتر که 900 هزار تومان و کمتر درآمد دارند، یک سوم درآمدی را دارند که خط فقر خوانده میشود.
٭ واحدهای تولیدی یا تعطیل میشوند و یا نصف و کمتر از نصف ظرفیت کار میکنند:
● وزیر صنعت، معدن و تجارت میگوید: در مجموع 7 هزار واحد متوقف در شهرکهای صنعتی کشور وجود دارد که میتوان با 16 هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی و یارانه برای کمک به نرخ تسهیلات آنها را فعال کرد.
● فرشاد مقیمی، معاون سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی میگوید: وضعیت واحدهای صنعتی و تولیدی به هیچ وجه مساعد نیست و آمارهای سال 94،سرشار از خبرهای بد تولیدی برای کارگران و واحدهای تولید است چرا که بر اساس آمار در سالی که گذشت، 10 هزار و 183 واحد معادل 29.5 درصد کارخانجات صنعتی با ظرفیت کمتر از 50 درصد کار کردهاند و 9هزار و ۹۲۷ واحد صنعتی نیز وجود داشته که معادل ۲۹ درصد کل واحدها را تشکیل میدهند و با50 تا 70 درصد ظرفیت خود مشغول به کار هستند و به نظر میرسد در سال 95 هم با ادامه همین وضعیت رکود و عدم تزریق کمکهای دولتی به این واحدها، وضعیت بدتر هم بشود. طبق گفته آقای یاراحمدیان رئیس «مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران»تعداد ۱۰۰۰ کارگاه به دلیل سیاستهای غلط دولت یازدهم در سال گذشته تعطیل شده است.
● عباس پاپیزاده «نماینده» مجلس میگوید: «طبق آمار موجود 60 درصد از واحدهای تولیدی کشور به صورت تعطیل و نیمه تعطیل درآمدهاند»
● آخرین گزارش مرکز آمار میگوید: طی سالهای ۹۳ و ۹۴ حداقل ۱۶۶ هزار صنعت کار بیکار شدهاند. در سال 94 شمار شاغلان در بخش صنعت 7 میلیون و 147 هزار نفر بودهاند که 5/32 درصد کل شاغلان کشور را شامل میشود. اما شاغلان در بخش صنعت کشور در سال 92 بیش از 7 میلیون و 313 هزار نفر بودهاند. بدینسان، تا سال 1394، بخش صنعت 166 هزار کارگر از دست دادهاست. با توجه به ادامه رکود، در سال 1395، نیز باز از شمار کارگران بخش صنعت کاسته شدهاست.
● کمال الدین پیرموذن، عضو کمیسیون صنایع مجلس میگوید: ۵۰ درصد کارخانهها تعطیل شدهاند. و ۵۰ درصد دیگر نیز بر اساس ادعای دولت نیمه فعال یا زیان ده میباشند.
● معاون وزیر صنعت در مصاحبه با ایسنا میگوید: ۱۴ هزار کارخانه در ایران تعطیل شده است.
● همزمان، معاون وزیر صنعت ایران به خبرآنلاین میگوید: « ۲۲ هزار واحد صنعتی با ظرفیت کمتر از ۵۰ درصد کار میکنند. ۲۴ هزار واحد صنعتی هم با ظرفیت ۵۰ تا ۷۰ درصد به کارشان ادامه میدهند.»
● طرفه اینکه روحانی، پیش از «انتخابات» سال 1392، وعده داده بود:« همین کارخانههای موجود در کشور اگربه جای ۲۰ درصد توان با ۶۰ درصد توان کار کنند، بخش عظیمی از مشکلات اشتغالزایی در کشور برطرف میشود.» و « در ماههای ابتدای آغاز به کار دولت «تدبیر و امید» موانع از سر راه تولید برداشته میشود.»
و اینک آمار میگویند، در حکومت او، بخش صنعت 166 هزار کارگر نیز از دست دادهاست.
● پدرام سلطانی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران، در اسفند 1395 گفتهاست: «در حال حاضر از بین ۳۱ هزار واحد صنعتی داخل شهرکهای صنعتی کشور، ۵۲ درصد تعطیل شدهاند یا با ظرفیت پایین تر از ۵۰ درصد مشغول فعالیتند. این آمار نشان میدهد که ۱۴هزار واحد صنعتی در کشور تعطیل و نیمه تعطیل هستند و احیای آنها نیاز به اختصاص تسهیلات از سوی دولت دارد؛ زیرا بزرگترین مشکل واحدهای صنعتی هم اکنون کمبود شدید نقدینگی است. »
بدینقرار، کارگاههای صنعتی که به قول روحانی با ظرفیت 20 درصد کار میکردند، نه تنها نتوانستند آنرا به 60 درصد برسانند و ««بخش عظیمی از مشکلات اشتغالزائی کشور را برطرف کنند»، بلکه روند تعطیل شدن کارخانهها ادامه یافت و کارخانههای بیشتری با ظرفیت 20 تا 40 درصد کار میکنند. اما چرا چنین است؟
٭ باوجود سه برابر شدن حجم نقدینه و رکود تولید داخلی، چگونه ممکن است تورم کاهش یافته باشد و رابطه بیکاری با حجم عظیم نقدینه چیست؟:
● پدرام سلطانی علت تعطیل شدن و زیر ظرفیت تولید کردن کارگاههای صنعتی را نبود نقدینگی میداند و میگوید:«تحقیقات ما نشان میدهد ۷۰ درصد مشکل توقف فعالیت کارخانهها به تامین نقدینگی مربوط است. همچنین بخشی از این صنایع نیز به دلیل مشکل بازار فروش و اختلاف با شرکا تعطیل شدهاند.
●در همان حال، حجم نقدینگی در حکومت روحانی نزدیک به سه برابر شدهاست: از 480 هزار میلیارد تومان به 1300 هزار میلیارد تومان رسیدهاست. این حجم عظیم نقدینه به تولید راه نمیبرد. نتیجه بخش صنعت و نیز کشاورزی، بر دریای پول، براثر تشنگی پول، میمیرند!
این نقدینه جذب فعالیتهائی میشود که رانتی بزرگ عاید میکنند و آن بخش که جذب اینگونه فعالیتها و قاچاق نمیشود، ارز میشود و از کشور خارج میگردد. چرا جذب فعالیتهای تولیدی نمیشود؟ زیرا اقتصاد مصرف محور و رانت محور است و فعالیتهای تولیدی مزاحمهای بزرگ دارند (مافیاهای نظامی – مالی) و امنیتهای قضائی و سیاسی (داخلی و خارجی ) و اقتصادی را ندارند.
● سه برابر شدن حجم نقدینه و رکود تولید به ضرورت سبب تب تورم، تبی شدید و بسا مرگآور میشود. از اینرو، جذب فعالیت دراز مدت (صنعت و کشاورزی) نمیشود. زیرا درکوتاه مدت تورم را مرگآور میکند. حکومت ناگزیر است بخشی از این قدرت خرید عظیم را با واردات بیشتر (مزاحم بزرگ و اول تولید داخلی) جذب کند و بخش دیگری را از راه انتشار اوراق قرضه خنثی کند و بگذارد بخش دیگری هم از کشور خارج شود.
اما چرا در صنایع موجود که تشنه نقدینگی هستند بکار نمیافتد؟ نخست به این دلیل که بخش بسیار بزرگ این نقدینه را دولت از راه هزینههایش توزیع میکند که یکسر برای خرید کالا و خدمات وارد بازار میشود. سپس به این دلیل که اقلیت حاکم بخش بسیار بزرگی از اعتبارات بانکی را در انحصار خود دارند و بخشی از هزینههای دولتی نیز توسط آنها بعمل میآید. و سرانجام به این دلیل که دولت آن بخش از یارانه را که باید به صنایع اختصاص مییافت، نمیپردازد. زیرا توانا به پرداخت آن نیست.
نتیجه ایناست که بخش صنعت و کشاورزی، سرمایه جذب نمیکنند و 60 درصد جمعیت 18 تا 60 ساله ایران، یا کار ندارند و یا به کارهای کاذب مشغولند. در این میان، ابراهیم رئیسی میگوید: حقوق شهروندی به چه کار آدم بیکار میآید؟!
٭ حقوق شهروندی به چه کار آدم بیکار میآیند؟:
● ابراهیم رئیسی، «نامزد» ریاست جمهوری که اینک از سوی «روحانیت مبارز تهران» و «مدرسین قم» یعنی بخش عمدهای از «روحانیانی» که در طول زمان، از فقه نیز بریده و بنده قدرت شدهاند، نیز «نامزد اصلح» عنوان گرفتهاست، میگوید: حقوق شهروندی به چه کار آدم بیکار میآید. هرگاه او درس حقوق و نه آدمکشی را خوانده بود، دستکم، اگر بعنوان انسان حقوق خویش را میشناخت، میدانست حق کار از حقوق انسان و حقوق شهروندی هر کس است. میدانست مالکیت انسان برکار خویش ایجاب میکند که همه شهروندان از امکانها و ابزارکار برخوردار باشند. و باز میدانست به نسبتی که مردم یک کشور از امکانها و ابزار محروم هستند، از حقوق خویش نیز محروم هستند. از اینرو، بیکارها و نیز با کارهائی که بخش عمدهای از حاصل کارشان از آنها دزدیده میشود، بیشتر از همه میباید نگران غفلت از حقوق خویش و عمل نکردن به این حقوق باشند. اگر آنها از حقوق خود غافل نبودند، چگونه ممکن بود این شش تن نامزدهای ریاست جمهوری بگردند؟
و برای اینکه ببینیم محرومترینها از حقوق خود، از جمله حق کار کیانند، این قسمت از پیام بنیصدر، بمناسبت اول ماه مه 2017 را میآوریم:
«آقای جهانگیری رقم درخور توجهی را بر زبان آورد: شاغلان کشور در آغاز به کار حکومت احمدی نژاد، 22 میلیون بودند. پس از 8 سال همان 22 میلیون نفر ماندند. فرض کنیم از آن 22 میلیون نفر کسی بازنشسته نشده و چشم از جهان نیز نپوشیده باشد. اینک، در پایان چهار سال حکومت روحانی، 24 میلیون نفر مشغول بکار هستند (بنابر آمار 23میلیون نفر). فرض کنیم شماربزرگی از آنها نیز به شغلهای کاذب مشغول نیستند. جمعیت در سن کار، یعنی سنین 18 تا 60 سال کشور 53.6 میلیون نفر است ( جمعیت ایران در سال 1395، 79.6 میلیون نفر). هرگاه 24 میلیون نفر شاغل را از این رقم کم کنیم، 29.6 میلیون نفر بیکارند و قربانی اول بیکاری، زنان کشور هستند».
و تازه معلوم شد که، در چهار سال حکومت روحانی، خالص «نیروی کار» افزوده شده بر شمار شاغلان، نه 2 میلیون نفر که 300 و اندی هزار نفر هستند. به سخن دیگر شمار بیشغلها 31 میلیون نفر است. باوجود بیابان شدن ایران و باوجود تهدیدهای خارجی که رژیم بر میانگیزد (ولیعهد دولت سعودی وعده میدهد جنگ را به درون ایران بکشاند) و باوجود ناتوانی دولت از تأمین هزینههای جاری خود، در آینده بر شمار بیکاران باز هم افزوده خواهد شد. دولت بمثابه قدرت فاقد عقلی توانا به انتقاد از خویش و رهاکردن کشور از شر خود است. از بداقبالی، آنها هم که باید جامعه را از وضعیت واقعیاش بیاگاهند، اینک که مردم کشور دارند بر خطر ماندن در مدار بسته بد و بدتر وجدان پیدا میکنند، روحانی را نه بد در برابر بدتر که خوب در برابر بد میخوانند ! و یا روحانی را از سر مردم امروز ایران زیاد هم میانگارند! غافل از اینکه بر فرض مردم ایران از حقوق خویش یکسره غافل باشند، چاره نه طولانی کردن این وضعیت که افزودن بر کوشش برای ایجاد وجدان همگانی آنان بر حقوق خویش است.
«مناظره» دوم «نامزدهای ریاست جمهوری، در تاریخ جمعه 15 اردیبهشت 1396، انجام گرفت. در محدودهای که صدا و سیمای تحت امر خامنهای تعیین کرده بود. از آنجا که خلاء را زور پر میکند، خلاء برنامه را حملههای زبانی «نامزدها» به یکدیگر پر کرد. این که وخامت وضعیت کشور به چه حد است را، مردم ایران از زبان نامزدها شنیدند. شنیدند که تنها در قلمرو آموزش و پرورش و سیاست خارجی – یک چند از نابسامانیها و مسئلهها اقتصادی هستند که به ضرورت برزبانها آمدند – کشور با 99 مسئله وخامت بار روبرو است. این مسئلهها وضعیت کشور را هنوز، همان سان که هست توضیح نمیدهند. زیرا نامزدها نمیتوانست واقعیتها را همانسان که هستند، بر زبان آورند. برخی از مسائل را به اشاره، میگفتند. اینک وضعیت آموزش و پرورش و روابط ایران با دنیای خارج و اقتصاد از زبان «نامزدها»ها:
٭ وضعیت آموزش و پرورش ایران از زبان 6 «نامزد ریاست جمهوری»:
٭ قالیباف از برنامه خود هیچ نگفت در عوض گفت:
1. وزیر آموزش و پرورش کشور در شمال ویلا دارد و در خانه او، اشیاء قاچاق پیدا شدهاست. درجا معلوم شد راست نگفته و دختر وزیر، پوشاک کودکان وارد میکردهاست. گرچه دروغ و بهتان زدن روش کار مقامات دستگاه ولایت مطلقه فقیه است، و در ادامه قالیباف اعتراض کرد چرا وزیر آنهم وزیر آموزش و پرورش به کار تجاری بایستی بپردازد؟اما وجود فساد اداری امری غیر قابل انکار است و به استناد این فساد است، که او میتواند «وزیر» را به قاچاق کالا متهم کند.)بنا به گفته محسنی اژه ای شرکتی به نام "آمیتیس طراوت کودکی" متعلق به وزیر محترم آموزش و پرورش آقای فخرالدین احمدی آشتیانی و خانواده وی است. در سال 93 به ثبت رسیده واز تاریخ ثبت شده در سال 93 تا به امروز، رئیس هیات مدیره وزیر آموزش و پرورش است و مدیرعامل دختر وی است. این شرکت یک نمایندگی از یک شرکت ایتالیایی دارد و حوزه فعالیتش هم واردات و صادرات منسوجات است. شرکت با یک کارت بازرگانی دیگر کالا را وارد کرده است وطبق تبصره 4 دارندگان این کارت حق ندارند این کارت را به دیگری بدهند )
● میرسلیم در مقام انتقاد او گفت: پس برنامه شما برای آموزش و پرورش کجا است؟ و 3 مشکل که آموزش و پرورش با آنها روبرو است را بر شمرد:
2. کیفیت آموزش و پرورش بستگی به معلمان دارد و معلمان در وضعیت بدی بسر میبرند. برای تأمین زندگی خود باید روزی دو تا سه شیفت کارکنند.
3. آموزش با پرورش همراه نیست.
4. به تولید علم و فن اهمیت نمیدهیم. بجای آنکه هواپیما بسازیم، جشن میگیریم که هواپیما وارد میکنیم.
● روحانی در انتقاد قالیباف سه مشکل را بر شمرد که بسی مهم هستند:
5. در آموزش و پرورش به زیر بنا باید توجه کرد و آن اخلاق است.
6. باید آزادی باشد. وقتی در شیراز، دانشجویان از آقای مطهری، دعوت میکنند و آن صحنه کتک کاری ایجاد میشود، محیط دانشگاه چگونه میتواند محیط بحث علمی باشد؟
7. وجود سانسور و فقدان منزلت هنر و هنرمند . ومثال آورد سانسور ربنا را که آقای شجریان خوانده است.
● هاشمی طبا دو مشکل را خاطر نشان کرد:
8. آموزش و پرورش ایران عقب ماندهاست.
9. تعلیم با تربیت همراه نیست. استادان باید به علم بپردازند اما نقص قانون سبب شدهاست که اعضای علمی دانشگاهها به کارهای دیگر مشغول شوند و فرصت کار علمی را پیدا نکنند.
● جهانگیری یک مشکل را خاطر نشان کرد:
10. محیط دانشگاه محیط امید و نشاط نیست.
● رئیسی سه مشکل را بر شمرد:
11. رشد علمی بشدت کم شدهاست و برنامهگذاری برای جذب استعدادها وجود ندارد.
12. صندوق فرهنگیان به یغما رفتهاست. فرهنگیان امنیت مالی ندارند.
13. شغل برای اینکه دانشجویان وقتی تحصیل دانشگاهی را تمام کردند مشغول کار شوند، وجود ندارد. یک میلیون دانشگاه دیده بیکار وجود دارد.
● قالیباف در مقام پاسخ به نقدها، دو مشکل را برشمرد و همچنان نگفت برنامه او چیست:
14. تجهیزات علمی موجود ناچیز است. بناها فرسودهاند. بازنشستگی معلمان نابسامان است.
15. دانش آموزان و لباس و کفش ندارند و گرفتار فقرند.
٭ میرسلیم باید به پرسش در باره تعامل با احزاب سیاسی و انتقاد پذیری پاسخ میداد و او این مشکلها را مطرح کرد:
16. دولت یازدهم (حکومت روحانی) انتقاد پذیر نیست و مواردی از توهین و تحقیر انتقادکنندگان را توسط روحانی برشمرد.
17. در کشور امکان انتقاد وجود ندارد و باید آنرا ایجاد کرد.
● روحانی در مقام انتقاد میرسلیم مشکلهای پرمخاطرهای را خاطر نشان کرد:
18. افکار مختلف برسمیت شناخته نمیشوند و باید وجود افکار مختلف را پذیرفت.
19. احزاب در موقعیت برابر نیستند و از حقوق برابر برخوردار نیستند.
20. اقوام و اقلیتها از حقوق برابر برخوردار نیستند.
21. مردم از حقوق شهروندی برخوردار نیستند.
● هاشمی طبا دو مشکل را یادآور شدهاست:
22. نشریات و سایتها تخریب را جانشین انتقاد کردهاند و بیشتر از همه حکومت روحانی را تخریب میکنند.
23. هزینههای جاری بقدری زیاد است که امکان تخصیص بودجه لازم به آموزش و پرورش وجود ندارد.
● جهانگیری دو مشکل را خاطر نشان کرد که یکی از آنها را هاشمی طبا یادآور شده بود(اهانت و تخریب جانشین انتقاد شدهاست):
24. فقدان آزادی مطبوعات و آزادی فضای مجازی.
● رئیس مشکلی مهم را برزبان آورد:
25. امنیت انتقاد وجود ندارد. انتقاد کننده مورد اهانت قرار میگیرد.
● قالیباف دو مشکل را برشمرد:
26. دانشگاههایسیاسی نیستند.
27. مردم ایران فاقد اختیارند و باید اختیارات را به مردم منتقل کنیم.
● میرسلیم: کاستیهای مهمی را بازگفت:
28. روزنامه نگاران امنیت ندارند. وزیر دوربین را از دست خبرنگار میگیرد و به او پرخاش میکند.
29. اصل هشتم قانون اساسی اجرا نمیشود. بنابر این اصل، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی است.
30. آزادی دسترسی به اطلاعات وجود ندارد. وزیران خود کاسب کارند و از اطلاعاتی که در دسترس آنها است بسود جیب خود استفاده میکند.
31. فقدان امنیت اطلاعات: مبتکران و مخترعان از بیم دزدیده شدن کارشان آنها را ثبت نمیکنند.
٭ در حوزه سیاست خارجی، راهکار برای رفع تحریمها موضوع پرسش از رئیسی شد:
● رئیسی و نیز دیگران وجود قرارداد وین (برجام) را (با همه اشکالاتی که در این قرارداد وجود دارد) پذیرفتند. او این مشکلها را برزبان آورد:
32. ضعف حکومت روحانی در گفتگو با کشورهای 5 +1 (روحانی گفت خزانه خالی است و پیام بدی بود). بدیهی است که دروغ بزرگ میگفت. زیرا ضعف را خامنهای/احمدی نژاد با تخریب اقتصاد ایران بوجود آوردند.
33. ترساندن از هجوم دشمن (اگر این کار را بکنیم به کشور حمله میکنند).
34. برجام یک طرفه اجرا شده و ما را در موضع ضعف قرار دادهاست.
35. تحریمها اگر برداشته شده است چرا اثری در سفره مردم نداشته است؟
رئیسی راهکار و برنامهای اظهار نکرد.
● قالیباف این مشکل را به یادآوردهاست:
36. اثر برجام بر اقتصاد مشاهده نمیشود. مشکل در اجرا است. سود برجام به 4 درصدیهای صاحب همه چیز میرسد. برجام فرصت ایجاد کردهاست برای واردات از اروپا.
● روحانی میگوید:
37. تحریمهای اتمی برداشته شدهاند. و روحانی راست نمیگوید. زیرا اولاً، در آنچه به امریکا مربوط میشود، به حال تعلیق درآمدهاست و این تعلیق 90 روز یک بار توسط رئیس جمهوری امریکا تمدید میشود و ثانیاً بانکهای غیر امریکائی نیز از ترس جریمه با ایران معامله نمیکنند.
● رئیسی دروغ روحانی را خاطر نشان میکندو چاره را در نشان دادن اقتدار میداند:
38. چرخ اقتصاد نمیچرخد و تحریمها بر جا هستند.
39. در برابر دشمن نباید ضعف بخرج داد. دولت مقتدر لازم است.
● از هاشمی طبا، از اولویتهای سیاست خارجی پرسیده میشود و راهکار او، چند مشکل اساسی موجود در سیاست خارجی رژیم را عیان میکند:
40. فقدان تعامل با کشورهای منطقه و جهان.
41. رعایت نشدن شئون ملت ایران. رئیسی نیز رعایت نشدن این شئون را برزبان میآورد.
● جهانگیری به اشاره مشکل مهمی را یادآور میشود:
43. یک وزارت خارجه وجود دارد که باید سیاست خارجی کشور را اداره کند اما موازیها هم که به سیاست خارجی میپردازند، وجود دارند.
● قالیباف بر ایناست که دولت چند دیپلماسی باید داشته باشد و ندارد و این مشکل را خاطر نشان کرد:
44. در حوزه تجارت بینالمللی، انسجام نداریم زیرا دیپلماسی اقتصادی نداریم.
● میرسلیم ضعف دولت ایران در برابر همسایهها را افزود:
45. افغانها بر رود هیرمند سد بستهاند و سیستان و بلوجستان بیابان شدهاست و ترکها بر فرات سد میبندند و ایران و عراق گرفتار پیآمدهای وخیم آن میشوند.
● روحانی، در پاسخ، از نقش ایران در سوریه سخن میگوید و نمیگوید که
46. ایران گرفتار 6 جنگ (نظامی و مذهبی و اقتصادی و تبلیغاتی و دیپلماتیک و ترور) است و سعودیها تهدید میکنند جنگ را به درون ایران بکشانند.
٭ از جهانگیری در باره استمرار تقویت قوای دفاعی کشور پرسیده میشود و ضعفهای داخلی را بر میشمارد:
47. ناپختگی و عدم تخصص و
48. ماجراجوئیها در داخل کشور و وجود محدودیتها و آشفتگیها و نبود آزادی در داخل کشور.
● رئیسی در مقام انتقاد مشکلی مهم را مطرح میکند:
49. امنیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی وجود ندارد.
● قالیباف مشکل جوانان را پیش میکشد:
50. به جوانان اعتماد نمیشود.
● میرسلیم: بر تنگ بودن عرصه نوآوری و نبود بودجه تأکید میکند:
51. کشور، بخصوص صنایع دفاعی نیاز به نوآوری و رشد فنی دارد. اما حکومت روحانی بودجه تحقیقات را به نیم درصد کاهش دادهاست حال آنکه باید 4 درصد بودجه باشد.
● هاشمی طبا چهار مسئله مهم را پیش میکشد:
52. مهاجرت به شهرها و این امر که 10 میلیون دیگر هم مهاجرت خواهند کرد.
53. نزاع قبائل بر سرآب. بنابراین مشکل بیآبی است که دارد حاد میشود.
54. هم امنیت داخلی ایران تهدید میشود و هم با تهدید سرزمین ایران روبرو هستیم.
55. تحقیر مردم (گدا صفت خواندن مردم).
● جهانگیری از 5 مشکل مهم سخن بمیان میآورد:
56. چرخ فرهنگ چکشی و دستوری نمیچرخد. فرهنگ باید در اختیار مردم قرار بگیرد.
57. جامعه دو قطبی میشود و من نسبت به این خطر هشدار میدهم.
58. وعدههای توخالی به مردم دادن یأس آوردهاست.
59. نخبگان از کشور مهاجرت میکنند.
60. از ظرفیتهای کشور استفاده نمیشود.
٭ از روحانی در باره وجه تمایز زندگی «ایرانی – اسلامی» و تفاوتهای آن با سبک زندگی غربیان و برنامهاش برای تحکیم خانواده میپرسد و او در پاسخ، این مسئلهها را خاطرنشان میکند:
61. در همه شئون زندگی مردم مداخله میشود.
62. عزت و منزلت انسان باید رعایت شود و نمیشود.
63. بیثباتی و عدم اطمینان از فردا گریبانگیر مردم است.
64. فقدان اخلاق و مردم فریبی و انشقاق و درصد سازی (تعریض به قالیباف بخاطر دو دسته 4 و 96 درصدی دانستن جامعه ایران)
65. شهرهای زیر زمینی (موشک سرای زیر زمینی که سپاه ایجاد کرده و فیلم آن را پخش کرد)را نشان دادن و روی موشک شعار نوشتن. و این تنها مورد در این مناظره بود که به اشاره، از یکی از مهمترین عوامل وضیعت کنونی کشور و یکی از عمدهترین مسئله سازها، یعنی سپاه، سخن بمیان آمد.
● هاشمی طبا از بی نقش بودن علم و فساد سخن گفت:
66. سبک زندگی ما عالمانه نیست. غیر واقع بینانه هست (کاربرد نداشتن علم و فن در زندگی ایرانیان)
67. به مردم حقایق گفته نمیشود (شیوع دروغ )
68. بنظر او، مشکل پرونده کرسنت اجرا نشدن آن است. یادآور میشود که قرارداد پرفساد کرسنت موضوع حمله و دفاع شد.
● جهانگیری بر دو مشکل تأکید میکند:
69. اسراف در مصرف آب و دیگر منابع کشور.
70. مسئله اقوام. از دید او، وجود اقوام عامل توانمندی باید باشد ولی اینک عامل ضعف است.
● رئیسی همان مشکل وعده دادن و عمل نکردن به وعده را خاطر نشان کرد که هاشمی طبا پیش کشیده بود.
● قالیباف مشکل بی توجهی به هنر و هنرمند را خاطرنشان میکند:
71. به هنر و هنرمندان توجه نمیشود.
● میرسلیم سه مشکل را عنوان میکند:
72. رشد دنیا طلبی و حقوقهای نجومی و فسادها و کاخها که ساخته میشوند و کوخها و زاغهها که بر هم افزوده میگردند.
73. تضعیف خانواده و افزایش طلاق و فراوان شدن آسیبهای اجتماعی.
74. دروغ گفتن به مردم و عدم پاسخگوئی و شیوع رذائل اخلاقی، در نتیجه بحران هویت که جوانان بدان گرفتار شدهاند.
● روحانی در مقام پاسخ به انتقادها گفت موضوع کرسنت هنوز در داوری است و ایران به پرداخت 13 میلیارد دلار محکوم نشدهاست. و نسبت به این خطرها هشدار داد:
75. دو راه پیش رو است: بازگشت به قبل سال 92 یا ادامه راه.
76. انتخاب انتخاب میان دولت آمرانه و یا دولت مردم سالار است.
اما رژیم تنها در قلمرو آموزش و پرورش و سیاست خارجی و فرهنگ، از زبان کارگزارانش، 104 مسئله ایجاد کردهاست و محورش ولایت مطلقه فقیه با اختیاراتی بیشماری که جز بکار اعمال خشونت نمیآیند، به صرف تجدید «انتخاب» روحانی، چگونه مردم سالار میشود؟ باوجود این، روش بایسته همچنان ایستادن بر حق و فراخواندن به حق است. هرگاه بدیل جانبدار حقوق و دموکراسی بر حق نمیایستاد، روحانی، کسی که در مجلس اول، جانبداری رئیس جمهوری را از حقوق انسان و دموکراسی جرم میشناخت، چگونه ممکن بود امروز، از مردم سالاری و حقوق شهروندی سخن بگوید؟
٭ از جهانگیری پرسیده شد: برنامه دولت شما در بهره برداری از ظرفیتهای هنری و فرهنگی چیست؟ و در پاسخ، او اصولگرایان را (بیآنکه نام ببرد) عامل ایجاد مشکلهای زیر دانست:
77. آزادی عمل به هنرمندان باید داد و از محدودیتها باید کاست و هیچ مقامی مانع دادن کنسرت نشود (مسئله وجود مراکز متعدد قدرت که رژیم ولایت مطلقه فقیه پدیدآوردهاست. در واقع در رأس رژیم دو دولت و در سطح کشور چند و چند خودکامه وجود دارند. اشاره او به امام جمعهها است که مانع برگذاری کنسرتها میشوند).
78. عدم وجود آزادی و امنیت در دانشگاهها.
79. عدم کارآئی تحصیل کردهها.
٭ از قالیباف در باره برنامهاش برای افزودن بر کارآئی تحصیل کردهها پرسیده شد و اوگفت دو تفکر داریم که یکی از آنها را مسئله ساز و ناتوان از حل مسئلهها دانست:
80. یک تفکر به منابع داخلی بیتوجه است و اساس را بر توانائیهای موجود در کشور نمیگذارد و چشم به خارج دوختهاست. بنا را بر ناتوانی ایرانیان میگذارد و بجای عمل، حرف میزند و شعار میدهد. از دید او، روحانی و حکومت او این تفکر و این منش و روش را دارند.
٭ از میرسلیم مشکل قانون گریزی و قانون ستیزی را پیش میکشد:
81. قوه مجریه باید قانون را اجرا کند اما پایبند به قانون نیست.
82. همکاری میان دو قوه مجریه و قضائیه وجود ندارد.
از دید او، راهحل مراجعه به «رهبر» است. زیرا او فصلالخطاب است!
٭ از هاشمی طبا در باره برنامهاش برای مدیریت فضای مجازی و کاهش از رذائل اخلاقی میپرسد و در پاسخ، او این مشکل را یادآور میشود:
83. بی و بند باری حاکم بر فضای مجازی که او علت را نه وجود سانسور و ممنوع کردن پرداختن به مسائل کشور که کمبود کنترل میداند.
٭ روحانی در مقام جمع بندی، دو مشکل دیگر را بر میشمرد:
84. بیاعتنائی به حقوق مردم و غارت اموال مردم (اشاره او به بابک زنجانی است)
85. عدم شفافیت.
٭ جهانگیری در مقام جمع بندی میگوید:
86. قالیباف دو دروغ گفتهاست. مشکل دروغ زبان رسمی رژیم شدن بسا مادر مشکلها و زوج خشونتگری ولایت مطلقه فقیه است و این زوج تولیدکننده مسئلهها هستند.
٭ رئیسی در مقام نتجهگیری گفت:
87. نه بازگشت به گذشته و نه ماندن در وضع موجود، بلکه تغییر باید کرد. او مشکل رقیب هراسی را مطرح کرد.
غافل از اینکه ایجاد مدار بسته بد و بدتر بقصد ترساندن مردم از بدتر و مجبورکردنشان به تحمل بد، رویهای است که رژیم ولایت مطلقه فقیه، بخصوص از کودتای خرداد 1360، رویه کردهاست و در همین انتخابات، او که پنهان نمیکند قدرتگرائی خویش را، نقش بدتر را برعهده دارد.
٭ چون نوبت جمع بندی به قالیباف رسید گفت:
88. ساختار اداری کشور فرسوده است و بکار نمیآید. فساد اداری و بیکفایتی مدیران هم مشکل و مشکل ساز است.
89. اختلاف شدید طبقاتی و بینقش بودن مردم در اقتصاد.
٭ و میرسلیم اینسان جمعبندی کرد:
90. اعتیاد به مواد مخدر و آسیبهای اجتماعی دیگر مشکل کشور است.
91. تبلیغات دروغ دولت مشکل ساز است (روحانی میگوید اقتصاد 8 درصد رشد کرده و نمیگوید 6 درصد آن حاصل نفت خام فروشی است).
٭ مشکلهای اقتصادی که از آنها در این «مناظره» سخن بمیان آمد:
92. نفت خام فروشی به هدر دادن ثروت ملی و انتقال زمینه و امکان کار به خارج از ایران
93. افزایش بدهیهای ایران به نظام بانکی
94. قاچاق کالا و ارز
96. واردات بیرویه و تبعیض بسود صاحبان نفوذ.
97. خلاصه شدن کار بانکها در زد و بندهای پولی و مالی
98. تحریمها دنیا را بکام رانتخوارها کرده بود و کردهاست و از جمله سبب گران خریدن از واسطهها میشود.
99. تبذیر درآمدهای نفتی در دوران تحریمها.
100. سهم ناچیز ایران در بازرگانی منطقه
101. فقدان ظرفیت اداری برای جذب سرمایههای خارجی.
102. تکیه بر واردات بجای تکیه بر صادرات.
103. در حکومت احمدی نژاد، در طول 10 سال، ایجاد اشتغال برای بیکاران صفر بود.
104. در دوره احمدی نژاد نرخ رشد منهای 7 درصد ( 7/.- ) بود.
٭ اگر انتخابات آزاد بود و نامزدها میتوانستند بگویند: اینها هستند مسئله سازها و باوجود آنها مسئلهها حل نمیشوند و برآنها افزوده نیز میشوند:
سحام نیوز از روحانی میخواهد از وضع موجود سخن نگوید و از دولت سایه بگوید. این واقعیت که 6 «نامزد» مصوب «شورای نگبهان» نه از عوامل پدیدآورنده سخن میگویند و نه برنامهای ارائه میکنند، گویای حالت فلجی است که رژیم بدان گرفتار است. حتی «نامزدها» آزادی بیان، در حد اشاره به عوامل داخلی و خارجی که ایران را گرفتار وضعیتی چنین وخیم کردهاند، را نیز ندارند. اگر استقلال و آزادی خود را در گرو موقعیتیابی در این رژیم نگذاشته بودند، میتوانستند بگویند:
1. ایران یک دولت ندارد. دو دولت دارد یکی متصدی اعمال زور و خشونت که تمامی اختیارهای بکار بردن خشونت را دارد و مردم را در خدمت خود تعریف میکند و دیگری دولتی که تدارکاتچی دولت اولی است و پوشش آناست. مردم ایران موظفند به پای صندوقهای رأی بروند و رأی بدهند.
2. در آنچه به آموزش و پرورش مربوط میشود، بنابر نقشی که دولت جبار دارد و تمایل به استبداد فراگیری که پنهانش نیز نمیکند، دستگاه تعلیم و تریبت را مأمور انسان مطیع و مصرف کننده بارآوردن کردهاست. از اینرو،
2.1. دین دستگاه و نظام حاکم دانش آموز و دانشجو را موجودی برخوردار از مجموعهای از استعدادها تلقی نمیکند. بخصوص وظیفه خود را آموزش و پرورش استعداد علمی و استعداد ابتکار و خلق، بنابراین، ایجاد بیشترین فرصت برای فعال کردن این دو استعداد و استعداد رهبری را وظیفه خود نمیداند. دانش آموز و دانشجو باید به مصرف «معلومها» بسنده کنند.
2.2. آموزش حقوق پنجگانه و پرورش انسان حقوقمند را نه تنها وظیفه خود نمیداند بلکه مأمور است این حقوق را سانسور کند و نسل جوانی با عقلی معتاد به توجیهگری تحویل نظام ولایت مطلقه فقیه بدهد.
3. در قلمرو سیاست خارجی، هیچیک آن جرأت را ندارند که از بحران سازیهای دستگاه ولایت مطلقه فقیه سخن بگویند. از گروگانگیری و برانگیختن رژیم صدام به حمله به ایران و بحران اتمی و بحران جنگهای ششگانه و فراوان بحرانهای کوچکتر دیگر و بهای بس سنگینی که مردم ایران 37 سال است میپردازند، البته یکی از اینان را یارای سخن گفتن نیست. مهمتر از آن،
3.1. اگر بحران گروگانگیری و بحرانهای پس از آن ایجاد شدند، بدین خاطر بود و هست که رژیم تک پایه ولایت مطلقه فقیه که از خود بیگانه ساز دین و تباهکننده زندگی مردم ایران است، به محور سیاست داخلی و خارجی کردنِ قدرت خارجی نیاز دارد. به «دشمن» نیاز دارد تا بتواند این استبداد ویرانگر و تک پایه را برپا نگاهدارد. و
3.2. سنگین نگاهداشتن جو ترس در ایران و محرومیت مردم ایران از امنیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و از استقلال و آزادی و حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق خود بمثابه عضو جامعه جهانی، برخورداری از امنیت بباوراند. امنیتی که ایرانیان از آن برخوردارند، زندگی در جبر سکون و سکوت است.
و آیا مردم ایران به خود این حق را میدهند بپرسند مسئول ایجاد اینهمه مسئله تنها در قلمرو آموزش و پرورش و سیاست خارجی کیست و ولایت مطلقه فقیهی که پدیدآورنده این وضعیت است تا کی باید ادامه پیدا کند؟ دست کم همانند مردم الجزایر، دست به تحریم فعال انتخابات میزنند تا که جهانیان بدانند این ملت فرهنگ استقلال و آزادی را میشناسد و رژیم جباران را نمیخواهند؟
٭ دو سیاست امریکا و روسیه در قبال «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران:
☚ پوتین، رئیس جمهوری روسیه متهم است به دخالت در انتخابات امریکا و رفراندوم انگلیس و انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران. اتهام موضوع رسیدگی است. اما موضعگیریهای پوتین و مقامات حکومت او، حتی مبهم نیستند که نیازمند شفافگردانی باشند:
● در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، روسیه از نامزدی ترامپ،حمایت میکرد؛
● پیش از آن، روسیه موافق “برکزیت” یا جدائی انگلستان از اروپا بود. در این باره، ترامپ نیز با پوتین موافق بود؛
● در فرانسه، پوتین جانبدار خانم لوپن، نامزد راست افراطی است. زمانی حزبهای کمونیست کشورهای اروپای غربی حامی روسیه بودند و از مسکو رهنمود میگرفتند. زمان دیگری، این حزبها از حزب کمونیست روسیه و رژیم آن کشور بریدند و احزاب کمونیست اروپائی را پدیدآوردند و اینک رژیم جانشین رژیم کمونیست در روسیه، از راستهای افراطی حمایت میکند!؟
● در ایران، نماینده پوتین با ابراهیم رئیسی، یکی از نمادهای ردیف اول جنایتکاری رژیم دیدار میکند. آنهم یک هفته بعد از سفر روحانی به مسکو!؟
اما پوتین برای رفتارش دلیل دارد: در امریکا، تمایل انزوا طلب در پیروزی ترامپ نقشی مهم ایفا کرد و ترامپ نیز میگفت امریکا دیگر وارد جنگ با کشوری نمیشود و با روسیه همکاری میکند. جدائی انگلستان از اروپا بسود روسیه است. برنامه نامزد راست افراطی فرانسه نیز جدا شدن از اتحادیه اروپا است. در مورد ایران نیز روسیه خواستار انزوای هرچه بیشتر ایران است. رژیم ولایت مطلقه فقیه هم اکنون در انزوا است. این انزوا هرگاه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری بگردد تشدید میشود. خامنه ای «رهبر» و رئیسی «رئیس جمهوری»، بنفسه دلیل اتخاذ سیاست خصمانه نسبت به ایران هستند.
☚ اما ترامپ، رئیس جمهوری امریکا از وزارت خارجه این کشور خواستهاست، در آنچه به قرارداد وین و تروریسم و مداخله ایران در امور کشورهای منطقه مربوط میشود، مواضع سختتری نسبت به ایران اتخاذ کند. نامه وزیر خارجه امریکا به کنگره که، درآن، ایران حامی اول تروریست و عامل نابسامانیهای منطقه خوانده شدهاست و برگرداندن وضعیت تحریمها به پیش از قرارداد وین از راه امضاء فرمان تعلیق مجازاتها، هر 90 روز یکبار و به تکرار گفتن که قرارداد وین بدترین قراردادها است و امریکا در حال بررسی آناست، دستآویز کردن آن قرارداد برای حداکثر فشار به ایران است. در حقیقت، با این دو کار، امریکا تحریمهای خود را در عمل برقرار و کشورهای دیگر جهان را در بند ترس از مجازات در صورت معامله با ایران قراردادهاست. در همانحال، کنگره گفتهاست تا پایان انتخابات ریاست جمهوری در ایران، رأی دادن به طرح تحریمها را به تأخیر میاندازد. یعنی اینکه امریکا از حربه تحریم در «انتخابات» ایران استفاده میکند.
هدف ترامپ از اتخاذ این روش چیست؟ دخالت در «انتخابات» ایران بسود روحانی؟ بدیهی است که روش متخذه نمیتواند با «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران بیرابطه باشد. اما نوع راهکارها میگوید که تلقی ترامپ و حکومت او از «میانهرو»ها و «تندرو»های رژیم ولایت مطلقه فقیه دیگر شدهاست. روحانی بعنوان شخص نیست که عامل این یا آن سیاست امریکا در قبال ایران میشود، بلکه رژیم در مجموع خود مورد نظر است. راهکارها میگویند که حکومت ترامپ، روحانی و حکومت او را پوششی نازک تلقی میکند که مانع از دیده شدن ماهیت رژیم نیست. بدینسان، هرگاه «انتخابات» تغییر معنی داری در ماهیت رژیم را گزارش کند، میتواند در رفتار کنگره و حکومت ترامپ مؤثر افتد. و میدانیم که
● اتحاد محافظهکاران امریکائی و اسرائیل و دولت سعودی براین هستند که امریکا نباید به کمتر از مرگ رژیم، قانع باشد. از دید این اتحاد، سیاست امریکا در حکومت اوباما بر این بود که ماهیت رژیم تغییر کند و نتیجه نبخشید. در حکومت روحانی، اصولگراها در بیرون از مرزها فعالتر نیز شدهاند.
٭ جنب و جوشها در منطقه:
☚ در 26 آوریل، وزیر خارجه رژیم سعودی، در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با وزیر خارجه روسیه گفت: ما مصمم هستیم به مداخلات ایران در عراق و سوریه و یمن و دیگر سرزمینهای عرب، از طریق سپاه قدس و حزب الله لبنان پایان بدهیم. همزمان،
● از ضرورت گردهمآئی مقامات سعودی و مصر برای اشتراک مساعی در منطقه خبر دادند؛
● بر مداخلات نظامی اسرائیل در سوریه افزوده شده و سخن از آماده شدن اسرائیل برای تصرف بخشی از خاک سوریه است.
● افزایش مداخله نظامی امریکا در سوریه و خلیج فارس و یمن که هزینه آن را کشورهای نفت خیز عرب تأمین کنند، موضوع خبر و تحلیل بخصوص مطبوعات عرب است.
● در خلیج فارس، دو خبر گویای وخیم بودن وضعیت است: رویاروئی قایق سریعالسیر سپاه با کشتی جنگی امریکائی و زد و خورد با گارد ساحلی امارات متحد عربی که منجر به کشته شدن یکی از افراد گارد ساحلی امارات شده است.
● رابطه رژیم با حکومت اردوغان نیز تیره تر شده است. شدت گرفتن حملههای وسائل ارتباط جمعی رژیم به اردوغان و رفراندوم در ترکیه و... گویای افزایش تیرهگی هستند.
☚ در همان حال، خامنهای از نامزدهای ریاست جمهوری میخواهد نظر از بیرون برگیرند و روی به مردم بیاورند. پنداری او نمیداند غاصب حق حاکمیت مردم خود او است و محور کننده قدرتهای خارجی در سیاست داخلی و خارجی کشور نخست خمینی بود و اینک او است. در همان حال،
● در ظاهر، دو گرایش موجود در رژیم یکدیگر را به تمایل به امریکا و روسیه متهم میکنند. روسگراها بقای رژیم را در گرو تصفیه رژیم از امریکا گراها میدانند و «میانهروها» هم از امریکا میخواهند از تشدید تحریمها باز ایستند و کنگره امریکا نیز، رأی دادن به تحریمها را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران موکول میکند. در همان حال،
● با آنکه نیویورک تایمز از ترامپ میخواهد، در قبال ایران، رویه توپ و تشر زدن را رها کند و مینویسد که باید تماس مستمر میان این حکومت و ایران باشد و نیست، برابر اطلاعی که دریافت کردهایم، بغداد محل تماس پنهانی خامنهای و ترامپ، توسط واسطههای این دو است. وقتی ریگان رئیس جمهوری امریکا شد، برای رژیم خمینی خط و نشان میکشید. حال آنکه زیرازیر معامله اکتبر سورپرایز را با این رژیم انجام داده بود که معامله ایران گیت دنباله آن بود. زمینههای معامله نیز وجود دارند:
● ترامپ وعده داده بود ظرف یک ماه طرح نابودی کامل داعش را تهیه و به اجرا بگذارد. دستور تهیه طرح را نیز داد. اما در عراق و سوریه، امریکا همان نقش را دارد که در حکومت اوباما داشت. ایفای نقش نظامی بیشتر ، بدون روسیه و ایران (در مورد سوریه) و بدون ایران (در مورد عراق)، نیازمند قشون کشی است. اقدامهائی نظیر موشک باران کردن یک پایگاه هوائی سوریه و فروریختن بمب 10 تنی بر افغانستان – که واکنش آن حمله بس خونین طالبان به پایگاه نظامی در شمال افغانستان شد- راه بجائی نمیبرد. اما مداخله نظامی بیشتر، هم نیاز به بودجه دارد و هم راضی کردن افکار عمومی امریکائیان.
● در حال حاضر، بنابر ارزیابی کارشناسان نظامی، جنگ در سوریه به بنبست رسیده است. گشودن آن یا باید از راه دیپلماسی با هدف پایان بخشیدن به جنگ انجام بگیرد و یا از طریق نظامی با وارد کردن قوای نظامی هرچه بیشتر که بسیار پر خطر است.
اما راهکار سیاسی ایجاب میکند تن دادن امریکا و اروپا از سوئی و روسیه از سوی دیگر به تعادل جدید قوا در منطقه. هرگاه حکومت ترامپ به این نتیجه برسد، ناگزیر از بازگشت صریح به سیاست اوباما است. مشکلی که او در بازگشت به این سیاست دارد، حکومت ائتلافی او است که ائتلاف نظامیان و سرمایهداران بزرگ است. در حقیقت، او میان دو فشار گرفتار آمده است: مردم امریکا که منتظر تحقق وعده او هستند: نپرداختن به امور دنیا بخصوص از راه توسل به قوای نظامی و پرداختن به مسائل داخلی امریکا. هم اکنون، میزان محبوبیت او در امریکا در حداقل است.
● تعادل جدید در منطقه، نیازمند رها کردن هدف «ابر قدرت» منطقهای شدن رژیمهای ترکیه و ایران و سعودی و دست شستن اسرائیل از سیاست تجزیه کشورهای منطقه است:
٭ نقش مردم ایران و مردم کشورهای دیگر منطقه در خارج کردن منطقه از جنگ ویرانگر:
☚ در حال حاضر، تنور انتخابات سرد است. باوجود این، تمایلی در ایران وجود دارد که میگوید: خامنهای بیمار و مردنی است باید رأی داد و نگذاشت یک اصولگرا رئیس جمهوری بگردد. در برابر، تمایل دیگری وجود دارد که میگوید در وضعیت کنونی، حفظ نظام درگرو جلوگیری از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی است. تمایل اولی در آن بخش از مردم که رأی میدهند، وجود دارد و تمایل دومی در رژیم. اما
● تمایل نگران پس از مرگ خامنهای و جانبدار رأی دادن با هدف جلوگیری از رئیس جمهور گشتن یک اصولگرا، از انزوای ایران و خطر تشدید فشارها و وضعیتی که قرارداد وین بوجود آورده است و دستهبندیهای منطقهای و گرفتاری ایران در شش جنگ، غافل است. توجه به این عامل باید مردم ایران را بر آن دارد که در صحنه بمثابه صاحب اختیار کشور، حضور یابند. در حقیقت،
● رفراندوم ترکیه با آنکه موافقان رئیس جمهوری قدرت محور اکثریت 51 درصدی بدست آوردند، اما این واقعیت که مخالفان از آزادی تبلیغ به مقیاس وسیع محروم بودند و این واقعیت که ناظران بینالمللی رفراندوم را مخدوش خواندهاند، گویای حضور مردم ترکیه در صحنه است. مردم ترکیه گفتند که عامل نیرومندی ترکیه توحید اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها و نه قدرقدرتی رئیس جمهوری است. از منظر منطقهای و جهانی که به رفراندوم ترکیه بنگریم، اردوغان بعد از رفراندوم ضعیفتر از اردوغان پیش از رفراندوم است.
● هرگاه اصولگرایان در وضعیتی باشند که بتوانند «انتخابات» را مهندسی کنند، از اینکار خودداری نخواهند کرد. الا اینکه در حال حاضر، خامنهای هم آمریت از دست داده و هم بیاعتبار و هم همچنان حریص پرکردن هر خلائی است. چنانکه خلاء هاشمی رفسنجانی را با تصرف دانشگاه آزاد پرکرد. ضربه دوران خامنهای/احمدی نژاد کمر شکن بوده است. در این وضعیت، این خامنهای است که بیشترین نیاز را به حضور، مردم در پای صندوقهای رأی دارد تا بگوید رژیم ولایت مطلقه فقیه، مردم کشور را در مهار خود دارد.
☚ از میان برداشتن بدیل کاری است که هر حاکم جباری میکند. غفلت جامعه مدنی از این واقعیت که بدیل جانبدار حقوق و نقش این جامعه بمثابه رکن مردم سالاری بدو تعلق دارد و بدون این بدیل، ناتوان میماند و ناتوان میشود و نیز غفلت گرایشهای بدیل از این واقعیت که به یکدیگر تعلق دارند و جملگی به مردم و باید در توانمندی یکدیگر بکوشند و بالاخره غفلت بدیل از ایستادن برحق، کار جبار و دستیاران او را در از میان برداشتن بدیل آسان میکند. در همه جا، روش کار جباران چنین بوده است:
● ایجادی شبه بدیل در درون خود. کار این شبه بدیل، پوشاندن بدیل واقعی از چشم جمهور مردم و نیز شرکت در تخریب بدیل اصیل است. این تخریب به دو روش انجام میگیرد:
● ترور شخصیت و اگر دست داد کشتن آنها که بر حق میایستند. و
● به خود خواندن آنها که به قدرت میاندیشند و از راه سرسپردگی به قدرتهای خارجی خود خویشتن را تخریب نمیکنند. به آنها که از تغییر رژیم جبار مأیوس و منصرف میشوند، رژیم ولایت مطلقه فقیه تا آستانه دروازه اجازه جلو آمدن میدهد. کاری که برعهده آنها قرار میگیرد تشدید ترس در مردم با حربه ثنویت یا این رژیم یا سوریه و تضعیف بدیل اصیل است. چنانکه در هر «انتخابات» نقش بیاثر باوراندن تحریم و پر اثر باوراندن شرکت در دادن رأی را این گروه برعهده دارند.
اما جامعه مدنی بدون یافتن فرهنگ استقلال و آزادی از راه عمل به حقوق، نقشی جز نقش مرده در دست غسال را پیدا نمیکند. و وضعیت کشور و وضعیت آن در منطقه و جهان ایجاب میکند که مردم ایران به خود و جهانیان بگویند کشور از آن آنها است. بهوش باشند که فعلپذیری تنها اجازه تعیین سرنوشت توسط رژیم جبار نیست بلکه مختارکردن قدرتهای خارجی در تعیین سرنوشت خویش نیز هست.