انقلاب اسلامی در هجرت:ایران جزو کشورهای خشک جهان است. علاوه بر این که کشور ما، کم آب است، بارش ها نیز در آن نامنظم است. میانگین بارش در ایران ۲۴۸ میلی متر در سال است. در حالی که میزان بارش در آستارا ۲۰۰۰ میلی متر و در طبس ۵۰ میلی متر است، میزان متوسط بارش در ایران سالانه ۲۴۸ میلی متر یا ۴۱۳ میلیارد متر مکعب است. این میزان یک سوم متوسط بارش در جهان (۸۳۱ میلی متر)و در اسیا (722 میلی متر ) است. به این ترتیب در حالی که یک درصد جمعیت جهان در ایران زندگی می کنند، سهم ایران از منابع آب تجدیدپذیر فقط ۳۶ صدم درصد است. از ۴۱۳ متر مکعب بارش سالانه ۲۶۹ متر مکعب هم به اشکال مختلف از دست می رود. بیش از ۹۳ درصد از آب باقیمانده صرف کشاورزی آن هم به شکل غیرعلمی و فنی می شود. ۷/۱ درصد به صنعت و معدن اختصاص مییابد و بقیه به مصارف دیگر میرسد. دانستن این درصدها از اینرو حائز اهمیت است که بروز بحران آب، آنها را دستخوش تغییر میکند و سازمانهای بینالمللی هشدار میدهند که با افزایش جمعیت در ایران، این کشور در سال ۲۰۲۵ درگیر بحران جدی آب خواهد شد.
٭ عوامل تشکیل دهنده بحران آب در دهه های آینده ایران:
کمبود آب، افزایش جمعیت، بالا رفتن سطح زندگی و بهداشت و افزایش جمعیت شهری و مهاجرت از روستاها منجر به هر چه بیشترشدن مصرف آب در وطن ما شده است. ونیز کمبود مواد غذایی در دهه های آینده بحرانی را پیش روی ایران قرار می دهد که چشم اندازش از هم اکنون تیره است. البته مهار چنین بحرانی به کارو همت مردم ایران بستگی دارد که تا چه حد برای حفظ مایه حیاتی که آب است، بکوشند. در مصرف آن اسراف نکنند و این مایع مایهِ حیات را نگاهداری کننند. و نیزبه سوء مدیریت و غارت منابع آب توسط مافیای آب پایان دهند.
اختلافی که چند سال پیش بین استانهای یزد و اصفهان برسر چشمه زایندهرود رخ داد، فراتر از یک اختلاف منطقه ای و بین استانی است. بیانگریک بحران بزرگ ملی و فراتر از آن بینالمللی است. براساس گزارش سازمان ملل در آینده نزدیک ۳۱ کشور جهان با کمبود آب مواجه خواهند شد. این گزارش از ایران به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای درگیر بحران آب در آینده نام میبرد. سرانه آب از ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ مترمکعب در دهه ۳۰ شمسی به حدود ۲۰۰۰ مترمکعب در شرایط حاضر رسیده است و درصورت تداوم روند کنونی به کمتر از ۱۰۰۰ مترمکعب در سال ۱۴۰۰ خواهد رسید.
٭ حفر 300 هزار چاه غیر مجاز و ممنوعیت بهره برداری از 307 دشت ایران:
متاسفانه طی سالهای گذشته آنقدر چاه غیرمجازدر ایران حفر شده است واز چاههای مجاز، برداشت افزون بر ظرفیت کرده اند که افت و کسری مخازن آب از اندازه بیرون شدهاست. کار به جایی رسیدهاست که به گفته محمد جواد سروش، مدیرکل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست ایران:" از ۶۰۹ دشت که در کشور وجود دارد، در حدود ۳۰۷ دشت، توسعه و بهره برداری از آبخوانها ممنوع شده است . در ایران ۴۰۰ هزار چاه مجاز کشاورزی و ۳۰۰ هزار چاه غیرمجاز کشاورزی در حال برداشت آب هستند. چاههای کشاورزی در ۳۵ سال اخیر بهطورعمده بیش از میزان مشخص شده در پروانه بهرهبرداری خود آب برداشت کردهاند."
روزنامه آرمان در تاریخ 19 خرداد گزارش داده است که از میزان95تالاب کشورحدود ۴۰ تالاب بین ۵۰ تا ۹۰ درصد دچار خشکی خارج از روال طبیعی شدهاند. به عنوان مثال، دریاچه ارومیه در استان آذربایجان غربی ۹۰ درصد، گاوخونی استان اصفهان ۹۰ درصد، پریشان در شهرستان کازرون در استان فارس ۸۰ تا ۹۰ درصد و مهارلو در استان فارس ۱۰۰ درصد خشک شدهاند. برخی دریاچهها مانند چغاخور و گندمان در استان چهارمحال و بختیاری و ولشت در منطقه کلاردشت در استان مازندران نیز حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد خشک شده اند .
٭کاهش 50 میلیارد مترمکعبی آب کشور:
حمید چیتچیان «وزیر» نیروی دولت روحانی در 8 بهمن 94 اعلام کرد : «در سالهای اخیر متوسط آب کشور از ۱۳۰ میلیارد متر مکعب به بیش از ۸۰ میلیارد متر مکعب رسیده است».وی همچنین با اشاره به «کاهش بیش از ۴۰ میلیارد متر مکعبی منابع آب در ایران» گفته است: «باید در مصرف و سبک زندگی خود تجدید نظر کنیم و خود را با شرایط محیطی جدید تطبیق دهیم».
آنچه "وزیر" نیرو گفته صریحترین اظهار نظر مقامات رسمی نظام حاکم و در عین حال شدیدترین و نگرانکننده ترین گفته در باره وقوع تغییر اقلیمی در ایران است. حتی در بدبینانهترین گزارشها، نوشتهها و اظهارنظرها در باره بحران آب در ایران تاکنون به حداکثر ۲۰ درصد کاهش در بارشهای جوی اشاره شده بود. اما اکنون وزیر نیرو اعلام میکند واقعیت دو برابر بدبینانهتر از آن است که تاکنون تصور میشد.
اما مساله برداشتهای بی رویه از منابع آبی و نیز صادر کردن مجوز چاههای عمیق ، همچنین سد سازیهای غیر علمی و فنشناسانه بر رودخانه ها و نیز تخصیص و توزیع بودجه و سوبسیدهای بیجای آب و...همه و همه به سوء مدیریت و بی کفایتی حکومتها در نظام ولایت فقیه هم حکومت رفسنجانی و هم حکومت خاتمی و هم حکومت احمدی نژاد و هم حکومت روحانی باز می گردد. وباز گذاردن دست مافیای آب برای به جیب زدن سودهای میلیاردی است.
انقلاب اسلامی در هجرت :در این زمینه افشا گریهای 3 متخصص و استاد دانشگاه در رشتههای جغرافیا و محیط زیست را بترتیب نقل می کنیم که شجاعت بیان حقیت را به مردم داشته اند. این سه متخصص دلسوز هر یک به مافیای آب ، بر سوء مدیریت، ندانم کاری، بی برنامگی، اسراف و تعلل مسئولین نظام جمهوری اسلامی در حل مساله کم آبی و هرز رفتن آب کشور تصریح می کنند.
☚دکتر محمد حسین پاپلی یزدی جغرافیدان و محقق و استاد دانشکاه فردوسی مشهد در همایشی در 17 دی ماه 94 مطالب مهم ذیل را با تکیه بر وجود سرطانی بنام مافیای آب اظهار داشته است( فیلم این سخنرانی در یوتوب موجود است ):
«مسئولینی که در باره آب حرف می زنند یا نمی دانند و یا نمی خواهند در باره اصل قضیه و اسرار مگوی آب و پشت پرده آب بحث کنند. 30 سال تمام تنها 3 درصد بودجه وزارت نیرو در باره آب بوده است .این که می گویند 700 هزار چاه زده ایم و دشتها خشک شده است. برای این است که در آب زیر زمینی و کنترل آب زیر زمینی شرکتهای گردن کلفت مشاور نمی توانستند بروند طرحهای میلیاردی بگیرند.آنجا پول نبوده است . اما 97 درصد پول آب رفته در آبهای سطحی. رفتند سد بسازند چون میلیاردها پول در آن است.رفتند شبکه بسازند چون میلیارد ها پول در آن است. صنایع بسیار بسیار بزرگی پشتش چرخیده است. یک مافیای بسیار پیچیده حول محور "اقتصاد آب" در ایران تشکیل شده است .همه این حرفها وجلسات وصحبتها از جمله این جلسه که الان اینجا نشسته ایم خیمه شب بازی است. آنقدر این مافیا پیچیده شده که مثل ماهی که در آب است و شنا می کند و یا مثل ما که در هوا هستیم و معنی هوا را نمی فهمیم ، بنده و دکتر داوری و علی زاده و... معنی آن مافیا را نمی فهمیم چون داخلش نیستیم بازیچه آنها هستیم .
باید افشا کنیم و بگوییم که این سرطان وجود دارد . تو سرطان داری . این سرطانش دزدی و مافیا و قاچاق و پول درآوردن شرکتهای عظیم است پشت آب . (تشویق حضار )همان معاون وزیر مرا که این حرفها را می زنم راه نمی دهد بروم در اتاقش ، آن آقایی که شرکتی گردن کلفت دارد و هزارها میلیارد تومان در آب سود برده تا پایین آسانسور می آید جلویش که این آقا آمد ! الان چه کسانی دنبال این هستند که آب از تاجیکستان بیاورند ؟ 26 - 27 "نماینده "هستند . شما نماینده مردمید ؟ قانون گذارید ؟ یا تاجر آب هستید ؟! هیچکس نیست حرفی به اینها بگوید . همه می خواهند به آنها بچسبند تا یک پولی هم گیرشان بیاید . شجاعت هم آخر لازم است . باید گفت آقای وزیر نیرو توی این آب دارد میلیارد ها دزدی می شود .لااقل عقده من استاد که حل می شود . لااقل من می توانم بگویم نادان نیستم . هی می گویند تقصیر مردم است . فرهنگ مردم را باید درست کرد ! نخیر فرهنگ آن گردن کلفتهایی که آن بالا نشسته اند باید درست شود . اصولا مدیران میانی جراتش را ندارند . خدا شاهد است اگر یک مدیر میانی( در حد مدیر عامل شرکتها ) بخواهد پا توی کفش این مافیا بکند ، صبح برش می دارند .
٭منفعت مافیای آب در مصرف زیاد و بی رویه آب است:
دکتر پاپلی ادامه میدهد :مافیای آب پولش از کجا می آید ؟ پولش از مصرف می آید.نه از کاهش مصرف. آبی که از سد دوستی به مشهد می آید متر مکعبی 3800 تومان تمام می شود. دولت متری 100 تومان می فروشد . خیلی بفروشد متر مکعبی 500 تومان . یعنی 3300 تومان دولت به آب سوبسید می دهد .
ولی هیچ برنامه ای برای مهار و یا کاهش مصرف وجود ندارد . یعنی متری 3300 تومان سود میبرند ولی حتی 33 ریال و یا 38 ریال هم حاضر نیستند بپردازند برای فرهنگ سازی کاهش مصرف . چون اگر کاهش بدهند مصرف اب را بهشان ضرر میرسد.با با همه این دعواها حتی شب نشینی امشب سر پوستین ملا نصر الدین است .خدا حافظ !
دکتر محمد حسین پاپلی یزدی همچنین در گفتگویی با مسعود فراستی، میگوید: «معمولا در کشورها باید 40 درصد منابع آب سطحی اش کنترل شود . حالا ما در منطقه خشکیم میگوییم خوب 50 در صد ولی اکنون بالای 90 درصد آبهای سطحی را کنترل کرده ایم سد ساخته ایم. اصلا فکرکرده اند ایا اینهمه سد لازم است؟ اصلا چرا ساختیم ؟یعنی مشاورین ما که اینهمه توانایی تکنولوژیکی دارند ومی توانند سدهای بزرگ بسازند نمی دانستند که وقتی این همه سد را در ارومیه می سازند مشکل پیدا می کند؟! ما دچار یک نوع سردرگمی تصمیم گیری شده ایم. و خوب عده ای هم در آن کاسبی می کنند. یعنی محیط زیست و کمبود آب و کمبود بنزین تبدیل شده به کاسبی یک عده ای. دوستانی داریم که وقتی میگویم مصرف اب را باید بیاوریم پایین، دم گوش من می گویند ای آقا تو چقدر حرف میزنی! کاهش مصرف در آب خوب یعنی کاهش در آمد برای ما. شرکتهای بزرگ که دنبال تامین آبند خوب سودشان را در مصرف آب می بینند . در همه چیز همینطور شده . در هر چیزی مصرف بالا باعث شده تا چرخش اقتصادی پیدا شود. مثلا ما. سد می سازیم ، شبکه درست می کنیم ، رودخانه را مهار می کنیم ،کشاورزی می کنیم ، پنبه می کاریم (من دادم یکی از دانشجویم تا درتز فوق لیسانسش بیاورد.) تا آخر کارسالانه این پنبه تبدیل بشود به میلیونها مترپارچه.آنهم 330 میلیون متر پارچه ای که تبدیلش می کنیم به شعار ، رویش مینویسم مثلا "رحلت عباس علی روشکی را تسلیت میگوییم ".یا "مقدم عالیه خانم رابه مکه تبریک می گوییم ". حالا هم که پنبه را کم کرده ایم رفته ایم بنرهای پلاستیکی را جانشین کرده ایم یعنی معدن کشف می کنیم، گاز میاوریم از زمین بیرون و پتروشیمی درست می کنیم تا اخر کار رویش بنویسیم رحلت فلان کس را تسلیت میگوییم و مقدم میهمانان را تبریک می گوییم. فرهنگ اسراف اصلا فرهنگ ما نبوده است .
من یزدی هستم اساس فرهنگ یزد و اصفهان بر اساس مقتصد بودن بوده است. این فرهنگ کل کشور بود. مردم ما اگر اسراف می کردند با این طبیعت خشک نابود میشدیم. ما الان اگر مواد غذایی از خارج نیاید با مشکل جدی و با قحطی روبرو هستیم. این تمامش دست مدیریت و سوء مدیریت و چند گانگی مدیریت ما است.
اما 3 هزار سال است که مردم مصرف آب را بلد بوده اند . تا 40 و 50 سال پیش هیچ کاری در کشور نبوده که:
1- خدا محور نبوده. از تو حرکت از خدا برکت. بنابراین کار از من و نعمت و انتظار افزایش در آمد از طرف خداوند. کار می کردی تا خدا برکتت بدهد. الان سلام می کنی می گوید چقدر می دهی تا جوابت بدهم!
2-هیچ کاری در این مملکت نبوده که فردی باشد. مثلا گله داری. اگر مشارکت در گله داری نباشد آدمهای فقیر نابود می شوند. مثلا یکی در دهی 5 تا گوسفند دارد نمیتواند که کارکشاورزی اش را ول کند برود 5 تا گوسفندش را بچرخاند. این گله داری عالی ترین نوع مشارکت در ایران است. مثلا از 13 فروردین امسال شروع می شود تا 13 فروردین سال بعد.بارها شده که دوستان به من خبر داده اند که توی ده و گله داری دو نفر دعوایشان شده وکشته شده اند ولی گله سر جایش است یعنی در طول یک سال این مشارکت را داریم و سر سال در ظرف یک روز بهم می ریزد و دوباره مشارکت جدید شکل می گیرد. جامعه ما طوری حرکت می کرده که همه کارها مشارکتی است و در عین حال طوری بوده که ضعیفترین آدمها امکان زیست پیدا کنند. مسائل حول آب یکی از مشارکت ترین کارها است در ایران. شما دقت کنید. در فارسی، آبیاری ترجمه آن نیست . آبیاری در ایران مفهوم دارد خوب دقت کنیم در ایرانirrigationبه لغت آبیاری یعنی ( آب + یاری ) یعنی بدون یاری آبی در کار نیست! درایران، در آسیاب، در زراعت و کشت و کار و ...عالی ترین نوع مشارکتها را می بینیم. اصناف ما با هم همینطور بودند و اگر کسی ورشکست می شد کمک و مساعدت می کردند تا دوباره پا بگیرد. کشور ما شاهد همزیستی مسالمت آمیزمردم با دینهای مختلف است.ملتی که با هم زیست می کرده و اساس کارش بر مبنای تعامل و تساهل و قبول همدیگر بوده با مشارکت توانسته پایدار بماند.
مشارکتهای کلان در هنگام جنگها هم پیش میآید. دلاور ترک و بلوچ و کرد و ترکمن صحرای ما می رود جبهه کسی هم نمی گوید من شیعه ام من سنی ام من یهودیم و یا زرتشتی.
در زندگی و کار روزانه یک مشارکت داریم یک کنترل. مثلا در زراعت اگر در دهی واحد تقسیم آب 2 دقیقه باشد برای یک مزرعه ، در 12 شبانه روز، این نیازمند نظمی دقیق است .این مدیریت و نظم را در مدرنیسم ،(تازه مدرن نشده )از دست داده ایم. ما مردم بسیار خوبی داریم. تاریخ غنی و تمدن خوب و طبیعت قوی داریم. مشکل ما تصدی گری است. دولت بیش از حد در همه امور دخالت می کند .سه هزار سال است که مردم دولت را میچرخانند، حالا 70-80 سال است نفت پیدا شده و دولت میخواهد مردم را بچرخاند .و نه خودش را میچرخاند و نه مردم را!
انقلاب اسلامی در هجرت : شجاعتی که استاد پاپلی یزدی در بیان تخریب طبیعت ایران انهم بقصد هرچه فربه کردن مافیا که سپاه پاسداران و بسیج و اعضای هزار فامیل تشکیل دهنده اقلیت حاکم بر ایران را تشکیل میدهد و کوشش وی برای بیدار کردن ذهن مردم خصوصا تربیت دانشجویانی مسئول و متعهد به حقیقت ، قابل تحسین است . در بازگفتن حقایق وی تنها نیست .
☚ودکتر کردوانی که به پدر علم کویر ایران معروف است نیز نظرات نسبتا مشابهی دارد. وی در یک گفتگو با شبکه خبر کانال 6 بصراحت خطاب به مسئولین حکومتی میگوید:
ﭼﺮﺍ ﻧمیفهمید ﺩﯾﮕﺮ ﺁﺏ ﻧﯿﺴﺖ ؟! مرتب مرا به کنفرانس دعوت می کنید .اما نمی روم چون دیگر فایده ای ندارد و کار از سمینار و کنفرانس گذشته است. دشتهای کشور نشست کرده اند . بطور مثال سطح آب در جهرم 570 متر ، در رفسنجان 450 متر و در شهریار 300 متر پایین رفته است.
در جلسه دوم این گفتگو سخنان وی صراحت بیشتر دارد و شدیدالحنتر میشود. وی در این جلسه هشدار میدهد: « تا 50 سال آینده در ایران جنگ بین استانها و شهرها بر سرآب علنی خواهد شد. بحران آب ایران را خواهد بلعید». امروز میدان واقعی جنگ در حوزه آب است! امریکا و هسته ای و عربستان و یمن تهدید دراز مدت نیست. این بحران آب است که واقعا امنیت ملی ایران را تهدید کرده است.
کردوانی میافزاید: مردم ایران فرهنگ مصرف درست اب را بلد بودند چرا که توانسته اند سه هزار سال با اقلیم خشک و کم آب ایران کنار بیایند. جنگ خزنده آب هم اکنون به گونه "خزنده و آرام" شروع شده و فقط اخبار آن منتشر نمی شود.در حال حاضر این جنگ بصورت پراکنده رخ می دهد. اما تا 5 سال آینده شاهد جنگ فراگیر آب در داخل شهرها و بین مناطق و استانها خواهیم بود و این خطری است که امنیت ما را تهدید می کند و بعضی سیاستمداران چشم خود را به روی ان بسته اند!
و نیز، اهم سخنان دکتر کاظم کردوانی در همایش"بحران آب در اقتصاد مقاومتی" در21مهرماه94 از این قرار است: «طبق قانون ظروف مرتبط –در یاچه یک حوزه آبریز هست که به دلیل پست بود آن تمام آبها به آن ریخته می شود. ولی با افزایش چاهها در منطقه ( حفر بیش از88هزار حلقه چاه در منطقه آذر بایجان شرقی)- منابع آب زیرزمینی ما پایین تر رفته است. بنابراین اگر حتی آب هم به دریاچه ریخته شود دیگرامکان احیای دریاچه وجود ندارد. :"من 32 سال پیش عبارت «غارت آب» را استفاده کردم. این مساله را در رابطه با حفر چاههای غیرمجاز در رفسنجان پیش بینی کردم. منطقه ای که تنها می توانست 40حلقه چاه داشته باشد در حال حاضر تعداد چاههای غیر مجاز آن در دوسال قبل به 1650 حلقه چاه رسیده بود. به همین خاطر سالی 500 هکتار از اراضی آنها در حال خشک شدن می باشد.
کردوانی باتاکید به جدی بودن بحران آب مجددا اعلام کرد من 30 سال پیش این اخطار را داده ام ولی وزارت نیرو شاید 3سال است که این مساله را اطلاع رسانی کرده است. در حال حاضر بعضی از دشتهای ما به دلیل احداث چاههای زیاد ممنوعه شده اند ودشت هایی که هنوز هم احداث چاه در آنها انجام می شود، دشت های کوچکی مانند کلار دشت هستند. ولی متاسفانه ممنوعیت از ایجاد احداث چاه را فقط برای کشاورزان انجام دادند این در حالی است که شهرها هنوز هم اقدام به حفر چاه می کنند ومهاجرت کشاورزی از اینجا شروع شد وناگهان سیل عظیمی از جمعیت روستایی به سوی شهرها هجوم آورد.بعد از برداشت های بی رویه آب چاههای نیمه عمیق به عمیق تبدیل شد و عمق چاههای ما در جهرم-رفسنجان- شهر ری...) به 575 متر رسید و هرچه هم عمق چاهها بیشتر شد آب شور هم پیشروی خود را آغاز کرد.
٭چاه ها عامل مهم کم آبی:
کردوانی افزود: وجود این چاهها عامل نابودی قناتها در مناطق گرم وخشک بودند. چاههای آرتزین به چاههای معمولی تبدیل شدند. موجبات خشک شدن دریاچه ها را فراهم کرد ( یکی از دلایل خشک شدن زاینده رود وجود همین چاهها بوده است) بیابانها را بوجود آورد ودیگر در بسیاری از مناطق ایران مبارزه با بیابان زدایی از طریق کشت گیاه وجود ندارد. چرا که سطح آب این مناطق بسیار پایین رفته است وگیاهانی که برای بیابان زدایی کاشته شده اند در حال خشک شدن هستند. زمین نشست پیدا کرد که در اینجا دیگر فاتحهِ آب را باید خواند. چرا که زمینی که نشست کند اگر 50 سال هم بارندگی داشته باشید بازهم نمی توان این ضایعه را جبران کرد. چرا که منافذ زمین بسته می شود ودیگر قدر ت نگه داری آب را ندارد.البته نشست زمین خسارت های دیگری نیز به بار می آورد شکستن لوله های آب وگاز-ریزش پلها(کرمان)- کج شدن دکلها (ورامین) و...را به همراه داشته است. در اولویت بندی استفاده از آب ابتدا آب را به شهرها دادند. بعد به صنعت و کشاورزی وخانههای روستایی . این شد که دیگر نتوانستند برای باتلاقها وتالابها آبی در نظر بگیرند وعامل نابودی محیط زیست را فراهم کردند.کردوانی وضعیت آب خطهِ مازندران را از لارستان هم بدتر اعلام کرد چرا که 90درصد مردم مازندران در حال حاضر از آب زیر زمینی استفاده می کنند.
انقلاب اسلامی در هجرت :همچنین خانم دکتر فاطمه ظفرنژاد در گفتگویی صریح در پاسخ به سئوالهای سایت زیستبوم، به مسائلی اشاره کرده است که میزان نگرانی از نبود مدیریت بر منابع آب و فقدان برنامه گذاری برای مهار خشکسالی را افزایش میدهد:
☚دکتر ظفرنژاد در باره ناهمخوانی بسیاری از صنایع بزرگ نظیر فولادسازی با منابع آب داخلی میگوید: «گسترش صنایع ناسازگار با زیستبوم مانند صنایع فولاد در اصفهان، یزد، کرمان و فلات مرکزی کار اشتباهی بود که همچنان هم ادامه یافته است. صنایع فولاد باید کنار خلیج فارس ساخته میشد تا از آب اقیانوس استفاده کند نه از آب کوهرنگ و سرشاخههای کارون اما این گسترش ناسازگار صنایع به سبب این بود که صنایع خود را موظف به تامین آب نمیدیدند و میدانستند که دستگاه ناکارآمدی مانند وزارت نیرو بالاخره با راهزنی حقابه کشاورزان و بهشیوه رفاقتی آب برای صنایع ناسازگارشان تامین خواهد کرد.»
او این روش را «راهزنی» میخواند و میگوید: «این راهزنی حقابهها ادامه خطرناکی یافته و تاکنون سالانه يك میلیارد مترمکعب از آب کارون از سرشاخهها منحرف میشود. با طرح سد و انتقال بهشت آباد 2/1میلیارد مترمکعب دیگر انتقال خواهد یافت تا در کرمان صنایع ناسازگار فولاد درست شود و در یزد و اصفهان شاهد توسعه ناپایدار و نابومی بیشتری باشیم. ساخت این خط سرنوشت کارون را با خشکی ابدی گره خواهد زد. به اعتقاد او، همین روند منتهی به بحران بیآبی کارون و ایجاد مشکل برای مردم خوزستان شده است.
٭اعمال مدیریتی برپایه الگوی ناسازگار با شرایط بوم شناختی:
این کارشناس امور آب معتقد است که توسعه ناپایدار و مدیریت برپایه الگوی ناسازگار باشرایط بومشناختی ایران عامل مهمی برای مشکلات امروز است: «از ۶ دهه پیش مدیریت آب کشور برپایه یک الگوی ناسازگار با بومشناخت این سرزمین بنا شده که ساختوساز بتنی و سدسازی را تنها شیوه مدیریت آب میداند. ما در جریان یک گسست عمیق از دانش ژرف ایرانی، مدیریت سختافزاری را به آب، به منابع طبيعی، به جوامع بومی مولد و به کشاورزان تحمیل کردیم. درحالیکه آب و منابع طبیعی را باید با لحاظ کردن موازین بومشناختی و بهشیوه نرم و سازگار با محیط و نیز در مشارکت با صاحبان اصلی آبها و حقابهها یعنی کشاورزان و جوامع بومی مولد، مدیریت کرد. برای جلوگیری از هدررفتن این منابع کمیاب در اقلیم خشک ایران، همانگونه که«حاسبکرجی»متوفی به ۴۱۰ هجری در کتاب استخراج آبهای پنهان آورده، باید آن را در زیر زمین هدایت کرد تا با کمترینهدررفت بیشترین منافع را برای کشور داشته باشد..
به عقیدهِ وی«مافیای آب» گذشته از کری مصلحتی به کوردلی ناشی از امتیازات پولسالاری هم مبتلاست .پس برچنین هیولای خطرناکی که بهعلت فساد از هر رئیس جمهور یا رئیس مجلسی زورمندتر است جز با اجماع ملی نیروهای مردمی، حرکت متناسب و آگاهانه همه دستگاهها و نهادهای ملی و مذهبی و جز با مشارکت همه قوا نمیتوان غلبه کرد.
در شماره آینده وضعیت سنجی ، نمونه های این قبیل سوء مدیریتها و تعلل ها را بررسی می کنیم.
روی کاغذ، تحریمها به حال تعلیق درآمدهاند اما، در عمل، ایران همچنان تحت فشار است. این فشار سبب رکود اقتصادی و شدت گرفتن فقر مردم و ناتوانی آنها از خرید مایحتاج روزانه است. از دو راه حل، یکی از طریق مردم و دیگری از راه تسلیم به فشار خارجی، کماکان رژیم به راه دوم میرود. نخست در خبرها و توضیح خبرها که از ایران دریافت کردهایم، تأمل کنیم:
٭ خبرها و توضیح خبرها:
☚ به دنبال فشار غربيها به رژیم برای باز ایستادن از دخالت در كشورهاي خاور ميانه، ظریف، «وزير» امور خارجه، بدنبال گفتگوهايش با كشورهاي اروپايي، حسين امير عبداللهيان را از معاونت وزارت امورخارجه، در امور خاورمیانه، بركنار كرد و جاي او را به جابر انصاريان داد.
در پي اين بركناري، سپاه و سردار قاسم سليماني و حتي بروجردي در مجلس اين كار وزارت امور خارجه را انتقاد كردند.
● دو فرض، فرض موافقت خامنهای و فرض برکناری بدون اطلاع قبلی او:
1. فرض اول، برکناری عبداللهیان با موافقت خامنهای بوده است: عبداللهیان عضو اطلاعات سپاه قدس بوده و از طریق او، سپاه سیاست خود را در منطقه اعمال میکرد. هرگاه برکناری او با موافقت خامنهای انجام شده باشد، بدان معنی است که فشار غرب به ايران در باره انطباق کامل جستن سیاست رژیم در منطقه با سیاست غرب زياد شده و رژیم براي اينكه بتواند گره از مشکل تحريمها باز کند، مجبور به تغییر رویه و در نتیجه، بركناري عبداللهيان شده است. و شخص خامنهاي با این كار موافقت کرده است. سكوت او گویای موافقت است.
2. فرض دوم، اين بركناري راسا توسط وزير امور خارجه و با حمايت روحاني انجام گرفته است. در اين صورت، مخالفت سپاه و ديگران گویای آن است که خامنهای و دستیاران او، همان رویه را بکار میبرند که در باره قرارداد وین بکار بردند: نخست دستیاران او وارد عمل میشوند و اگر ضرورت پیدا کرد، خود او هم سخن دو پهلوئی خواهد گفت. چون برکناری معاون یک وزارت خانه در حوزه اختیارات رييس جمهوري و وزیران او است، خامنهاي دخالت نمیکند اما دستیاران او وادار به مخالفت میشوند .
☚ چرا سردار سليماني اعتراض و تهدید میکند؟:
● دلیل اول اين است كه حسين امير عبداللهيان از اعضای اطلاعات سپاه قدس است و به وزارت امور خارجه تحميل شده بود. مانند سفراي ايران در كشورهاي عراق و سوريه و يمن و بحرين و... و مقامهای سفارتخانههای ایران در این کشورها و کشورهای دیگر جهان.
● دلیل دوم اين است كه احتمالا نعيم قاسم از نيروهاي كاملا مرتبط با سپاه قدس است و لغو تابعيت وي در بحرين ميتواند موجب دستگيري و يا اخراج او گردد. هزینه آن براي سپاه قدس سنگين است.
● دلیل سوم ايناست كه سپاه قدس در يمن نيز نتوانسته است برای حوثیها مشکل گشا باشد. در عوض، بدینخاطر که دستآویز شده است برای جنگ جنایتکارانه دولت سعودی با مردم یمن، مشکل ساز نیز شده است. تهدید سلیمانی پوشاندن ضعف است.
● دلیل چهارم اين است كه سردار سليماني كه مدعی بود در سوریه، حرف اول را «ایران» میزند و شمخانی هم گفته بود حضور نظامی ایران در سوریه، وحی خداوند به خامنهای است، اینک، باید توضیح بدهد چرا قوای ایران در سوریه تنها نقش پیاده نظام قوای روسیه را پیدا کرده است؟ چرا هر تصمیمی را که امریکا و روسیه میگیرند، اجرا میکند؟
● دلیل پنجم اين است كه بنابر قول برخیها، سلیمانی دارد زمینه نامزد ریاست جمهوری شدن خود را آماده میکند. البته بعيد است. زيرا از دید رأی دهندگان، ریاست جمهوری او بمعنای ورود کامل ایران در جنگ منطقه است. بنابراین، آن بخش از رأی دهندگان هم در دادن رأی شرکت میکنند به او رای نمیدهند. مگر اينكه «برادران سپاه و بسيج» و ... بخواهند «انتخابات» را طوری مهندسی کنند که قاسم سلیمانی ریاست جمهوری بیابد.
حاصل سخن اینکه، زیر فشار كشورهاي غربي، خامنهاي مجبور است از مداخلات سپاه در منطقه بکاهد و تن به کاری بدهد که ارگانهای تبلیغاتی او «برجام منطقهای» میخوانند که همان منطبق کردن سیاست رژیم با سیاست غرب در منطقه است. تا مگر از راه گفتگو، مشکل تحريمها حل گردد.
سخن جان کری، وزیر خارجه امریکا که سی ان ان انتشار داد (29 ژوئن 2016) بسی گویا است. او گفت: حضور ایران در عراق برای جنگ با داعش مفید است. ایران بر داعش متمرکز شده است و ما منافع مشترک داریم.
☚ تحريم ها وضعيت اقتصادي مردم را به شدت تحت تاثير قرار دادهاند و هم اينك كه ماه چهارم سال جاری است، دولت نتوانسته است افزايش حقوق كارمندان و بازنشستگاني را بپردازد كه قرار بود از ابتداي امسال بپردازد.
اگر كار بر همين منوال پيش برود، كل بازار از رونق خواهد افتاد. وضعیت چنان است که بعضی از مغازهها میبندند. مغازه داران دلایل را بر میشمارند:
● دلیل اول این است که مردم توان خريد ندارند.
● دلیل دوم این است که دولت به شدت برای دريافت مالياتها فشار وارد مي كند.
● دلیل سوم این است که گراني اجناسي از جمله برنج، حبوبات، لبنيات موجب شده تا مردم شکمهاشان را با نان و سيب زميني و ... سیر کنند. زيرا برنج در طول همين چند ماه اخير حدود 70 درصد افزايش قيمت پيدا كردهاست . از قیمت گوشت که مپرس.
با بررسي که انجام شد، معلوم شد كه تقريبا همه کسبه وضعیت خود را سخت توصیف میکنند. میگویند: از ابتداي امسال تا به حال در حال دادن ضرر هستیم و از وضعيت موجود بسيار ناراحت و نگرانیم. اگر كار بر اين نحو پيش برود، چارهاي جز بستن دکانهای خود نداریم.
☚ بالاخره، با پایان گرفتن کار انتخاب رؤساي كميسيونها، دیگر جای تردید باقی نماند كه رأي رأی دهندگان هيچ تاثيري در تغيير وضعیت مردم در جهت بهبود ندارد. زيرا بعد از اينكه هيات رييسه مجلس با انتخاب 7 «اصولگرا» و 5 «اصلاح طلب» تشکیل شد، در انتخاب رؤساي كميسيونها، از 12 تن، 10 تن از «اصولگراها» و تنها 2 نفر از «اصلاح طلبان»، ریاست کمیسیونها را یافتند. یعنی اینکه در عملكرد مجلس تغيير زيادي صورت نخواهد گرفت. زيرا طرحها و لوايح بايد ابتدا در كميسيونها مورد بررسي و بعد در دستور جلسه علني قرارگیرند.
٭ خبرها که ما از بغداد و بیروت بدست آوردهایم:
☚ فرستاده خامنهای با فرستاده نتان یاهو، در قبرس، در گفتگوهای مداوم هستند.
☚ دولت سعودی در تقلای آن است که به هر قیمت، «جهادی»ها را وارد ایران کند و اینان در شهرهای بزرگ، بخصوص در تهران، انفجارهای بزرگ ایجاد کنند.
☚ دولت سعودی به گروه هائی از بلوچ و کرد برای جنگ در شرق و غرب کشور پول میدهد.
☚ قرار بر ترور سران حزب دموکرات ایران در کردستان عراق است.
☚ کلینتون نیاز به پیروزی در عراق و سوریه بر داعش قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا دارد. بسا بدین خاطر است که کری حضور ایران در عراق را مفید میخواند.
☚ در 8 تیر 1395، «سردار» باقری جانشین «سردار» فیروزآبادی شد. اهمیت این جانشینی هم بدینخاطر است که باقری – نام اصلی او محمد حسین افشردی – اطلاعاتی و از دوستان حسین طائب است. رئیس ستاد کل شدن او با مجموعه قوای سرکوب که اینک در اختیار خامنهای است ربط پیدا میکند. و هم بدین لحاظ که فیروزآبادی در جمعی از سران سپاه بود که میخواستند جعفری را از فرماندهی کل سپاه برکنار کنند و اینک، پیش از پایان دوره فرماندهی جعفری، خود او برکنار شد. دانستنی است که باقری کسی است که دو سال پیش، طرح عملیات بر ضد کومله را تهیه و در خاک عراق به اجرا گذاشت. و نیز او در شمار «سرداران» سپاه بود که به خاتمی نامه نوشتند و او را تهدید به کودتا کردند.
موضعگیری و خبر و تحلیلهای زیر با دو دسته خبرهای بالا ربط پیدا میکند و آنها را گویاتر میکند:
٭ حسن نصرالله و خامنهای و تهدید کلینتون و تیولداری جدید و تعهد ایران و قوه قضائیه سالب امنیت و آزادی:
☚ نخست، حسن نصرالله بود که در علن گفت: پول و اسلحه را ایران به حزب الله لبنان میدهد. پیش از آن، از بیروت، اطلاع کسب کرده بودیم که او بخاطر تلفات سنگین حزب الله در سوریه و سیاستی که رژیم ولایت فقیه درپیش گرفتهاست، سخت شاکی است. در ایران، میگویند او با مخالفان قرارداد وین، («برجام») همداستان است و با اطلاع از گفتگوهای جدی برای برداشتن واقعی تحریمهای بانکی، گفته است ما پول و اسلحه را از ایران میگیریم. سخن او واجد اهمیت بسیار است زیرا:
● قانون تحریم حزب الله توسط امریکا، از 15 آوریل سال جاری مسیحی، 2016، به اجرا گذاشته شده است. از اینرو، هم اریک شولتز، سخنگوی کاخ سفید واکنش نشان داد و هم کلینتون، نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات امریکا:
● اریک شولتز گفته است: «ما میدانیم که ایران از تروریسم حمایت میکند و ما میدانیم که ایران حامی حزبالله است. به همین دلیل است که شدیدترین و جدیترین تحریمهایی را که تا کنون وجود داشته علیه ایران اعمال کردهایم. از این رو مهم است که ایران توجه داشته باشد به اینکه رفتارش موجب چنین واکنشی شده است. فعالان و نهادهای مالی به رفتار ایران مینگرند. اگر ایران بخواهد به حمایت مالی از تروریسم ادامه دهد و از تامین مالی حزبالله دست برندارد، مسلم است که این رفتار پیامدهایی خواهد داشت. فعالان و نهادهای مالی مایل نیستند با کشوری وارد معامله و تجارت شوند که دست به چنین اقداماتی میزند.»
● کلینتون نیز گفته است: باید اسباب فشار به ایران را بیشتر کرد.
☚ ارگانهای تبلیغاتی وابسته به خامنهای میگویند: حکومت روحانی تعهد کرده است قوانین امریکا در باره مبارزه با پول شوئی و حمایت از تروریسم (FATF ) را اجرا کند. هرگاه به این تعهد عمل کند، دیگر قادر به حمایت مالی و تسلیحاتی از حزب الله لبنان و دیگر گروههائی که از رژیم پول و اسلحه میگیرند، نخواهد شد. از قرار، این ارگانها خود را به فراموشی زدهاند. چرا که خط و ربط رژیم در سیاست خارجی را «رهبر» تعیین میکند. بنابراین، چنین تعهدی را او باید تصویب کرده باشد.
☚ اما حقوقهای «نجومی» بخشی ناچیز از خورد و برد از راه «تیولداری» جدید یا همان اقتصاد مصرف و رانت محور است. سرمقاله دنیای اقتصاد (8 تیر 95)، زیر عنوان «عبور از تیولداری»، به قلم میرزا خانی، بسیار گویا است:
ایرانیان در هفتههای اخیر با دو خبر مهم اقتصادی شگفتزده شدند: خبر اول حاکی از پرداختهای نجومی در بخش دولتی بود و خبر دوم از تعطیلی ارج، یکی از برندهای معتبر اقتصاد معاصر ایران حکایت داشت. برای مردم این سئوال مطرح شده است که چگونه میشود از محل اداره بنگاههای دولتی که اکثرا وضعیتی مشابه «ارج« دارند، پرداختهای کلان به مدیران دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی صورت پذیرد؛ اما هیچ ارزش افزوده ای از این بنگاهها در جامعه به چشم نخورد؟
اقتصاد ایران، مشابه هیچ کدام از دو نوع سیستم اقتصادی به مفهوم رایج آنها نیست. بلکه چیزی است شبیه «سرمایهداری دولتی» و شاید هم نوعی «تیولداری مدرن». در تیولداری سنتی، مدیریت بخشی از سرزمین مادر، با حفظ حاکمیت و مالکیت دولت مرکزی، به تیولداران واگذار میشد که تقریبا به مفهوم واگذاری اختیار جان و مال رعایای این مناطق بود و تیولداران نیز متقابلاً متعهد به انتقال بخشی از عواید ناشی از باج و خراج دریافتی خود به دولت مرکزی بودند. فقر و فلاکت نتیجه محتوم این فرآیند معیوب بود. در «تیولداری مدرن»، بنگاههای دولتی جایگزین این قطعات سرزمینی شدهاند و دقیقا به همین دلیل، افرادی که امتیاز مدیریت این بنگاهها را از دولتمردان دریافت میکنند تقریبا تعهد و مسوولیت چندانی برای حفظ سرمایههای مادی و انسانی بنگاه ندارند و حرف شنوی آنان درخصوص ترکیب هیات مدیره و مدیران زیرمجموعه و پروژههای مربوطه به معیار اصلی تبدیل میشود.
راهکار اصلی، عبور از اقتصاد تیولداری و قطع ارتباط منفعتی همه صاحب منصبان با کسب وکارهای مرتبط با حوزه مسوولیتی خود است. فیشهای نجومی فقط گوشهای از امتیازات و جاذبههای نهفته در بخش دولتی را به نمایش میگذارد که بر ضد سرمایهگذاری و اشتغال آفرینی عمل میکند. کسب وکار همزمان برخی از صاحب منصبان در حوزه مسوولیتی خود یا راهاندازی کسب وکار از محل منابع دولتی با لباس بخش خصوصی یا تبدیل بنگاههای دولتی به تیولهای در حال زوال، گونههای دیگری از سوءاستفادههایی است که ریشه در سیستم اقتصادی غیرمسوولانه دارد.
☚ ودر 8 تیر ماه، در «همایش قوه قضائیه»، روحانی گفته است: «برای تحرک جدی در بخش اقتصاد، قوه قضائیه باید با همه وجود به حمایت قوه مجریه بیاید. در غیر این صورت ما به اهداف خود در جذب سرمایه داخلی و خارجی، رونق اقتصادی و تامین اشتغال میلیونی نمیرسیم.»
او وجود دو میلیون و ۷۰۰هزار بیکار و بیش از ۴ میلیون دانشجو را یادآوری کرد و هشدار داد که این آمار میتواند خطری اجتماعی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی برای جامعه ایران باشد. او جلب اعتماد سرمایهگذار را منوط به وجود امنیت قضائی دانست و گفت: «عاملان و آمران حمله به سفارت یک کشور روشن هستند و مردم منتظرند ببینند چگونه اجرای حکم این افراد خودسر به سمع و نظر آنها میرسد.» او تاکید کرد که هیچ کس سرمایهگذاری نمیکند یا فناوری به داخل کشور نمیآورد مگر اینکه به قوه قضائیه اعتماد داشته باشد.
● در جا، شیخ صادق لاریجانی، سخنان او را سخیف خواند!
٭ دادهها و خبرها و موضعگیریهای بالا در رابطه با یکدیگر، زبان باز میکنند و میگویند:
1. امریکا به انتخابات ریاست جمهوری مشغول است. هرگاه بنابر این نباشد که میراث اوباما به دست ترامپ بیفتد و در دست نامزد کنونی حزب دموکرات باقی بماند، نیاز به دو موفقیت دارد: موفقیت در مورد قرارداد وین که «برجام» خوانده میشود و موفقیت در جنگهای خاورمیانه، بخصوص در جنگهای عراق و سوریه. انطباق سیاست رژیم در منطقه با سیاست امریکا و پیروزی نظامی همان دست آوردی است که کلینتون بدان نیاز دارد.
2. رأی 52 درصد انگلیسیها، در همه پرسی 23 ژوئن 2016و ناگزیر شدن دولت انگلیس به خارج کردن این کشور از اتحادیه اروپا و اصرار شدید اروپا که این خارج شدن در اولین فرصت انجام بگیرد گویای بیم شدید از بحران و بیثباتی است. انگلستان ضعیف شد. بخصوص که با خطر جداشدن اسکاتلند و ولز و گال و ایرلند شمالی هم روبرو است.
3. از این وضعیت، هرگاه ایران دولتی حقوقمدار میداشت، میتوانست در کامل کردن استقلال همه جانبه خود و کمک به کشورهای منطقه برای بازیافتن استقلال و آزادی، سود جوید. اما ایران، گرفتار رژیم ولایت مطلقه فقیه است.
خبرها و موضعگیریها میگویند که این رژیم بغایت ضعیف است. اقتصاد مصرف و رانت محور، بقول دنیای اقتصاد، «تیولداری جدید» مردم کشور را گرفتار فقر سیاه کردهاست. نبود استقلال و آزادی و منزلت حقوق و بود ناامنیها که حتی روحانی نیز از آن مینالد و وجود حزب سیاسی مسلح (سپاه) که دولتی در دولت است، این رژیم را ناگزیر میکند از انطباق جستن با سیاست غرب، یعنی امریکا. چراکه در غیر این صورت، خطر صدور بحران و بیثباتی به ایران جدی است. ما همواره هشدار دادهایم رژیم ولایت فقیه است که ایران را گرفتار وضعیت سوریه و عراق میکند. و اینک، باقری، کسی که در 8 تیر، رئیس ستاد کل شد خبر میدهد زد و خوردها در کردستان 5 سال است جریان دارد. بنابراین، رژیم خبرهای زد و خوردها را سانسور میکند تا همانند شاه سابق، «ایران را جزیره ثبات» بخواند و بباوراند.
این روزها، در اغلب کشورهای منطقه و غرب، بساط انواع ترور گسترده است. در امریکا، یک تبعه افغانی تبار این کشور، بنام عمر متین، یک باشگاه شبانه همجنسگرایان را به خون کشید. در جا، ترامپ، نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهورخواه، مقصر را نه دسترسی آسان به انواع اسلحه و ایدئولوژی سلطهگر که توجیهگر بکار بردن زور، از رهگذر کینه و نفرت که بنوبه خود بیانگر تمایل شدید به سلطهگری و قدرتمداری است، که «اسلام رادیکال» خواند. خبرهای ضد و نقیض بسیاری در باره عمر متین و اتصالش به داعش و طالبان و القاعده منتشر شدند. اما روز بعد، خبرهای دیگری حاکی شدند از اینکه او خود نیز همجنسگرا بوده و هیچ یک از داعش و طالبان و القاعده را نمیشناخته و فرق میان آنها را نمیدانسته است.
بدیهی است آقای ترامپ که بذر نفرت و کینه میکارد و این کار را بنام امریکائی که سلطهگر استمیکند، نمیخواهد دریابد که عادی شدن طرد بخاطر نفرت و بیشتر از آن، فکر راهنمای او که سلطهگری را تجویز میکند، کشتن بخاطر نفرت را ببار میآورد. در جمع، هیأت حاکمه امریکا هم نیازی نمیبیند بداند که ترور انواع دارد و همه انواع آن در رابطه مسلط - زیر سلطه کاربرد دارند. و نمیخواهد بفهمد و نمیگذارد مردم امریکا بدانند که رابطه مسلط – زیر سلطه بدون ترور برقرار نمیشود و دوام نمیآورد. نمیداند و نمیگذارد امریکائیان بدانند زیرا به ترور نیازهای چند گانه دارد:
٭رابطه سلطهگر – زیرسلطه و ترور:
همچنان تکرار میکنیم که قدرت یک رابطه است میان دو طرف. رابطهای که به یکی از دو طرف موقعیت مسلط و به دیگری موقعیت زیر سلطه میدهد. اما این رابطه هرگاه ترکیبی از زور (= نیروئی که جهت ویرانگری یافته است) با نیروهای محرکه دیگری چون علم و فن و سرمایه و ... ایجاد نشود و بکار نرود برقرار نمیشود و برجا نمیماند. این ترکیب بکار میرود تا که هر یک از دو طرف را در موقعیت خویش نگاه دارد. ترور یکی از شیوههای بکاربردن این ترکیب از سوی هر دو طرف است. ترور برانگیزندهها دارد که روشهای دیگر بکار بردن این ترکیب ندارند:
1. برانگیزندهها به ترور:
● نفرت و کینه بیش از اندازه بدینخاطر که ترور کننده یا کنندگان، بدون آن نمیتواند و یا نمیتوانند ترور را توجیه کنند. از اینرو، بمیزانی که نفرت و کینه ورزی القاء میشود، ترور بیشتر میشود. و
● از یادبردن خشونتزدائی، بنابراین، بکار نبردن قواعد خشونت زدائی و در عوض، سنگین شدن جو خشونت. و
● همگانی شدن زبان قدرت گویای خدائی جستن قدرت که ازخود واقعیت ندارد. آنچه از آن قابل مشاهده است، تخریب روزافزون نیروهای محرکه و ویران شدن و ویران کردن دو طرف رابطه مسلط – زیر سلطه است.
● تبعیضها بخصوص وقتی با بکاربردن زور اعمال میشوند. و
● تحقیر وقتی همگانی و همه جانبه میشود: تحقیر یک قوم، یک ملت، یک نژاد، یک مرام، یک دین وقتی با خشونت روزافزون انجام میگیرد و همراه میشود با
● نا برابری روز افزون آن هم از رهگذر بهرهکشی از زیر سلطه.
● اندیشه راهنما تجویز کننده سلطهگری و بکار بردن ترکیب نیروهای محرکه برای سلطه یافتن. این اندیشه راهنما نمیتواند در ترکیب نیروهای محرکه با زور شرکت کند. زیرا قابل ترکیب نیست. در عوض، تنها این اندیشه راهنما است که ترورها را توجیه و مجاز و در مواردی واجب میگرداند. پرسش مهم که همواره از طرح شدنش جلوگیری میشود، بنابراین، پاسخ نیز نمییابد، این است: کدام اندیشه راهنما ترور را توجیه میکند، اندیشه راهنمای از آنِ مسلط یا اندیشه راهنمای از آن زیر سلطه؟ اگر هر بارکه تروری انجام میگرفت، این پرسش بعمل میآمد و پاسخ درخور را مییافت، بسا جامعههای در رابطه، مشکل و راهحل آن را میشناختند. پاسخ پرسش این است:
2. چه سانی توجیه ترور:
این اندیشه راهنما یا مرام سلطهگر است که ترورها را توجیه و مجاز میگرداند. زیرا زیر سلطه وقتی دست به ترور میزند که میخواهد از نوع سلطه گر بگردد. فانون، در «دوزخیان روی زمین» و «پوست سیاه صورتکهای سفید»، توضیح میدهد که چه سان زیر سلطه همه کار میکند تا که همان موقعیت را بیابد که سلطهگر دارد. بنابراین، خود عامل القای ایدئولوژی مسلط در مرام خویش میشود. راستی ایناست که ولو قشر مسلط زیر سلطه به سراغ سلطهگر میرود و خود را در اختیارش میگذارد، اما این سلطهگر است که بکاربردن ترکیب نیروهای محرکه با زور را آغاز میکند و کارسازترین ترکیب را او بکار میبرد و توجیه بکار بردنش را نیز او میسازد. زیر سلطه، توجیه را از سلطهگر اخذ و در مرام خود وارد میکند. در حقیقت، چون میخواهد همانند سلطهگر بگردد، مرام خویش را با آنچه از مرام سلطهگر اخذ میکند، از خود بیگانه میسازد.
بدینقرار، امثال آقای ترامپ با دروغ حقیقت را میپوشانند. حقیقت این است که زیر سلطه، توجیههای خشونت را از مرام سلطهگری که امریکا بمثابه سلطهگر است، اخذ میکند. اسلام هراسی و اسلام ستیزی او و همانندهایش جز پوشاندن اندیشه راهنمای سلطهگر که سلطهگری و بکاربردن ترکیب نیروهای محرکه با زور را بر ضد زیر سلطهها توجیه میکند، نیست. قرآن، کتاب حقوق ذاتی حیات است و همه قواعد خشونت زدائی را در بر دارد. القاعده و داعش و طالبان و... از قرآن نیست که تروری را توجیه میکنند که بکار میبرند. این توجیه را از اندیشه راهنمای سلطهگر میگیرند. روشها و وسیلههای ترور را نیز از سلطهگر میآموزند و میگیرند و بکار میبرند. اینان چون خویشتن را در مدار بسته با مسلط زندانی میکنند، راهکار دیگری جز همانند شدن با سلطهگر نمیبینند. ناگزیر، توجیههای اخذ شده را در اندیشه راهنمای خود وارد میکنند.
3.انواع ترور :
یکچند از ترورهائی که سلطهگر و زیر سلطه بکار میبرند، همانند و پارهای نیز ناهمانند هستند:
3.1. ترور نوع جسمی و نوع اخلاقی – روانی دارد که دومی بس ویرانگرتر است و بیشتر سلطهجوها بکار میبرند.
3.2. ترور سیاسی (از میان برداشتن رقیب سیاسی از راه ترور اخلاقی و یا جسمی و بسیار ویرانگرتر، ترور اخلاقی – روانی اکثریت بزرگ = اکثریت خاموش برای این که بترسند و از پرداختن به سیاست و عمل به حقوق شهروندی خودداری کنند) و ترور اقتصادی (بیشتر سلطهجوها بکار میبرند و از آن، تخریب امکانهای لازم برای فعالیتهای اقتصادی است که از راه انواع خرابکاریها انجام میگیرد) و ترور فرهنگی (ایجاد ترس شدید از اندیشیدن و تحقیر فرهنگ «بومی» و ترور دانشمندان و ترور رهبران مذهبی اقلیت و بسا اکثریت و...) و ترور اجتماعی ( ترورها با این هدف که «دون انسانها» حقوق ذاتی حیات خویش را مطالبه نکنند. زنان و کارگران و اقلیتهای قومی و نژادی و دگرباشان و... قربانیان این نوع ترور هستند).
3.3. ترور نوع فردی و نوع گروهی دارد. همواره یک فرد نیست که قربانی ترور میشود. اینک ترورهائی که یک گروه همگون و یا ناهمگون قربانی آن میشوند، روزافزون شدهاند.
3.4. بلحاظ وسیلهای که در ترور بکار میرود، ترورها انواع سرد و گرم (با سلاح سرد یا با سلاح گرم) را پیدا میکنند. ترور سرد تنها با سلاح سرد انجام نمیشود، با سم و میکروب و سربه نیست کردن هم انجام میگیرد.
4. ترور از موقعیت مسلط و ترور از موقعیت زیر سلطه دستآویزها و توجیههای یکسان ندارند:
4.1. ترور از موقعیت زیر سلطه این دست آویزها را مییابد:
● رهائی از موقعیت زیر سلطه. و
● معامله به مثل حق هرکس است و عمل به مثلِ ذیحق ترور نیست. و
● ترور تنها سلاح مؤثری که زیر سلطه در اختیار دارد.
4.2. ترور از موقعیت مسلط این دستآویزها را پیدا میکند:
● حفظ موقعیت مسلط. و
● برداشتن مانع از سر راه بسط ترقی که جهان شمول است. و
● مبارزه با تروریسم بینالملل. و
● گسترش قلمرو دموکراسی در سطح جهان.
4.3. توجیهها که سلطهگر میتراشد:
● اقتضای عمل به مسئولیت جهانی. و
● دفاع از شیوه زندگی. از دروغهای بزرگ که غرب ساخته است، یکی این است که تروریستها (داعشی و القاعدهای و...) شیوه زندگی کشورهای «رشد یافته» را بر نمیتابند. مقامات این کشورها عملیات تروریستی خود را دفاع از شیوه زندگی در برابر تروریستها میانگارند. غافل از اینکه زیر سلطه تجویز ترور را از ایدئولوژی سلطهگر اخذ میکند. نه تنها اسلحه، بلکه روشهای ترور را نیز از سلطهگر اخذ میکند.
● فراگیر کردن قانون ترقی در جهان. همان ترقی که کشتی آن اینک به گل نشسته است. و
● بنام دین و مرام. از جنگ دوم بدینسو، این نوع ترور را در سطح جهان، اسرائیلیها باب کردند و دیگران از آنها اخذ کردند. و
● ترور بنام قومیت و با توجیه دفاع از قومیت. این توجیه و توجیه زیر را بیشتر قومها و گروهبندیهای اجتماعی در موقعیت زیر سلطه انجام میدهند:
● ترور بنام سنت.
5. نیاز هابه ترور:
نیازها به ترور زاده رابطه مسلط – زیر سلطه هستند و عمدهترین آنها عبارتند از
5.1. نیاز سلطهگر و سلطه جو به ترور:
● نیاز حکومت کنندگان به برخورداری از حمایت جامعه خویش و
● توجیه بکار بردن زور در بیرون از مرزهای ملی. و
● تحدید و تهدید آزادیها.
● حفظ موقعیت خود بمثابه سلطهگر و پوشاندن این نیاز با «مبارزه با تروریسم».
5.2. نیازهای گروههای سلطهجو در جامعههای زیر سلطه به ترور:
● هرچه سنگینتر کردن جو ترس در جامعه بطور مداوم. و
● حذف از رهگذر تقسیم به دو و حذف یکی از دو که از راه ترور جسمی یا اخلاقی انجام میگیرد. و
● ایجاد رابطه ستیز و سازش با قدرت مسلط. این نیاز را رژیمهائی چون رژیم ولایت مطلقه فقیه دارند و بهای سنگین آنرا مردم ایران و مردم کشورهای گرفتار دولتهای جبار پرداختهاند و میپردازند.
بدینقرار، ترور بمثابه امر واقع مستمر فرآورده رابطه مسلط – زیر سلطه است. توجیه خود را از بیان قدرتی اخذ میکند که مرام سلطه جو است. مبارزه با ترور واقعیت پیدا نمیکند مگر به رها شدن از رابطه مسلط – زیر سلطه و خشونت زدائی در جامعههای گرفتار رابطه مسلط – زیر سلطه، به سخن دیگر، در سطح جهان، بنابر این، جانشین کردن بیان قدرت بمثابه اندیشه راهنما، با بیان استقلال و آزادی بمثابه اندیشه راهنما.
نخست سخن هاشمی رفسنجانی و تهدید سلیمانی و کشف گروه ترور و بحران سازی برای روحانی و ادامه توأم با شدت حمله به قرارداد وین (برجام) را فهرست کنیم. چراکه همزمانی آنها گویائی دارد:
☚ رفسنجانی به سئوال روزنامه قانون، که اینک توقیف است پاسخ گفته است:
● قانون: گویا از قبل کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی گزینههای رهبری را مشخص و درباره آنها بحث میکنند و در این اواخر آیتالله هریسی اعلام کرده که این کمیسیونها گزینه هایی را شناسایی کرده اند، آیا کسی گزیده شده است؟
٭ هاشمی رفسنجانی: این جزو قوانین آیین نامه داخلی مجلس خبرگان است که هیأت رئیسه کمیسیونی برای آینده نگری دارند و گزینههایی را که صلاحیت عمومی دارند، بررسی و حتی با آنها صحبت و مذاکره میکنند. یعنی این کمیسیون هیچ تصمیمی نمیگیرد، فقط بررسی میکند. آینده نگری اداره یک جامعه ایجاب میکند که اگر روزی رهبری به هر دلیلی نباشند، باید کسی انتخاب شود. این کمیسیون در مقطعی پس از مذاکره با چند صد نفر، دو نفر را به صورت سری معرفی کرد. در دوره بعدی خبرگان هم افرادی مشخص شدند. دو سه نفر متخصص دارند مطالعه میکنند. به افراد نمره میدهند تا اگر روزی لازم شد، در خبرگان مطرح میشود که البته همه این مباحث و مسائل برای روز مباداست.
☚ در 31 خرداد 95، «سردار» قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، بدون تردید با دستور خامنهای، شیخ بحرین را با لحنی بس تهدید آمیز و با این جملهها تهدید کرد:
«به نظر می رسد آل خلیفه از حرکت مسالمت آمیز مردم سوء استفاده کرده و برآورد دقیقی از خشم مردم ندارد. یقینا آنها میدانند تجاوز به حریم آیةالله شیخ عیسی قاسم خط قرمزی است که عبور از آن شعلهای از آتش را در بحرین و سراسر منطقه پدید خواهد آورد و برای مردم راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نخواهد گذاشت. قطعا تاوان آن را آل خلیفه پرداخت خواهد کرد و نتیجه آن جز نابودی این رژیم سفاک نخواهد بود. حامیان آل خلیفه بدانند اهانت به آیةالله شیخ عیسی قاسم و استمرار فشارهای بیش از حد به مردم بحرین سرآغاز انتفاضه خونینی است که عواقب آن بعهده کسانی خواهد بود که به گستاخی حکام بحرین مشروعیت میدهند».
● و در 1 تیر، سپاه پاسداران بیانیه تهدیدآمیز خود را انتشار داد: «بزودی بنیانهای رژیم آلخلیفه فرو خواهد ریخت، در این بیانیه از جمله آمده است : اقدام نابخردانه آلخلیفه علیه شیخ عیسی قاسم موجب شکلگیری قیامی ویرانگر علیه رژیم وابسته و حاکم بر این کشور خواهد شد».
☚ در 1 تیر، علوی، «وزیر» واواک در باره خبر دستگیری «تروریستها»، توضیح داده است:
«سلسله عملیات دستگیری تروریست ها از مورخ 25 خرداد 1395 آغاز و آخرین ضربههای اطلاعاتی در تاریخ 31 خرداد 1395 بر این گروه وارد شده و تعداد 10 تروریست تکفیری وهابی در تهران و سه استان مرزی و مرکزی کشور دستگیر شدهاند و هم اکنون بازجویی از تروریستها و روند پیگیریهای اطلاعاتی و عملیاتی در داخل و خارج از کشور به طور هم زمان و همه جانبه ادامه دارد.
عملیاتی که تروریستها برنامه ریزی کرده بودند، در قالب بمب گذاری و انفجار از راه دور، عملیات انتحاری، انفجار خودرو حامل مقادیر انبوهی مواد انفجاری و با هدف انفجار در مراکز تجمع و پرتردد مردم بود که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان (عج) ناکام ماند. آنها 50 هدف انفجاری را شناسایی کرده بودند و مواد منفجره برخی از اهداف را آماده کرده و برخی دیگر را در حال تهیه، تدارک و دریافت بودند.
☚ «حقوقهای نجومی» دستآویز حمله شدید به روحانی و حکومت او از سوی شاخه وسائل ارتباط جمعی وابسته به خامنهای است. رسالت مدعی است که حکومت خاتمی بانی پرداخت این حقوقها بوده است و روزنامه آفتاب مدعی است حکومت احمدی نژاد و شخص رحیمی، معاون اول احمدی نژاد که اینک زندانی است، بانی تعیین و پرداخت این حقوقها بوده است. راستی این است که یورش تبلیغاتی به پرداخت «حقوقهای نجومی» دو هدف را تعقیب میکند، ایجاد بحران برای روحانی و تضعیف حکومت او و پوشاندن فسادهای بزرگ و اقتصاد رانت محوری که دستگاه ولایت فقیه بانی آن است.
☚ در 31 خرداد 95، شب هنگام، خامنهای از شاعران و هنرمندان و وسائل ارتباط جمعی خواست مردم را از «خیانتهای امریکا به برجام» آگاه کنند. پیش از او، مهدی طائب گفته بود: برجام مرده به دنیا آمد.
● پیش از آن، خامنهای در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه، فعالیت سیاسی را بر مخالفان نظام ممنوع کرد. و در دیدار با شاعران و هنرمندان، گفت نباید به هنرمندانی که در خدمت «انقلاب» نیستند، میدان داد.
☚ بنابر طرح مجلس نهم، در واپسین روز عمر خود، اطلاعات سپاه موقعیت قانونی بعنوان ضابط دادگستری و «تحقیق و تفحص» درباره کسانی را جست که میتوانند در رژیم ولایت مطلقه فقیه به مقامهای ارشد گماشته شوند.
☚ آمار منتشر شده از سوی آنکتاد نشان می دهد ایران در سال 2014 تنها توانسته 2 میلیارد و 105 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کند. (گزارش 2015 )
● تسنیم 28 خرداد 95 : بر اساس برآوردهای کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل 2 میلیارد و 50 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایران طی سال 2015 انجام شده است که این رقم نسبت به سال قبل از آن 2.6 درصد کاهش داشته است.
پیش از اینکه به چرائی سخن گفتن هاشمی رفسنجانی از تعیین دو شخص بعنوان جانشین بپردازیم، در رابطه این موضعگیریها و «اطلاع رسانی» واواک بپردازیم:
٭ موضعگیریها و «اطلاع رسانی» واواک در رابطه با یکدیگر و امرهای واقع دیگر چه واقعیتی را آشکار میکنند:
موضعگیریها و «اطلاع رسانی« وزیر واواک و گزارش کاهش سرمایهگذاری خارجی در ایران، باوجود رقم ناچیز آن، (2 میلیارد و 50 میلیون دلار) در رابطه با یکدیگر، زبان باز میکنند و واقعیتهای زیر را فاش میگویند:
1. تضعیف و تحدید روزافزون روحانی و حکومت او. و
2. گستردهتر شدن بازهم بیشتر قلمرو اعمال ولایت مطلقه خامنهای. امر واقع این است که این در حکومتهای خاتمی و روحانی بود و هست که «اصلاح» در متحقق شدن ولایت مطلقه فقیه، انجام گرفت و میگیرد. با موقعیت قانونی اطلاعات سپاه، سامانه سرکوب در اختیار خامنهای کامل میشود: «قوه قضائی»، خاصه «دادگاه انقلاب» و سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی. و
3. وزارت خارجه رژیم نیست که متصدی سیاست کشور در کشورهای خاورمیانه است. بلکه این فرمانده سپاه قدس و به دنبالش، سپاه است که سیاست کشور در منطقه را تعیین و خود نیز اجرا میکند. این سیاست جز تهدید به زور و «به آتش کشیدن تمامی منطقه» نیست. در دنیا، نسبت به دولتی که رئیس جمهوری و وزیر خارجهاش، تسلیم سکوت منفعلانهای هستند، چگونه میاندیشند؟ کدام سرمایهگذار است که حاضر به سرمایهگذاری در کشوری شود که در جنگ منطقه شرکت دارد و تازه منطقه را تهدید میکند که به آتش کشیده خواهد شد اگر به شیخ عیسی قاسم تعدی شود!
4. در معرض توسعه بودن گستره جنگ و خشونت در منطقه. در همان حال، که قوای ایران نقش نیروی زمینی روسیه را در سوریه بازی میکنند، بطور روز افزون، ایران کم اختیارتر و امریکا و روسیه با اختیارتر میشوند. و
5. بعد از «انتخابات» مهندسی شده (عارف را رئیس یک کمیسیون نیز نکردند)، عزم خامنهای بر بستن بازهم بیشتر فضا در داخل و نیز در بیرون از مرزها و نیز در رابطه با امریکا، جزمتر میگردد. و
6. خامنهای و سپاه که اینک نقشی بازهم بیشتر یافته است، اصرار میورزند جو ترس را سنگین نگاه دارند. در حقیقت، خبر کشف «گروه تروریستی که قصد دارند در 50 شهر کشور انفجارها سازمان دهند، این هدفها را تعقیب میکند:
● مردم ایران باید بطور مداوم گرفتار سه ترس بمانند: ترس از تبدیل شدن کشور به سوریه و ترس از استقرار تروریسم در کشور و ترس از رژیم سرکوبگر. و
● تشدید تنش در منطقه، دقیق بخواهیم، تشدید بحران جنگ و ترور در منطقه. بدینخاطر که ترور فرآورده روابط قوا میان قدرتهائی است که بر سر «نفوذ بر منطقه» و «ابرقدرت» شدن، خصومت بایکدیگر را رویه کردهاند. و
● واواک نیز هم به حکومت روحانی – در گذشته نیز نسبت به حکومتهای خاتمی و احمدی نژاد – و هم به مردم ایران، پاسخگو نیست. مرتب خبر از کشف تیم ترور و تیم توطئه میدهد و تا امروز، هرگز هویت هیچیک از آنها بر مردم ایران معلوم نشده است. پس هدف از «اطلاع رسانی» تنها داخلی نیست، خارجی هم هست: اگر در سوریه نجنگیم، باید در شهرهای ایران بجنگیم (توجیه سخن خامنهای که گفته بود: اگر در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان به جنگیم). باوجود این، واقعیتی را بازمیگوید:
7. رویاروئی خصمانه با دولت سعودی و متحدانش، ایران را نه تنها در خارج از مرزها که در درون مرزها، در شرق کشور (سپاه خبر از کشتن 5 تن در بلوچستان میدهد) و در غرب کشور (باز سپاه خبر از کشتن 5 تن از افراد پژاک میزند) و در 50 شهر کشور (قول وزیر واواک) گرفتار عملیات مسلحانه مزمن کرده است. مزمن زیرا از گروگانگیری بدین سو، ترور یکی از تنظیم کنندههای رابطه میان رژیم و کشورهای منطقه و نیز غرب شده است. و
8. آگاه کردن مردم از خیانتهای امریکا به برجام، یعنی اینکه قرارداد وین، باوجود سپردن 105 تعهد – و این است خیانت واقعی به کشور و مردم آن – نتیجهای که مدعی بودند، ببار نیاورده است. و چون رژیم استبداد مطلقه انتقاد ناپذیر است، پس این امریکا است که باید خیانتهایش به برجام تبلیغ شود. اما آیا بنابر قرارداد وین امریکا تعهدی بر عهده گرفته بود؟ نه. پذیرفته بود سعی کند نگذارد کنگره مانع از به حال تعلیق درآوردن تحریمهای مربوط به برنامه اتمی بگردد. این کار را نیز انجام داده است. بنابر قرارداد، امریکا متعهد نشده بود بانکها را به همکاری با ایران راضی کند. نپذیرفته بود سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری در ایران برانگیزد. و آنچه اوباما و دیگر مقامهای امریکا میگویند، تا بخواهی عبرتآموز است:
● اوباما: ما پیروزی بر ایران را بدون شلیک یک گلوله بدست آوردیم. و
● آدام زوبین، قائم مقام وزیر خزانه داری امریکا میگوید: تحریمهای باقیمانده که بسیار هم قدرتمند هستند، زمانی برداشته میشوند که ایران، در حوزههای موشکی و منطقهای و حقوق بشر تغییر محاسبه بدهد.
بدینقرار، مردم را باید از خیانت خامنهای و دستیاران او در استبداد تبهکار و خائن به ایران آگاه کرد. هرگاه ایران دولتی حقوقمدار بیابد، از امریکا جبران زیانهای مالی و غیر مالی است که باید مطالبه کرد. و
9. خامنهای اینک مطمئن است که جانشین خویش را خود انتخاب میکند. خمینی نخواست جانشین خود را خود انتخاب کند. نخست قرارش این بود که منتظری جانشین او شود. اما افشاگریهای منتظری سبب شد که او را به استعفاء از قائم مقامی ناگزیر کند. بعد از او، هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی، با جعل قول و نامه، خامنهای را رهبر کردند. بعدها معلوم شد که قرار براین گذاشته بودند که خامنهای بمدت 5 سال مقام رهبری را تصدی کند. در این مدت، احمد خمینی درس بخواند و اجازه اجتهاد بگیرد و رهبر شود. اما او را کشتند. بنابر قول «مقام امنیتی» رژیم، سردار مشفق، فرزند او، حسن خمینی، وقتی خود را مجتهد دانست، به خامنهای مراجعه کرد که حق را به حقدار بازگردانید. همین مراجعه است که سبب مطرود شدن او شد. هاشمی رفسنجانی او را علامه خواند و برانگیختش تا که نامزد عضویت در مجلس خبرگان بگردد. هدف او، زمینه ساختن برای «رهبر» کردن حسن خمینی بود. اما کار او سبب شد که شورای نگهبان او را حتی فاقد صلاحیت برای عضویت مجلس خبرگان بداند. و
10. حاصل این همه این است که دولت پول برای سرمایهگذاری ندارد. پولدار شدگان نیز ترجیح میدهند سرمایهها را از ایران خارج کنند و سرمایهداران خارجی نیز به سرمایهگذاری در ایران رغبت نکنند. و این، باوجود لقمه لذیذ نفت و گاز.
٭ چرا هاشمی رفسنجانی از برگزیده شدن دو تن برای جانشینی خامنهای حرف میزند؟:
خطای هاشمی رفسنجانی در محاسبه و افتادنش در دام و پوشش شدنش برای مهندسی انتخابات، اینک که حاصل «انتخابات» دو مجلس خبرگان و «شورای اسلامی» ترکیبی شده است مطلوب خامنهای، سبب شده است که او نگران بگردد. اینک دیگر میداند که خامنهای مصمم است جانشین خود را خود برگزیند. برگزیده او مطلوب سپاه نیز هست و نظر «مراجع» قم نیز اثر گذار نیست. از اینرو میگوید: کمیسیون مأمور گزینش جانشین «رهبر» با چند صد نفر مذاکره کرده و دو تن را برگزیده است. نام آنها سری است. بدینقرار،
1. دو نفری که برگزیده شدهاند، شرائط مقرر در قانون اساسی را دارند. یعنی، برابر اصل 109، «رهبر» باید برخوردار باشد از « ۱- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. ۲ – عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. ۳ – بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری. در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است.»
2. بنابراین، «بینش فقهی و سیاسی» این دو تن از صدها تنی که با آنها گفتگو شده، نیز قوی تر است. و
اما چرا باید هویت آنها بر مردم معلوم نباشد، زیرا – امر بسیار مهم- مردم کارهای نیستند و تمایل آنها فاقد اثر است. وگرنه، هویت آنها نمیتوانست سری باشد. اما این دو تن چه کسانی میتوانند باشند؟:
3. آن دو تن از دید هاشمی رفسنجانی نامطلوب نیستند. اگر نه، با لحن تصویب کننده از آنها سخن نمیگفت. او هم با لحن تصویب کننده از آنها صحبت کرده است و هم گفته است با چند صد نفر صحبت شده است. یعنی آن دو برگزیده چند صد روحانی است. نوعی اخطار به خامنهای که نشاندن دیگری به جای آن دو، جانشین او را فاقد صلاحیت و اعتبار و در نظر مردم آلت فعل سپاه جلوه میدهد.
4 . و ج.پاکنژاد، واقعیتی را یافته و در نوشته خود، زیر عنوان «سی و یکم خرداد شصت، روزی که ایران در مسیر استبداد افتاد»، آورده است: همه آنها که زیر عنوان چپ («دوران طلائی امام»!) و سازندگی و اصلاحات و اصولگرائی و اعتدال و امید بر ایران حکومت کردهاند و ایران بیابان، حاصل حکومت آنها است، در کودتای خرداد 60 شرکت کردهاند. بنابراین، جانشین خامنهای از میان این کسان برگزیده میشود. الا اینکه
5. آنها که هشتاد سال و بیشتر دارند، احتمال انتخاب شدنشان بسیار کم است. از جمله معلوم است که، در صورت مرگ خامنهای، هاشمی رفسنجانی به این مقام برگزیده نمیشود. و
● در میان جوانان، «رهبر» شدن حسن خمینی، نیازمند تغییر اساسی توازن قوا در رژیم است. در توازن فعلی، او اقبالی ندارد. در این توازن قوا، مجتبی خامنهای «انتخاب» شدنی است الا اینکه نزد مردم منفور است و هرگاه بنابر دهن کجی با مردم و چند صد روحانی بگردد که گزینش دو تن نتیجه گفتگو با آنها است، او، هم از آغاز، گرفتار نفرتی بسیار شدیدتر از نفرت مردم از پدر او میشود. و
● شیخ صادق لاریجانی و شاهرودی نیز بعنوان جانشین خمینی مطرح هستند. اما در مجلس خبرگان، شیخ صادق لاریجانی، برای تصدی نایب رئیسی مجلس نیز رأی نیاورد. شاهرودی نیز معاون دوم شد. تا این زمان، هیچیک از این دو مطلوب فرماندهان سپاه نیستند. و
● دیگر «روحانیان» دین به قدرت فروخته کسانی نیستند که مجلس خبرگان با ترکیبی که یافته است به آنها رأی بدهد و منتخب او پذیرفته سپاه و حوزههای دینی باشد. ولو موافقت حوزهها تعیین کننده نباشد.
6. کسانی که هاشمی رفسنجانی نگران برگزیده شدنشان به «رهبری» است، «روحانیان» نزدیک به خامنهای هستند. برای آنها زمینهسازی نیز نشده است و نمیشود. و
7. جامعه امروز ایران طالب ادامه ولایت مطلقه فقیه نیست. از اینرو، بر فرض که خامنهای جانشینی پیدا کند، یا آلت فعل سپاه است و یا کسی است که به قول منتظری، به نظارت بسنده میکند. بنابراین، آن دوکسی که هاشمی رفسنجانی از برگزیده شدنشان سخن میگوید، از سنخ دوم هستند. اما محمد خاتمی نیست برای اینکه ترکیب کنونی مجلس خبرگان او را بر نمیگزیند و مطرود خامنهای نیز هست و شرائط قانونی اساسی را فاقد است. ولو از خامنهای باسوادتر است.
راست بخواهیم، هاشمی رفسنجانی میداند که آن دو تن، هرکس بودهاند، دیگر مطرح نیستند. از اینرو میگوید: « در دوره بعدی خبرگان هم افرادی مشخص شدند. دو سه نفر متخصص دارند مطالعه میکنند. به افراد نمره میدهند تا اگر روزی لازم شد، در خبرگان مطرح شود».
بدینقرار، «روحانیان» قدرتمدار درخدمت رژیم مستعمل و بیاعتبار شدهاند و احتمال قوی میرود که بعد از خامنهای، یا کسی از قماش مجتبی خامنهای را «رهبر» میکنند و او گرفتار انزوا و مخالفت همگانی میشود و یا «رهبر» اسم بی مسمی میشود. نقش مردم تعیین کننده است بشرط اینکه خواست کنونی مردم، «ما بالغیم و ولی نمیخواهیم»، به جنبش همگانی سرباز کند.
در ۱۵ خرداد ۱۳۶۸، خامنه ای برخلاف قانون اساسی و با جعل نامه و قول و نسبت دادن آنها به خمینی، «رهبر» شد. به مناسبت سالروز آغاز «رهبری» خامنه ای، حمید رضا مقدم فر، «مشاور فرهنگی» سپاه پاسداران، او را نابغه ای خوانده است که ایران را «در سخت ترین دوران تاریخ رهبری کرده است». اما راستی این است که شرکت در هرچه سخت تر کردن وضعیت کشور، وضعیتی که با پیروزی انقلاب (پیروزی در مرحله نخست که پایان دادن به سلطنت استبدادی بود)، آسان ترین وضعیت باید می شد، نبوغ در قدرت پرستی و کشف و بکار بردن شیوه های جدید خشونت را طلب می کند. در حقیقت، خامنه ای هنوز رژیم شاه از میان نرفته، در خشونت گری پیش گام شده بود: صدور دستور کشتن دو تن.