اعتراف خجولانه هاشمی رفسنجانی و دعوت از ایران به کنفرانس وین بر سر سوریه:
☚ هاشمی رفسنجانی در 4 آبان 94، مصاحبهای در باب سابقه کار بحران اتمی بعمل آورده و در آن، گفتهاست:
«در زمان جنگ، مخصوصاً وقتی عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم و با استناد به خاطراتم میگویم که 14 شهریور 1361 یک جلسه مشورتی با حضور رئیسجمهور و نخست وزیر وقت داشتیم که تصمیم گرفتیم پیگیری کنیم تا یک واحد نیروگاه بوشهر راه بیفتد.
آن سالها ذهنیت همه ما این بود که ما باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم. چون بنا نبود جنگ تمام شود و در سیاستهای دفاعی هم این سخن امام راحل را مدنظر داشتیم که اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد...
همانگونه که گفتیم، اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم. چنین تفکری بود. اما هیچ وقت جدی نشد».
این اعتراف هاشمی رفسنجانی گویای این واقعیت است که آنچه به نیکولو، سفیر سابق فرانسه در ایران گفتهاند، تمام حقیقت نیست. به او گفتهاند، در دوران خاتمی، وقتی روحانی دبیر شورای امنیت ملی شد، پی برد که سپاه در کار ساختن بمب اتمی است. به خامنهای رجوع کرد و دید او نیز آگاه نیست. با تقلای بسیار اجرای برنامه تولید بمب اتمی را متوقف کرد. اینک هاشمی رفسنجانی میگوید کار از 1361 شروع شده است. در نخستین روز گفتگو و گرفتن تصمیم، خامنهای («رئیس جمهوری») و میر حسین موسوی («نخست وزیر») و خود او، در سمت «رئیس مجلس» شرکت داشتهاند. بنابر این بوده است که دانش و فن ساختن بمب اتمی تحصیل شود. بیشتر از این، بنا شده است ایران به «عوامل بازدارنده» مسلح شود. بر کسی پوشیده نیست که این به اسلحه اتمی است که صفت «بازدارنده» دادهاند. خود او نیز میگوید «دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم». اما دشمن که عراق باشد سلاح هستهای نداشت. در واقع، رژیم ملاتاریا تصمیم گرفته بود که برنامه تولید سلاح هستهای شاه را پی بگیرد.
طرفه دروغی است که میسازد. میگوید: «عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم». اما او خوب میداند که وجود نیروگاه اتمی در جنگ هزارها برابر خطرناکتر است از نیروگاههای برق معمولی. پس، به دلیل جنگ، باید تصمیم گرفته میشد که نیروگاه برق اتمی ساخته نشود. دروغ دیگری هم در باره اطلاع دادن به آژانس میگوید. اگر از روز نخست به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داده شده بود، پس تأسیسات زیر زمینی نطنز و کارهای پنهانی دیگر چرا باید وضعیتی را بوجود میآورد که آژانس پرونده ایران را به شورای امنیت بفرستد و کار به وضع و اجرای شدیدترین تحریمها بکشد؟ ماجرای فعالیتهای اتمی ایران در 2001 از پرده بیرون افتاد. یعنی 19 سال بعد از روز تصمیم به اجرای برنامه اتمی در 1361( 1982 میلادی) .
☚ اما تاریخ استمرار دارد: در 4 آبان 1394، علی سعیدی، نماینده خامنهای در سپاه، در مجتمع دانشگاهی امیر المؤمنین، گفته است: مقام معظم رهبری میخواهد که از «برجام عبور شود». یعنی سخن گفتن در باره آن ممنوع! همزمان، «سرتیپ» سپاه، رسول ستائی، رئیس اداره سیاسی سپاه، نوشته است: «دوران مجادله در باره متن فرجام» به پایان رسیده است».
خمینی نیز، در بیانیهای که در آن، اطلاع میداد جام زهر شکست در جنگ را، با قبول قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد سرکشیده است، اخطار کرد که دیگر، مردم نباید در باره قبول قطعنامه، سئوال و جواب کنند. تفاوت این دو در این است که او خود امر به سکوت داد و این از زبان نمایندهاش در سپاه میگوید: خفه!
● در این میان، ستایش جان کری، وزیر خارجه امریکا، از صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، «مزه دیپلماتیک» خود را دارد و بسیار گویا است. و
☚ و بالاخره، ایران نیز به کنفرانس وین در باره سوریه دعوت شد. بدین ترتیب، یک بخش از توافق محرمانه، ضمیمه قرارداد وین، در باره نقش ایران در سوریه و عراق و... هم از پرده بیرون افتاد و هم به عمل درآمد. ایران در جنگهای سوریه و عراق و یمن درگیر شده است. در 6 آبان 94، «سردار » حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه گفتهاست: «باید آماده اداره جنگهای متنوع نیابتی و مستقیم باشیم».
● طرفه اینکه امریکا نیز همچنان گزینه نظامی را روی میز نگاه داشته است: در 5 آبان 94، رویترز گزارش کرده است:
گزینه نظامی روی میز است و در صورت نقض توافق هستهای از سوی ایران، احتمالا اولین واکنش آمریکا حملات هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران می باشد.
● استفاده از ترور مانند آنچه در ترور دانشمندان ایرانی توسط اسرائیل انجام گرفت، گزینهای دیگر است. نقشه تخریب تاسیسات هستهای و حملههای هوایی به این تأسیسات نیز دائم به روز میشود.
قابل توجه کسانی که مدعی بودند قرارداد اسارت بار وین، خطر جنگ را از بین برده است. طرفه اینکه خامنهای تهدید میکند اگر امریکا و غرب، رژیم ولایت فقیه را بخاطر تجاوز به حقوق بشر تحریم کنند، قرارداد وین را اجرا نمیکند و طرف امریکائی تهدید میکند اگر رژیم قرارداد وین را اجرا نکند، به ایران حمله میکند.
☚ با دفن هشت جنازه دیگر كه از سوریه به ایران آورده شد (دو نفر در همدان، دو نفر در خوزستان، یك نفر در سبزوار و سه نفر در قم) جمع افرادی كه در طول ماه گذشته به صورت علنی كشته شدن آنها در جبهه های سوریه افشا شد به 12 نفر رسید.
سوالاتی در این مورد مطرح است: آیا همه اینها مشاور نظامی بوده اند؟ از آنجا كه سه نفر از آنها افغانی بودهاند آیا آنها نیز مشاوران نظامی بوده اند؟
از قرار، این افغانیها از جمله همان 5 هزار نفر افغانی بودهاند كه توسط ایران و با حقوق ماهیانه 500 دلار به سوریه برای جنگ رفتهاند و از جمله كسانی هستند كه خامنهای در باره اجازه تحصیل به فرزندان آنها چندین ماه پیش سخن رانده بود. اینان كسانی هستند كه، در مجلس، دادن تابعیت به آنها مورد بحث بودهاست.
از هشت نفر اخیر - كه با انتشار خبر کشته شدن 7 تن دیگر، در 6 آبان، شمار آنها به 15 تن میرسد - در ایران دفن شدهاند. دو نفر در همدان و دو نفر در خوزستان و یك نفر در سبزوار و 3 افغانی در قم دفن شدند و این دفن شدگان به ما می گویند كه نیروهای اعزامی از همدان و خوزستان و خراسان شمالی و افغانیهایی بودهاند كه دورههای آموزشی را در شمال ایران گذرانده و به سوریه اعزام شدهاند.
مرگ حداقل این سه افغانی كه قطعا مشاور نظامی نبودهاند، دروغهای مقامات رژیم را، مبنی بر حضور نداشتن نیروهای نظامی ایرانی در جنگهای سوریه، افشا می نماید.
آیا سران سپاه، ایران را به سوی جنگ میبرند و مشغول عادت دادن مردم به جنگ هستند؟:
انقلاب اسلامی در هجرت: گزارش – تحلیلی که میخوانید از ایران دریافت کردهایم:
سی و هفت سال از انقلاب گذشت و نهادی كه آنرا «شجره طیبه» خواندند، به توموری به نام سپاه پاسداران تبدیل شدكه تقریبا تمامی كشور را فرا گرفته و تبدیل به سرطانی شده كه اگر دوایی برای آن پیدا نشود موجب مرگ و نابودی كشور خواهد شد.
آمارهای ارایه شده از بی آبی، نابودی جنگلها، كوهها، سواحل دریا، سد سازیهای بیرویه و اشتباه، فساد مالی، ترور، شكنجه، اعدام های مخفیانه، اختلاسهای چند هزار میلیاردی، سرمایهگذاری در كشورهای خارجی، دخالت در سرنوشت مردم كشورهای منطقه، ایجاد جنگها که رنگ جنگ میان شیعه و سنی به خود گرفتهاند، هزینههای میلیارد دلاری برای حفظ موقعیت در منطقه، هزینههای چند صد میلیارد دلاری برای دستیابی به بمب هستهای، هزینههای چند ده میلیاردی برای تقویت توان نظامی و سركوب مردم، دخالت در انتخابات مختلف، شركت در امر حیاتی و مهم قاچاق، مصادره اموال ملت، تاسیس بانكهای وابسته و گسترش رباخواری اسلامی، ورود در صنعت نفت و صاحب اختیار 70 درصد اقتصاد کشور شدن و تصرف مخابرات و...، همه و همه علائم آشکار این سرطان و گویای رسیدن آن به مرحله درمان ناپذیری هستند. در رژیم، دیگر كسی هم قادر به كنترل آن نیست. نه خامنهای و نه روحانی و نه قدیمیهای سپاه.
این نیرو اگر بر همین رویه بماند، قطعا ایران را به سمت جنگی ناخواسته پیش خواهد برد و سرنوشتی كه سوریه، لیبی، عراق، یمن، سودان، لبنان و... گرفتارش شدند، سرنوشت ایران نیز خواهد شد.
در زمان خمینی، این غده سرطانی، تازه داشت پدید میآمد. به او نیز هشدار داده شد. اما به این دلخوش کرده بود که «بچههای سپاه» جاوید شاه نگفتهاند و به «نظام جدید» وفادارند. به او هشدار داده شد که درست به این دلیل، خطرناکتر هستند. زیرا اینان خود را «پاسدار انقلاب» میدانند و دست خود را به ارتکاب هر عملی باز. اینان قدرت را ناحق نمیدانند. بنابراین آنرا حق خود میدانند. در همان زمان، در هفته، 1200 عملیات مسلحانه انجام میگرفت. به دنبال 8 سال جنگ، بهنگام سرکشیدن جام زهر، سپاه به ستون فقرات رژیم ولایت مطلقه فقیه بدل شده بود. در حکومت خامنهای/ هاشمی رفسنجانی، سپاه ورود در اقتصاد کشور را نیز آغاز کرد. بیاعتبار شدن رژیم و از دست دادن مشروعیت، نیازش را به سپاه بیشتر کرد. هراندازه بیکفایتی، بنابراین، فساد و جنایت و خیانت بیشتر میشد، نیاز رژیم هم به سپاه که سرانش در رانت خواری و فساد غوطهور میشدند، بیشتر میشد.
خامنهای برای اینكه سران جنایتكار و فاسد سپاه را وابسته به ولایت مطلقه خود کند، دست آنها را در امور اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی و قضایی چنان بازگذاشت كه تقریبا بر كلیه امور اقتصادی، امنیتی و قضایی كشور سلطه یافتند و هم اینك با استفاده از قدرت بی مهار، امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در دست گرفتهاند و به هر شكل كه میخواهند عمل میکنند و برای كشور مسئلهها میسازند که برهم تلنبار میشوند.
سپاه، به دلیل ساختار حاكمیت و قوانین حاكم قدرت، محکوم به ویران کردن و بزرگ شدن است. ضد انقلابی است که انقلاب را پوشش خودکامگی خویش کرده است. با آنکه میداند قرارداد وین کار خامنهای است و خامنهای آن را پذیرفته است، فرماندهان سپاه در سخنرانیها، مخالفت خود را با آن اعلام میکنند. در مجلس، با وجود «فرمان رهبر»، با آن، به مخالفت میپردازند و در مواقع خاص مانورهای موشكی انجام داده و شهر موشكی را به نمایش میگذارند تا به جهانیان بفهمانند حتی شخص خامنهای هم كاره ای نیست و اگر قرار است مذاكره ای صورت گیرد این ما هستیم كه باید وضعیتمان اول مشخص شود و منافعمان حفظ گردد. کار به جائی رسید که نماینده خامنهای در سپاه گفت: هرکس از اطاعت ولی امر سرپیچی کند، مجازاتش اعدام است.
این «نهاد انقلابی» که به سازمان ترور نیز مجهز است، با توجه به نیروهای زیر مجموعه خود از جمله سازمان بسیج، سازمان اطلاعات، سپاه قدس، سازمان ترور، معاونت خود كفایی و انواع و اقسام قرارگاهها، تبدیل به دولتی نظامی شده است كه حاكمان سیاسی، توان مقابله با آنرا ندارند. حالا دیگر، سران سپاه بدشان نمیآید خامنهای بمیرد. زیرا اگر او بمیرد، «ولی فقیهی ناتوانتر را به مجلس خبرگان تحمیل میکنند که صد در صد مطیعشان باشد. همانطور که عامل «رهبر» شدن خامنهای شدند. درست است که نامه و قول از قول خمینی جعل کردند اما کار تهدید کردن را سپاه برعهده داشت. سپاه مدرك مرجعیت خامنهای را به زور اسلحه از حوزه علمیه قم گرفت.
در چند سال اخیر، خامنهای برای حفظ حكومت خود با وجود حمایت سپاه پاسداران مجبور به تن دادن به خواست قدرتهای جهانی شد و به قراردادی تن داد كه بسیاری خطوط قرمز را كه مدعی بود، زیر پا گذاشت و اینک با مشكلی به نام سپاه پاسداران روبرو است. او با وجود نیاز شدید به سپاه جهت روزهای سخت باید از روشهای مختلف برای كنترل سپاه استفاده کند:
● واگذاری امتیازات بیشتر به سپاه.
● قراردادن برخی سرداران قدیمی و مطمئن در راس امور سپاه همان كاری كه با رضایی و صفوی انجام داد.
● به سر كار آوردن حکومتی كه توان مقابله با سپاه را داشته باشد. حسن روحانی را برای آن آورد كه اولا مسئله هستهای را حل كند و ثانیا توان كنترل سپاه را داشته باشد. اما بنظر نمیرسد که حکومت روحانی این توان را داشته باشد. بخصوص که خامنهای هم مرتب توی دهنش میزند.
این روزها ولی فقیه مطلقه بیچاره هر چه در توان دارد به كار برده است تا مگر به سپاه بفهماند كه ما مجبور به ایجاد رابطه با جهانیان هستیم و نیازمند برقراری رابطه اقتصادی با آنها میباشیم. اما گویا این فرماندهان خو کرده به خوردن رانت قدرت، حاضر نیستندایجاد رابطه با جهانیان، موجب تضعیف موقعیت آنها بگردد. باوجود این، گسیل سپاهیان به سوریه، هم اجرای توافق محرمانه ضمیمه قرارداد وین است و هم گرفتار وضعیت جنگی بس نابسامان سوریه کردن سران سپاه است.
از دید فرماندهان سپاه – بنابر مباحثات فیمابین - همه، از خامنهای گرفته تا روحانی و لاریجانی «رئیس» مجلس و شورای نگهبان و رییس قوه قضاییه و شورای عالی امنیت ملی، تن دادن به قرارداد وین را اجتناب ناپذیر میدانند. اجراشدن قرارداد، ایجاب میکند که به تدریج سپاه از صحنه اقتصادی و سیاسی ایران کنار برود. زیرا بهانهای برای ماندن در این صحنه باقی نمیماند. این سران، کنار رفتن سپاه را مساوی میدانند با تغییر ماهیت رژیم (همان که هاشمی رفسنجانی میگوید: امریکا با بقای رژیم موافقت کرده است اما بشرط تحول آن). بنابراین، با خامنهای در حفظ رژیم آنطور که هست اشتراک منافع دارند. اما برای اینکه ماهیت رژیم تغییر نکند، نیاز به بحران دارد. بدینخاطر است که از جنگ در سوریه و عراق و یمن و بسا فلسطین استقبال میکند. در همانحال، به دلیل همان اشتراک منافع، مهندسی «انتخابات» مجلس و مجلس خبرگان را برعهده گرفته است تا مگر ترکیب «مجلس شورای اسلامی» تغییری به زیان سپاه نکند. و مجلس خبرگان رهبری نیز ترکیبی را پیدا کند که در صورت مرگ خامنهای،جانشین او دست نشانده سپاه باشد.
جلوگیری از عادی شدن رابطه با امریکا و افزایش حضور در كشورهای دیگر بقصد تحمیل شرایط جنگ به مردم ایران، شدت بخشیدن به سركوبهای داخلی و فراهم آوردن فضای ضدیت با جهانیان، تهدیدهای مختلف برای ممانعت از ورود سرمایه گذاران خارجی و حفظ موقعیت برتر اقتصادی، خود در شرایط كنونی كه فاقد شفافیت است، تحریک برخی از نیروهای وابسته در كشورهای دیگر برای ایجاد درگیری و انفجار بمب و ترور برخی شخصیتها و .. تا كشورهای غربی را وادار به اتخاذ تصمیماتی دیگر نمایند، حتی ترتیب دادن تظاهرات برضد جک استراو، وزیر خارجه اسبق انگلیس که در سفر به ایران است. کاری که سخنگوی حکومت را برآن داشت هشدار بدهد اینگونه اعمال موجب برقراری تحریمها میگردد.
بهنگامی که مذاكرات اتمی، تحت نظر خامنهای جریان داشت، محمد علی جعفری فرمانده سپاه گفت: «اکنون ما باید بغض در گلو فرو بریم و منتظر شویم ببینیم نتیجه مذاکرات چه میشود و سکوت میکنیم.» و...…« باید خطوط قرمز نظام در این مذاکرات حفظ شود.» البته بسیار روشن است كه زمانی كه رهبری از عبور از خطوط قرمز خود در مذاكرات سخنی به میان نمی آورد سردار جعفری منظورش از خطوط قرمز خطوط قرمز مخصوص سپاه پاسداران است نه نظام.
اینک، اگر بنا را بر این بگذاریم كه تفویض ریاست جمهوری به حسن روحانی، از سوی خامنهای، برای جمع و جور كردن دم پهن سپاه در سراسر كشور نیز هست، پس خصومت روز افزون این «نهاد انقلابی» یا بهتر بگوئیم حزب سیاسی مسلح حاکم بر کشور، با حکومت حسن روحانی در زمینههای مختلف، قابل درک میشود. در واقع، اگر حکومت حسن روحانی بخواهد كاری انجام دهد باید از سپاه خلع ید کند.
اختلافات حکومت با سپاه بالاخره كار را بر یكی از این دو سخت خواهدكرد. در حال حاضر، این سپاه است كه از قدرت بیشتر برخوردار است.
٭ اختلاف دولت و سپاه در امور اقتصادی:
از آنجایی كه سپاه پاسداران در طول دهههای گذشته از موشك سازی در این كشور تا ساخت داروهای بهداشتی را در كنترل خود دارد و با در اختیار داشتن قرارگاهها و «بنادر آزاد» و گمرکهای مختلف، تقریبا اكثر منابع مالی را در اختیار دارد حاضر نیست هیچ امتیازی را از دست بدهد. حتی حاضر نیست از زیاده خواهی باز ایستد. چند نمونه:
● روحانی میگوید: «اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد، فاسد میشود.». مخاطب این سخن روحانی قطعا سپاه است. زیرا، در کشور، هیچ سازمان دیگری دارای چنین امكاناتی نیست.
●جعفری (سهشنبه 25 اذر ماه 93 ) گفتهاست: «در این خصوص از رئیس جمهور سوال شده، گفتهاند که منظور من سپاه نبوده است».
در همان جلسه، وی در پی توجیه فساد اقتصادی سپاه بر آمد و گفت: «...سپاه با اقدامهای ابتکاری تحریمهای مربوط به محدودیت در حوزه تجهیزات را مرتفع می کرد. اما با این کار واردات محدود میشد و برخی واردکنندگان به همین علت جزو مخالفان سپاه قرار می گرفتند... نگاه قرارگاه سازندگی سپاه اینطور بود که طرحهای کلان و ملی را با دولت قرار داد میبست و به عنوان مجموعه بزرگ پیمانکاری طرف مقابل دولت میشد، اما در عمل سپاه بسیاری از شرکتهای خصوصی را به کار میگرفت... در واقع سپاه مدیریت میکرد و شرکتهای بخش خصوصی که هم اکنون تعداد آنها به بیش از چهار هزار شرکت میرسد و در قرارگاه سازندگی با سپاه کار میکنند و رضایت هم دارند، را به همکاری میگرفت.
دانستنی است که منظور سردار از 4000 شركت همان شركتهایی است كه تحت نظر سردار یا سرداران تشكیل شده اند.
● حسن روحانی- در روز ارتش بدون اشاره مستقیم به سپاه پاسداران - گفت: «ارتش هیچگاه وارد سیاست نشده و به دنبال سهم خواهی ازدولتها نبوده است».
بنابر ضربالمثل، وقتی چوب را بلند كنی گربه دزده فرار می كند. به محض اظهار این سخن، سهمیه بگیرها در مقام پاسخگویی بر آمدند:
●رمضان شریف (مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران) گفت: «تلاشها برای محدود کردن این نیرو را پروژهای «شکست خورده» میدانیم. اتهام سهم خواهی به سپاه محدود کردن نقشهای «قانونی! و انقلابی!» سپاه است».
● در همان زمان، به دنبال این سخنان، محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، از حکومت روحانی به خاطر بیاعتنائی به ظرفیتها و پیشنهادهای سپاه و بسیج در راستای اجرای طرح «اقتصاد مقاومتی» انتقاد کرد. او گفت: «...منتقدان سپاه میخواهند از مسیر سیاسی یا فرهنگی اقداماتی علیه انقلاب اسلامی انجام دهند، به همین دلیل طبیعی است که عملیات روانی و جوسازی علیه سپاه را شروع میکنند».
٭ اختلاف سپاه و حکومت بر سر مسئله هستهای:
همانطور که آمد، سران سپاه از «رهبر فرزانه» هم عبور کرده است و این است که فرمان یافته است به عقب برگردد و از «برجام عبور کند». یادآور میشود که در مجلس، نقش مخالف با قرارداد وین را «سرداران» سپاه بر عهده داشتند. روز 19 مهرماه سال 94 كه قرار بود مجلس طرح اجرای قرارداد را تصویب کند، روز قبل از آن، در 18 مهرماه، «سردار» دهقان وزیر دفاع اقدام به آزماش موشكی کرد.
روز سه شنبه مجلس، به دستور خامنهای، طرح یك فوریتی موافقت با توافقنامه را به تصویب رساند. فردای آن روز، سپاه اقدام به انتشار فیلم شهر موشكی نمود تا نشان بدهد كه حاضر نیست تن به این توافقنامه بدهد. وقتی هم با فشار جهانیان روبرو شد که چرا قطعنامه شورای امنیت را نقض کرده است، توجیه گران را به صحنه آورد و آنها گفتند: نمایش شهر موشكی و آزمایش موشك بالستیك مشمول قطعنامه 2231 نمی شود زیرا هنوز كار توافقنامه هستهای تایید نشده و ایران بر اساس قطعنامه قبلی میتوانسته آزمایش موشكی انجام دهد. بعد از آن هم گفت: آن شهر موشکی قدیمی بود. از شهرهای زیر زمینی جدید که مگو و مپرس!
٭چند سخن گویای رویاروئی:
●روحانی(در همایش استانداران) میگوید: «نباید فكر كنیم پس از حصول توافق میتوانیم هر طور كه بخواهیم حرف بزنیم.»
● جعفری(در روز جمعه 30 مرداد 94، در حاشیه جلسه قرارگاه تحول و تعالی سپاه) در واکنش به سخنان اخیر برخی از مسئولان، اظهار داشت: «... برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده دشمن تنظیم شود و میگویند ما هر طوری که میخواهیم نمیتوانیم حرف بزنیم و عمل کنیم چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند»
● جعفری میگوید: این اولین آثار زیر سؤال بردن عزت نظام و شور و شعور جامعه انقلابی و ملت مقاوم ماست که در اوج قدرت باید بر اساس این دیدگاه، رفتار خود را با عمل دشمن تنظیم کنیم. به تعبیری صریحتر این یعنی آغاز فرسایش استقلال و عزت نظام اسلامی و انقلابی ایران.
● جعفری میگوید: کسانی که میخواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنههای جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد.
● جعفری میگوید: «رهبران دشمنان بارها اعلام کردهاند که موضوع توافق هستهای حتی میتواند زمینه را برای جنگهای احتمالی افزایش دهد و یا بر تصمیم گیریهای نظامی، تسهیل ایجاد کند و ما نباید این برداشتها را ناشی از عوامل دیگری غیر از عواملی که برشمردم بدانیم.»
● جعفری میگوید: پس از توافق هستهای، دشمنی آمریکا نه با ما تمام شده و نه کاهش پیدا کرده است.»
٭ اختلاف سپاه و دولت در انتخابات آینده:
● روحانی میگوید: «شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری. مجری انتخابات دولت است. دولت مسوول برگزاری انتخابات است و دستگاهی هم پیش بینی شده که نظارت کند تا خلاف قانون صورت نگیرد. شورای نگهبان چشم است و چشم نمیتواند کار دست را بکند، نظارت و اجرا نباید مخلوط شوند؛ باید به قانون اساسی کاملا توجه کرده و عمل کنیم».
● جعفری میگوید: اینگونه گویشها که در آن تضعیف ارکان مؤثر انقلاب مثل شورای نگهبان را در پی دارد، خدشه به وحدت ملی و شعار برگزیده سال یعنی همدلی و همزبانی است. لازم به یادآوری است که در این مورد، خامنهای نیز توی دهن روحانی زد.
● جعفری میگوید:کسانی که از مسیر همین شورا و با بلندنظری و منش غیرجناحی اعضای آن، فرصت ظهور در عرصه مدیریت کشور را یافتهاند، باید گفتار سنجیدهتری داشته باشند.
بدینقرار، آنچه روی میدهد، صحت وضعیت سنجیها را تصدیق میکند. پیش از امضای قرارداد، میگفتند: با امضای آن، اقتصاد ایران رونق میگیرد و دریاچه ارومیه و تالابهای خشکیده، پر آب میشوند و ایرانی که در کام بیابان میرود، سبزه زار میگردد. بعد از توافق، میگویند: 70 درصد از قدرت خرید ایرانیان کاسته شده است. ما به مردم ایران دروغ گفتیم. میگفتند قرارداد بر سر اتم مانع از جنگ میشود و اینک ایران گرفتار جنگ است و خبر از طرح نقشهها برای ایجاد «جنگ نیابتی» به درون ایران میدهند و ... آیا وقت آن نرسیده است که ایرانیان از دروغسازان و دروغگویان روی برگردانند و مجال از آنان بستانند و در شکستن دیوارهای سانسور شرکت کنند و سخن راست و شفاف را راهنمای عمل بگردانند؟
تاریخ انتشار 3 آبان 1394
٭ افشاگریهای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی:
☚ در مسجد دانشگاه، در گفتگو با دانشجویان، صالحی افشاگریهائی بعمل آورد که در تاریخ میمانند:
● در مجلس، دو طرف «سیاست بازی» میکردهاند. در واقع، مجلس از روز اول تماشاخانه و کارش اجرای «منویات رهبری» از راه نمایش بود. مردم مصر از راه تحریم انتخابات به جهانیان گفتند کودتای نظامیان و دولت آنها را نمیپذیرند و مطبوعات جهان روزها است که این تحریم را موضوع بحث کردهاند. اما چرا آن دسته از مردم ایران که به پای صندوقها میروند، میپذیرند، به استناد رأی آنها، مجلس تماشاخانه بشود و موضوع بازیهای بازیگران، خیانت و فساد و جنایت در حق مردم ایران ، آنهم از راه بحرانهای ایران برباد ده باشد؟
● قرارداد وین جام زهر بودهاست اما چارهای جز نوشیدنش نبودهاست. دانشجوی پرسش کننده از قول دکتر ؟ میگوید و صالحی میگوید به او اعتماد دارد. و
● معادن اورانیوم نداریم و معادن موجود خرج یک سال سانتریفوژها را با 190 هزار سو ظرفیت، نمیدهند. پس معدنی هم که پیش از تصویب طرحی که اجازه اجرای قرارداد وین را میداد، گفتند یافت شده و منبع بزرگ اورانیوم است، دروغ و «سیاست بازی» بود. و
● فلز اورانیوم و بازفرآوری انجام گرفتهاند، یعنی رژیم بکار تولید بمب اتمی بودهاست. وگرنه، وقتی همه در تلاش آنند که انرژی سالم و تجدید پذیر تولید کنند، دولتی که خود را مسئول و پاسخگو در برابر مردم بداند، باوجود بیشترین امکان تولید برق سالم، درپی تولید برق اتمی نمیرود. و
● سانتریفوژهای نسل اول – در همانحال که میگوید ما 5000 سانتریفوژ داریم، اعتراف میکند که سانتریفوژهای نسل او کارآئی ندارند. و هم میگوید اگر سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو داشتیم، اورانیومی که خرج آن را تأمین کند، نداریم. پس تأسیسات به چه کار میآیند و چرا باید آنها را نگاه داشت؟ آیا نگاهداری آنها جز این دو مقصود را میتوانند داشته باشند؟:
الف. حفظ ظاهر ما آنیم که داشتن سانتریفوژها و غنی سازی اورانیوم را قبولاندیم. و
ب. بسیار مهمتر: ایران را تحت قیمومت امریکا و اروپا و چین و روسیه و در همان حال، تحت تهدید آنها (به حال تعلیق درآمدن تحریمها و تهدید به جنگ و شرکت جستن در جنگهای منطقه ) قرار دادن، بکار آن میآید که مردم ایران فعل پذیر بگردند و رژیم برجا بماند. بخصوص که امریکا پذیرفته است اقدام به سرنگونی رژیم نکند: از آن روز که در مورد جنگ عراق با ایران گفتند نیمی از کشور برود بهتر از آناست که بنیصدر پیروز بشود، تا امروز، حفظ رژیم اوجب واجبات است، ولو به قیمت بیابان شدن ایران و تحت قیمومت بیگانه درآمدن آن.
☚ لاریجانی گفتهاست: در پرونده هستهای دخالتی ندارم چون این پرونده، «پرونده رهبری است». او این سخن را درپاسخ به شریعتمداری مدیر کیهان گفتهاست. کیهان او را متهم کردهاست که به دروغ گفتهاست به دستور «رهبر» باید طرح تصویب شود. نخست،دفتر روابط عمومی مجلس به کیهان پاسخ دادهاست: یا کیهانِ شریعتمداری اطلاع دارد پس چرا اتهام دروغ به رئیس مجلس و معاون او میزند و یا اطلاع کافی ندارد، چرا بدون اطلاع این دو را متهم میکند و سرانجام، لاریجانی گفت: « این پرونده، پرونده رهبری است».
اما دروغ را شریعتمداری میگوید. زیرا نخست، در جلسه مجلس، کوچک زاده، «ذوب شده در ولایت» بود که، در جلسه علنی، این نوشته را بالای سر خود برد و نگاهداشت:
«مجلس از تصمیم لاریجانی و شمخانی و حجازی تبعیت کرد»
او میخواست بگوید حجازی سرخود این کار را کردهاست و نه به دستور خامنهای. اطلاعیه 22 مهر دفتر خامنهای تصریح میکند که این عضو دفتر او مستقلاً اقدامی نکردهاست. به سخن دیگر، به دستور عمل کردهاست:
«هرگونه اطلاعرسانی و بیان مطالب غلط و مغشوش مبنی بر نقش مستقل برخی از مسئولین دفتر معظمله در روند بررسی طرح ٬اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام٬ خلاف واقع بوده و فاقد اعتبار است.»
به این ترتیب، خامنهای همه کار کرد تا مگر از زیر بار مسئولیت تحت قیمومت بردن ایران بگریزد اما، سرانجام، دستیارانش تمام بار را بر دوش او انداختند و سر او را آشکارکردند: «پرونده اتمی پرونده رهبری است»!
٭ نامه مورخ چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ خامنهای به روحانی در باره قرارداد وین:
این نامه سندی ماندگار است. بلحاظ گریز از قبول مسئولیت و بخاطر دروغها و اعترافها و بخاطر حربه کردن قرارداد وین برضد حقوق انسان:
به گزارش ایسنا، متن نامه خامنهای به روحانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای روحانی، رئیس جمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیت ملی دامت توفیقاته
با سلام و تحیت
اکنون که موافقتنامهی موسوم به برجام پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی؛ کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیت ملی سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده (1) و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکاران مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
1. پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرآیند پرچالش، در همهی دورهها از جمله: هیات مذاکره کنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصل تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینی قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضاء کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالی مقام شورای عالی امنیت ملی که با درج ملاحظات مهم خود برخی از نقاط خلاء را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلاف نظرها در مجموع، تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم (2).
این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسألهیی که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود انشاءالله، زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او تخلف ناپذیر است.
2 .جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی طبعاً دانستهاید که دولت ایالت متحده آمریکا در قضیهی هستهیی و نه در هیچ مسألهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیس جمهور آمریکا در دو نامه به این جانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد (3)، خیلی زود با طرفداریش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حمله نظامی و حتی هستهیی که میتواند به کیفر خواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود پرده از نیت واقعی سران آمریکا برداشت.
صاحبنظران سیاسی عالم و افکار عمومی بسیاری از ملتها به وضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیت و هویت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حق اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیاده طلبی و دستاندازی به ملتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطایی و سرکوب ملتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متحده آمریکا را بر ضد جمهوری اسلامی، برای آنان اجتناب ناپذیرکرده است. و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت (4).
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسألهی هستهیی و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اولیهی آنان که با نیت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسسات اروپایی دخیل در مذاکرات، همه نشان دهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهیی، نه با نیت حل و فصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است. (5)
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند.
با این حال محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود. (6)
3 بندهای نهگانه قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوبهی شورای عالی امنیت ملی، حاوی نکات مفید و مؤثر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اولاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا باید تصریح شود که این تحریمها بهکلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به منزلهی نقض برجام است. (7)
ثانیاً: در سراسر دورهی 8 ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند 3 مصوبهی مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند. (8)
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (pmd) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد. (9)
خامساً: معاملهی اورانیوم غنی شدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن در این باره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور باید به تدریج و در دفعات متعدد باشد. (10)
سادساً: مطابق مصوبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا 15 سال و منتهی به 190 هزار سو است، تهیه و با دقت در شورای عالی امنیت ملی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند. (11)
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی 8 ساله هیچ کمبود فناوری برای ایجاد غنیسازی مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجه شود که موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است. (12)
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل به ویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیات قوی و آگاه و هوشمند برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظائف این هیئت باید در شورای عالی امنیت ملی تعیین و تصویب شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسه 634 مورخ 19 /5/ 94 شورای عالی امنیت ملی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همه جانبهی اقتصاد مقاومتی میسر نخواهد شد.
امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدیت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمائید که وضعیت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
٭ دروغها و ناراستیها و اعترافهای دوازدهگانه خامنهای:
1. میگوید قرارداد وین از تمامی مجاری قانونی عبور کردهاست. این قول او یک دروغ در بردارد و یک اعتراف: دروغ نوشتهاست. زیرا گزارش «کمیسیون برجام» بدستور او، در مجلس مطرح نشد و قرارداد وین نیز نه درمجلس موضوع رسیدگی تصویب شد و نه در «شورای نگهبان». سخنگوی این «شورا» گفت: شورا به توافق وین ورود نکرد. و یک اعتراف است زیرا اعتراف میکند به جای تصویب قرارداد وین، این قرارداد، بدون تصویب، از شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شورای نگهبان عبور کردهاست. الا اینکه در واقع، به دستوراو که میر حجازی ابلاغ کرد، از مجلس عبور نیز نکرد.
2. دروغ آشکاری را نوشتهاست. چرا که حتی یک ترجمه صحیح از قرارداد وین در اختیار مردم کشور قرار نگرفت. افشاگریهای صالحی جای تردید نمیگذارد که واقعیتهای مهمی از مردم ایران مخفی نگاه داشته شدهاند. در کمیسیون برجام نیز هدف، نه بررسی قرارداد اسارتآور وین که به قول صالحی، «سیاست بازی» به قصد فریب مردم بودهاست. آنچه را که او « تصویر کاملی از این موافقتنامه» میخواند، در حقیقت، جز سیاست بازی به قصد فریب مردم کشور نبودهاست. زاکانی، رئیس کمیسیون میگوید: 5 سند امضاء شدهاست که یکی از آنها با امریکا است. از این 5 سند، دو سند، یکی متن قرارداد وین و دیگر قطعنامه شورای امنیت، آنهم با ترجمه نادرست و مبهم، انتشار پیدا نکردهاند. و
3. بدینقرار، اوباما، در دو نامه، به خامنهای اطمینان دادهاست که امریکا قصد براندازی رژیم را ندارد. هرچند امضای قرارداد وین بدین معنی است که امریکا در پی سرنگون کردن رژیم ولایت فقیه نیست، اما در سند محرمانه هم امریکا پذیرفته است اقدامی برای سرنگونی رژیم نکند. اما وقتی خامنهای از کمک امریکا به فتنهها (او جنبش همگانی ایرانیان در سال 1388 را فتنه میخواند) سخن می گوید، دو هدف را در سر دارد که در نوشته نیز نمیتواند بازشان نگوید:
3.1. اشاره او به فتنهها – که برآنها افزوده میشود برخی خبرها حاکی از قصد وسیله کار کردن گروه رجوی – یعنی اینکه او نگران است که اقدام نکردن به براندازی مشروط به تحول رژیم باشد (قول هاشمی رفسنجانی). و
3.2. او میخواهد رابطه با امریکا همان رابطه ستیز در ظاهر و سازش در باطن باقی بماند. زیرا در سیاست داخلی و منطقهای به «دشمن = امریکا» نیاز دارد. و
4. این پاراگراف از نامه، یک رشته قلب واقعیتها هستند که نیاز او را به «دشمن = امریکا» توجیه میکنند. در حقیقت،
● سندهای موجود در سفارت امریکا حاکی از آنند که برنامه کار امریکا استفاده از گروههای ایلی و قومی برای بازسازی رژیم وابسته بودهاست. اما مهمترین طرح که به اجرا درآمد و طرح انگلیسی بود، طرح ولایت فقیه بقصد جلوگیری از استقرار دموکراسی در ایران بود. و
● نخستین طرح امریکائی که در ایران اجرا شد، طرح گروگانگیری بود که کیسینجر و راکفلر و شماری از تصفیه شدگان سیا تهیه کردند و در ایران، اجرا شد و خمینی آن را انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول خواند. بکاربردن گروگانها «مثل آتو» برضد ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، توسط سران حزب جمهوری اسلامی، یعنی همین خامنهای و بهشتی و هاشمی رفسنجانی و... و سرانجام معامله اینان بر سر گروگانها با ریگان و بوش نامزدهای ریاست جمهوری و معاونت آن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 که افتضاح «اکتبر سورپرایز» ببار آورد. و
● برابر سند (نامه آلکساندر هیگ، وزیر خارجه امریکا به ریگان) و قول آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان و نیز سند وزارت خارجه انگلیس (سفر وزیر خارجه اسبق انگلستان به بغداد و برانگیختن صدام به حمله به ایران) صدام با چراغ سبز امریکا و انگلستان به ایران حمله کرد. اما این خامنهای و هاشمی رفسنجانی و... بودند که جنگ را نعمت خواندند و بمدت 8 سال ادامه دادند. مهم اینکه در طول مدت، واسطه ارتباط با امریکا اسرائیل بود و واسطه خریدهای نظامی هم اسرائیل بود. این رابطه پنهانی به افتضاح ایران گیت سرباز کرد.
● مهمتر اینکه این داوید کیمچی، مدیر وزارت خارجه اسرائیل بود که پیام خامنهای و هاشمی رفسنجانی و همکارانشان را برای کاخ سفید برد. پیام این بود: هرگاه امریکا از دولت آنها حمایت کند، آنها حاضرند خمینی را هم بکشند (بنابر خاطرات مک فارلین). بنابر تحقیق رسمی درباره ایران گیت، اینان نام هزار میانه رو را هم به طرف امریکائی خود (سرهنگ نورث) دادهاند و حسن روحانی به طرف اسرائیلی (که او امریکائی میپنداشته) گفتهاست: باید با خمینی قاطعانه برخورد کرد. و بالاخره به طرف امریکائی گفتهاند: باید ایران در جنگ با عراق شکست بخورد تا میانه روها بتوانند زمام امور را در دست بگیرند. در عمل نیز، جنگ را در شکست به پایان بردند و جام زهر شکست را به خمینی نوشاندند.
5. این پارگراف از نامه او اعتراف صریح بر این واقعیت نیست که قرارداد وین وسیله مهار ایران است؟
6. مینویسد: « دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود». شگرف اعترافی است. باوجود «ابهامها و ضعفهای ساختاری»، چرا این قرارداد امضاء شدهاست؟ او جرأت نمیکند بنویسد با وجود افزون بر 105 تعهد، ایران تحت قیمومت است و این قیمومت دربردارنده خسارتهای بزرگ برای حال و آینده ایران است. آیا نوشته او فرآورده ساده لوحی است بدینخاطر که اعتراف است به این واقعیت که امضاء کنندگان قرارداد، باوجود این ابهامها و ضعفها آن را امضاء کردهاند. حال چگونه بتوانند مانع از استفاده طرف مقابل از آن بشوند؟ اما او ساده لوح نیست. نیک می داند که تعهدهای شرح شده در قرارداد، خسارتهای بزرگ به ایران وارد میکنند. پس قصد او اینست که به طرف امریکائی و اروپائی و روسی و چینی بگوید که قرارداد بشرطی اجرا میشود که دست به ترکیب رژیم ولایت مطلقه فقیه نخورد. این قصد را در قسمتهای دیگر نامه نیز اظهار میکند:
7. او نیک میداند که بنابر لغو تحریمها نیست. در متن قرارداد سخن از تعلیق تحریمها است. نمیخواهد اعتراف کند که تحریمها وسیله تهدید دائمی شدهاند و او و دستیارانش این تهدید دائمی را پذیرفتهاند. بدیهی است تعلیق تحریمها بطور رسمی اعلام خواهند شد. اگر هم او نمینوشت این کار انجام میشد. چراکه این رئیس جمهوری امریکا است که اختیار به حال تعلیق درآوردن آنها را دارد. برای این مینویسد که بعد تبلیغاتچیهای او بگویند بخاطر شرطی که رهبر درکار آورد رئیس جمهوری امریکا اعلام کرد. و
8. در این بند از نامه، او به صراحت میگوید همچنان به تجاوز به حقوق بشر و ترور ادامه خواهد داد و هرگاه بخاطر این تجاوز و ترور، تحریم وضع شود، اجرای قرارداد وین را متوقف خواهد کرد. اما غافل است که اعتراف صریحی میکند به خائنانه بودن قرارداد. زیرا اگر قرارداد ناقض حقوق ایران نبود، چرا او تهدید میکرد اگر بگویند چرا به حقوق بشر تجاوز میکنی، اجرای آن را متوقف میکنم؟ نوع این تهدید با نوع تهدید شدن ایران، مندرج در قرارداد، قابل مقایسه است.
9. یکی از ارگانهای تبلیغاتی او بابت سیمان ریختن در دستگاه اصلی کارخانه آب سنگین به صالحی ناسزا گفته است. او میگوید اینکار را بشرطی بکنید که تکلیف بازسازی این کارخانه بنابر قرارداد تعیین شده باشد.
10. معاملهای که او میگوید، بنابر قرارداد، انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از ایران است. و
11. در واقع، بنابر ضمائم قرارداد وین، مدت ممنوعیت ساختن سانتریفوژ و غنی سازی میتواند تمدید شود و او میداند که چنین میشود. و نیز میداند ایران اورانیوم ندارد تا سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو، آنرا غنی کند.
12. شگفت سخنی میگوید: قرارداد در آنچه به تعهدهای ایران مربوط میشود شفاف است. و در آنچه به مابه ازاء مربوط میشود مبهم. اختیارهم با طرف قوی است که این قرارداد خائنانه را تحمیل کردهاست.
٭ سندها که در انگلستان انتشار یافتهاند میگویند که بوش و تونی بلر، یک سال قبل از حمله به عراق، قرار جنگ با عراق را گذاشته بودهاند و بلر برعهده گرفته بود افکار عمومی را بفریبد و با جنگ موافق بگرداند:
☚ بنابر اسناد سری که دیلی میل در 18 اکتبر 2015 انتشار دادهاست، تونی بلر و ژرژ بوش، یک سال قبل از جنگ با عراق، قرار بر جنگ و فریب افکار عمومی گذاشتهاند:
● بنابر یک سند که گزارش کلین پاول، وزیر خارجه وقت امریکا به ژرژ بوش است، بتاریخ 28 مارس 2002، یک هفته پیش از دیدار بوش و بلر در Crawford . در این گزارش او به رئیس جمهوری امریکا اطلاع میدهد که بلر با نظر امریکا در باره حمله به عراق موافق است و آمادهاست از ما در انجام این جنگ پیروی کند.
● سند دیگری میگوید که در دیدارش با ژرژ بوش، بلر موافق کردن افکار عمومی را در جنگ با عراق بر عهده میگیرد و بوش نیز انگلستان را شریک برابر امریکا که با امریکا روابط ویژه دارد، توصیف میکند.
● طرفه اینکه با وجود قرار و مدار سری اش با بوش و برعهده گرفتن موافق کردن افکاری عمومی باجنگ، در همان تاریخ، گفتهاست: زمان، زمان جستجوی راهحل دیپلماتیک برای بحران است! او به رأی دهندگان انگلیسی گفتهاست: «ما عمل نظامی را پیشنهاد نمیکنیم».
● در انگلستان، کمیسیون تحقیقی درباب جنگ با عراق تشکیل شد. رئیس کمیسیون جون چیلکوت John Chilcot بود. روزنامه خطاب به او مینویسد: از قرار گزارشهای سری، از جمله، گزارش پاول به ژرژ بوش را ندیده بودید. وقت آناست که پرونده را بازبگشائید و تحقیق را پی بگیرید.
● سند دیگری که انتشار آن به انفجار بمب میماند، میگوید: ژرژ بوش جاسوسان را مأمور کرده بود که، در حزب کارگر انگلستان، دستیار بلر در تقلای او برای موافق کردن افکار عمومی انگلستان با جنگ بگردند.
طرفه اینکه این اسناد که به دست دیلی میل افتادهاند، از سرور شخصی هیلاری کلینتون، نامزد ریاست جمهوری، در انتخابات 2016 بدست آمدهاند!؟
بدینقرار، جنگی که هنوز مردم عراق از آن نیاسودهاند و رژیم ولایت مطلقه فقیه هم ایران را گرفتار آن کردهاست، نه بخاطر ارتباط رژیم صدام با القاعده و نه بخاطر داشتن سلاح کشتار جمعی – تونلی بلر، نخست وزیر انگلستان که با بوش، رئیس جمهوری امریکا قرار بر جنگ با عراق گذاشته بود، در مقام فریب افکار عمومی، گفت: صدام بمب اتمی در اختیار دارد و هرگاه بخواهد، ظرف 45 دقیقه، لندن را نابود میکند-، بلکه بخاطر هدف دیگری بود و آن هدف ناتوان کردن کشورهای منطقه بقصد آسان کردن سلطه بر منطقه بود. بدینخاطر که امریکا و انگلستان میدانند بمثابه قدرت جهانی، در انحطاط هستند، این از راه تخریب توان ملی کشورهای منطقه است که ضعف خود را جبران میکنند.
تاریخ انتشار 21 / 7 / 1394
٭ چرا ماجرای خونین منا ناگهان حل شد؟:
ساعت ۷ صبح روز پنجشنبه ۹ مهر ماه ۱۳۹۴، سعيد اوحدی، مسئول حج و زيارت ايران در شبكۀ خبر صدا و سيما ظاهر شد و اعلام كرد كه تا چند روز آينده قضيۀ مفقودين حل خواهد شد، زيرا هنوز حدود ٢٠ كانتينر مورد بررسی قرار نگرفته است. اوحدی، مسئول حج و زيارت ايران، در ادامه از ملاقات های روز گذشتۀ وزير بهداشت ايران (هاشمی) و معاون كنسولی وزارت امور خارجه (قشقاوی) و شخص خود در جلسات دوگانه با مسئولان عربستان یاد کرد و به حضور فرماندۀ ارتش عربستان در جلسه، اذعان کرد.
اين سخنان اوحدی، درست زمانی اظهار شدند كه سيد علی خامنه ای شب قبل در تلويزيون ايران ظاهر شده و با دولت سعودی به شرح زير، به تندی سخن گفت:
«... مسئولان عربستان به وظايف خودشان عمل نمی كنند و در مواردی عكس آن عمل می كنند و موذيگری می كنند. ايران اگر بخواهد عكس العمل نشان دهد، اوضاع آنها خوب نخواهد بود.
... دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جان باختگان به وظايف خود عمل نمی كند و جمهوری اسلامی ايران نيز تاكنون با خويشتنداری و ادب اسلامی، حرمت برادری را در دنيای اسلام نگه داشته است، اما اين را بدانند كه اندك بی احترامی به دهها هزار نفر از حجاج ايرانی در مكه و مدينه و عمل نكردن به وظايف برای انتقال ابدان مطهر، عكس العمل سخت و خشن ايران را در پی خواهد داشت».
اما چند ساعت بعد از این سخنان مسئول حج و زيارت ايران، ناگهان اعلام شد مسئلۀ مفقودين حل شده و شمار شهدای ايرانی در منا در عربستان ۴۶۴ نفر می باشد و برخی جنازه ها هم به دليل عدم شناسایی قرار است به ايران آورده شوند و در ايران هويت آنها از طريق بررسی های پزشكی قانونی مشخص گردد. لازم به ذكر است كه آقای اوحدی اين مورد را، يعنی توانایی شناسایی هويت برخی مفقودين در ايران را، در همان صبح روز ۵ شنبه اعلام كرده بود!.
٭ به چه دليل بحرانی که می توانست و هنوز می تواند بحران چهارم بگردد، از شدت افتاد؟:
یافتن پاسخ های چند سؤال شايد به حل مسئله كمك نمايد:
۱- آيا عربستان از تهديد خامنه اي ترسيد ؟
۲- آيا ارائۀ فيلم و گزارشات چگونگی وقوع مصيبت، موجب عقب نشينی ايران شد؟
۳- آيا حضور مشكل ساز غضنفر ركن آبادی و افسران سپاه دليل آرام گرفتن مسئولان ايران شد؟
١- آيا دولت سعودی از تهديد خامنه ای ترسيد؟:
نگارنده بر اين باور است كه سخنان خامنه ای عامل شناسایی فوری مفقودين و بازگرداندن جنازه ها نبوده است، به اين دليل كه اگر چند روز پيش مسئولان پزشكی دولت سعودی تنها دو كانتينر اجساد مفقودين را مورد بررسی قرار داده بودند كه در آنها حدود ۵۰ نفر ايرانی پيدا شد، چه دليلی می توانست وجود داشته باشد كه مابقی را مورد جستجو قرار ندهند و چرا مسئولان ايرانی از كارشكنی مأموران دولت سعودی در شناسایی اجساد درون كانتينر سخن می راندند، اما به ناگاه در عرض چند ساعت قضيه شناسايي مفقودين حل شد؟
● در اينجا با دو مسئله روبرو می شويم:
آيا همۀ كانتينرها در همان چند روز قبل مورد بازبينی قرار گرفته بودند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، چرا مسئولان ايرانی از افشای آن خودداری كرده و مأموران سعودی را متهم كرده بودند كه در امر شناسایی مفقودين كارشكنی می كنند؟ اگر پاسخ منفی است، چرا مأموران رژیم ولایت فقیه می گويند قضيه حل شده و كلیۀ مفقودين جزء شهدا می باشند و در آينده هويت آنها مشخص خواهد شد؟
متذكر می شود برای دستگاه ولايت فقيه طولانی شدن زمان، بد نبود. چرا كه در طول سفر حج و بعد از قضیۀ سقوط جرثقيل، فرصت تبلیغات ضد سعودی بیشتری را در اختیارش می گذاشت. خارج کردن ادارۀ حج از دست دولت سعودی، هدفی است که از زمان خمینی تعقیب می شود. غافل از اینکه مدیریت جهانی، نیازمند درکار نیاوردن زور و بیرون بردن حج از دایرۀ تخاصم ها است. کشتار ایرانیان در دو نوبت، نوبتی در زمان خمینی، و نوبت دوم در زمان خامنه ای، نتیجۀ زیارت حج و حجاج را دستمایۀ خصومت کردن بوده است.
در روزهای بعد از قتلگاه شدن منا، اكثر برنامه های صدا و سيمای صوتی و تصويری و مطبوعات وابسته، وقف حمله به دولت سعودی بود. شرکت کنندگان در این برنامه ها، در حمله به سعودی ها با یکدیگر مسابقه می دادند. ارباب عمائم، مداحان و تحليلگران برای نشان دادن عمق جنايات سعودی ها با هم مسابقه می دادند. در چند روز زيارت حجاج در مكه و جريان سقوط جرثقيل و کشته شدن ها در منا، صدا و سيمای رژیم ولایت فقیه در بوق تهديد دولت سعودی به جنگ، می دميد و گزارشات مختلف از حوادث كه مورد تأييد مسئولان نبود را به اطلاع مردم می رساند. اخباری چون، حضور شاهزاده سعودی به هنگام رمی جمرات كه موجب فاجعه شد و بسته شدن راه های مختلف و وجود سم سيانور و انتشار آن ميان حجاج و جمع آوری اجساد حاجيان با بولدوزر و راه رفتن نيروهای سعودی بر روی اجساد مقتلولین و آب ندادن به حجاج مجروح و كارشكنی نيروهای عربستانی در امر حمل و نجات بيماران، و ...
بارها ديده شد كه برخی مجريان صدا و سيما در گفتگو با مسئولين می گفتند مأموران دولت سعودی جنازه ها را با لودر جمع آوری كرده اند.
باوجود این، صدا و سيما که دستگاه تبلیغاتی خامنه ای است، تا روز پنجشنبه، به كار خود ادامه داد. اما ناگهان رویۀ خود را تغییر داد. چرا؟ زیرا کارزار تبلیغاتی و تهدیدهای خامنه ای و سران سپاه سود نرسانده، زیان رساند و این دستگاه، به يكباره موضع خود را تغيير داد.
يادآور می شود که بر اساسِ تحقیقی در مقیاس جهان، مردم ايران و عراق غمگين ترين مردم كشورهای جهان هستند. دستگاه تبلیغاتی که وظیفه اش شناسایی عوامل غم زدگی و تشریح آنها است، غم زدگی مردم را که نتیجۀ استبداد ولایت مطلقه فقیه است، وسیلۀ «تولید» و اجرای برنامه های هرچه غمبارتر کرده است. دستگاه ولایت فقیه براین باور است که مردم غم زده منفعل می شوند و برای احقاق حقوق خود بر نمی خیزند. از اینرو، صدا و سيما و مطبوعات و دیگر رسانه های رژیم، گزارشاتی از بازماندگان و شاهدان ماجرای منا، هرچه غمبارتر، تهیه و پخش می كردند، تا مگر بينندگان و خوانندگان را در غمی بزرگ فرو برند. در این برنامه ها، کلمه ای از کرامت انسان و حقوق او که دولت سعودی بدان وقعی نمی نهد، نبود. چراکه رژیم ولایت فقیه خود نیز ضد کرامت و حقوق انسان است.
اما چرا ناگهان طوفان تبلیغاتی خوابید؟ زیرا خامنه ای و دستیاران او لازم دیدند «فتیله» را پایین بکشند. عوامل زیر دلیل جا زدن آنها هستند: توقيف كشتی حامل مهمات و نيرو در آب های یمن و كشف محل ساخت مواد منفجره در بحرين و ماجرای ناپدید شدن ركن آبادی، سفیر سابق رژیم در لبنان و عضو سپاه قدس از این سو؛ انعکاس سوء مدیریت سعودی ها و رویۀ ناقض کرامت و حقوق انسانی آنها با کشته و زخمی شدگان در وسائل ارتباط جمعی جهان از سوی دیگر؛ و مهم تر از این ها، فعل و انفعال ها در سوریه و یمن و نقش دادن به رژیم در محدودۀ تعیین شده:
٢- آيا ارائۀ فيلم و گزارش ها در بارۀ چگونگی وقوع کشتار زائران، از عوامل عقب نشینی رژیم بود:
انتشار فيلم ها و گزارش ها از محل وقوع حادثه، موجب شد تبلیغات رژیم دروغ جلوه کنند. در حقیقت، هرگاه دستگاه تبلیغات واقعیت را همان سان که روی داده بود، باز می گفت، بر مبنای آن بی کفایتی و فساد و سوء مدیریت و بی اعتنایی سعودی ها به کرامت و حقوق انسان، پذیرش همگانی می یافت. حال اینکه تبدیل کردن یک رخداد چنین مرگبار به سلاح تبلیغاتی، اینبار، رژیم ولایت فقیه را مغرض و دروغ ساز جلوه گر ساخت. بدین خاطر بود که مأموران خامنه ای موظف شدند، به قول او، قضیه را كش ندهند.
٣- آيا حضور مشكل ساز غضنفر ركن آبادی و برخی ديگر، دليل آرام گرفتن مأموران خامنه ای شد؟:
يكی از مسائلی كه از همان ابتدای حادثه اهميت پيدا كرد، حضور غضنفر ركن آبادی در این سفر حج و مفقود شدن او بود. برخی از مقامات رژیم گفتند جاسوسان اسرائيل او را شناسایی كرده و احتمالاً ربوده اند. زيرا او اطلاعات بسيار مهمی در بارۀ حزب الله لبنان و سپاه قدس در لبنان و سوريه داشت. نگارنده متذكر می شود كه غضنفر ركن آبادی از افسران اطلاعات سپاه و وابسته به سپاه قدس است .
بعد از حادثۀ منا و مفقود شدن ركن آبادی، رژیم مدعی شد ركن آبادی با پاسپورت خودش، يعنی با نام اصلی غضنفر ركن آبادی وارد عربستان شده است. اما مقامات سعودی ورود شخصی به نام غضنفر ركن آبادی به عربستان را تكذيب کردند و گفتند: چنين فردی وارد عربستان نشده است. اين امر موجب شد که حادثۀ منا رنگ ديگری به خود بگيرد. يعنی مسئلۀ غضنفر ركن آبادی خيلی پررنگ شد. زيرا اگر غضنفر با پاسپورت ركن آبادی وارد عربستان شده بود، با وجود فهرست های اسامی، سعودی ها چگونه می توانستند ورود او را به عربستان، تکذیب کنند؟ بنابراین، این احتمال قوی است که غضنفر رکن آبادی، با گذرنامه ای با نام مجعول، وارد عربستان شده و اين امر گَزَكی به دست سعودی ها داده است تا كه «ايران» را متهم کنند قصد خرابكاری داشته و به همين دليل جاسوسانی را با پاسپورت های جعلی وارد اين كشور کرده است. بنابراین، هرگاه قرار بر طرح مسئلۀ منا در مجامع بين المللي می شد، براي رژیم هزينۀ زيادی می توانست ببار بیاورد. لذا، مسئلۀ مفقودين ايرانی در منا به سرعت حل شد.
باوجود این، در شمار جنازه های قربانیان نبودن و در اعداد زخمی های بستری نبودن رکن آبادی و چند تن از افسران سپاه، آنها را در زمرۀ مفقودان قرار می دهد. در واقع، دستگاه های تبلیغاتی دو رژیم ولایت فقیه و سعودی، یکدیگر را متهم می کنند که پدید آورندۀ حادثه مرگبار منا بوده اند:
● تبلیغاتچی های خامنه ای می گویند: حادثۀ منا بدان خاطر ایجاد شد که رکن آبادی و افسران سپاه را بدزدند. اهمیت رکن آبادی بدان حد است که یکبار در لبنان، با انجام عملیات انتحاری، قصد جانش را کردند، اما او از سوء قصد جان سالم بدر برد. قصد دولت سعودی این بود که زمینۀ جنگ مستقیم را فراهم کند. زیرا از جنگ نیابتی طرفی نبست.
● تبلیغاتچی های دولت سعودی می گویند: این نه از راه اتفاق است که قربانیان حادثه، همه، از بعثۀ خامنه ای بوده اند. خامنه ای و دستگاه او، افراد سپاه قدس را محض ایجاد حادثۀ منا به مکه اعزام کرده اند. و این بار اول نیست که رژیم ایران، تروریست ها را در پوشش زائران خانۀ خدا به مکه می فرستد. هدف رژیم از ایجاد این ماجرای چنین مرگبار، برانگیختن موج تبلیغات بر ضد دولت سعودی و پوشاندن شکست خود در یمن و سوریه و ایجاد بحران جدید بوده است.
اما این پرسش جا و محل دارد: باوجود این واقعیت که رکن آبادی و احتمالاً افسران سپاه که به مکه رفته اند، کسانی بوده اند که سازمان های اطلاعاتی در پی شکارشان بوده اند و باوجود رویارویی سخت رژیم ولایت فقیه با دولت سعودی، چرا این رژیم گذاشته است آنها به عربستان بروند؟ تا این تاریخ، رژیم ولایت فقیه به این پرسش هیچگونه پاسخی نداده است.
● مسئلۀ با اهميت دیگر، عدم توان شناسایی برخی مفقودین است كه قرار شده به ايران فرستاده شوند، تا از طريق پزشكی قانونی هويت آنها شناسایی شود. پرسیدنی است مگر چهرۀ آنها چه اندازه تغییر کرده و چرا این اندازه تغییر کرده كه قابل شناسایی نمی باشند؟ نکند ماجرا، ماجرای دیگری است که نباید از پرده بیرون افتد؟ راستی، روزنامۀ قانون نزدیك به مصطفی پور محمدی معاون اسبق واواک و «وزير» دادگستری كنونی، چرا بايد قضیۀ ركن آبادی را با امام موسی صدر و احمد متوسليان مرتبط بداند؟ گروه سیاسی روزنامۀ قانون از امکان تکرار سرنوشت امام موسی صدر و احمد متوسلیان برای رکن آبادی روایت می کند و می نویسد: «در مقابل این ادعاهای العربیه، مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه خبر این رسانۀ سعودی را عجولانه توصیف کرد و گفت: رکن آبادی با گذرنامۀ عادی عازم سفر حج شده است.
٭ و اثر نقش دادن به ایران در سوریه؟
وضعیت سنجی کامل سوریه را به وقتی دیگر باز می نهیم و در اینجا، چند امر واقع را یادآور می شویم:
۱- در آغاز، وقتی مردم سوریه به جنبش درآمدند، غرب و دستیارانش در منطقه، برآن شدند ماجرای لیبی را در سوریه تکرار کنند. اما اینبار، روسیه و چین زیر بار نرفتند و شورای امنیت نتوانست مجوز دخالت نظامی در سوریه را صادر کند. قطعنامۀ «پرواز ممنوع» نیز وتو شد. اما با استقرار «دولت» داعش در سوریه و عراق، امریکا و متحدانش، بمباران قوای داعش را آغاز کردند. اما اینبار، بعد از امضای قرارداد وین و بعد از سخنرانی اوباما در اجلاس عمومی مجمع ملل متحد که در آن از همکاری روسیه و ایران در پایان دادن به جنگ در سوریه استقبال کرد و سپس با پوتین دیدار کرد و پوتین گفتگوها را پر ثمر توصیف کرد، مداخلۀ روسیه و ایران در جنگ سوریه نیز علنی و رسمی شد.
۲- هرگاه بمباران های امریکا و متحدانش کارساز بودند، چه حاجت به بمباران مواضع داعش و النصرة توسط جنگنده های روسی می شد؟ و اگر بمباران هوایی مفید فایده نیست، چرا روسیه دست بکار بی فایده می زند؟ هرگاه قرار بر تهاجم به داعش گذاشته شده باشد، عملیات هوایی می باید زمینه ساز عملیات زمینی موفقیت آمیز باشند. نیروی زمینی که تهاجم را تصدی کند را کدام کشور گسیل خواهد کرد؟ پاسخ رویتر به این پرسش ایناست که ایران به سوریه قوا گسیل کرده است.
۳- در حال حاضر، سوریه به چند منطقه تقسیم شده است: دمشق و منطقۀ علوی نشین و مرزهای سوریه با لبنان و بندر لاذقیه که روس ها در آن پایگاه دارند، در دست رژیم است. بخش سنی نشین و هم مرز با عراق در دست داعش است. منطقۀ کرد نشین در دست کردها است، و النصرة و... هم مناطق دیگری را در اختیار دارند. برخی تحلیل گران بر این نظر هستند که سوریه باید تجزیه می شد و شده است و قرار براین است که با متوقف شدن جنگ، همین وضعیت تثبیت شود. اما حقیقت اینست که نه رژیم اسد، و نه داعش و نه النصرة، نمی توانند دست از جنگ بردارند. زیرا دینامیک و مشروعیت خود را از دست می دهند و روی به زوال می نهند.
۴- با آنکه امریکا و انگلیس رفتار روسیه را مورد سرزنش قرار می دهند، تکرار می کنند که آمادگی همکاری با روسیه و ایران را دارند. طرف ایران مدعی است که عملیات هوایی امریکا و متحدانش برضد داعش بی اثر بوده اند، زیرا نمی خواسته اند به داعش صدمه وارد شود. در عوض عملیات هوایی روسیه مؤثر هستند. زیرا روسیه می خواهد داعش را از میان بردارد. بدین ترتیب، همکاری دو طرف نیازمند شفاف شدن هدف مشترک (= از میان برداشتن داعش) است.
۵- داعش و گروه های دیگر را دولت های سعودی و ترکیه و امریکا مجهز کرده اند. هزاران تن از اتباع کشورهای مختلف جهان به سوریه و عراق رفته و می جنگند. در واقع، مرزهای سوریه با عراق و ... به روی گروهای مسلحی باز بوده اند که به این دو کشور گسیل شده اند. پایان یافتن جنگ در سوریه نیازمند بستن مرزها است.
هرگاه بنابر عملی شدن توافق محرمانه (یکی از ضمیمه های قرارداد وین - کلیک کنید) باشد، دولت های سعودی و شیخ های خلیج فارس و دولت ترکیه باید مرزهای خود را به روی داعش و النصرة و... ببندند. این امر نیازمند گذار از خصومت به هم نشینی رژیم ولایت فقیه و دولت سعودی است. امری که حکومت روحانی آن را پنهان نمی کند. و
۶- اگر سرنوشت سوریه در گرو سرنوشت یمن باشد، مابعوضی که دولت سعودی مطالبه می کند، ناگزیر، یمن می شود. خبرِ دادنِ پیشنهاد تعویض سوریه با یمن، از سوی دولت سعودی، هم به رژیم ولایت فقیه، و هم به حکومت روسیه، انتشار نیز یافته است.
٭ شكست پر هزينه ترين فيلم تاريخ ايران:
در حالی كه مردم ايران خود از ديدن فيلم محمد رسول الله كه با هزينۀ نظام حاكم بر ايران با مبلغی بين ۹۰ تا ۱۴۰ ميليارد تومان ساخته شده بود، خودداری كردند، مسئولان اين فيلم را برای شرکت در مسابقه برای ربودن جایزۀ اسكار معرفی کرده اند .
فيلم محمد، ساختۀ مجيد مجيدی با هزينه ای بسيار گزاف و بر اساس روايات مورد تأييد مراجع ايران توليد شده بود كه در آغاز نمايش آن، صدا و سيما تبليغات بسيار گسترده را بعمل آورد. مسئولان حدود ۲۰۰ سالن را به نمايش اين فيلم اختصاس دادند. با وجود این، اين فيلم تا هفتۀ قبل تنها به ميزان نزديك به ۷ ميليارد تومان فروش گيشه داشت. البته بسياری از بليط ها، از سوی صاحبان سينما، با فرمان مسئولان، در اختيار مراكز، ارگان ها، نهادها و مؤسسات خاص قرار گرفتند تا آنها با استفاده از اين بليط های رايگان بتوانند خانواده ها را به ديدن اين فيلم ببرند
پايين بودن تعداد بينندگان اين فيلم در برابر ميزان بسيار زياد سينما رو هایی كه فيلم مدرسۀ موش ها و كلاه قرمزی را ديده اند، نشان می دهد كه اين فيلم مورد تأييد مردم قرار نگرفته و دستگاه ولایت مطلقه فقیه، بار ديگر از مردم ایران شکست خورده است. و اینک، فيلمی را كه در داخل خريدار زيادی نداشت، برای نمايش جهانی به جشنوارۀ فيلم اسكار می فرستد .
بنرهای اين فيلم تقريباً در بسياری از مكان ها در اتوبان و خيابان قرار گرفته و هزينۀ زيادی ببار آورده است. به تازگی گويا تصميم بر اين شده كه دانش آموزان مدارس را نيز برای ديدن اين فيلم به سينما ببرند.
٭ سپاه و آماده شدنش برای مهندسی "انتخابات":
● سردار غيب پرور در تاريخ پنجشنبه ۴ تير ۱۳۹۴ در رابطه با حركت حلقه صالحين جهت تأثير در "انتخابات" و خطرِ در كمينِ "انتخابات" خبرگان و مجلس، سخنان زير را بيان داشت. فرماندۀ سپاه فجر فارس با تأکید بر لزوم افزایش معرفت دینی و انقلابی برای مربی و سرگروه های حلقه های صالحین، افزود: «توانمندی در رفع شبهات دینی خیلی مهم است، چون نسل جوان امروز به استدلال در مسائل دینی و انقلابی نیاز دارد و با جوان ۳۰ سال پیش متفاوت است، ماهواره ها نمی گذارند حرف روحانی بیش از نیم ساعت تأثیر داشته باشد؛ در حالیکه سابق بر این یک منبر روحانی در محرم تا یک سال یک محله را بیمه می کرد، به خاطر اینکه توطئه های مختلف آن را تهدید نمی کرد».
وی با بیان اینکه خواب های خیلی بدی دارند می بینند تا عناصری را وارد مجلس خبرگان کنند و شاکلۀ مبارک و نورانی آن را خدشه دار کنند، عنوان کرد: «اگر حلقه های صالحین ما واقعاً خوب کار کنند؛ نباید هیچ دغدغه ای در این مورد داشته باشیم. رهبری می گویند سپاه بر سه اساس درک، تقوا و عمل انقلابی تشکیل شده است و به نظر من می شود این را به بسیج هم تسری داد. اگر درک و عمل انقلابی باشد، دیگر مشکلی نداریم، ولی متأسفانه گاهی برخی متدینین، مسائل روز را درک نمی کنند
مجاهدِ در راه خدا مخالف دارد.
گاهی فکر میکنم که جایگاه آیت الله جنتی از شهید بهشتی بالاتر است، به خاطر اینکه با وجود این هجمۀ تخریبی عظیم که علیه ایشان شکل گرفته و هر روز فحش می خورد و مسخره می شود، مثل کوه پای انقلاب ایستاده و از آرمان های امام و انقلاب دفاع می کند».
٭ عامل حيات نظام جمهوری اسلامی، «عمق استراتژیک» است!؟:
كلمۀ استراتژيك يكی از كلماتی است كه برخی از مسئولان مرتب آنرا تكرار می كنند، مثلاً همين حجت الاسلام علی سعيدی نمايندۀ خامنه ای در سپاه پاسداران، در سخنرانی مرداد ماه ۱۳۹۴، در حضور نيروهای سپاه در خرم آباد، در دو پاراگراف زير كه جهت بهتر خوانده شدن زير هم آورده شده اند، ۶ بار كلمۀ «عمق استراتژيك» را تكرار كرد تا که افراد سپاه خرم آباد «عمق» آنرا ببینند!
علی سعيدی، به نقل از روابط عمومی سپاه لرستان، در گردهمایی کارکنان سپاه حضرت ابوالفضل، می گويد:
«…مسئلۀ بعد عمق استراتژیک ما و آن ها است. آن ها نمی خواهند که ما این عمق استراتژیک را در یمن داشته و در آنجا نفوذ معنوی داشته باشیم و در لبنان، غزه، بحرین، سوریه هم همینطور.
و اگر بخواهیم از این عمق استراتژیک دست بکشیم، باید هر آنچه را که به دست آورده ایم، از دست بدهیم».
حجت الاسلام سعیدی با اشاره به قدرت و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت:
«آن ها اگر پای میز مذاکره آمدند، به دلیل قدرت در منطقه و عمق استراتژیک ما بوده و عمق استراتژیک عامل حیات ما است و اگر بخواهیم این عمق استراتژیک را از دست بدهیم، منزوی می شویم»!
انقلاب اسلامی در هجرت : کسی با این شعور و سواد، نمایندۀ خامنه ای در سپاه است.
تاریخ انتشار 28 مهر 1394 ٭ لاریجانی، هم گفت ایران کشوری است که ملت ندارد و هم گفت بدستور رهبر، مجلس از خود خلع اختیار میکند:
☚ در جلسه سه شنبه 21 مهر 1394، مجلس، در کمتر از 20 دقیقه، رسیدگی به قرارداد وین که عاقدان آنرا «برجام» میخوانند، را به پایان برد. در حقیقت، حق رسیدگی به آن را از خود سلب کرد. قانون اساسی رژیم را نیز نقض کرد. زیرا بنابر آن قانون، قرارداد وین میباید به تصویب مجلس میرسید. کمیسیونی هم تشکیل داد و آن کمیسیون نیز گزارش خود را در مجلس قرائت کرد. اما مجلس به خود زحمت اظهار نظر نسبت به «کمیسیون برجام» را نیز نداد. به جای آن، به طرحی 9 مادهای رأی داد. چگونه چنین کار بیسابقهای ممکن شد؟ پاسخ لاریجانی به این پرسش ایناست:
☚ کشور تصمیم گرفت این طرح (طرح 9 مادهای اجازه اجرای قرارداد وین) تصویب شود. آیا مردم ایران چنین تصمیمی را گرفتند؟ نه. در جلسه شبانه، با حضور حجازی (مأمور ابلاغ دستورهای خامنهای) و شمخانی ( «دبیر» شورای عالی امنیت ملی) و لاریجانی («رئیس مجلس شورای اسلامی») تصمیم گرفته شدهاست که طرح برق آسا تصویب بگردد. اما حجازی از خود رأی ندارد. او دستور خامنهای را به این دو ابلاغ کردهاست. بنابر اطلاع، برابر دستور، در موضوع اتمی و اجرای قرارداد وین، از این پس، مجلس دیگر نفی و اثبات ندارد. موضوع راجع میشود به شورای عالی امنیت ملی که در اختیار خامنهای است. بنابراین، به دستور خامنهای، مجلس تحت امر او در 20 دقیقه، به بحران 25 ساله پایان داد. البته در سطح قرارداد وین و نه در سطح اجرای آن.
با این وجود، علی لاریجانی، رشته خامنهای را نیز پنبه کرد. زیرا گفت «کشور تصمیم گرفت» و معلوم کرد که کشور خامنهای و دستور او بودهاست. به سخن دیگر، هم عامل خیانتی که ایجاد بحران بس پرزیان اتمی است، خامنهای است و هم مسئول خیانت امضای قرارداد وین که ایران را تحت قیمومت قرار میدهد او است. و
طرفه اینکه هیچ مقامی مسئولیت قرارداد را بر عهده نگرفت. در حقیقت، مجلس، به دستور خامنهای، اجازه اجرای قراردادی را صادرکرد که خود، آنرا تصویب نکرد. حتی اعتناء به گزارش کمیسیون خودبرگزیده نیز نکرد. حکومت روحانی نیز گفت دولت چیزی را امضاء نکردهاست که به مجلس ببرد و خامنهای هم گفت اختیار با مجلس است و مجلس هم از خود سلب اختیار کرد! بدینترتیب، در همان حال لاریجانی میگوید ایران ملت ندارد، طرح مصوب میگوید: «رهبر» و حکومت و مجلس نیز ندارد!
٭ چه کسانی حق داشتند؟:
1. آنها که از زمان از پرده بیرون افتادن برنامه اتمی رژیم گفتند: این برنامه بحرانی بزرگ و زیانهای هرچه بزرگتر روی دست ایران میگذارد و سرانجام نیز، رژیم ناگزیر است جام زهر شکست را سر بکشد، حق داشتند. و
2. آنها که میگفتند: هرگاه ایران سلاح هستهای تولید نکند و رهبری مبارزه با این سلاح را در سطح منطقه و جهان برعهده بگیرد، نه تنها گرفتار تحریمها و انزوای بینالمللی نمیشود و کشورهای همسایه نمیتوانند منابع نفت و گاز مشترک را استخراج کنند و از آن به ایران هیچ ندهند و تأسیسات نفتی ایران فرسوده نمیگردند و بهرهبرداری از منابع نفت و گاز سبب اتلاف عظیم این منابع نمیشود، بلکه ایران از چنان محبوبیت بینالمللی برخوردار میشود که به آن امکان میدهد در سطح منطقه، بر اساس حقوق ملی، ملتها، عامل برقراری صلح و برخورداری این کشورها از صلح و رشد بگردد.
آنها حق داشتند، زیرا ماده اول طرح مصوب مجلس ایناست:
«1. براساس فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی هیچ دولتی در ایران حق تولید و به کارگیری سلاح هسته ای را ندارد و دولت موظف است سیاست خلع سلاح هسته ای جهانی را به طور فعال دنبال کند ودر کلیه تلاش های بین المللی، حقوقی و دیپلماتیک برای نجات بشریت از خطر سلاح های هسته ای و اشاعه آنها به خصوص رژیم صهیونیستی از جمله از طریق ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعی به ویژه در ایجاد ائتلاف منطقه ای عاری از سلاح هسته ای فعالانه مشارکت نمایند».
پرسیدنی است: وقتی بعد از 15 سال، همان نظر ماده اول طرح میشود که از روز نخست، صاحبان این نظر میگفتند، پس، مسئول استبداد به رأئی که بحران ساخته و زیانی بیحساب ببارآوردهاست، کیست؟
3. در دولت خامنهای/هاشمی رفسنجانی، 25 سال پیش از این، با شروع به ساختن تأسیسات پنهانی اتمی، رژیم، ایجاد سومین بحران بزرگ طول عمر خود را آغاز کرد. صاحبان دو نظر بالا، برپایه محاسبههای دقیق کارشناسان تولید انرژی، با پیگیری، توضیح دادند که انرژی اتمی بهیچرو به سود ایران نیست. هرگاه همان سرمایه در تولید انرژی از منابع تجدید پذیر بکار افتد، ایران را پیشرو کشورهای جهان در سالم سازی تولید انرژی میگرداند.
اما رژیم که نمیتوانست توضیح بدهد وقتی معدن غنی اورانیوم ندارد و سوخت تنها نیروگاه اتمی را روسیه تأمین میکند، چه نیاز به تأسیسات غنی سازی دارد، مدعی شد قرار بر ایجاد 20 نیروگاه اتمی دارد. آیا شگفتآور نیست که در طرح مصوب، کلمهای در باب «نیروگاههای اتمی که باید ساخته شوند» نیامدهاست؟ ماده 4 طرح مصوب ایناست:
« 4- دولت موظف است برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران را با چشمانداز تجاری- صنعتی، از جمله در حوزه غنیسازی و تحقیق و توسعه منطبق با طرح درازمدت سازمان انرژی اتمی کشور دنبال کند. سازمان انرژی اتمی کشور باید طرح درازمدت پانزدهساله کشور در حوزه غنیسازی و تحقیق و توسعه را حداکثر ظرف مدت دوماه پس از ابلاغ این قانون بهتصویب شورایعالی امنیت ملی برساند و به آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارائه نماید بهنحوی که پاسخگوی نیاز کشور برای سوخت راکتورهای قدرت و تحقیقاتی باشد.»
بدینتریب، با زبان بیزبانی، میگوید: حق با آنها است که میگفتند و میگویند: تأسیسات اتمی بکاری نمیآیند و کار بایسته این بود که ایران تحت قیمومت قرارداده نمیشد و شمشیر تحریمهای بحال تعلیق درآمده نیز بالای سرش قرار نمیگرفت. «چشم انداز تجاری – صنعتی»، آنهم وقتی برآورد کارشناسان فرانسوی مسلم میکند تولید برق از منابع تجدید پذیر (خورشید و باد و آب و دمای زمین) گرانتر از تولید برق از اتم، تمام نمیشود و صنایع اتمی فرانسه دارند بدون مشتری میشوند، برنامهای که بنابر قرارداد وین، بعد از 15 سال، - بشرط تمدید نشدن – میتواند آغاز بگردد، اتلاف وقت و سرمایه و بکار زیانمند گماردن کارشناسان ایرانی نیست؟
4. آنها که میگفتند: انتخابات ریاست جمهوری خرداد 92، چنان مهندسی میشود که روحانی به ریاست جمهوری برسد و دو کار را انجام دهد یکی پایان دادن به بحران اتمی از راه تسلیم شدن و دیگری حذف سیاسی «سران فتنه»، حق داشتند. آنها بطور مستمر گفتند که قرارداد امضاء خواهد شد و رژیم آنرا به اجرا خواهد گذاشت. الا اینکه خامنهای جرأت سرکشیدن جام زهر شکست را ندارد و جرأت عادی کردن رابطه با امریکا را نیز ندارد و جرأت اعتراف به اشتباه را، در آنچه به تأسیسات اتمی مربوط میشود، نیز، ندارد. بنابراین، قراردادی امضاء میشود که به قیمت تحت قیمومت قراردادن ایران، گویای نبود جرأت نزد خامنهای میشود:
● امروز، در همانحال که جان کری، وزیر خارجه امریکا، میگوید: حل مسئله اتمی از 4 سال پیش آغاز شد و برغم توافقهای محرمانه ضمیمه قرارداد وین، خامنهای میگوید: مذاکره با امریکا ممنوع. یعنی، در علن، قرار همچنان ستیز با امریکا است. سنت دیرین، ستیز در علن و سازش در نهان، حفظ باید گردد!
● بعد از این که لاریجانی گفت «کشور تصمیم گرفت طرح تصویب شود»، یعنی اعلان کرد که به دستور خامنهای طرح را به رأی میگذارد و چون و چرا هم موقوف، «متوجه شد» که «رهبر» را لو دادهاست. این شد که خطاب به مخالفان گفت: رهبری نظر نداشتند. غیر از اینکه مدعی ولایت مطلقه نمیتواند نظر نداشته باشد، حضور حجازی که بنابر قول خود لاریجانی، مأمور ابلاغ دستورات خامنهای است، میگوید که خامنهای این جرأت را ندارد که بگوید جام زهر تمام کردن بحران اتمی در شکست را سر میکشم.
طرفه این که دفتر خامنهای در 22 مهر 94 بیانهای صادر کرده و نقش مستقل برخی از مسئولین دفتر رهبری در بررسی برجام در تصویب طرح را کذب محض خواندهاست. غیر از اینکه این نه اعضای بیت ( یعنی حجازی) هستند که دخالت کردهاند، بلکه این خود خامنهای است که دستور دادهاست، معنای تکذیب، یعنی این که ایران دولت ندارد. مگر اینکه گفته شود دولت یعنی لاریجانی و شمخانی و حجازی! و
● خامنهای نیک میداند که تأسیسات اتمی ایران اسقاط میشوند و نگاهداری آنها دستآویز مهار ایران توسط بیگانگان است. اما جرأت آنرا ندارد تأسیسات زیانآوری را برچیند که ایران را تحت قیمومت نگاه میدارند. بنابراین، قرارداد وین چنان تنظیم شد که با نگاهداشتن این تأسیسات، «آبروی رژیم حفظ شود» (قول عراقچی). و
5. آنها که میگفتند مجلس از خود سلب اختیار میکند و بیآنکه وارد رد یا قبول آن شود، با اجرا شدنش موافقت میکند، حق داشتند. آخر آنها هم تجربه گروگانگیری را دیده بودند و هم تجربه جنگ 8 ساله را. گروگانگیری مایه دو معامله شد یکی پنهانی با جمهوریخواههای امریکا که افتضاح اکتبر سورپرایز را ببار آورد و دیگری آشکار که قرارداد الجزایر شد. چون آن قرارداد پرزیان را رئیس جمهوری امضاء نمیکرد و مجلس دست نشانده اول نیز نمیتوانست تصویب کند، تغییر اسم داد و «بیانیه الجزایر» شد! همانطور که قرارداد وین، «برجام» شدهاست. جنگ 8 ساله هم هیچگاه به مجلس مربوط نشد. خمینی جام زهر را سرکشید و گفت: چون و چرا نکنید!
های و هوی تبلیغاتی واقعیت را نمی پوشاند: رژیم ولایت مطلقه فقیه یعنی این که «کشور ایران ملت ندارد». «رئیس» مجلس نیز می گوید: کشور تصمیم گرفت (= خامنهای). مجلسی که نامزدهای آن را «شورای نگهبان» تعیین میکند و تصدی مهندسی «انتخابات»ش هم با سپاه است، بمثابه ارگانی که باید از ملت نمایندگی کند، قرارداد وین را بررسی نیز نمیکند، باز یعنی ملت، حتی بطور صوری نیز وجود ندارد. و با چنین گستاخی وجود ملت را نادیده گرفتن، هرگاه مردم ایران برای برخورداری از حقوق، قیام نکنند، کشور را به تصرف بیگانه (به قول روحانی جلب سرمایههای خارجی) و امکانات مالی و نظامی کشور را به خدمت هدفهای قدرتهای بیگانه در منطقه در میآورد. البته تحت پوشش «نفوذ ایران در منطقه».
اما آیا از نظر اقتصادی وضعیت کشور را بهبود میبخشد؟:
٭ رکود اقتصادی توأم با تشدید فقر و افزایش نقدینگی و تورمی که عامل مهارش از این پس، فقر فزایندهاست:
☚ نخست دادهها را فهرست کنیم و آنگاه رابطههای آنها را با یکدیگر بیابیم:
1. کاهش قیمت هر بشکه که هماکنون از زیر 40 تا 45 دلار در نوسان است. و
2. افزایش حجم نقدینگی که در طول حکومت روحانی، یعنی دو سال و یک ماه، نزدیک به دو برابر شدهاست: با حدود 80 درصد رشد به 850 هزار میلیارد تومان رسیدهاست. این یعنی بودجه دولت فاقد منبع واقعی یعنی تولید ملی است. و
3. میزان افزایش پایه پولی که در پایان سال نود و دو ، 21.4 درصد بود، در مردا ماه 94 به 19 درصد رسیدهاست.
4. جنگ در منطقه توسعه یافتهاست: کشورهای افغانستان و عراق و سوریه و یمن و لیبی و حتی فلسطین و لبنان عملاً تجزیه شدهاند و گرفتار جنگ هستند. و
5. برخوردها در رژیم ولایت مطلقه فقیه رو بشدت دارند. تا بدانحد، که 4 وزیر حکومت، نسبت به وضعیت اقتصادی اعلان خطر میکنند و عسگراولادی، عضو اطاق صنایع و بازرگانی از روحانی میخواهد وضعیت اضطراری اعلام کند. و
6. یک مقام مسئول حکومت میگوید: ایران تا 15 سال آینده کویر میشود. و
7. صنایع کشور فرسودهاند و با حدود 40 درصد ظرفیت خود تولید میکنند و قادر به رقابت نیز نیستند. هم اکنون صنعت خودروسازی گرفتار بحران شدید است. تحریم خرید خودرو داخلی آن را تشدید کردهاست. و
8. نرخ بهره به آن اندازه بالا است که سرمایهگذاری تولیدی را زیان بخش میکند. و
9. افزایش قاچاق که اینک 20 تا 25 میلیارد دلار در سال برآورد می شود. و
10. فرار استعدادها و سرمایهها و صدور نیروهای محرکه از کشور (نفت و گاز و مواد معدنی) و
11. نبود امنیتهای قضائی و سیاسی و اقتصادی و نیز اجتماعی. و
12. فقدان منزلتها (حقوق برخوردار از تضمین قضائی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی).
عوامل بالا وضعیت مزمن زیر را پدید میآورند:
1. بیکاری رو به افزایش را و
2. بهرهکشی طاقت شکن از قشرهای متوسط به پائین را و
3. نابرابریها و تبعیضهای اجتمای تحمل ناکردنی را و
4. فقر و خشونت فزاینده را و
5. آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی را و
6. تورم فراینده را . عوامل بالا میباید نرخ تورم را بیشتر از آن کرده باشند که در حکومت خامنهای/احمدی نژاد بود. حکومت روحانی مدعی است آن را تا 16 درصد کاهش دادهاست. و غافل است که عامل افزایش میزان فقر به بیش از میزان کاهش نرخ تورم شدهاست. بنابراین، اگر نرخ تورم از 39 درصد به 16 درصد کاهش پذیرفته باشد، یعنی 23 درصد از آن کاسته شدهباشد، بمعنای آناست که میزان فقر مردم بیشتر از 25 درصد افزایش یافتهاست. به سخن دیگر، در طول 2 سال حکومت روحانی، دست کم یک چهارم از درآمد ایرانیان کاسته شدهاست. عامل فقر در کاهش تورم، واقعیتی است که عسگراولادی نیز آن را خاطر نشان کردهاست. بدیهی است عامل دومی نیز سبب کاهش تورم شدهاست و آن، پایان گرفتن بحران اتمی است. اما اثر این عامل از سال اول حکومت روحانی وجود یافتهاست. پس، در سال دوم، عامل فقر تعیین کننده بودهاست.
و حقیقت این است که حکومت روحانی راست نمیگوید و مردم ایران کاهش میزان تورم را احساس نمیکنند. آنچه احساس میکنند افزایش فقر و افزایش گرانی است.
و مجموعه دو دسته عوامل بالا موارد زیر را پدید میآورند:
1. وابستگی به اقتصاد مسلط را، هم در فروش ثروتها و هم در واردکردن کالاها را و
2. اقتصاد مصرف محور که، در آن، اندازه رانت تعیین کننده فعالیتهای اقتصادی کوتاه مدت است
عوامل دوازدهگانه و آنچه ببار میآورند بنوبه خود فرآورده این عوامل هستند:
1. دولت استبدادی با تمایل به استبداد فراگیر با طبیعت ویرانگر و بحران ساز، بنابراین، گرفتار هرج و مرج که، در آن، نه تنها هر ارگان، برای خود ولایت مطلقه قائل است، بلکه هر شخص برای خود این ولایت را قائل است. و
2. فساد که رژیم را فراگرفته و در جامعه نیز گسترش یافتهاست: قدرت عامل تنظیم کننده رابطهها است و حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی یکسره غایب هستند. و
3. هر اندیشه راهنمائی که باید قدرت باشد، در همانحال که گویای اندازه بسته بودن نظام اجتماعی است، به تدریج، از هرچه غیر قدرت (=زور) است، خالی میشود. چنانکه، درآن، جز قدرت هیچ نمیماند. نه تنها نازیسم و استالینیسم چنین شدند و خمینیسم یا ولایت مطلقه فقیه نیز چنین شدهاست، بلکه بیانهای قدرت دموکراتیک نیز چنین میشوند. اندیشه راهنمای محافظهکاران انگلیس و جمهوریخواهان و نیز دموکراتهای امریکا و اندیشههای راهنمای گلیستهای و سوسیالیستهای فرانسه و... چنین شدهاند. به تدریج که ایدئولوژی رژیمی از غیر قدرت خالی تر میشود، رژیم بستهتر و تمایلش به بستهترکردن نظام اجتماعی، بیشتر میشود. از اینرو، میزان تخریب نیروهای محرکه را به حداکثر میرساند: بکاربردن 800 میلیارد دلار درآمد نفت در تخریب اقتصاد ایران و بیابان کردن ایران، فراراندن استعدادها و سرمایهها و بهرهبرداری از منابع ثروت ملی با حداکثر ضریب تخریب و ایجاد بیشترین فرصت برای رانت خواری و بزرگ کردن دیوان سالاری و نیروهای مسلح و...
4. غیرممکن شدن سیاستگذاری اقتصادی بخاطر وجود قطبهای اقتصادی خودکامه (سپاه و نیز بسیج و نیروی انتظامی و بنیادها). و
5. غیر ممکن شدن گرایش به اقتصاد تولید محور بخاطر ساختارهای بودجه و واردات و صادرات و اعتبارات بانکی و تمرکز روزافزون جمعیت در شهرهای بزرگ مصرف کننده و میل کردن رانتها به حداکثر.
از اینرو، بازسازی اقتصاد تولید محور، با تغییر طبیعت رژیم و رها شدن باورها از بند قدرت و تغییر ساختارها آغاز میگیرد. وگرنه، باوجود این 5 عامل، افزایش درآمد – ولو کاهش قیمت نفت آن را نزدیک به ناممکن ساخته است – وضعیت را بازهم بدتر میکند.
☚ محسن رنانی (در مصاحبه با روزنامه اعتماد، 14 مهر 94) گفتهاست:
«تااینجا، بحث ما بر سر آن بود كه آیا فروپاشی ایران در دستور كار غرب هست یا منفعتی برای غرب دارد كه گفتیم خیر. اما اینكه خودمان از داخل دچار فروپاشی شویم یا نه، بحث دیگری است. ما در حوزه اقتصادی سالهاست با بحرانهای جدی مواجهیم. پیش از این گمان میكردم كه بحرانها با آمدن دولت یازدهم كاهش مییابد اما در حال حاضر بر این گمان نیستم، كمااینكه این بحرانها میتواند شدیدتر هم شود. به لحاظ اقتصادی، ما مشكلات عاجلی داشتیم كه تحریمها عامل آن بود. حالا از آن مشكلات خارج شدهایم یا در حال خروجیم اما مشكلات ساختاری و نهادی اقتصاد ما تعمیق و مزمن شده است كه به تبع آن میتوانیم به بحرانهای دیگری دچار شویم. در واقع دولت توانایی اینكه كشور را از بحران خارج كند ندارد، زیرا حل مشكلات موجود تنها از دست دولت ساخته نیست و ابزارهایش در اختیار دولت نیست؛ اینها مشكلاتی است كه دولتهای قبلی با همراهی و حمایت نظام سیاسی ایجاد كردند و حالا هم حل و فصل آنها به دست دولت به تنهایی امكانپذیر نیست. مثلا بحران آب حاصل سیاستهای همه دولتهای گذشته بوده است. به همین ترتیب بحران یارانهها، بحران مسكن مهر و... برای خروج از این بحرانها باید كل نظام سیاسی به كمك دولت بیاید». (مقصود او از دولت، همان حکومت روحانی است)
انقلاب اسلامی: بر او و دیگر اقتصاددانان است که هیچ روز را در توضیح واقعیت به مردم ایران از دست ندهند. این حیات ملی است که در خطر است و وقت تن دادن به خطر و اظهار حقایق است.
تاریخ انتشار 9 / 7 / 1394
٭ در بازدید از پرچین، صورت ظاهر نیز حفظ نشد
☚ در درون کشور، خبر رسمی این بود که کار تفتیش از تأسیسات پرچین را کارشناسان ایران انجام داده اند، اما هم آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت که تفتیش تحت نظارت مفتشان آژانس انجام گرفته است، و هم رقیبان روحانی- ظریف، واقعیت را لو دادند. الا اینکه تمام حقیقت را نگفتند. تمام حقیقت این است که با موافقت خامنه ای، تحت نظر مفتشان آژانس، تفتیش انجام گرفته است. گزارش زیر که از ایران دریافت کرده ایم، روشن و گویا است:
هنوز چند روزی از تهديدات تو خالی سيد علي خامنه ای نگذشته بود كه برخی ازسرداران افراطی كه هنوز نمی دانند شب دراز است، مانند طوطی به رجز خوانی پرداختند که هرکس بخواهد وارد تأسیسات نظامی بگردد، سرب داغ در کلۀ او خواهیم ریخت. آنها هم فكر مي كردند خامنه ای تا آخر ايستاده است.
خامنه ای كه فكر می كرد با داشتن سردارانی چون نقدی، جعفری، فيروزآبادی، كوثری، حسين سلامی، حاجی زاده، غيب پرور و... می تواند جهان را تسليم خود كند، اما نمی دانست نبايد با خيالپردازی و توهم كشور را اداره كرد.
او و سرداران افراطيش فقط می توانند به روی مردم بی دفاع آتش بگشايند و با به اصطلاح سرب داغ صدای آنها را در گلو خفه سازند. هر چند سرانجام به همان ذلتی دچار خواهند شد كه ديگر مستبدان تاريخ گرفتارش شدند.
● همان روزها وقتی خامنه ای گفت: «اجازه نمی دهیم از هیچیک از مراکز نظامی هیچگونه بازرسی از سوی بیگانگان انجام شود»، برخی ها فكر می كردند ديگر كار تمام است و همه جهانيان بايد به دستور خامنه ای، تمکین کنند و از خیر بازديد ازمراكز نظامی بگذرند. البته سخن خامنه ای دو پهلو بود. او همواره دو پهلو سخن می گوید. بنابراین، سخن او اینطور هم می تواند معنی شود: اجازه بازرسی توسط بيگانگان را نمی دهیم، اما اجازه می دهیم فن دانان ایرانی دستیار آنها در تفتیش بگردند.
● اما از قرار، سرداران سپاه سخن او را یک پهلو معنی کرده بودند. از اینرو، فیروزآبادی، دام پزشکی که «رئيس ستاد كل نيروهای مسلح» است، در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس، در باب بازدید از مراکز نظامی، گفت: متأسفانه یکی از روزنامه های کشور به نقل از یک روزنامۀ فاسق خارجی این مطلب را منتشر کرده بود، ولی مگر نیروهای مسلح کسی را در خودشان راه می دهند که این کار صورت بگیرد!
«سردار سرلشكر» فیروزآبادی، آیا حالا بعد از «بازديد تشريفاتی» آمانو، رئيس آژانس و معاونانش از مركز مهمات سازی ايران، نبايد بگويد اينها در آن محل چه می كردند و چگونه است كه نيروهای مسلح، بيگانگان را در خود راه دادند؟
• بعد از او، معاون او، يعنی سردار مسعود جزايری معروف كه گنده گويی های فراوانی از او شنيده شده است، گفت: «اجازه بازدید از مراکز نظامی حتی به صورت محدود و کنترل شده را نمی دهیم».
جزایری گفت: «بازدید و بازرسی [از مراکز نظامی] تحت هر عنوان از جمله دسترسی مدیریت شده قابل قبول نیست و بازی با کلمات در این عرصه ممنوع است».
حالا دیگر «سردار» جزايری مجبور است با كلمات بازی كند، تا مگر این خفت را توجیه کند. او با سابقه هم هست: در بارۀ كشتی كمك های ارسالی به يمن، نیز دولت سعودی را تهدید کرد که اگر ممانعت کند، چنین و چنان خواهیم کرد. دولت سعودی ممانعت نیز کرد و سپاه چنین و چنان نیز نکرد.
امر مهم این است که خامنه ای و «سرداران» او، بخاطر مصرف داخلی که دارد، تهدیدهای غلاظ و شداد می کنند، بی آنکه دغدغۀ خاطری نسبت به اثرات بس زیانبار آن در رابطه با دنیا بخود راه دهند: استفاده از موضع گیری ها و تهدیدها برای گسترش جنگ در منطقه و نیز تشدید تحریم ها و فشارها، بخشی از این اثرات هستند. قرارداد وین که بدتر از قرارداد ترکمن چای است، یکی دیگر از این اثرات است.
•جالب تر از سخنان اين دو سردار ، سخن سردار سلامی است. او مرتب از جملات «دشمن شكنانه»! استفاده می کند. حافظ نظام جمهوری و "انقلاب اسلامی" او است. حسين سلامی، «جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران»، این سوابق «خدمتی» را دارد: فرماندهی در لشکرهای کربلا، ۱۴ امام حسین (ع) و قرارگاه نوح (ع) در دوران دفاع مقدس، فرماندۀ دورۀ عالی جنگ از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، معاون عملیات ستاد مشترک سپاه از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴، فرماندهی نیروی هوایی سپاه از سال ۱۳۸۴ تا ۱۲ مهرماه ۱۳۸۸ و جانشین کنونی فرماندهی کل سپاه و عضو هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی.
نمونه ای گویا با پیامد بس وخامت بار او، در همایش نهضت روشنگری، در تاریخ ۹۲/۰۳/۰۸، گفته است: "میدان موازنۀ قوا در جهان با رقابت راهبردی ایران و آمریکا توصیف می شود. این در حالی است که در گذشته میدان موازنۀ قوا در رقابت آمریکا و شوروی توصیف می شد. امروز ما در اوج قدرت هستیم و مرزهای خود را با دشمنان تغییر داده ایم و به نقطه ای رسیده ایم که مرزهای امنیت و دفاع را به هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی مان برده ایم و شعاع عمل ما با شعاع تأثیر دشمن در هم تنیده شده است. همچنین مرزهای امنیتی خود را تا شرق مدیترانه ادامه داده ایم. رژیم صهیونیستی که در برخی مکان ها تنها ۲۴ کیلومتر عرض دارد، یک گردان پیادۀ ما قادر خواهد بود در یک شبانه روز کمر آن را بشکند.
پیش از انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی به راحتی با کشورهای عربی مقابله می کرد. اما پس از انقلاب اسلامی سربازان مخفی انقلاب و سرشاخه های این قدرت تنومند در لبنان و غزه شکست های تاریخی به ارتش افسانه ای رژیم صهیونیستی وارد کردند و هیمنۀ غرب را از هم پاشیدند. پاسخ ما به هرگونه حملۀ نظامی، قطعاً نظامی خواهد بود که کوبنده و ویرانگر است، نه سیاسی که برای ما ارزش چندانی ندارد. تهدید را با تهدید و حمله را با حمله پاسخ می دهیم. نه کسری موشکی داریم، و نه فقدان نیروی انسانی. رادارهای ما به بهترین شکل عمل می کنند و این قدرت ها ناشی از دو عامل است که یکی عمود خیمۀ انقلاب اسلامی است، و دیگری قدرت ظرفیتی است که در اتحاد، همدلی و یکدلی معنا می شود و آن را در ۲۲ بهمن دیدیم".
هم او، در بارۀ بازدید از مراکز و تأسیسات نظامی ایران، گفتگوی شبکه یک ۹۴/۰۱/۳۰ گفته است: "اجازه دادن به اینکه یک بازرس بتواند به پادگان ما سربزند، همچون اشغال سرزمین است. زیرا تمامی اسرار و رموز دفاع ما در مراکز نظامی ما تجمیع شده است به همین منظور بیان این موضوعات حتی در سطح گفتگو نیز به معنای تحقیر ملی خواهد بود. مطمئن هستم مردان دیپلمات ما دارای شجاعت، حیثیت، عزت و ایمان هستند که اگر دشمن بخواهد در این باره حرفی بزند، اینان چنان مشت دیپلماسی بر صورت آن ها می زنند که با سرعت چند برابر صوت به پایتخت هایشان برگردند و پیام جمهوری اسلامی ایران را به دولتمردان خود بدهند". او، خطاب به آمریکا، ادامه داده است: "اگر میخواهید در چنین فضایی گفتگو کنید، مطمئن باشید همه چیز به نقطۀ اول باز خواهد گشت. در ایران هیچکس زیر پای بیگانه ای که قصد نفوذ به مخزن اسرارمان دارد فرش قرمز پهن نمی کند و این خط قرمز با خون قرمز است، نه با جوهر، بنابراین این پیام ما به آمریکایی ها است.
هرکس از این حرف ها (بازدید از مراکز نظامی ایران) بزند، جواب آن را با «سرب داغ» خواهیم داد. دشمن می گوید توافقمان با ایران بر اساس اطمینان نیست، بلکه بر اساس راستی آزمایی است، اما ما می گوییم هرگز براساس راستی آزمایی با دشمن توافق نمی کنیم، چرا که بی اعتمادی ما به آنها بی انتهاست".
☚ آمانو و مفتشان آژانس از مركز پارچين، بازدید کردند و تفتیش زیر نظر آنها انجام گرفت و «سرب داغ» را هم بعنوان جواب دریافت نکردند. این شد که «جنبش عدالتخواه دانشجویی» ( ه گزارش بی باک)، در نامه ای به سردار سلامی، خواستار حراست جدی نیروهای مسلح از اماکن و اطلاعات نظامی کشور شدند:
"سلام سردار
نیک می دانید، عزت و اقتدار این کشور ره آورد خون دل ها و جانفشانی های چندین نسل از پیش از مشروطه تاکنون است که هم اکنون حفظ و حراست از آن در گرو امانت داری مسئولانۀ شماست. و نیز می دانید اکنون خاکریز عزت کشور روی موضوع هسته ای قرار گرفته است.
رهبری معظم انقلاب نیز با عطف به همین موضوع با وسواس و جدیت خطوط قرمز صیانت از صنعت هسته ای کشور را در پیشگاه توجه همگان بارها اعلام فرمودند تا سنجه ای بشود برای ارزیابی صحت عملکرد مسئولین. آنچنان که به وضوح قابل مشاهده است، برجام، سند قلع و قمع خطوط قرمز هسته ای و عقب نشینی حیرت آور از حقوق هسته ای ملت ایران است. حضرتعالی پیشتر در اقدامی هوشمندانه و به موقع در پاسخ به تبعات امنیتی- نظامی توافقات، فرموده بودید : «پاسخ بازدید از مراکز نظامی ایران را با سرب داغ خواهید داد.»
سردار گران سنگ! اکنون زمانِ سرب داغ فرا رسیده است! یوکیا آمانو گویی برای سنجیدن جدیت ادعای شما و اهمیت اسرار نظامی کشور، به نمایندگی از همکاران جاسوس و مزدورش در مقابل دیدگان مسئولان بلند پایۀ کشور و با لبخند از پارچین بازدید کرد.
جنبش عدالتخواه دانشجویی امیدوار است، شما و دیگر خواص و صاحبان کرسی و مسئولیت در کشور با تعصب و شجاعت در این وانفسای سکوت و برجام و در نوردیده شدن خطوط قرمز استقلال و امنیت کشور، به وظایف و تکالیف انقلابی و میهنی تان عمل کنید.
به امید ظهور عدالت گستر گیتی
جنبش عدالتخواه دانشجویی"
● بعد از سردار سلامی، نوبت به سردار حاجی زاده رسید که به «سرب داغ» تهدید کند: "...اخیراً نیز در حاشیه مذاکرات می شنویم مسئلۀ بازرسی مراکز نظامی و دفاعی را به بهانۀ مسائل هسته ای مطرح می کنند. ولی نمی دانند که روش های نفوذ و شیوه های موریانه ای آنها نزد ایرانیان نخ نما شدهاست و این درخواست غرب، در حقیقت درخواست جاسوسی رسمی در ایران است. ... همانگونه که مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا فرمودند ما نه تنها اجازه نخواهیم داد از مراکز نظامی و دفاعی بازرسی کنند، بلکه تحت هر عنوان شامل بازرسی هماهنگ شده یا نشده پیرامون مراکز یا حتی هر فاصله ای و به هر شکلی، پاسخ ما پاسخ به اقدام در حکم جاسوسی خواهد بود و پاسخ آن، «سرب داغ» است".
● بعد از او، «سردار» غیب پرور که پروندۀ رانت خواری و اختلاس او همه جا مطرح است، تهدید به «سرب داغ» کرد: "غلط کرده اند که خواستار بازرسی از مراکز نظامی ایران شده اند. به هیچوجه چنین اجازه ای به مأموران آژانس داده نخواهد شد. در صورت ورود مأموران آژانس به ایران برای بازرسی از این مراکز، سپاه آن ها را به عنوان «جاسوس» بازداشت کرده و در گلوی آن ها «سرب داغ» خواهد ریخت".
پيدا كنيد رابطۀ سرب داغ را با آب زرشك!
٭ کمیسیون برجام رأی نمی دهد، به مجلس گزارش می دهد و مجلس اجازۀ اجرای توافق را به حکومت می دهد!؟:
☚ در وضعیت سنجی پیشین نقش «کمیسیون برجام» را شناسایی کردیم. اینک این کمیسیون کار خود را انجام داده است، همگان می توانند ببینند، بی کم و کاست، همان نقش را بازی کرده است. قرار بود، گزارش کمیسیون، در ۷ مهر، در مجلس قرائت شود. اما در این تاریخ، نقوی، سخن گوی کمیسیون، گفت گزارش در ۱۲ مهر در مجلس قرائت خواهد شد. پیش از او،
● در ۶ مهر ۹۴، کمال الدین پیر مؤذن در مصاحبه با مهر گفته است: عده ای از نمایندگان طرحی را به مجلس خواهند داد که، بنابرآن، مجلس به دولت اجازه خواهد داد برجام را اجرا کند. این طرح در ضمن حمایت از اقتدار نظام، دست دولت را برای اجرای برجام باز گذاشته و از شیطنت دشمنان نیز جلوگیری می کند.
نمایندگان در حال جمع آوری امضاء برای طرح دو فوریتی برجام هستند. این طرح شامل چهار بند است که در بند اول دولت ملزم به حفظ دستاوردهای هسته ای و حسن اجرای برجام خواهد بود. براساس بند دوم، باید از سیستم موشکی و پدافندی در صنایع دفاعی حمایت شود. همچنین طبق بند سوم این طرح، دولت باید مانع از هرگونه نفوذ طرف غربی و آمریکایی برای بازگرداندن مجدد تحریم ها شود. و براساس بند چهارم این طرح نیز دولت باید حمایت از جریان مقاومت در منطقه را همچنان دنبال کند.
● و نیز، شمخانی، «دبیر» شورای عالی امنیت ملی، در پاسخ به سؤالی دربارۀ اجرای برجام توسط دولت، گفته است: مجلس شورای اسلامی در مراحل آخر بررسی برجام است و مبتنی بر ملاحظاتی به دولت اجازه می دهد آن را اجرا کند.
بدین سان، مسئولیت امضاء و اجرای قرارداد وین، نه بر دوش خامنه ای، که بردوش حکومت و مجلس می افتد. در این باره، چند پرسش اساسی و تاریخی وجود دارند که امضاء کنندگان قرارداد وین و مجریان آن و حامیانش باید پاسخ دهند:
۱. هرگاه قرارداد وین ناقض استقلال و آزادی نبود، روحانی می گفت ما چیزی را امضاء نکرده ایم که آن را به مجلس تقدیم کنیم، و یا آنرا لایحه می کرد و با طبل و کوس و کرنا به مجلس می برد؟
۲. هرگاه قرارداد وین ناقض استقلال و آزادی نبود، خامنه ای دست از آن می شست و مسئولیت بس سنگین خود را در ایجاد بحران و ادامۀ آن تا شکست و امضای قرارداد وین، بر دوش حکومت و مجلس می نهاد؟
۳. هرگاه قرارداد وین ناقض استقلال و آزادی نبود، نقوی، سخنگوی کمیسیون برجام می گفت: "کمیسیون برجام «سند فرجام» (قرارداد وین) را قبول یا رد نمی کند، پیشنهادهای خود را به مجلس ارائه می کند"؟
۴. هرگاه قرارداد وین ناقض استقلال و آزادی نبود، آیا شمخانی می گفت: "مجلس شورای اسلامی، مبتنی بر ملاحظاتی، به دولت اجازه می دهد آن را اجرا کند"؟
۵. اگر این قرارداد ناقض استقلال و آزادی نبود، عنوان «سند فرجام» را پیدا می کرد و آیا مجلس، «مبتنی بر ملاحظاتی» به حکومت روحانی اجازۀ اجرای قرارداد را می داد؟
۶. اگر قرارداد وین ناقض اصول استقلال و آزادی نبود، آیا «سرداران» سپاه بجای موضع گیری های کنونی، همه روز، صبح تا شام، قرارداد را حاصل «دست آوردها»ی خود و ترس امریکا از سپاه و «پیروزی ایران بر امریکا»، نمی خواندند؟
۷. اگر قرارداد وین ناقض استقلال و آزادی نبود و ایران را تحت قیمومت ۵+۱ و اروپا در نمی آورد، آیا «شورای عالی امنیت ملی»، خود را صاحب سهم در «پیروزی»، نمی خواند و هم روز اول آن را تصویب نمی کرد و در ستایش آن، داد سخن نمی داد؟
پس ایرانیان به استقلال و آزادی و حق حاکمیت خویش بها بدهید. تردید نکنید که اگر خود سر سوزنی از ارزش استقلال و آزادی بکاهید، وطن خویش را از دست داده اید.
٭ گزارش کوتاه از ایران در بارۀ روش کار «کمیسیون برجام»:
خامنه ای، بعد از سال ها دشمن تراشی، لجاجت و خود به عقدۀ خودکم بینی سپردن که سبب ساختن بحرانی هرچه بزرگ تر شد و ایران را با تمام دنيا، مقابل کرد، به اين نتيجه رسيد كه چاره ای بجز پذيرش تعهدهای سنگین ندارد. اما از آنجا كه جرأت اعلام پذيرش را نداشت، يكی به ميخ می زد، و يكی به نعل. در نهايت، در سال ۱۳۹۰ به پايان دادن به كشمكشی ناگزیر شد که خود بانی آن بود.
ابتدا، به صورت محرمانه، با امریکا وارد گفتگو شد. وقتي روابط مخفی او با امريكاييان لو رفت، تلاش كرد گفتگو و معامله را بطور علنی ادامه دهد. اما به گونه ای كه دیگران مسئول وضعیت بسیار خراب جلوه داده شوند. این شد که «مقصر» گفتگو با امریکا دیگران شدند و نقش او اجازه دادن برای اینکه بر «دیگران» معلوم شود امریکا قابل اعتماد نیست!، شد.
در سال ۹۰، او دريافت اگر وضعیت وخیم همچنان وخیم تر بگردد، بنابر اطلاعات محرمانه ای كه به او می رسيد، بزودی كشور به سوی اعتراضات و مخالفت های گسترش يافته پيش خواهد رفت، و احتمال سرنگونی رژیم خود بسیار قوی است. بخصوص که حالا دیگر مردم ایران می دانند قرار او بر فرار در برابر جنبش همگانی مردم در سال ۸۸ بوده است و اگر جنبش ادامه می یافت، او و سردارانش می گریختند. بنابر گزارش محرمانه ای که به او داده شده است، جنبش سال ۸۸ در تهران و شهرهای بزرگ انجام گرفت و دو عامل سبب فرو خوابیدن آن شد: «جا زدن سران جنبش سبز بر اثر ترس شان از سقوط رژیم»، و كشتار و سركوب شديد. اما هرگاه جنبش سراسری شود، سپاه قادر به كنترل اوضاع نخواهد بود. این شد که به سنگین ترین تعهدها تن در داد، و از ترس شديد، اقدام به نرمش قهرمانانه کرد.
خامنه ای با نشان دادن «نرمش قهرمانانه»، مهندسی "انتخابات" را لازم دید و با بر سر كار آوردن حکومت حسن روحانی، شرايط مساعد برای ادامۀ مذاكرات هسته ای، از موضع ضعف و تسلیم را فراهم آورد؛ تا مگر مشکلی حل شود كه صدها ميليارد دلار از سرمايه های كشور صرف ایجاداش شده بود. رژیم می خواست بمب اتمی بسازد. با آنکه خامنه ای می دانست غرب امكان دسترسی رژیم او به سلاح هسته ای را نخواهد داد، به تضاد منافع روسیه و چین با امریکا و اروپا، امید واهی بست و بحران اتمی را بوجود آورد.
در طول مذاكرات هر جا گروه مذاكره كننده به مشكل بر می خورد با شورای منصوب خامنه ای، به گفتگو می نشست، و حاصل گفتگو به او منتقل می شد. موافقت وی بدست می آمد و گروه مذاكره كننده به كار خود ادامه می داد. در نهايت، گروه مذاکره کننده توانست برغم اعتراضات برخی افراد دست دوم مخالف، قرارداد وین را امضاء کند. در مقام تأیید آن، خامنه ای از گروه مذاكره كننده تشكر كرد و برای اعضای آن دعا کرد.
با گذشت زمان، خامنه ای متوجه شد هزينه های بسيار سنگین، بخاطر بحران و تسلیم شدن برای پایان دادن بدان، به مردم کشور تحمیل کرده است. همۀ مردم نیز متوجه شده اند كه او از راه ناچاری اقدام به عقب نشينی تا جایی کرده است که «دشمن» (بنابر قول او، امریکا) تعیین کرده است. با گذر از اصول غيرت، با اصول سياست بمعنای تسلیم قدرت پر زور شدن، آشنا شده است. جنبش سال ۸۸ – دستیارانش آنرا فرآوردۀ اندیشۀ بنی صدر می دانند- هیچ اعتباری برای او برجا نگذاشت. سیاست از بین بردن مقاومت اقتصاد ایران و رساندن رانت خواری به حداکثر، ادامه یافت. تا اینکه ترس از درگيری و فشار های ناشی از تحريم ها موجب شد كه وابسته های به رژیم در ديگر كشورها نيز متوجه شوند كه روی خامنه ای نمی توانند حساب كنند. سخنرانی اوباما در سازمان ملل متحد و سخنان جان کری، وزیر خارجه امریکا، معلوم کرد که قسمت دوم از توافق های محرمانه، در این باره که از این پس «ایران» در محدوده ای که غرب معین می کند، در کشورهای منطقه باید عمل کند، آشکارتر از پیش شد.
قرارداد وین امضاء شد. برای اينكه جام زهر را از روبروی رهبری بردارند و بگويند می خواستند او را به زور مجبور به نوشیدن اين جام کنند و با او نیز همان کنند که با خمینی در نوشاندن جام زهر قطعنامه ۵۹۸ کردند، و او نپذیرفت، گروهي را تشكيل دادند تا به گونه ای قضیۀ جام زهر را ماستمالی نمايند: اگر قراردادی امضاء شده، از سوی حکومت بوده و قراردادِ امضاء شده كاملاً مورد تأييد شخص خامنه ای نبوده و در برخی موارد از «خطوط قرمز» رهبری عبور كرده اند. مجلس بايد آنرا بررسی کند.
بعد از توافقنامه، مجلس كه قبلاً اختيار خود را به شورای امنيت واگذار كرده بود، به دستور خامنه ای، بقصد انداختن گناه به گردن ديگران، وارد ميدان شد تا با انجام «بررسی»، گزارش کند که گروه مذاكره كننده در برخی موارد كوتاه آمده است. در حالی كه رهبری كاملاً مقاوم بر سر اصول و خطوط قرمز خود مانده است. مأموریت کمیسیون برجام این است که خامنه ای را در نظر مردم، بی گناه جلوه دهد، تا شايد بتواند شخصيت شكست خوردۀ او را رفو نمايد. اين كميسيون با توجه به تركيب، مأمور است که،
۱. وانمود کند که متن قرارداد، بند بند، مورد موافقت خامنه ای قرار نگرفته است. خامنه ای خطوط قرمز را معین کرده و در محدودۀ آن، حکومت را در رسیدن به توافق و امضای قرارداد، مختار کرده است. و
۲. گروه سعيد جليلي (گروه هم خط با خود) را انقلابی نشان دهد كه به هيچوجه حاضر به انجام توافق با دادن اين همه تعهد نبود، و اين گروه ظريف بود كه ایران را زیر بار تعهدهای همه جانبه برد. و
۳. برای جريان خود و گروه های نزديك، تبليغات انتخاباتی بر پا نمايند و نشان دهند كه به اصول انقلاب! وفادار هستند.
اعضای گروه بررسیِ برجام (= زهر) بنابر گزینش و به دستور بيت رهبری، انتخاب شدند. این اعضاء از چهره های نظامی، اطلاعاتی و امنيتی هستند كه در گروه های مختلف از جمله رهپويان انقلاب اسلامی، جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامی، قرارگاه عمار، جبهه پايداری و جمعيت جانبازان و ايثارگران انقلاب اسلامی و ... عضو می باشند. چند چهرۀ به اصطلاح مستقل و اصلاح طلب را نيز در آن گنجانيده اند تا بگويند همۀ گرایش ها در کمیسیون برجام حضور دارند.