وضعیت سنجی پنجاه و هشتم: رویاروئی در درون رژیم با پادرمیانی روابط پنهانی با امریکا:

کسانی که بجای دفاع از مدعای خود، ناسزا میگویند و دروغ می سازند، میدانند مدعایشان قابل دفاع نیست. مسئولیت آنها کمتر از مسئولیت امضاءکنندگان سند قیمومت قدرتهای بیگانه بر ایران نیست. اینان وجدانی معذب دارند زیرا در طول عمر خود تمامی فرصتهائی که پیش آمده تا از منظر استقلال و آزادی در آنچه روی می دهد، بنگرند، از دید وابستگی به امریکا نگریسته اند.

 

تاریخ انتشار ۱۳۹۴/۰۵/۲۵ - انقلاب اسلامی در هجرت : پیش و پس از امضای توافق وین، رویاروئی‌ها در درون رژیم، آغاز گرفته بودند. نوبت به مأموریت دوم، حذف خودی‌هائی که ناخودی شده‌اند، رسیده‌است:

● ناطق نوری گفته‌است: اختیار ماندن و یا نماندن میرحسین موسوی و مهدی کروبی، با شخص خامنه‌ای است و روحانی و غیر او، در این باره، اختیاری ندارند.

● مهدی هاشمی محکوم شده اما به زندان نرفته بود. از قرار، در گرو نامزد مجلس خبرگان شدن و یا نشدن پدرش علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، در انتخابات مجلس خبرگان بود. او نامزد شد و مهدی را به زندان بردند. اینک، پس از 35 سال جنایت که تاریخ دو قرن اخیر ایران به خود ندیده‌است. او به یاد می‌آورد که گویا قضاوت نیازمند قاضی با سواد و بی‌طرف است.

● محمد خاتمی نیز همچنان ممنوع القلم و تصویر و بیان است.

سازمان ترور رژیم نیز فعال است. بنابر اطلاع، 29 تن ترور شده‌اند تنها برای این‌که یکی از مهم‌ترین فسادها که اعضای خانواده خامنه‌ای، با دستیاری عناصری از سپاه، بدان آلوده‌اند، فاش نگردد. مبارزانی که خیانت‌های رژیم را فاش می‌کنند، تهدید نیز شده‌اند.

● تحریک‌های خونبار  برای این‌که درمرزها کار به زد و خوردهای مسلحانه بیانجامد نیز انجام می‌گیرد، از جمله اعدام یک کرد،سیروان نژاوی، عضو پژاک و اقدام به ترور یک کرد دیگر، رضا کعبی که پیش از این رژیم دو خواهر او، شهلا و نسرین کعبی را اعدام کرد و یک برادر او، صدیق کعبی نیز در درگیری کشته شد  و بمب‌گذاری که کومله از آن سخن می‌گوید. این‌کار یعنی بستن فضای سیاسی و ایجاد مدار بسته خشونت.

● نزاع میان دو دسته در درون رژیم بر سر توافق وین . هاشمی رفسنجانی در دسته مدافع توافق است. کسانی هم که وابستگی به امریکا را برای یک دولت با ثبات در ایران اساس می‌شناسند  از دید منافع امریکا در توافق می‌نگرند، در این دسته‌اند. اینان، از زمانی که توافق با سلیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران، را بر سر اتحاد روحانیت با قوای مسلح امضاء کردند و سپس پیام خمینی به امریکا را رساندند ( بختیار را رها کنید دولت ما برای منافع شما بهتر عمل می‌کند) تا امروز، همچنان بنا را بر وابستگی به امریکا گذاشته‌اند و بطور مداوم با ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی ، دشمنی می‌کنند

    این نزاع نمی‌توانست بدون رجوع به سرچشمه  روابط «پنهانی ایران گیتی‌ها»، با امریکا،یعنی اکتبر سورپرایز و ایران گیت، انجام بگیرد. از این‌رو، هاشمی رفسنجانی می‌گوید روابط پنهانی با امریکا، با آگاهی و دستور خمینی انجام گرفته‌است و او موافق شده‌بود  تا روابط با امریکا برقرارگردد و گروه مخالف توافق وین، به او می‌تازند که دروغ می‌گوید. این گروه، بروی خود نمی‌آورد که خامنه‌ای خود از ایران گیتی‌ها است و روابط و گفتگوهای پنهانی که بدستور او آغاز شد، کار را به توافق وین کشاند،توافقی  که ایران را تحت قیمومت بیگانگان قرار می‌دهد.

    دانستنی است که در امریکا نیز، به اکتبر سورپرایز و ایران گیت رجوع می‌شود.  نخست رجوع به ایران گیت در ایران را بخوانیم. دو گفتگو، یکی با «سردار» محسن رشید که اینک اصلاح طلب شده‌است و دیگری عباس سلیمی نمین که عضو واواک بود و اینک ضد هاشمی رفسنجانی است:

ایران گیت و ورود محرمانه هیأت مک فارلین به ایران که یک اسرائیلی نیز عضو آن بود:

٭ سردار محسن رشید: كليد مذاكرات مك فارلين را چه كسي زد؟

     سردار محسن رشيد رئيس سابق مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه و از راويان جنگ و اعضاي دفتر سياسي سپاه پاسداران در زمان دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار سرويس سياسي پايگاه خبري "انتخاب" مي‌گويد: مذاكرات مك فارلين با اجازه امام بود و ايشان هرگز آيت‌الله هاشمي را به خاطر آن بازخواست نكردند. وي گفت: مذاكرات مك فارلين از سال 62 همزمان با تحركاتي از سوي آيت‌الله هاشمي كه منجر به سفر نخست‌وزير تركيه و وزير خارجه آلمان به نمايندگي از هفت كشور صنعتي به ايران شد، زمينه سازي شد (1). از سوي ديگر، آقاي هاشمي سفرهايي به ژاپن، ليبي و سوريه داشتند كه در آن زمان اخبار دال بر اين بود كه هنري كسينجر وزير خارجه آمريكا در ژاپن بسر مي‌برد،

   تمامي اين مسائل را مي‌توان مقدمه ورود مك فارلين به ايران تصور كرد. سردار رشيد افزود: با اين حال، كليد گفتگوهاي سياسي در اصل از سوي امام زده و با هدايت ايشان آغاز شد. امام خميني در تاريخ 6 آبان 63، در گفتگويي با سفراي خارجي بيان داشتند كه بايد همانگونه كه در زمان صدر اسلام پيامبر سفير به اين طرف و آن طرف، مي‌فرستادند كه روابط درست كنند عمل كنيم. رئيس سابق مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه تصريح كرد: همانطور كه گفتم، كليد مذاكرات را امام زد، ايشان گفتند كه رابطه گرگ و ميش مي‌خواهيم چه كار، اما انچه امام از آن به عنوان رابطه گرگ و ميش ياد كردند، مقدمه دارد و ان اين است كه ما با همه حاضريم رابطه داشته باشيم به غير از دو رژيم آفريقاي جنوبي و رژيم صهيونيستي. وي در ادامه با اشاره به ماجراي مك فارلين بيان داشت: مذاكرات سياسي به مديريت آقاي هاشمي و اجازه كلان امام انجام مي‌شد و خود آقاي هاشمي نيز گفته‌اند كه همه اقدامات در اين زمينه را با مجوز امام انجام مي‌دادند. عضو سابق دفتر سياسي سپاه افزود: در ماجراي مك فارلين، آقاي هاشمي و محسن رضايي با هم هماهنگ بودند، البته بدنه سپاه از اين مسئله آگاه نبود. سردار رشيد اضافه كرد: آقاي هاشمي و محسن رضايي هر دو در مذاكرات مك فارلين نماينده داشتند، كه فريدون وردي نژاد از سوي آقاي رضايي و دكترهادي و آقاي روحاني نماينده آقاي هاشمي بودند، اين تيم، تيم اصلي مذاكره‌كننده ايران در مقابل امريكايي‌ها بود. وي با بيان اينكه گروه مذاكره‌كننده آمريكا پس از ورود به ايران يك انجيل، كلت و كيك به طرف ايراني دادند گفت: مذاكرات زماني به بن بست رسيد كه محموله‌هاي نظامي با آرم اسرائيل به ايران ارسال شد، درحاليكه قرار بود محموله‌ها از جانب آمريكا باشد، همين مسئله مشكل ساز شد و مذاكرات گره خورد (2). سردار رشيد افزود: ماجراي لو رفتن مذاكرات مك فارلين زماني اتفاق افتاد كه گفتگوها به بن بست رسيده بود و 4 ماه بود كه ديگر ادامه پيدا نكرده بود. عضو سابق دفتر سياسي سپاه ادامه داد: با اين حال، با وجود آنكه مذاكرات گره خورده بود، امام خميني دستور به افشاي آن ندادند، البته تا زمانيكه مهدي هاشمي و تيمش از طريق قرباني‌فر كه جاسوس دو جانبه بود، از مذاكرات آگاه شدند و ماجرا در روزنامه سوريه‌اي الشراع منتشر شد. در آن زمان، امام به هاشمي دستور دادند كه ماجراي مذاكرات را افشا كنيد (3). وي گفت: در واقع، اسرائيلي‌ها به دنبال برهم زدن بازي بودند. اين رژيم همواره خواسته است كه در رابطه ايران و امريكا، سهمش مشخص شده و سپس مذاكره شود. سردار رشيد بيان داشت: پس از افشاي مسئله مك فارلين، سعي اسرائيلي‌ها بر اين بود كه توپ را به زمين ايران بياندازند اما با تدبير امام توپ به زمين آمريكا انداخته شد (4)، البته ماجراي مك فارلين تاثير ملموسي بر روي جنگ نيز داشت و آمريكايي‌ها انتقام اين موضوع را در كربلا 4 از ما گرفتند. وي اضافه كرد: اينكه آقاي رضايي پس از والفجر هشت، در نمازجمعه سخنراني كرد و گفت، دنيا خواسته ما را اجابت نكرد و ما عمليات انجام داديم، دال بر هماهنگي با تلاش‌هاي سياسي آيت‌الله هاشمي بود. سردار رشيد در ادامه به "انتخاب" گفت: اينكه مي‌گويند، امام هاشمي را بابت مذاكرات مك فارلين بازخواست كرده است، تحريف تاريخ است، در حقيقت آنهايي بازخواست شدند كه قصد طرح آن را در مجلس داشتند. در آن زمان، هشت نفر از نمايندگان مجلس، به دنبال آن بودند كه دولت را در اين رابطه مورد سئوال قرار دهند، اما چون مسئله، مسئله منافع ملي بود، امام ورود كرده و گفتند (نقل به مضمون) اين صدا شبيه صداي اسرائيل است. اين افرادي كه مي‌خواستند ماجرا به مجلس كشيده شود، آن موقع جز جناح راست بوده و اكنون جز اصولگرايان هستند. وي افزود: در حقيقت، تمام زواياي مذاكراتي در سطح راهبردهاي كلان نظام، تا زمانيكه از پيچ و خم‌هاي لازم عبور كرده تا به نتيجه برسد، نبايد علني شود. رئيس سابق مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه تصريح كرد: در تمام دهه اول انقلاب، امام به آقاي هاشمي كمترين جمله و نقدي كه مردم شنيده باشند و رسانه‌ها نقل كرده باشند، ندارد. سردار رشيد با اشاره به مذاكرات هسته‌اي فعلي بين ايران و 1+5 گفت: همين الان هم لابي صهيونيست سعي در برهم زدن آن مذاكرات دارد و مي‌خواهد در نهايت در پروسه بلندمدت، ايران را پاي ميز مذاكره با خود بنشاند كه اين امكان پذير نيست. در مسئله مذاكرات، در خارج از كشور عمدتا لابي اسرائيل سعي در خرابكاري دارد اما در اين بين جمهوريخواهان كه نمي‌خواهند شاهد بازگشايي قفل مسئله هسته‌اي ايران توسط دموكرات‌ها باشند (5)، در اين راه سنگ اندازي مي‌كنند. رئيس سابق مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه بيان داشت: امريكايي‌ها در تمام طول جنگ و حتي بعد از جنگ، به رژيم عراق به عنوان رژيمي كه بتواند پايدار باشد، به ديده ترديد مي‌نگريستند. جدا از آنكه تهران نسبت به بغداد از موقعيت ژپولتيكي برتري برخوردار است، نگاه آمريكا به پايگاه باثباتي مثل ايران بود. از طرف ديگر، خاطره تاريخي بد ايرانيان از روس‌ها، نقطه مفيدي براي كاخ سفيد فراهم كرده بود كه به خاطر آن كفه ايران مهمتر از كفه عراق براي آنها به شمار مي‌آمد. با اين حال واشنگتن نمي‌خواست شاهد پيروزي ايران در جنگ باشد كه اين نكته بسيار مهمي است. وي با اشاره به مستندهاي ساخته شده عليه دولت و رئيس‌جمهور گفت: ساخت مستند "من روحاني هستم" متاثر از درگيري جناحي است و در واقع به خاطر ترس از انتخابات مجلس آينده است، اينها مي‌دانند كه پاشنه آشيل دولت اقاي روحاني حل معيشيت مردم است و اميد دارند كه در اين راه موفق نشود.

٭ عباس سليمي نمين :ناگفته‌هایی از ماجرای مک‌فارلین و هاشمي:

    عباس سلیمی نمین یکی از افرادی است که به اظهارات  اخیر  هاشمی رفسنجانی واکنش جدی نشان داد. وی در گفت و گو با الف زوایای پنهانی از رفتارهای آقای هاشمی و تطبیق این رفتارها با گفته های امروزشان در قضایایی مانند میکونوس،مک فارلین ،رابطه با آمریکا ،زندانیان سیاسی، رابطه با عربستان و... در ۲ دوره ریاست جمهوری شان مطرح کرده اند که خواندنشان خالی از لطف نیست:

هاشمی جرات نمی کرد در زمان امام حرف مذاکره با آمریکا را بزند:

● سلیمی نمین:  بر خلاف ادعایشان آقای هاشمی اصلا جرات نمی کرد که در زمان امام(ره) حرف از رابطه با آمریکا بزند و این را به صورت مخفیانه پی گیری می کرد. مثلا آنچه که در رابطه با مساله مک فارلین پیش آمد و ایشان با مخفی کردن واقعیات از امام در صدد مذاکره بود که البته موضوع لو رفت.

    همچنین در زمان ریاست جمهوری ایشان معاون پارلمانی وقت آقای مهاجرانی از ضرورت ارتباط با آمریکا گفت که البته کار غیر فهیمانه ای بود و همانطور که گفتم یک سیاستمدار باهوش اینگونه سخن نمی گوید. عکس العمل آمریکایی ها چه بود؟حقوق مسلم ما را گرامی داشتند و مذاکراتی بر اساس مصالح ملی انجام دادند؟! خیر! آمریکایی ها بعد از این قضیه بدترین تحقیر را نسبت به ما انجام دادند.آنها در واکنش به صحبتهای معاون پارلمانی رییس جمهور، به فرمانده ناو وینسنس که هواپیمای مسافربری ما را سرنگون کرده بود،بزرگترین مدال خود را دادند. اگر شلیک موشک به هواپیمای مسافربری با ۴۵۰ سرنشین عامدانه بوده که تکلیف جایزه دادن مشخص است و اگر هم خطایی صورت گرفته باز هم مدال دادن جهت دار بوده است. پیام این مدال چه بود؟ این بود که " اگر می‌خواهید با ما مذاکره کنید باید تحقیر شوید چون با انقلاب اسلامی‌تان ما را بیرون کردید.ما اگر شما را کشتیم نه تنها عذر خواهی نمی کنیم بلکه جایزه هم می دهیم". همان کاری که امروز در افغانستان انجام می دهند (6).

ماجرای مک فارلین و هاشمی رفسنجانی:

-آقای هاشمی از نامه تایپ نشده که به امام داده اند سخن گفته اند. قبلا هم از خواب دیدن امام سخن گفته بودند. اینها چقدر می تواند در اثبات مدعیات ایشان مورد استناد قرار گیرد؟

● سلیمی نمین:  بله! آقای هاشمی قبلا در خاطرات خود از زمان امام که اخیرا منتشر کرده بودند هیچ ذکری از این نامه به میان نیاورده بودند و این خیلی عجیب است! در ضمن اگر ایشان به رابطه اعتقاد داشتند در زمان امام حتما نظراتشان را به امام گفته اند و امام هم در چهارچوب سیاستهای کلی پاسخ داده اند و ما با مطالعه با مواضع امام متوجه می شویم که مواضع امام نسبت به استکبار جهانی در سالهای آخر عمرشان بسیار شدیدتر بوده است." هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید" و یا " تقابل اسلام آمریکایی و اسلام ناب" که امام(ره) در سالهای آخر عمرشان روی آن تاکید داشتند.

-  چرا پس ایشان هنوز بر مواضع خودشان تاکید می کنند؟ پیروی از ولایت فقیه یعنی این که شما به عنوان کارشناس نظر خودتان را می دهید ولی بعد از اعلام مواضع کلان توسط رهبری حق اخلال در سیاست را ندارید.

● سلیمی نمین: البته آقای هاشمی همان زمان که مخفیانه این کار را پیگیری می کردند و همین امروز هم می گویند که سیاست امام اشتباه بوده است. سوال اینجاست که آیا اصلا ایشان جرات داشتند علنا در زمان امام(ره) این حرف ها رابزنند؟ ایشان در مواضع متناقض و دوگانه، در نماز جمعه شدیدترین شعارهای ضد آمریکایی را می داد ولی پشت پرده ماجرای مک فارلین را رقم می زد. کافی است سخنرانی ایشان در ۱۳ آبان بعد از ماجرای مک فارلین را بخوانید که چه مواضع ضد آمریکایی داشته اند؟ چرا امروز ایشان سعی دارند تاریخ انقلاب را به نوعی خدشه دار کنند؟

ناگفته هایی از ماجرای میکونوس!

- انگیزه آقای هاشمی چیست از این پیش کشیدن و مطرح کردن اینگونه قضایا؟

● سلیمی نمین: به نظرم منافع حزبی و گروهی اطرافیان ایشان این را اقتضا می کند. به نظرم در این امر اطرافیانی مقصر هستند که سعی دارند ایشان را در مسائل سیاسی نگه دارند ولی ایشان نباید به مطالبات این عده وقعی بنهند.

- در مورد ماجرای میکونوس چه؟ با اینکه غربی ها نتوانستند دست داشتن حکومت ایران را در این قضایا روشن کنند و سفرایشان بدون دست آوردی به ایران برگشتند، اما آقای هاشمی گفته اند این کار یک عده نیروی افراطی خودی بوده!

● سلیمی نمین: پیش کشیدن ماجرای میکونوس یک مانور تبلیغاتی است. این قضیه در زمان وزارت اطلاعات آقای فلاحیان اتفاق افتاد و همگان می دانند که آقای فلاحیان چقدر با آقای هاشمی نزدیک است. اگر ایشان درست می گویند که کار عناصر خودسر بوده باید ایشان را عزل می کردند چه اینکه آقای فلاحیان از این موضوع اطلاع داشتند یا خیر! اصلا با اینکه غرب نتوانست در این ماجرا مستندات قابل قبولی ارائه دهد ایشان از پیش کشیدن این بحث چه هدفی را دنبال می کنند؟ به نظر من می خواهد بگوید اگر در دولت من هم کاری علیه غرب صورت گرفته است کار من نبوده و کار یک سری عناصر خود سر بوده است و این اصلا شایسته ایشان نیست! اصلا حالا غرب این رفع اتهام ایشان از خود را می پذیرد؟

    پیش کشیدن این قضیه بیشتر یک پیام به غرب است و یک نوع رقابت با احمدی نژاد که بتواند نظر غرب را جلب کند.البته نمی خواهم در مورد اتفاقاتی که در زمان ایشان در وزارت اطلاعات آقای فلاحیان افتاد بیش از این صحبت کنم که طولانی می شود و آنگاه پای مسائل دیگری به میان می آید که به صلاح ایشان نیست. (7)

رفسنجانی پیشنهاد سفیر شدن سید مهدی هاشمی (معدوم) را داده بود

- درباره با ارتباطات ما با عربستان و مصر چه؟ قضیه وارد کردن مواد منفجره به عربستان چه بوده است که ایشان مطرح کرده بودند؟

● سلیمی نمین: عربستان یک ماهیت وابسته دارد اما ما هرگز نباید به گونه ای عمل کنیم تا دست اندر کاران عربستان احساس کنند می خواهیم سلائق سیاسی را به آنها تحمیل کنیم. ایشان اشاره کرده اند که در دولت ایشان " یک عده مواد منفجره بردند به عربستان و می خواستند روابط ما را تیره کنند". در جواب باید بگویم که آقای مهدی هاشمی معدوم که برادر داماد آقای منتظری بود در ایام حج که بیشترین کنترل امنیتی توسط عربستان بر ورودی های عربستان صورت می گیرد مواد منفجره برد عربستان. مهدی هاشمی مورد حمایت مستقیم آقای منتظری بود و آقای هاشمی نیز با ایشان تعامل داشتند. حتی بعد از این اخلال ها ایشان بحث سفیری مهدی هاشمی در عربستان را مطرح کردند که امام شدیدا رد کردند و خواهان محاکمه شدید مهدی هاشمی بودند (8). البته آقای هاشمی در دولت خودشان امتیازات ویژه ای به عربستان وابسته می داد و امتیازات جزئی هم می گرفت. عربستانی که یک دولت وابسته به آمریکاست و روابط پنهان با اسرائیل دارد و باعث خفیف شدن جهان اسلام شده است. اما تعابیری که ایشان آن زمان در مورد عربستان به کار می برد مثل اینکه " ایران و عربستان دو بال جهان اسلام هستند" امتیاز ویژه ای برای عربستان بود. اینگونه تعابیر باعث دلسرد شدن جهان اسلام از ام القرایی ایران در جهان اسلام می شد. اما در مقابل آنها چه امتیازاتی برای ما قائل می شدند؟ نهایتا دو روز بقیع را برای زائران ایرانی بیشتر باز می کردند و یا از آقای هاشمی در کاخهای مجلل خودشان پذیرایی می کردند. معتقدم در مورد عربستان ما نباید سر جنگ داشته باشیم ولی نباید از آن طرف بام هم بیفتیم. با این حال منظورم این بود که در زمان ایشان کسانی که ایران هراسی را دامن می زدند مانند مهدی هاشمی از حمایت ایشان برخوردار بودند. پیش کشیدن این مسائل باعث رو شدن بیشتر دست ایشان در آن قضایا خواهد شد.

- ایشان گفته اند که من با استفاده ابزاری از حزب الله لبنان مخالف بوده و هستم!

● سلیمی نمین: در مورد مساله حزب الله ایشان بهتر از همه می دانند که آن زمان چه کسی مایل به استفاده ابزاری از حزب الله بود که البته جلویش گرفته شد. نیاز به پوشش و بهانه در قضیه مک فارلین و ارتباط با آمریکا باعث ابزار قرار دادن حزب الله توسط ایشان بود.در قضیه گرونگان گیری حزب الله در لبنان ایشان از حزب الله استفاده ابزاری کرد و بعد هم خود را به عنوان میانجی وارد کرد تا بتواند مستقیم با آمریکایی ها ارتباط بگیرد که البته این قضیه یعنی مک فارلین لو رفت. به هر حال امروز حزب الله خودش مستقلا دارد عمل می کند و مورد اعتماد مردم لبنان و جریان مقاومت در منطقه است. اگر سیاست ابزاری ای که آقای هاشمی آن زمان دنبال می کرد و اسمش را می گذارد عمل گرایی امروز دنبال می شد شاهد قدرت امروز حزب اله نبودیم.

٭ تناقض زدائی‌ها از سخنان رشید و سلیمی نمین:

1. زمینه‌سازی روابط پنهانی با امریکا، از سال 1362 آغاز نگرفت. از دوران انقلاب آغاز گرفت و پیش از سال 1362، در سال 1359، معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت، نیز، اولین توافق پنهانی نبود:

1.1. نخستین توافق پنهانی، توافق با سلیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران تا این زمان، بر سر اتحاد روحانیت با ارتش برای ایجاد یک رژیم با ثبات بود. این توافق در خانه فریدون سحابی بعمل آمد. طرف توافق، آقایان مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی بودند. بدیهی است که خمینی و ملاتاریا هم حکومت بازرگان را حذف کردند و هم رابط با امریکا را.  با ایجاد سپاه و نهادهای انقلاب، سپاه جانشین ارتش شد و اینک حاکم واقعی برایران گشته‌است. دقیق بخواهیم، آنها که واسطه با حکومت حزب دموکرات بودند، جای خود را به کسانی دادند که واسطه معامله‌های پنهانی با حزب جمهوریخواه شدند.

1.2. ارسال پیام خمینی به کارتر توسط دکتر ابراهیم یزدی: بختیار و حکومت او را رها کنید ما برای منافع شما بهتریم!

1.3. با گروگان‌گیری، که طرح تهیه شده توسط کیسینجر و راکفلر و دستیاران آنها در سیا و حزب جمهوری‌خواه امریکا بود و در ایران اجرا شد، خمینی و دستیاران او رابطه با دو حزب امریکا را تغییر دادند و رابط‌ ها را نیز. و

1.4. کودتای خرداد 60 – تنها یک ماه بعد از آن، ریگان رئیس جمهوری وقت امریکا، دستور فروش اسلحه به ایران را صادرکرد – حاصل توافق پنهانی بود که افتضاح اکتبر سورپرایز را ببارآورد. و

1.5. سفر گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان به ایران، بدین‌خاطر بود که خمینی و دستیاران او متوجه شدند حکومت ریگان اسلحه کافی برای این که رژیم خمینی در جنگ پیروز شود، در اختیار نمی‌گذارد. برغم پادرمیانی گنشر – معروف به وزیر خارجه‌ای که سیاست خارجی ایران را نیز اداره می‌کرد - ، امریکائی‌ها تغییر رویه ندادند و هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای و احمد خمینی، با موافقت خمینی، دست به گروگان‌گیری امریکائی‌ها و فرانسوی‌ها در لبنان زدند. افزون براین، حمله انتحاری به محل اقامت قوای مسلح امریکا و فرانسه را نیز ترتیب دادند. درپی آن، گفتگوهای جدید انجام گرفتند که رسوائی بین‌المللی ایران گیت را ببارآوردند.  با این‌حال، تا پایان جنگ در شکست، امریکا و اروپا حاضر نشدند به ایران و عراق، به آن اندازه اسلحه بدهند که یکی از دو طرف پیروزی قطعی بدست آورد. به قول آلن کلارک ادامه جنگ در سود انگلستان و غرب بود و اسباب ادامه آن را، از جمله با فروش اسلحه به اندازه‌ای که جنگ ادامه پیدا کند، فراهم کردند.

2. قول «سردار» رشید دروغ است. زیرا در پی کودتای خرداد 60، ارسال اسلحه امریکائی توسط اسرائیل به ایران، آغاز شده بود. چنانکه هواپیمای حامل این اسلحه، در بازگشت از ایران، توسط روسها سرنگون شد. و روبرت پاری در کتابخانه ریگان، سندی را یافت و انتشار داد که دستور محرمانه فروش اسلحه امریکائی از طریق اسرائیل به ایران، به تاریخ 21 ژوئیه 1981 است. در هیأت مک فارلین، هم «نیر» مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل حضور داشت و هم مایکل لودین، صهیونیست دوآتشه و اینک در شمار محافظه‌کاران جدید امریکا است. فروش اسلحه به ایران، تا افشای روابط پنهانی تا سال 1986، بهمان طریق ادامه یافت. علت به نتیجه نرسیدن گفتگوها، برابر تحقیقات دو مجلس امریکا و نیز ، والش، قاضی مستقل، این بود که برخلاف توافق، نه هاشمی رفسنجانی و نه خامنه‌ای جرأت دیدار و گفتگو با مک فارلین را پیدا نکردند و  نتوانستند به اتمام حجت مک فارلین پاسخ مساعد بدهند. اتمام حجت او این بود که در ازای دادن اسلحه، باید تمامی گروگانهای امریکائی آزاد شوند. این گروگانها به تدریج آزاد شدند و رژیم خمینی نیز اسلحه دریافت کرد. اما نتوانست بیشتر از آنچه برای ادامه جنگ لازم بود، اسلحه دریافت کند.

3. در مورد افشا شدن افتضاح ایران گیت نیز قول «سردار» رشید راست نیست:

3.1. افشای فروش اسلحه محرمانه از سوی امریکا و اسرائیل، از سوی بنی‌صدر، از سال 1981، همراه با اسناد، آغاز گرفته بود. پیش از  کودتا نیز، او سازش پنهانی دستیاران خمینی با ستاد انتخاباتی ریگان و بوش را فاش کرده بود (نگاه کنید به کتاب گروگان‌گیری و نیز کتابچه خریدهای محرمانه اسلحه از امریکا و اسرائیل).

3.2. افشای سفر محرمانه هیأت امریکائی – اسرائیلی به ایران نه از سوی قربانی فر که از سوی منتظری و نزدیکان او انجام گرفت. این کار از دو طریق انجام گرفت: انتشار خبر در روزنامه الشراع و رساندن تفصیل روابط پنهانی و آمدن هیأت مک فارلین به ایران، به بنی‌صدر. غیر از منبع منتظری، منبع دومی از درون رژیم نیز اطلاعات دقیق در اختیار بنی‌صدر قراردادند. چنان شد که تلویزیون‌ها  با نصب دکل ها فرستنده‌های خود را در اقامت‌گاه بنی‌صدر نگاه داشتند تا روزمره اطلاعاتی که به او می‌رسید را پخش کنند.

3.3. قربانی‌فر از طریق امید نجف آبادی، منتظری را از روابط پنهانی با امریکا و اسرائیل آگاه کرد. از این‌رو بود که سردسته دو دسته و افرادی از دو دسته اعدام شدند: امید نجف آبادی و دسته او و سید مهدی هاشمی و دسته او.

4. دروغ «سردار» رشید مرغ پخته را هم به خنده می‌اندازد. او مدعی است بعد از افشای سفر مک فارلین به ایران، اسرائیلی‌ها خواسته‌اند توپ را به زمین ایران بیاندازند اما «تدبیر امام» سبب شده‌است توپ به زمین امریکا بیفتد. درحقیقت، خمینی و رژیم او بیش از آنچه تصور شود بی‌اعتبار و رسوا شدند. زیرا بر جهانیان مسلم گشت آنان کودتای خرداد 60 را از جمله برای پایان نپذیرفتن جنگ انجام داده‌اند. همان جنگی که هرگاه هیأت عدم تعهد پاسخ موافق رژیم صدام را به ایران می‌آورد، در خرداد 60، با پیروزی ایران و اخذ غرامت و تلفات و خسارات ناچیز، پایان می‌پذیرفت. اما قراربود جنگ در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل (قول آلن کلارک،  وزیر دفاع وقت انگلستان) و نیز استقرار استبداد ولایت مطلقه فقیه در ایران ادامه یابد. از آن روز تا امروز، جز در سود امریکا و انگلستان و اسرائیل عمل نکرده‌است و اینک با امضای توافق وین، ایران را تحت قیمومت 5+1، بخصوص امریکا، در آورده‌است.

     رسوائی رژیم خمینی بدان‌حد است که هنوز نیز انتشار اطلاعات و داده‌ها در باره دو افتضاح اکتبرسورپرایز و ایران گیت ممنوع است.

وضعیت سنجی پنجاه و ششم: از ترکمن چای تا قرارداد وین، یک رشته قراردادها با محتواهای یکسان:

27 یولی 2015 - انقلاب اسلامی در هجرت: نخست یادآور می‌ شود که سخن گفتن و نقد نوشتن دربارۀ توافق وین را ممنوع کرده‌ اندکه خود اعترافی صریح بر ناقض استقلال ایران بودن این "توافق" است. "توافقی" که در جمع، افزون بر ۱۰۵ تعهد دربردارد که ایران بدانها متعهد شده، که برخی از آنها تا بی‌ نهایت است.

 

 و سپس خاطر نشان می‌ شود که تاریخ، امرهای مستمر و رابطه‌ هایی است که با یکدیگر برقرار می‌ کنند: از این امرهای مستمر یکی قراردادهایی با محتواهای یکسان است؛ از ترکمن چای تا توافق وین محتوای توافق‌ ها بر ضد ایران و استقلالش و تضمین "بقای" رژیم امضاء کنندۀ قرارداد بوده‌ است. نخست این خبر را از روزنامه اعتماد مورخ ۳۱ تیر ۱۳۹۴ بخوانید:

 

٭ حداد عادل هديه‌ ای خاص به ظريف اهدا كرد:

 

"مهشيد ستوده​: صبح روز ۳۰ تیر ساعت به ٩:٣٠ نزديك می شود، ظريف پله‌ های تريبون مجلس را بعد از يك سخنرانی يك ساعت و نيمه پايين می آيد، روي صندلی كه می نشيند، علی اكبر صالحی پشت تريبون می رود. صندلی كناری اش را مجيد انصاری می گيرد، اما اينبار كسی برای احوالپرسی بالای سرش می ايستد كه از جا بلند می شود. غلامعلی حداد عادل كه از صبح صندلی اش محل مراجعۀ چهره‌ های بی شماری بود با محمد جواد ظريف احوالپرسی می كند. او خلوت‌ ترين زمان ممكن را برای گفتگو با وزير خارجه انتخاب كرده است، اما برای ظريف هديه‌ ای هم دارد. پاكتی سفيد رنگ به ظريف می دهد و به صندلی اش باز می گردد. پاكت برای دقايقی همانطور بسته روی ميز وزير خارجه است. صالحی هنوز هم گزارش می دهد، اطراف ظريف كه خالی می شود، پاكت را باز مي‌كند. كتابی قطور و سفيد رنگ بيرون می آيد؛ كتابی قطور و سفيد رنگ با عنوان «يادداشت‌ های روزانۀ محمد علی فروغی از سفر كنفرانس صلح پاريس». كتاب را بيرون می آورد، به آن نگاه می كند، اما صفحۀ اول آن يادداشتی با خط حداد عادل به چشم می خورد. كتابی است تأليف رئيس نامی «فرهنگستان ايران» كه رئيس كنونی فرهنگستان زبان و ادب پارسی به وزيرخارجه تقديم كرده و او كتاب را به دفترش در وزارت خارجه منتقل می كند، نگاه آشنای ديپلمات به آن، نشان می دهد كه پيش‌ تر خاطرات محمد علی فروغی از يكی از دوره‌ های ديپلماتيك دشوار ابتدای قرن بيستم را خوانده است.

 

...

 

حداد عادل براي ظريف چه نوشت؟

 

اصلی ترين نكتۀ حركت روز گذشتۀ غلامعلب حداد عادل اما يادداشتی است كه در ابتدای كتاب خاطرات فروغی برای ظريف نوشت. غلامعلی حداد عادل در چند خطی كه براي ظريف نوشته گويا به او توصيه كرده تا اين كتاب را برای مقايسۀ ايران امروز و ايران ١٩١٨ مطالعه كند، هرچند كه نزديكانش به «اعتماد» گفته‌ اند هرگز منظور از هدیۀ اين كتاب، مقايسه بين شخصيت فروغی و محمد جواد ظريف نيست. با وجود اين هدیۀ ديروز حداد عادل به ظريف پيام‌ هایی در دل خود دارد. او كتابی را انتخاب كرده كه دربارۀ فصل فشرده‌ ای از مذاكرات مهم ديپلماتيك است و به نظر می آيد تلاش داشته تا وزير خارجه از آن پند بگيرد. البته اين هديه براي وزير خارجۀ كشورمان بسيار خوشايند بوده است كه دربارۀ آن به «اعتماد» می گويد: رابطۀ بنده با دكتر حداد عادل سياسی نيست و مربوط به قبل از انقلاب و دبستان و دبيرستان علوی است. يادداشت ايشان هم شخصی و دوستانه بود و سياسی نبود".

 

٭ اما پیام واقعی هدیه حداد عادل چه بوده‌است؟:

 

    ذکاء‌ الملک فروغی در زمره کسانی است که دستیار سفارت انگلیس شد، در به سلطنت رساندن رضا خان. باوجود این، زمانی مورد غضب واقع شد. اسدی دامادش به دستور رضا شاه اعدام، و خود او خانه نشین شد. در جنگ دوم، دو دولت روس و انگلیس به ایران حمله کردند. رضا شاه دست به دامن فروغی که بیمار بود، شد و او را نخست وزیر گرداند. او با انگلیس‌ ها صحبت کرد و ترتیب استعفای رضا شاه و به سلطنت رسیدن فرزندش محمد رضا شاه را داد. بابت گرفتن استعفای رضا خان و شاه کردن پسرش پذیرفت که ایران در آرامش، اشغال کشور را تحمل کند و در مجلس این جمله معروف را گفت: می‌ آیند و می‌روند و با کسی هم کاری ندارند!

 

    بدین‌ قرار، بخاطر یکسانی کار فروغی با کار ظریف، و یکسانی محتوای توافق او با انگلیس و روس با  محتوای "توافق" وین است که هدیۀ کتاب فروغی، آنهم در صحن مجلس، پیام روشن و شفاف خود را دارد: "توافق" وین ایران را تحت مهار کشورهای ۵+۱، در واقع امریکا در آوردن، در ازای گرفتن قول از امریکا و متحدانش بر اینکه در صدد براندازی رژیم ولایت فقیه برنیاید است. مخاطب حدادعادل که  پدر زن مجتبی خامنه‌ ای است، نمایندگان مجلس بوده‌ است: در بارۀ "توافق" وین سخن نگویید چرا که این "توافق"، ما به ازای انصرف امریکا از سرنگون کردن رژیم ولایت مطلقه فقیه است. اما آیا بمعنای تضمین ماندن ولایت مطلقه در خانوادۀ خامنه‌ ای نیز هست و فرزند او جانشین او می‌ گردد؟

 

     اما قراردادها که، در آنها، فروش کشور به‌ ازای ادامۀ یک رژیم در دست نشاندگی، محتوای اصلیشان را تشکیل می‌ دهند، یک امر واقع مستمر در ایران، از شکست ایران در جنگ های ایران- روس و امضای قرارداد ترکمن‌‌ چای بدین سو است:

 

٭ محتوای یکسان، از قرارداد ترکمن‌ چای تا "توافق" وین:

 

۱.قرارداد ترکمن‌ چای: بنابر آن قرارداد، ایران آسیای میانه را از دست– بخشی را بعد از آن تاریخ- داد. در ازای آن، دولت روسیه تزاری پذیرفت که حامی سلطنت خانوادۀ قاجار بگردد و این سلطنت از نسل عباس میرزا، نایب‌ السلطنه ادامه پیدا کند. در دوران ناصر‌الدین شاه، روس ها قشون قزاق را تشکیل دادند که حامی سلطنت قاجار و وسیلۀ مداخلۀ روسیه در ایران بگردد. گردش روزگار را ببین! در روسیه، دولت تزاری از میان برخاست و در قشون قزاق نیز کودتایی شد و، بدان، اختیار آن در ید دولت انگلیس قرار گرفت. نوبت انگلیس‌ ها شد که با ایران قرارداد تحت‌ الحمایگی امضاء کند. وثوق‌ الدوله، نخست وزیر و دو وزیرش، یکی نصرت‌ الدوله و دیگری صارم‌ الدوله، فرزند ظل‌ السلطان، ۴۰۰ هزار تومان رشوه ستاندند و قرارداد ۱۹۱۹ را امضاء کردند. ناصر‌الملک که زمانی نایب‌ السلطنه بود و نصرت‌ الدوله به احمد شاه اصرار کردند قرارداد را تأیید کند وگرنه سلطنت از دست خانوادۀ قاجار بدر خواهد رفت. او حاضر به این کار نشد و نوبت به کودتا رسید:

 

۲. کودتای ۱۲۹۹ (۱۹۲۰ میلادی) بدست سید ضیاء طباطبائی و رضا خان میرپنج، با کارگردانی سفارت انگلستان، انجام گرفت. قشون قزاقی که باید ادامۀ سلطنت در خانوادۀ قاجار را تضمین می‌ کرد، خود عامل براندازی آن سلطنت و استقرار سلطنت پهلوی شد. مأموریت او، یکی تمدید قرارداد نفت دارسی که به قرارداد ۱۹۳۳ معروف شد، بود. پس از آنکه رئیس شرکت نفت ب‌.پ به رضا خان یادآور شد که برای آن شاهش کرده‌ اند که قرارداد تمدید گردد، او پروندۀ نفت را در بخاری انداخت و به هیأت وزیران دستور داد درجا، کار قرارداد نفت را تمام کنند. بعدها، تقی‌ زاده در مجلس گفت: ما آلت فعل بودیم. رژیم پهلوی مأموریت دومی وابسته به مأموریت اول نیز داشت و آن، تبدیل اقتصادی تولید محور به اقتصاد مصرف محور وابسته با اقتصاد مسلط، بمثابۀ تضمین جریان نفت به اقتصاد مسلط، بود. اقتصاد مصرف محور کنونی، دنبالۀ اقتصاد مصرف محور دورۀ پهلوی است.

 

     با اینحال، جنگ با آلمان، ایجاب کرد دو قدرت روس و انگلیس به ایران حملۀ نظامی کنند و رضا شاه از سلطنت برکنار شود و انگلیس‌ ها او را به تبعید ببرند. به ترتیب بالا، فروغی، گرفتن استعفاء از رضا شاه و رساندن فرزندش به سلطنت را تصدی کرد. انگلیس حامی سلطنت محمد رضا شاه شد. اما،

 

۳. جنبش ملی کردن صنعت نفت، رهبر نهضت ملی را به نخست وزیری رساند. او کوشید اقتصاد را از نو تولید محور و بی‌ نیاز از فروش نفت بگرداند (اقتصاد بدون نفت). کوشش حکومت او امریکاییان را به این نتیجه رساند که حکومت او را از راه فشار اقتصادی نمی‌ توان از پا در آورد. دو سند محرمانه که اینک از قید سری بیرون آمده‌ اند، گویای این واقعیت هستند: مصدق را از راه اقتصادی نمی‌ توان از پا درآورد و کار نفت را باید با حکومت او تمام کرد.

 

     هم بنابر اسناد وزارت خارجه امریکا، و هم بنابر خاطرات ایدن، نخست وزیر وقت انگلستان، این شاه ایران بود که از طرف امریکایی و انگلیسی می‌ خواست کار نفت را با مصدق تمام نکنند. بنابر سند امریکا، محمد رضا شاه پهلوی، توسط حسین علاء، وزیر دربار خود، به هندرسن، سفیر امریکا در تهران پیام می‌ دهد: چارۀ کار مصدق، کودتای نظامی است. و هم او، توسط سهیلی، به ایدن پیام می‌ دهد: کار نفت را با مصدق تمام نکنید. صبر کنید حکومت او را سرنگون کنیم و قرارداد نفت بسود شما منعقد شود. دو دستگاه جاسوسی، انتلیجنت سرویس و سیا، دست به کودتای نظامی زدند. در ۲۵ مرداد ١٣٣٢، کودتا شکست خورد. اما در ۲۸ مرداد ١٣٣٢، دو آیت الله، بهبهانی و کاشانی، کودتای شکست خورده را موفق کردند. شاه که به رم گریخته بود، بازگشت و قرارداد کنسرسیوم به مجلس دست نشانده داده شد. زاهدی، نخست وزیر رژیم کودتا، در مجلس گفت: گفته‌ اند یک واو قرارداد نباید پس و پیش شود. جمال امامی که اینک سناتور شده بود، در مجلس سنا گفت: کودتا و تشکیل این دو مجلس محض امضای این قرارداد بوده‌ است.

 

    بدین‌ سان، شاه سابق برای اینکه حکومت کند و نه سلطنت، ایران را تحت حاکمیت امریکا درآورد و پیروزی را از ملت ایران دزدید و به انگلیس و امریکا اهداء کرد. باوجود این، مردم ایران، به یمن جنبشی همگانی که در آن گل بر گلوله پیروز شد، به عمر سلطنت پهلوی پایان بخشیدند. در بهار انقلاب، بنی‌ صدر، در مقام سرپرست وزارت خارجه، قراردادهای تحت‌ الحمایگی با روسیه و امریکا را لغو کرد.

 

۴. طرح گروگانگیری در امریکا، توسط جمهوری‌ خواهان تهیه و در ایران، بعنوان یک «طرح انقلابی» به اجرا درآمد. تهیه کنندگان طرح، در مقام «شوک درمانی» بودند. بعد از جنگ ویتنام و شکست امریکا در این جنگ، تمایل به انزوا در جامعۀ امریکایی قوت گرفته بود. مردم امریکا دیگر نمی‌ خواستند بهای مداخله‌ گری نظامی در جهان را بپردازند. ماوراء ملی‌ ها نیاز به ارتش آمادۀ مداخله در هر نقطۀ جهان دارند. بنابراین، نیازمند دولتی مدافع منافع خود در همه جای جهان هستند. گروگان‌ گیری اعضای سفارت امریکا در ایران، همان شوکی بود که گروه‌ بندی‌ های حاکم بر امریکا بدان نیاز داشتند.

 

     اما چرا خمینی گروگانگیری را «انقلاب دوم» خواند؟ زیرا می‌ خواست امریکا او را محور قدرت بشناسد. اسناد سفارت امریکا حکایت روشنی هستند بر این واقعیت که امریکایی‌ ها نخست حاضر نبوده‌ اند خمینی را محور دولت جدید بشناسند. از دید خمینی، که بازیچه شده بود، گروگانگیری وسیله بود برای اینکه امریکا رژیم او را بپذیرد. اما گروگان‌ گیری جنگ را به دنبال آورد و انتخابات ریاست جمهوری امریکا، فرصتی ایجاد کرد برای معاملۀ پنهانی با گروه ریگان و بوش. قرارداد الجزایر (برای رهایی گروگان ها) پوشش توافق محرمانه‌ ای شد میان خمینی و دستیاران او و گروه ریگان و بوش. در پی توافق محرمانه، خمینی دست به کودتای خرداد ۶۰ زد و از راه ارتکاب جنایت‌ های کم مانند در تاریخ، به بازسازی استبداد پرداخت. او و دستیارانش یک جنگ ۸ ساله را روی دست ایرانیان گذاشتند و در پایان آن، دستیاران خمینی در توجیه آن جنگ مرگبار و ویران‌ گر گفتند که جنگ سبب تثبیت نظام ولایت فقیه شد. قطعنامۀ ۵۹۸ را ۵ کشور عضو دائمی شورای امنیت تهیه و به ایران تحمیل کردند و خمینی جام زهر شکست را سرکشید. اینک اسناد معلوم می‌ کنند که بهای ادامۀ جنگ و پذیرفتن قطعنامۀ ۵۹۸، به تصرف ایران گیتی‌ ها درآمدن دولت و کشور بوده‌ است. اینان بوده‌ اند که شکست در جنگ و سرکشیدن جام زهر را سازمان دادند و به مک فارلین، مشاور امنیتی ریگان، رئیس جمهوری وقت امریکا پیام دادند: در صورت حمایت امریکا از زمامداری آنها، حاضرند خمینی را نیز بکشند.

 

۵. و اینک با "توافق" وین در ازای تحت قیمومت درآوردن ایران، امریکا پذیرفته است که در صدد ساقط کردن رژیم ولایت فقیه بر نیاید. ممکن است معنای اهدای کتاب فروغی به ظریف این باشد که بسا مجتبی خامنه‌ ای و یا کسی با خط و ربط خامنه‌ ای جانشین او بگردد.

 

    بدین‌ سان، ۵ قرارداد بین‌المللی ایران بر باده، محتوایی یکسان داشته‌ اند. باوجود این که ناقض استقلال ایران بوده‌ اند، به مردم ایران تحمیل شده‌ اند. بنابراین، واجد دو امر واقع مستمر دیگر نیز بوده‌ اند:

 

٭ قراردادها به امضاء کنندگان آنها وفا نکردند و مردم ایران هنوز توانایی، یعنی حق حاکمیت را بدست نیاورده‌ اند:

 

۱. سلسلۀ قاجار قربانی تحت‌ الحمایه کردن ایران شد. این تحت‌ الحمایگی به اندازه‌ ای بود که ناصرالدین شاه، با افسوس می‌ گفت: این چه سلطنتی است که من دارم! هرگاه بخواهم به شمال کشور سفر کنم، باید از روس ها اجازه بگیرم، و اگر بخواهم به جنوب کشور سفر کنم، باید از انگلیس‌ ها اجازه بگیرم. سلسلۀ پهلوی قربانی ضدیت با مشروطیت و جنبش ملی ایران و کارگزاری امریکا و انگلستان شد. خمینی جام زهر شکستی را سرکشید که فرجام جنگی ۸ ساله بسود انگلیس و امریکا و اسرائیل بود. او و رژیمش که به ستیز با انقلاب ایران و اسلام بمثابۀ بیان استقلال و آزادی برخاستند و تسلیم شدن به بیگانه را بر تن دادن به حق حاکمیت مردم ایران ترجیح دادند، بنابر اینکه امر تاریخی، امری مستمر است، سرانجامی جز سقوط نمی‌ توانند داشته باشند.

 

     با توجه به این واقعیت که اینک گروه‌ های وابسته به بیگانه بی‌ محل شده‌ اند، و نیز با توجه به این واقعیت که قدرت‌ های خارجی، ولو پذیرفته باشند درصدد براندازی رژیم بر نیایند، اما نه پذیرفته‌ اند، و نه می‌ توانستند بپذیرند که مانع سقوطش به‌ یمن جنبش همگانی مردم ایران بگردند، در حقیقت، "توافق" وین بیش از آنچه در تصور گنجد، رژیم را فاقد مشروعیت و ناتوان کرده‌ است. و

 

۲. مردم ایران به جنبش‌ های همگانی روی آوردند. باوجود این، تا این زمان، نه از غفلت از حقوق خود بعنوان انسان و بعنوان شهروند بدر آمده‌ اند، و نه بر جامعه و کشور خود حاکمیت جسته‌ اند. همۀ این توافق‌ ها، پنهان از دید این مردم، بعمل‌ آمده‌ اند. بدین‌قرار، تا وقتی مردم ایران شهروندان حقوقمند و صاحب حاکمیت ملی نگردند، استبدادیان ثروت‌ های ملی آنها و استقلال و آزادی آنها را به قدرت‌ های سلطه‌ جو خواهند فروخت. آن روز که ایرانیان به حقوق خویش عمل کنند و به استقلال و آزادی خویش تحقق ببخشند، تاریخ بمثابۀ امرهای واقع مستمری که یکدیگر را ایجاب می‌ کنند، تغییر می‌ کند. به این مهم است که باید پرداخت و با تمام توان.

وضعیت سنجی پنجاه و سوم: آیا واقعا هم «نهضت اتمی» مهم‌تر از نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری مصدق است و هم توافقی که به قول ظریف، ترکمن‌‌چای و قرارداد 1919 است، خواست اکثریت مردم ایران است!؟:

 

    در وضعیت سنجی 52، سخن ظریف در باب قرارداد ترکمن چای و قرارداد 1919 را نقل و نقد کردیم. آن زمان، خبر را دریافت کرده بودیم و سند را  در اختیار نداشتیم. پس نوشتیم که سخن حق است اما نمی‌گوئیم  قول ظریف است. اینک متنی که در مجله اندیشه پویا مورخ اردیبهشت 1394 به قلم  جلال توکلیان اننشار یافت‌ است، در اختیار است. آن سخن از ظریف بوده‌است و بلحاظ اینکه گویایی نوع توافقی است که مأمور به امضای آن‌است، عینا نقل می‌کنیم:

 

    ظریف نخست از بلاها یی که بر سر مذاکره کنندگان آمده‌اند سخن می‌گوید: «قوام که در عزلت مرد و تیمورتاش که در زندان جان سپرد و موسویان که به زندان افتاد و امیر انتظام که تا اعدام پیش‌رفت. جامعه و دولت برای مذاکره‌کنندگان ایرانی چه تقدیری رقم می‌زنند؟ بر سر این مرغان عزا و عروسی چه می‌آید؟ هیچ‌وقت کسی نمی‌پرسد وثوق‌الدوله تحت چه شرائطی قرارداد 1919 را امضاء کرد. کسی از افرادی که مملکت را به چنین موقعیتی رساندند، سراغی نمی‌گیرد. هیچ‌کس از بانیان جنگهای دوم ایران و روس، سئوالی نمی‌پرسد. هیچ‌کس به ایرانیانی که با امریکائیان مذاکره کردند تا روند انتقال قدرت در طی انقلاب با مسالمت انجام‌گیرد، آفرین نمی‌گوید. تاریخ فقط خائن‌هائی را که (قرارداد) ترکمن‌چای را امضاء کردند نفرین می‌کند. خائن‌هائی که قرارداد دارسی را تمدیدکردند. خائن‌هایی که (قرارداد) 1919 را امضاء کردند. خائن‌هائی که با امضای نفت شمال، غرور ملی را شکستند و به استالین باج دادند. خائن‌ها و سازشکارانی که ضعیف و جبون بودند. هیچ‌چیز به اندازه شکست در مذاکرات، برای مذاکره کننده ایرانی، امتیاز کسب نمی‌کند.  هنوز اتفاقی نیفتاده، یکی از مخالفان چپ‌گرا می‌گوید که مصدق با امپریالیسم جنگید. ولی من امپریالیسم را نوازش کردم. هر حرف که می‌خواهند بگویند. این حرفها از جرأت من در رسیدن به توافق با غربی‌ها نخواهد کاست.   (این دو جمله، دقیق نیستند. زیرا متن ارسالی به زحمت قابل خواندن است)  

 

٭ سندی ماندگار و این پرسش: آیا براستی کسی از ایجاد کنندگان وضعیتی که، درآن، امضای قراردادهای ترکمن چای و  1919  و تمدید قرارداد دارسی معروف به قرارداد 1933 و قرارداد کنسرسیوم و قرارداد الجزایر و قبول قطعنامه 598 و اینک «توافق نهائی» نپرسیده‌است و نمی‌پرسد و آیا شکست در مذاکرات سبب محبوبیت مصدق شد؟:

 

1. نخست باید بگوئیم که ظریف می‌تواند ادعا کند که او در زمره مذاکره کنند‌گانی که حقیقت را به مردم نگفتند، نیست. زیرا او گفته‌است:

 

1.1. بلوف نزنید. نیروی نظامی ایران تاب تحمل یک بمباران را نیز نمی‌آورد.

 

1.2. و می‌گوید همانند وضعیت حاصل از شکست در جنگهای دوم ایران و روس و وضیعت ایران، بهنگام امضای قرارداد 1919 و قراردادهای بعدی، بحران اتمی را کسانی ایجاد کرده‌ و وضعیت کنونی را بوجود آورده‌اند و در این وضعیت، جز کاری که امضاءکنندگان آن قراردادها کردند، کار دیگری نمی‌توان کرد. در آغاز، از احمدی نژاد و نقش او در ایجاد بحران اتمی سخن می‌گوید. اما تمام حقیقت را نمی‌گوید. هرگاه  می خواست تمام حقیقت را بگوید، باید می گفت:

 

● مسبب و مسئول اول، هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای هستند. وقتی اولی، هاشمی رفسنجانی «رئیس جمهوری» و دومی، خامنه ای «رهبر» شدند، درصدد خرید بمب اتمی از کشورهای جدا شده از امپراطوری روسیه و نیز پاکستان برآمدند و چون نتوانستند بخرند، دست بکار ایجاد تأسیسات اتمی در دل خاک شدند و دست به خرید سانتریفوژهای اسقاط از پاکستان زدند. و

 

● مسبب و مسئول دوم ،خاتمی و همکاران او، از جمله، روحانی، دبیر شورای امنیت ملی وقت و «رئیس جمهوری» کنونی هستند. زیرا او،(خاتمی) هم مسئول تبلیغات جنگ بود و هم در حکومت هاشمی رفسنجانی مدتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و هم در حکومت او بود که  (در سال 1376) «سازمان اداری و نهادهای رسمی هسته‌ای» تأسیس شد و او و همکارانش حقیقت را به مردم ایران نگفتند. و

 

● مسئول سوم  احمدی نژاد و حکومت او است که هم به مردم ایران دروغ گفت و هم عامل تشدید بحران و صدور قطعنامه‌ها شد که او آنها را «ورق پاره‌های بی‌ارزش و بی‌اثر» می‌خواند.

 

● گردانندگان سپاه که تصدی کنندگان خرید بمب اتمی و سپس سازماندهندگان ساخت آن بودند، در تقصیر با همه مسبب‌ها و مسئولان بالا شریک هستند.

 

 

 

2. ظریف منطق صوری بکار می‌برد تا که غیر قابل مقایسه‌ها را بایکدیگر مقایسه کند و مدعی می‌شود شکست در مذاکرات سبب امتیاز جستن برای مذاکره‌کننده شکست خورده می‌شود و مصدق را مثال می‌آورد:

 

2.1. راست نمی‌گوید. زیرا مصدق در مذاکرات شکست نخورد. دست‌کم، دو سند از اسناد محرمانه وزارت خارجه امریکا، صراحت دارند که مصدق بلحاظ اقتصادی شکست دادنی نیست و باید مسئله نفت را با او حل کرد. او پیروز شد. خائنان به ایران کودتا کردند و این پیروزی را از مردم ایران دزدیدند و به امریکا و انگلیس دادند. چنانکه

 

2.2. بنی‌صدر در جنگی که با تجاوز قوای صدام به ایران آغاز شد، پیروزگشت. اسناد محرمانه می‌گوید رژیم صدام در چهارمین ماه جنگ شکست خود را پذیرفته بودند. سران 8 کشور اسلامی که برای واسطه‌گری به ایران آمدند، از زبان سخنگوی خود، کار ارتش ایران را نه یک حماسه، که یک معجزه خواندند. هیأت عدم تعهد پیشنهادی را با خود از تهران به بغداد برد که قبول آن از سوی صدام یک پیروزی مسلم برای ایران بود و صدام آن را پذیرفت. قرار برآمدن هیأت عدم تعهد به ایران در 24 خرداد 60 بود که از دفتر رجائی به وزیر خارجه کوبا تلفن شد  که چون فعل و انفعالی در حال انجام است فعلا به ایران نیائید. آن «فعل و انفعال» کودتای خرداد 60 بود که یکی از هدفهایش ادامه دادن به جنگ بود – در هشدارنامه 22 خرداد 60، بنی‌صدر این هدف و هدفهای دیگر کودتا را به مردم ایران خاطرنشان کرد - . و سرانجام، جنگ در شکست پایان یافت و خمینی جام زهر شکست را سرکشید.  

 

2.3. گفتگو کنندگانی که از دید ایرانیان خائن هستند همانند کسانی که ایرانیان آنها را خادم می‌دانند، نیستند. این دو از یک قماش نیستند:

 

● مذاکره‌کنندگان و امضاءکنندگان قراردادهای ترکمن چای و 1919 و 1933 و  کنسرسیوم و الجزایر و قبول کنندگان قطعنامه 598 و طرف معامله‌های پنهانی اکتبر سورپرایز و ایران گیت، عمله استبداد بودند. کسانی بودند که در ایجاد وضعیتی که درآن، جز تسلیم چاره‌ای نماند، شرکت داشتند،  به استثنای عباس میرزا و دستیاران او که با جنگ مخالف بودند. با جنگی که  دستگاه روحانی نیز آتش بیار آن شد، مخالف بودند و نسبت به دیگران، در امضای آن قرارداد، تقصیر کم‌تری داشتند.

 

● مذاکره کنندگان در باب نفت  بعد از ملی کردن، نه در بستن قرارداد دارسی و نه در انعقاد قرارداد 1933 شرکت داشتند و در طول زندگی، در استقلال و آزادی زیستند و استقلال و آزادی را هدف قراردادند. مصدق و یاران او و بنی‌صدر و یاران او بر حقوق ملی مردم ایران ایستادند و پیروز شدند. پیروزی آنها را خائنانی از قماش ایجاد کنندگان وضعیت بن‌بست دزدیدند و به سلطه‌گران سپردند. آنها شکست نخوردند تا بخاطر شکست نزد مردم ارجمند بگردند. آنها بر حقوق ملی مردم ایران ایستادند و ایستادن براین حقوق آدمی را شکست ناپذیر می‌کند. هرگاه ظریف نیز از توجیه‌گری باز ایستد و بر حقوق ملی مردم ایران بایستد، خواهد دانست راه‌کار، تسلیم قدرت خارجی شدن و توجیه امضای توافق‌نامه‌ای از نوع ترکمن‌چای نیست. بلکه مراجعه به مردم ایران و اظهار حقیقت و تمام حقیقت به این مردم است: ریشه فساد را باید برکند. وگرنه، گروگانگیری و جنگ 8 ساله و بحران اتمی که دارد ربع قرنی می‌شود (از زمان اقدام به خرید بمب اتمی)، بحران‌های دیگر به دنبال می‌آورد. بحران جنگ در منطقه و شرکت رژیم درآن، هم‌اکنون واقعیت جسته است.

 

3. کسی که وزارت خارجه کشوری چون ایران را تصدی می‌کند، کافی نیست که در دانشگاهی امریکائی درس حقوق و دیپلماسی بین‌المللی را خوانده باشد، باید تاریخ کشور، دست‌کم تاریخ روابط ایران با قدرت‌های خارجی نیم قرن اخیر کشور را آموخته و آویزه گوش کرده باشد. تا نگوید کسانی با امریکا مذاکره کردند و سقوط مسالمت آمیز شاه را ممکن ساختند. آن مراجعه به قدرت خارجی، کدخدای دنیا شناختن امریکا و معامله با واپسین سفیر امریکا بر سر ایجاد رژیم پایدار بر پایه اتحاد ارتش و روحانیت ( معروف به اتحاد چکمه و نعلین ) شد که وضعیت امروز کشور حاصل آن‌است. سندهای محرمانه منتشر شده همه در اختیار او هستند تا بداند این ارتش بود که حاضر نشد تحت فرمان یک افسر امریکائی، با مردم ایران بجنگد وگرنه حکومت کارتر آماده کودتای نظامی بود. باور آن ارتشیان، همانند دیگر مردم ایران این بود که خمینی می‌داند دین یعنی عهد و به عهدی که در حضور مردم جهان با مردم ایران بسته است وفا می‌کند و اما او نکرد.

 

4. سندی که ارزیابی ظریف از توافق نهائی و امضای آن‌است، امتیازی برای او است و خطابی است به چاپلوسان که عرض خود می‌برید و به خود و هوشمندی مردم ایران توهین روا می‌دارید:

 

    از نظر رژیم  یک زمان، «مبارزه بر سر اتم» از نهضت ملی‌کردن نفت بزرگ‌تر بود. و حالا، پایان دادن به آن «مبارزه» ولو به قیمت تعطیل آن تأسیسات مهم‌ترین کار و خواست مردم ایران شده‌است. کسی چون خاتمی که در شمار مسئولان پدیدآورنده وضعیت کنونی است، می‌گوید: «اکثریت مردم ایران نگرانند و می‌خواهند این مسئله حل شود. این فرصت را نباید از دست داد. ایران، در موقعیت کنونی، با اجازه رهبری، مذاکرات را شروع کرده و این سیاست اصلی کل نظام است. امام دوم شیعیان، در رابطه با صلح با معاویه، در یک پیچ بزرگ تاریخی، قرار گرفتند و کار فوق‌العاده بزرگی کردند. البته انتظار از امام، رهبر و پیشوای جامعه همین است که کار بزرگ کنند. برای این‌که چیز بزرگ‌تری در تاریخ بماند، زندگی تلخی را که بعد از استیلای معاویه بر جامعه حاصل شد، پذیرفت».

 

     سخنان او به همان اندازه که تناقض دارد، دروغ و دروغ بزرگ است. اما تناقض‌ها:

 

4.1. مقایسه، صوری و دروغ است. بحران اتمی را خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی و خود او و برشمردگان دیگر  بوجود آورده‌اند. امام حسن بحرانی پدید نیاورد. جنگی به او تحمیل شد و  معاویه سرداران قشون او را خرید. او شکست نظامی را به پیروزی سیاسی و اخلاقی برگرداند. توضیح این‌که، برخلاف رژیم ولایت فقیه، آن امام، واقعیت، یعنی شکست نظامی را که خود نیز مسئول آن نبود، درجا پذیرفت و این پذیرفتن را هم نه کار بزرگ و نه فوق‌العاده بزرگ خواند. و چون، می‌دانست هر مردمی زیان‌های بزرگ را بخاطر طرز فکر خود می‌پردازند، بنابراین، عامل شکست نظامی، این طرز فکر قدرت محور و اعتیاد به اطاعت از قدرت است، تن به تسلیم  و فعل‌پذیری نداد و بنارا بر ایجاد فرصت برای برانگیختن انسان‌ها به تغییر طرز فکر و فراهم آوردن اسباب پیروزی گذاشت. و

 

4.2. به قول خود ظریف، توافق نهائی از قماش قراردادهای ننگین گذشته‌، ترکمن چای و... است و نه« کار فوق‌العاده بزرگ». و

 

4.3.  تناقض در گفته آشکار است: «کار فوق‌العاده بزرگ» «در یک پیچ بزرگ تاریخی»، زندگی تلخ ببار نمی‌آورد. زندگی بس شیرین ببار می‌آورد. اگر زندگی امام حسن، بعد از صلح، تلخ شده‌است، پس صلح با معاویه، «کارفوق‌العاده بزرگ» «دریک پیچ تاریخی بزرگ» نبوده‌است. راستی این‌است که شکست و سلطه بنی‌امیه شکستی بزرگ و بس ویران‌گر بود و در دوره بنی‌امیه بود که کار از خود بیگانه کردن اسلام در بیان قدرت، با استفاده از فلسفه قدرت فیلسوفان یونان کامل شد. پس کار بزرگ امام حسن و جانشینان او بازگردان اسلام به فطرت خویش، به بیان حق بود. بدین‌سان، شکست نظامی و سیاسی و سلطه بنی‌امیه شکست بزرگ و تن دادن به آن بس رنج آور بود. تسلی، کوشش برای رهاندن اسلام از ناچیز شدن در بیان قدرت بود. افسوس که امروز، اسلام ولایت فقیه هیچ از اسلام معاویه و جانشینان او کم ندارد. و

 

4.4. سلطه بنی‌امیه را کار فوق‌العاده بزرگ نمی‌توان خواند. قیاس صوری که خاتمی بکار می‌برد، بسا بی‌آنکه بخواهد، سبب جاری شدن حقیقت بر زبان او می‌شود: سلطه امریکا و 5 کشور دیگر از رهگذر «توافق نهائی»، زندگی ایرانیان را بس تلخ می‌کند. زندگی ایرانیانی را تا بخواهی تلخ می‌کند که ایجادکنندگان بحران اتمی نبوده‌اند و همچنان از چند و چون آن و نیز از محتوای توافق ناآگاهند. نه تنها کشورشان به مهار بیگانه در می‌آید، بلکه باید رژیم مرگ و ویرانی و فساد آفرین ولایت مطلقه فقیه را نیز تحمل کنند و چیزی بدست نیاورده، موقعیت بس خطرناکی هم در منطقه پیدا کنند.

 

4.5. در ایران تحت ولایت مطلقه فقیه، معانی همه مقلوب شده‌اند: ایران را با دنیا طرف کردن و به توافقی تن دردادن که ایران را تحت مهار 5+1 در می‌آورد و باج‌گذار این قدرتها و دیگر قدرتها و حتی شیخ‌های خلیج فارس شدن، عظمت ایران و برابر نشستن با 6 قدرت جهان معنی یافته‌است. ایران را در حلقه آتش و در محاصره پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی درآوردن، نبوغ خامنه‌ای در سیاست خارجی معنی جسته است. در این رژیم چاپلوسی نیز اندازه نمی‌شناسد.

 

٭ نایافته دم، دوگوش گم کرد، سلاح اتمی بدست نیاورده، ممکن است گرفتار تحریم تسلیحات نیز بماند:                     

 

5. از مسائل برجا مانده که سبب تمدید گفتگوها شده‌اند، یکی برجا ماندن تحریم معامله اسلحه با ایران و دیگری ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران و بطور مشخص، بازدید از تأسیسات نظامی و بازجوئی از دست اندرکاران برنامه اتمی ایران است. درپایان سفر به ایران، آمانو گفت: در صورت همکاری ایران، تا پایان سال جاری مسیحی، مسئله وجود یا عدم وجود بعد نظامی برنامه اتمی ایران را آژانس حل می‌کند. از آن پس نیز ایران تحت بازرسی بر طبق پروتکل الحاقی و «بازرسی ویژه»  می‌ماند.

 

    گارت پورتر  مقاله‌ای (بتاریخ 8 ژوئیه 2015) انتشار داده و ، درآن، به هردو مسئله پرداخته‌است:

 

5.1. مسئله برجا ماندن تحریم فروش اسلحه به ایران:

 

● تنها مسئله‌ای که می‌تواند بر سر راه  توافق وجود داشته باشد، باقی ماندن تحریم معامله اسلحه با ایران است. بحث برسر این‌است که در قطعنامه‌ای که شورای امنیت باید تصویب کند، آیا باید لغو تحریم معاملات اسلحه با ایران گنجانده شود یا خیر؟ تا این زمان، 5 عضو دائمی شورای امنیت اصرار داشته‌اند که فروش اسلحه کلاسیک به ایران که بنابر قطعنامه شورای امنیت در 2007 برقرار شده‌است، برجا بماند.

 

    یک دیپلمات که نباید هویت خویش را آشکار می‌کرد، در 6 ژوئیه، بروز داد که گنجاندن عدم لغو  تحریم معاملات اسلحه با ایران، در متن قطعنامه، مطرح شده‌است. ایران خواستار رفع کامل تحریم‌ها از جمله تحریم معاملات اسلحه با ایران است.  باوجود این، موضع ایران بخاطر اختلاف نظر میان کشورهای 5+1، تقویت شده‌است. یک دیپلمات اروپائی می‌گوید: ادامه تحریم معاملات اسلحه در قطعنامه نخواهد آمد زیرا روسیه و چین با آن مخالف هستند و فرانسه نیز موضع ممتنع دارد. فقدان اجماع این امید را بوجود آورده‌است که مانع برداشته شود.

 

     امر مهمی که گارت پورتر بدان نپرداخته، این‌است که هرگاه تحریم معالات اسلحه با ایران برجا بماند، ایران سلاح هسته‌ای که  نمی‌یابد، بجای خود، در منطقه، در موضع ضعف باقی می‌ماند. اسرائیل به جای خود، سیل اسلحه بسوی کشورهای دیگر منطقه نیز  روان است. بنابراین، ایران می‌تواند در خطر وضعیتی نظیر وضعیت سوریه قرار گیرد (به قول خامنه‌ای، جنگ نیابتی). ضعف اقتصادی شدید کشور  و وجود پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی درگرداگرد ایران و وجود جنگ‌های داخلی در شرق و غرب ایران، کشورما را در کام خطری جدید قرارداده است.

 

5.2. مسئله دومی که به مقیاس کم‌تری مانع است، مسئله سابقه برنامه اتمی ایران و احتمال وجود بعدنظامی و بازرسی‌ها است. جهش بزرگ به پیش را مدیرکل آژانس، آمانو، انجام داد وقتی گفت: کارشناسان آژانس، با همکاری ایران، می‌توانند مسئله را تا پایان سال جاری حل کنند. کشورهای 5+1 براین نظر هستند که تحریم‌های مصوب شورای امنیت وقتی برداشته خواهند شد که  ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری کامل بعمل آورده باشد. دیپلماتهای غربی می‌گویند کشورهای 5+1 می‌خواهند اهرم بازرسی را برای سال‌ها در دست داشته باشند. برابر توافق لوزان، ایران پروتکل الحاقی و بازرسی کامل ، حتی از تأسیسات نظامی را، پذیرفته است.  در روزهای اول گفتگوهای وین که ادامه دارند، آمانو یک ملاقات با جان کری، وزیر خارجه امریکا و دو ملاقات با ظریف، وزیر خارجه ایران بعمل آورد. به دنبال آن، به ایران سفر کرد و در تهران با روحانی، رئیس جمهوری و شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار و گفتگو کرد. بنابر قول دو مسئول ایرانی که مصر هستند نامشان برده نشود، نتیجه گفتگوهای آمانو در وین و تهران، توافقی شد میان آمانو و ایران، در باب تحقیق آژانس درباره وجود بعد نظامی در برنامه اتمی ایران. این دو می‌گویند: آمانو قول داده است در گزارش نهائی، مسئله جاسوسی بقصد دست یابی به اطلاعاتی که ایران در اختیار آژانس قرار داده‌است را نیز قید خواهد کرد.  رفتار آمانو معلوم می‌کند که امریکا مایل است آژانس عامل انجام توافق بگردد و نه مانع آن.

 

     بدین‌ترتیب، بازرسی از تأسیسات اتمی و بازجوئی نیز، باقید حل مسئله ظرف شش ماه، پذیرفته شده‌است.

 

وضعیت سنجی پنجاه و پنجم: گل بود به سبزه نیز آراسته شد!

قطعنامه شورای امنیت به تعهدات بی‌شمار ایران قطعیت بخشید و ایران را در برابر جهان قرارداد:

    در 29 تیر 1394، قطعنامه شورای امنیت، با حضور و موافقت «نماینده ایران»،به اتفاق آراء تصویب شد. در 31 تیر خبر تصویب توافق وین در «شورای عالی امنیت ملی» نیز انتشار یافت. اما قطعنامه با صراحتی که بیشتر از آن متصور نیست، می‌گوید که ایران تسلیم بلاشرط را پذیرفته‌است. از این‌رو، در بند 27 آن، به کشورهای جهان اطمینان می‌دهد که این تسلیم نامه سابقه نمی‌شود و با هیچ کشور دیگری این رفتار نخواهد شد بدین ترتیب  در درجه اول به اسرائیل اطمینان خاطر داده شده است که برنامه هسته ای آن کشور و عدم پاینبدی اش به عدم اشاعه سلاح های هسته ای رفتاری مشابه را در پی ندارد و قطعنامه هرگز در مورد آن بکار نخواهد رفت :

بند27 . «شورای امنیت تصمیم می‌گیرد که تمام مفاد برجام تنها برای اجرای آن بین گروه پنج بعلاوه یک و ایران است و نباید به عنوان ایجاد سابقه‌ برای هیچ‌یک از دولت‌ها یا برای اصول حقوق بین‌الملل یا حقوق و تعهدات وفق معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و سایر اسناد مربوطه و هم‌چنین اصول و رویه‌های شناخته شده‏ی بین‌المللی قلمداد شود».

   باوجود این، قطعنامه خود نه تنها تعهدهای بی‌شمار (دست کم 85 تعهد) را تصدیق می‌کند، بلکه تعهدهای جدیدی را وضع می‌کند. که از آن جمله‌اند، امکان تمدید ماندن تحریم‌ها به حال تعلیق و بسا اقدام به جنگ بر ضد ایران. توضیح این‌که بندهای این قطعنامه که با موافقت رژیم ولایت فقیه الزام آور شده‌اند، تعهدهائی مندرج در توافق وین را یا تشدید می‌کنند و یا برآن می‌افزایند:

1. قطعنامه‌های پیشین را که رژیم «ورق پاره» خوانده بود، اینک بطور رسمی می‌پذیرد و راه را بر هرگونه شکایتی بابت خسارت از دولت‌های وضع و اعمال کننده تحریم به ایران را می‌بندد و به آنها حقانیت می‌بخشد و می‌پذیرد که هرگاه به یکی از تعهدها عمل نکرد، تحریم‌ها بازگردند. و

2. قطعنامه، در بند پنجم خود، لازم می‌بیند بار دیگر ایران را متعهد کند که تحت هیچ شرائطی بمب اتمی نخواهد ساخت و در صدد بدست آوردن آن نخواهد بود. پرسیدنی است که وقتی این نخستین تعهد در توافق وین است، چرا باید تکرار شود؟ زیرا این یک اعتراف ضمنی است بر این‌که رژیم ولایت فقیه درصدد تحصیل و ساختن بمب اتمی بوده‌است. نماینده رژیم یا بکلی بی‌اختیار بوده و یا مذاکره کنندگان رژیم با طرف‌های خود توافق کرده‌اند، این اعتراف ضمنی با همه عواقبش، در قطعنامه گنجانده شود. بخصوص که

4. بند دهم، آژانس را ملزم می‌کند به اینکه اسرار محرمانه ایران را که به آن دست می‌یابد، محفوظ دارد. این بدان معنی است که حق دسترسی به داده‌ها و اطلاعات سری را دارد تنها باید آنها را محفوظ بدارد. طرف «ایرانی» لازم نبوده‌است بخواهد قید شود که آژانس حق ندارد به اسرار نظامی و غیر نظامی که به برنامه اتمی ایران ربط ندارند، دسترسی داشته باشد. بنابراین بند، آژانس می‌تواند تأسیسات نظامی را تفتیش کند و درباره آنها نیز اطلاع حاصل نماید. تنها موظف است اینگونه اطلاعات را محفوظ بدارد. بدین‌سان، از خط قرمز خامنه‌ای و سران سپاه نه تنها عبور شده‌است، بلکه وجود اسرار نظامی نیز نمی‌تواند مانع تفتیش آژانس بگردد. و

5. در بند 14 تأکید می‌کند که برابر ماده 14 منشور ملل متحد دولتها موظفند تصمیم‌های شورای امنیت را اجراکنند. و ذیل آن، دستورهای خویش را فهرست می‌کند:

5.1. تمامی کشورهای دنیا را در اجرای توافق وین شرکت می‌دهد (دستور 2) و

5.2. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بر سرپرستی اجرای توافق وین تا پایان دوره ملزم می‌کند ملزم می‌کند و ایران را ملزم می‌کند که «باید به طور کامل آنگونه که آژانس درخواست دارد، همکاری کند تا آژانس بتواند تمام موضوعات مهم را به نحو مشخص شده در گزارش‌هایش حل کند».  و بنابر دستور چهارم، مدیر کل آژانس موظف می‌شود هر زمان امری را مایه نگرانی دید، شورای حکام و شورای امنیت را از آن مطلع کند. 

    با موافقت کردن با قطعنامه، رژیم ولایت فقیه خود را ملزم به اجرای این دستور که شامل تفتیش از تأسیسات نظامی و بازجوئی از «دانشمندان اتمی می‌شود، کرده‌است.

5.4. برابر دستورهای 5 تا 8، بعد از آنکه توافق وین بطور کامل به اجرا درآمد، تحریم‌ها لغو می‌شوند. تا آن زمان، به حال تعلیق در می‌آیند. اما بنابر دستور هشتم، نه پس از 8 سال قید شده در توافق که در پایان 10 سال، مجازاتها لغو می‌شوند:

5.5. شورای امنیت «تصمیم می‌گیرد، با اقدام وفق ماده 41 منشور ملل متحد، 10 سال پس از روز توافق برجام، به نحو تعریف شده در برجام، تمام مفاد این قطعنامه باید لغو شده، و هیچ‌کدام از قطعنامه‌هایی که در بند 7 (الف) شرح داده شد، نباید اجرا شوند، شورای امنیت رسیدگی به موضوع هسته‌ای ایران را پایان داده، و موضوع «منع اشاعه» از فهرست موضوعاتی که در دستور کار شورای امنیت هستند خارج می‌شود». و

5.6. بنابر بند 30، شورای امنیت « تصمیم می‌گیرد تا زمانی که مفاد این قطعنامه بر اساس بند 8 لغو شود، موضوع را در دستورکار خود داشته باشد». بنابراین، همان‌طور که وندی شرمن، گفته‌است، امکان تمدید مدت وجود دارد و شورای امنیت می‌تواند زمان بحال تعلیق ماندن تحریم‌ها و امکان دست زدن به اقداماتی بر وفق فصل هفتم منشور ملل متحد (تحریم و اقدام به جنگ) را تمدید کند.

6. طبق بند 11 قطعنامه، شورای امنیت « تصمیم می‌گیرد، با اقدام وفق ماده 41 منشور ملل متحد، که ظرف 30 روز از دریافت اعلان یکی از دولت‌های عضو برجام در مورد موضوعی که آن دولت عضو برجام اعتقاد دارد مصداق پایبند نبودن اساسی در مورد تعهدات وفق برجام است، شورا باید در مورد پیش‌نویس یک قطعنامه برای ادامه‏ اجرای لغوهای مذکور در بند 7 (الف) این قطعنامه رأی‌گیری کند، به‌علاوه تصمیم می‌گیرد که اگر، ظرف 10 روز از اعلان مورد اشاره در بالا، هیچ‌عضوی از شورای امنیت چنین پیش‌نویس قطعنامه‌ای را برای رأی‌گیری ارائه نکرد، رییس شورای امنیت بایستی چنین پیش‌نویس قطعنامه‌ای را تسلیم کرده و آن را ظرف 30 روز از زمان اعلان اشاره شده در بالا به‌ رأی بگذارد، و شورا قصد خود را برای در نظر گرفتن دیدگاه‌های دولت‌های درگیر در موضوع و هر نظری از سوی هیات مشورتی شکل‌ گرفته در برجام، ابراز می‌دارد».

   این بند همه snap back یا «خلاقیت دیپلماسی» است که حالا فرانسوی‌ها می‌گویند مبتکرش آنها بوده‌اند. بنابر این بند، حتی اگر دولتی که به این نتیجه رسیده باشد که ایران به یکی از تعهدها عمل نکرده‌است، قطعنامه به شورای امنیت پیشنهاد نکند، رئیس شورای امنیت موظف است. این کار را بکند! بند 12 می‌گوید: قطعنامه‌های پیشین که برطبق فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شده‌اند، درجا، به اجرا در می‌آیند:

7. شورای امنیت «تصمیم می‌گیرد، با اقدام وفق ماده 41 منشور ملل متحد، که اگر شورای امنیت یک قطعنامه تحت بند 11 برای ادامه اجرای لغوهای بند 7 (الف) تصویب نکرد، آن‌گاه با اثر بخشی از زمان نیمه شب به وقت گرینویچ پس از سی‌امین روز پس از دریافت اعلان مورد اشاره در بند 11 به شورای امنیت، تمام مفاد قطعنامه‌های 1696 (2006)، 1737 (2006)، 1747 (2007)، 1803 (2008)، 1835 (2008) و 1929 (2010) که بر اساس بند 7(الف) لغو شده بوده‌اند، باید به همان نحوی که پیش از تصویب این قطعنامه اعمال می‌شدند، اعمال شوند و تدابیر مندرج در بند‌های 7، 8 و 16 تا 20 این قطعنامه باید لغو ‌شوند، مگر آن که شورای امنیت به گونه دیگری تصمیم بگیرد» و

8 . در بند 27، به کشورهای دنیا اطمینان می‌دهد که توافق وین خاص مورد ایران است و سابقه و... نمی‌شود (متن در بالا آمد). و

9. در بند 29، راه را بر هرگونه شکایت از جانب ایران، بابت خسارتهای ناشی از تحریم‌ها می‌بندد:

   شورای امنیت تصمیم می‌گیرد: «تاکید می‌کند بر اهمیت این‌که همه دولت‌ها تدابیر ضروری برای حصول اطمینان از این‌که هیچ ادعایی از جانب دولت ایران یا هر شخص و نهادی در ایران یا افراد و نهادهای مشخص ‌شده بر اساس قطعنامه 1737 (2006) و قطعنامه‌های مربوطه، یا افرادی که از طریق آن‌ها یا به نفع آن‌ها طرح دعوا می‌کنند، در ارتباط با هر قرارداد یا مبادله‌ای، که اجرای آن به واسطه اعمال مفاد قطعنامه‌های 1737 (2006)، 1747 (2007)، 1803 (2008)، 1929 (2010) و این قطعنامه، جلوگیری شده است، مسموع نباشد». و

10. خرید و فروش یک رشته کالاها و قطعات یدکی را، مورد به مورد، منوط به اجازه پیشاپیش شورای امنیت می‌کند: «کالاها و فن‌آوری‌های مذکور در سند INFCIRC/254/Rev.12/Part 1 و سند INFCIRC/254/Rev.9/Part 2 (یا جدیدترین نسخه از این اسناد، که توسط شورای امنیت به‏روز شده باشد)، و هم‌چنین هرگونه اقلام دیگرکه دولت موردنظر تشخیص دهد می‌تواند به فعالیت‌های بازفرآوری یا مرتبط با غنی‌سازی یا مرتبط با آب سنگین به گونه‌ای مغایر با برجام منجر شود».

11. بنابر قطع نامه شورای امنیت « ایران فراخوانده می‌شود به این‌که هیچ فعالیتی در ارتباط با موشک‌های بالستیکی که برای برخورداری از قابلیت حمل سلاح‌های هسته‌ای طراحی می‌شوند صورت ندهد، از جمله پرتاب با استفاده از این قبیل فن‌آوری‌های موشک‌های بالستیک، تا زمان هشت سال پس از «روز توافق» یا تا زمانی که آژانس گزارشی مبنی بر تایید «نتیجه ‏گیری گسترده‌تر» ارائه کند، هرکدام زودتر باشد».

12. معامله با ایران در مورد اسلحه متعارف بمدت 5 سال و موشک و آنچه بدان مربوط می‌شود بمدت 8 سال ممنوع است: « ایران فراخوانده می‌شود به این‌که هیچ فعالیتی در ارتباط با موشک‌های بالستیکی که برای برخورداری از قابلیت حمل سلاح‌های هسته‌ای طراحی می‌شوند صورت ندهد، از جمله پرتاب با استفاده از این قبیل فن‌آوری‌های موشک‌های بالستیک، تا زمان هشت سال پس از «روز توافق» یا تا زمانی که آژانس گزارشی مبنی بر تایید «نتیجه ‏گیری گسترده‌تر» ارائه کند، هرکدام زودتر باشد».

13. باتوجه به موافقت نماینده رژیم با قطعنامه و با توجه به ماهیت استبدادی رژیم که تصمیم را خامنه‌ای بمنزله فصل‌الخطاب می‌گیرد، تصویب توافق وین از سوی مجلس – هرچند مجلس مافیاها پیشاپیش خود را از حق تصویب آن محروم کرد – بی‌معنی می‌کند. در حقیقت، موافقت «نماینده ایران» با قطعنامه که بشرح بالا، هنوز تعهدهای ایران را بیشتر و سخت‌گیری‌ها نسبت به ایران را شدیدتر می‌کند، بمعنای آن‌است که خامنه‌ای تسلیم نامه را امضاء کرده‌است. و

13. «نماینده ایران» با قبول این قطعنامه، بر قطعنامه‌های پیشین صحه گذشته و موافقت کرده‌است که ایران خود را از حق شکایت از تحریم‌ها محروم می‌کند. در حقیقت، بنابر توافق وین، نه تنها ایران از این حق محروم می‌شود، بلکه مشروعیت آن تحریم‌ها را نیز می‌پذیرد. حال آنکه بقول مقامات امریکائی نیز بابت تحریم‌ها 500 میلیارد دلار به ایران زیان وارد شده‌است و ایران حق دارد نسبت به غیر قانونی بودن این تحریم‌ها شکایت کند و خسارت بخواهد. و

14. یکبار دیگر به بند 8 بازگردیم. این بند با توافق وین مغایر و آن را تشدید و راه را برای تمدید حالت تعلیق تحریم‌ها و اقدامات نظامی (بر وفق فصل هفتم منشور) باز می‌کند. زیرا بنا بر توافق وین (برجام) بااجرای توافق، «ماهیت صرفا صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران تضمین می‌شود» اما، بنابر متن قطعنامه، «به حل مسئله ماهیت صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران، کمک می‌کند». یعنی این‌که بعد از گذشت 10 سال، آژانس می‌تواند جمله‌ای را که تا این زمان مرتب تکرار کرده‌است و به استناد آن، برنامه هسته‌ای ایران را به شورای امنیت فرستاده‌است، تکرار کند: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، هنوز اطمینان پیدانکرده‌است که برنامه اتمی ایران صرفا صلح‌آمیز است» و پس از آن، شورای امنیت تصمیم بگیرد زمان ماندن ایران زیر شمشیر داموکلس تعلیق تحریم‌ها باقی بماند. و

15. در ایران، در مقام توجیه، گفته‌اند، از ایران درخواست شده‌است که بمدت 8 سال هرگونه فعالیت در باب موشک بالستیک را تعطیل کند. بنابراین، الزامی نیست. و دروغ گفته‌اند. زیرا «نماینده ایران» با قطعنامه موافقت کرده‌است. یعنی درخواست را پذیرفته‌است. بنابراین، عمل به درخواست الزامی است و تخلف از آن می‌تواند دست‌آویز بازگرداندن تحریم‌ها بگردد.

انقلاب اسلام: به بررسی متن توافق اسارت بار و ناقض استقلال و آزادی مردم ایران را، ادامه خواهیم داد. 

وضعیت سنجی پنجاه و دوم: تقصیر با چه کسی است ؟

٭ خامنه‌ ای می‌ گوید: تأسیسات اتمی ایران برچیده شوند. اما این تأسیسات چه اندازه واقعیت دارند؟:

 

گزارش زیر را دریافت و دربارۀ صحت آن پرس و جو کرده‌ ایم. آن اندازه که قرین صحت است، به این شرح است:

 

 در آیندۀ نه چندان دور حقایقی از این پروژه فاش خواهد شد که مو بر تن هر ایرانی وطن پرست آگاه سیخ خواهد کرد نمونه‌ هایی از این حقایق به شرح زیر هستند:

 

١- شاکله حدود ٢٠ هزار سانتریفوژ ایرانی همان سانتریفوژهای خریداری شده از پاکستان است که به دلیل عدم کارآیی درآن کشور، از رده خارج شده بودند (ابتداء ٢٠ هزار دستگاه به لیبی، و ٢٠ هزار تای باقیمانده نیز به ایران فروخته شد).

 

٢- در هیچ کشوری، از جمله پاکستان، برای ساخت بمب اتمی از روش غنی سازی اورانیوم توسط سانتریفوژ استفاده نشده است و ایران تنها کشوری در جهان است که به این روش اصرار دارد، آنهم به دلیل اشتباه جاهلانه که درخرید اولیه انجام داده است و اکنون نمی‌ خواهد در نزد افکار عمومی به آن و خسارات هنگفت سیاسی و اقتصادی ناشی از اشتباه خود اعتراف کند.

 

۳- اصل خرید ۲۰ هزار سانتریفوژ (و نه نمونه‌ های اولیه) در زمان ریاست غلامرضا آقازاده بر انرژی اتمی (دوران ۸ سالۀ خاتمی) صورت گرفته‌ است. مقامات رژیم پس از آگاهی از کلاهی که سرشان رفته بود، در صدد اعدام او برمی‌ آیند. یونسی وزیر واواک در حکومت خاتمی، از طرفداران جدی اعدام آقازاده و محاکمۀ وی در دادگاه نظامی بوده‌ است. اما بر اثر حمایت خامنه‌ ای از او، به ۱۰ سال حصر محکوم شده‌ است. علت سکوت مطلق آقازاده، در حالیکه عمده مباحث به دوران مدیریت وی بر انرژی اتمی برمی‌ گردد، هیچگاه از سوی کارشناسان سیاسی مرتبط با بحث اتمی، یا اپوزیسیون، به چالش کشیده نشد. و علت دشمنی خامنه‌ ای با یونسی وزیر واواک حکومت خاتمی نیز بود.

 

۴- سانتریفوژهای نمونۀ نسل های بعدی که تحت عنوان IR4 یا IR8 از آنها نام برده می‌ شود، هیچ ارتباطی به نسل‌ های قبلی یا مکانیکی نداشته و مربوط به تحقیق بر روی غنی سازی با لیزر و پلاسما می‌ باشند و قرار بود در آینده مورد استفاده قرار گیرند. عمده سانتریفوژهای فعلی نیز همان نسل اول پاکستانی با ظرفیت تولیدی اسمی 1/2 SWU می‌ باشند که در عمل توان تولید آنها از 0.9 SWU بالاتر نمی‌ رود و ماجرای نیاز به ١٩٠ هزار سو یا سانتریفوژ نیز مرتبط با همین ظرفیت پایین سانتریفوژهای خارج از ردۀ فعلی است که از آن امامزاده ساخته‌ اند و البته امامزاده‌ ای که هرگز شفا نمی‌ دهد.

 

۵- بیش از نیمی از۲۰ هزارسانتریفوژ حریداری شده و از رده خارج، هیچگاه مورد بهره برداری قرار نگرفته‌ است، تا تعطیل شده، یا بدون امکان تولید بچرخد، و حداکثر تعداد در مدار، حدود ۶ هزار بوده است.

 

۶- در خصوص هزینه‌ ها: ارقام بسیار بالا و پرداخت های میلیاردی به طرف پاکستانی و دیگران پرداخت شده‌ است که خارج از حساب است و به همین دلیل یکی از اتهامات آقازاده اتلاف منابع مالی جهت خرید این اقلام خارج از رده و بی‌ مصرف از پاکستان بوده است.

 

۷- آزمایشاتی که وزارت انرژی آمریکا از طریق مدل سازی واقعی برنامۀ اتمی ایران در سه سایت لس آلموس، الگریچ تنسی و... با استفاده از نمونه‌ های واقعی سانتریفوژهای مشابه ایران انجام داده، به دلیل عدم وجود نمونۀ مشابه در دنیا (غنی سازی از طریق سانتریفوژ) بوده‌ است، و جالب است که بدانیم سانتریفوژهای نصب شده در زمین همان دستگاه های بی‌ خاصیتی هستند که قذافی همه را سوار کشتی کرده بود و به آمریکا تحویل داده بود و به مدت ده سال در ایالت تنسی در انبارهای متروکه خاک می‌ خوردند؟!

 

   متأسفانه در این تحلیل‌ ها، از اولین آورندۀ سانتریفوژها به ایران، یعنی م. ن (تحقیق ما در باره نقش این شخص ادامه دارد. هرگاه بر ما معلوم شود که او عامل سیا بوده، نام کامل او را انتشار خواهیم داد. بدیهی است او در هر حال حق توضیح دارد) مشاور ارشد سازمان انرژی اتمی در دوران ریاست امراللهی خبری نیست. م. ن، بعد از انقلاب بعنوان کارشناس از آمریکا روانۀ ایران می شود و در سازمان هوا فضای ایران مشغول کار می‌ شود. سپس، سر از انرژی اتمی درمی‌ آورد، و بعد در مدار مذاکره با شبکه عبدالقدیر خان قرار گرفته و در مذاکرات دوبی از سوی ایران درگیر می‌ شود، و همزمان به سیا وصل می‌ شود، و عملاً سازمان اطلاعات آمریکا هدایت برنامۀ اتمی و از جمله خرابکاری در سانتریفوژهای اولیه را بر عهده می‌ گیرد، اما درست زمانی که ایران به این خرابکاری پی می‌برد و به م.ن مشکوک می‌ شود، وی ایران را ترک می‌ کند (۱۳۷۱-۱۳۶۶). م.ن، هم اکنون رئیس یک شرکت در شهر نیویورک است. عبدالقدیر خان در یکی از سانتریفوژها به عمد نقشۀ ساخت بمب از طریق سانتریفوژ را جا می دهد تا طرف ایرانی را به خرید ۲۰ هزار سانتریفوژ از رده خارج شده، ترغیب نماید. حیلۀ وی کارگر می‌ افتد و مقامات ایرانی (تیم بسته آقازاده و خامنه‌ ای) دستور خرید را به مبلغ صدها میلیون دلار صادر می‌ کنند.

 

    بدین‌ ترتیب، تأسیسات اتمی که خامنه‌ ای مدعی است امریکا می‌ خواهد برچیند، یعنی سانتریفوژهای نسل اول که از آنها، ایران حق دارد حدود ۵۰۰۰ دستگاه را حفظ کند. تأسیسات فردو که ایران می‌ تواند ۱۰۰۰ سانتریفوژ آن را نگاه دارد، دیگر اورانیوم غنی نخواهند کرد و فردو مرکز تحقیقات اتمی خواهد شد. کارخانۀ آب سنگین اراک نیز تغییر خواهد کرد تا که پلوتونیوم لازم برای بمب اتمی را تولید نکند. بدین‌ سان، تأسیسات اتمی در عمل تعطیل می‌ شوند و سخن خامنه‌ ای جز پوشاندن واقعیت نیست:

 

٭ می‌ گویند توافق نهایی، همانند قرارداد ترکمن چای می‌ شود و عاقدانِ آن را سرزنش می‌ کنند، اما نمی‌ گویند چه کسانی کار را به جایی رساندند که چاره جز تن دادن به توافق همانند قرارداد ترکمن چای نماند:

 

    از قول ظریف گفته شده‌ است– در خبر است که او در مصاحبه گفته است و چون نتوانستیم متن را بدست بیاوریم، گوییم که قول از او نیست، ولی یک امر واقع هست- که می‌ گویند توافق اتمی، همانند قرارداد ترکمن چای و قرارداد ۱۹۱۹ است. به عاقدان آن دو قرارداد لعن می‌ کنند، بی‌ آنکه بپرسند چه کسانی کارها کردند که نباید می‌ کردند تا چاره‌ ای جز تن دادن به قراردادهای ترکمن چای و ۱۹۱۹ نماند. این سخن نیمی از حقیقت است. تمام حقیقت این‌ است:

 

۱. بدیهی است عاملان وضعیتی که در آن، چاره‌ ای جز تسلیم نمی‌ ماند، مقصران اصلی و در خور همه‌ گونه سرزنش هستند. آنها هم که قرارداد تسلیم را امضاء می‌ کنند، مأموران مستبدهای نادان و خیره‌ سر و مقصر هستند. اما

 

۲. هم آنها که وضعیتی را ایجاد می‌ کنند که، در آن، چاره جز تسلیم نمی‌ ماند، و هم آنها که قرارداد تسلیم را امضاء می‌ کنند، بدین‌ خاطر که حقایق را از مردم مخفی می‌ کنند و بجای حل مشکل با مردم، تسلیم قدرت خارجی می‌ شوند، مسئولیت و تقصیری دو چندان پیدا می‌ کنند. و

 

۳.وقتی راه‌ حل دیگر وجود دارد و رژیم جباران اصرار در تسلیم قدرت های خارجی شدن دارد، از امضاء کنندگان توافقی که تسلیم نامه ای بیش نیست، هیچ عذری پذیرفته نیست. و

 

۴. مردمی که سال های دراز زیان‌ های عظیم را تحمل کرده‌ اند و دم نزده‌ اند و حالا خود را به تبلیغاتی سپرده‌ اند که هرگونه توافقی را در نظرشان مطلوب جلوه می‌ دهند، مسئول وضعیتی هستند که در آنند. حداقل عمل به حقوق ملی خویش و مسئولیت شناسی در برابر این حقوق اینست که از خود بپرسند: چرا باید بابت سانتریفوژهای اسقاط، کشور تحت مهار بیگانه درآید، و تهدید به تحریم و مجازات اقتصادی، اقتصاد کشور را در منگنه نگاه دارد؟

 

٭ اگر تا هفتم ژوئیه "توافق" نهایی بعمل نیاید، کار ارائۀ آن به کنگره امریکا دو ماه به تأخیر می‌ افتد:

 

در پایان روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۵، اعلان شد که گفتگوها به مدت یک هفته تمدید شد. لوموند (۱ ژوئیه ۲۰۱۵) دلیل تعیین یک هفته را این دانسته است که هرگاه در ۹ ژوئیه حکومت اوباما توافق نهایی را به کنگره تسلیم نکند، کار به مدت ۲ ماه به تأخیر می‌ افتد. بنابراین که توافق، لغو تحریم‌ ها را در بردارد، هرگاه توافق بموقع تسلیم کنگره نشود، به جای ۳۰ روز، ۶۰ روز زمان لازم دارد برای اینکه کنگره آن را بررسی کند. زمان بیشتر، دادن فرصت بیشتر به مخالفان توافق است برای اینکه مانع از تصویب آن شوند. یک دیپلمات غرب می‌ گوید: آرامش بسیار و خونسردی می‌ خواهد تا بتوان کار توافق را به انجام رساند.

 

     ارزیابی لوموند این‌ است که ظریف به تهران رفت و یکشنبه شب، تهران را به قصد وین ترک گفت و این امر که در بازگشت او گفتگوها به مدت یک هفته تمدید شد، حاکی است که  توافق هنوز آماده نیست و آماده شدنش نیاز به گفتگو دارد. ظریف پیش از دیدار جان کری، وزیر خارجه امریکا، گفت: «مذاکرات به نقطۀ حساسی رسیده‌ اند» و سپس تصریح کرد: «تنها توافقی که ملت ایران خواهند پذیرفت، توافقی عادلانه و متعادل است که در آن، عظمت ملی و حقوق مردم ایران رعایت شده باشد».

 

    ظریف همراه صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران که به خامنه‌ ای نزدیک است و حسین روحانی برادر حسن روحانی، رئیس جمهوری میانه رو که آینده سیاسی اش، در قسمتی بزرگ، به امضای توافق بستگی دارد، است. تحریم‌ ها نه بلافاصله، که بطور زمان بندی شده، لغو خواهند شد. از جمله تحریم‌ ها، یکی تحریم خرید نفت از ایران است که سبب کاهش صدور نفت از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به ۱ میلیون بشکه در روز است. ضرر ماهانه را مؤسسه امریکائی کوارتز، ماهانه، ۱.۶ میلیارد دلار برآورد کرده‌ است.

 

     تصادف را ببین! آژانس بین‌ المللی انرژی اتمی روز چهارشنبه، ۱ ژوئیه، گزارش خود را در بارۀ برنامه اتمی ایران منتشر می‌ کند. این گزارش می‌ تواند در گفتگوها مؤثر باشد. زیرا آژانس تحول نگران کننده‌ ای را گزارش می‌ کند: ایران بر ذخیرۀ اورانیوم غنی شدۀ خود افزوده‌ است. و این امر نیز مسئله‌ ای است که گفتگو کنندگان باید حل کنند. هرگاه گفتگوها با موفقیت پیش بروند، وزیران خارجه کشورهای ۵+۱ به وین بازمی‌ گردند، برای امضای توافق نهائی.

 

دانستنی است که به گزارش ایسنا (۱ ژوئیه)، یک دیپلمات نزدیک به هیأت ایران، گفته‌ است: «پیشرفت اندکی در موضوع تحریم ها حاصل شده است. اما جدول زمانی لغو تحریم ها تهیه شده و در باره جزئیات این جدول در حال مذاکره‌ اند». 

 

گزارش آژانس در بارۀ بیشتر شدن ذخیرۀ اورانیوم غنی شدۀ ایران، هم‌ زمان شده‌ است با تهدید حسن روحانی: هرگاه توافق انجام نگیرد، و یا انجام بگیرد، اما طرف مقابل آنرا اجرا نکند، «دولت آمادگی کامل خواهد داشت که اگر روزی آنها توافق را زیر پا بگذارند، ما نیز بتوانیم بلافاصله مسیر را شدیدتر از آنچه در مخیلۀ آنهاست، برگردانیم.»

 

● باوجود این، در گزارش آژانس که در ۱ ژوئیه انتشار یافت، آمده‌ است که ایران به تعهدات خود بنابر توافق ژنو، عمل کرده‌ است. در ۲ ژوئیه نیز، آمانو، رئیس آژانس به ایران می‌ رود.

 

٭ هفت موردی که بر سرشان در لوزان توافق شد و اینک باید بر سر چگونگی اجرای آن توافق بعمل آید:

 

۱. جدول زمانی رفع تحریم‌ ها که البته به حال تعلیق در می‌ آیند. 

 

۲. نظام بازرسی از برنامۀ هسته‌ ای ایران که رژیم می‌ گوید اجازۀ بازرسی از تأسیسات نظامی و بازجویی از دانشمندان اتمی را نمی‌ دهد. 

 

۳. چگونگی اجرای پروتکل الحاقی که برابر طرح مصوب مجلس، پیشاپیش پذیرفته شده‌ است 

 

۴. تأسیسات اتمی فردو که برابر توافق لوزان، ایران می‌ تواند ۱۰۰۰ سانتریفوژ را نگاه دارد، بی‌ آنکه حق غنی سازی را داشته باشند. 

 

۵. باز طراحی راکتور آب سنگین اراک به ترتیبی که پلوتونیوم کافی برای تولید بمب اتمی تولید نکند. 

 

۶. تحقیقات اتمی.  

 

۷. طول مدتی که ایران در کنترل آژانس بین‌ المللی خواهد بود. 

 

مورد ۸ که سوابق فعالیت‌ های اتمی "ایران" است، حذف شد.

 

در ۲۹ ژوئن، روزنامۀ وال استریت ژورنال نوشت یک مسئلۀ هشتمی نیز وجود دارد: مقامات مذاکره‌ کننده، به دنبال آزادی آن‌ دسته از شهروندان ایرانی هستند که به علل مختلف از جمله همکاری‌ های نظامی و اقتصادی به نفع جمهوری اسلامی ایران، در سال‌ های قبل بازداشت شده اند؟!

 

● در ۱ ژوئیه، سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت: وضعیت اشخاص به گفتگوهای اتمی ربط پیدا نمی‌ کند.

 

٭ رژیم با کدام صورت سازی می‌ خواهد توافق نهائی را قابل عرضه به مردم ایران کند؟:

 

بنابر طرح مصوب مجلس و سخنان خامنه‌ ای، دو مسئله هستند که خامنه‌ ای نمی‌ خواهد عریان به مردم ایران عرضه شوند:

 

۱. بازرسی‌ ها که خامنه‌ ای می‌ گوید نباید شامل تأسیسات اتمی بگردد. برای این مشکل این راه حل پیدا شده و ظریف، به تهران رفت تا موافقت خامنه‌ ای را با آن بدست آورد: 

 

آژانس می‌ تواند از «برخی تأسیسات نظامی» که بازدید از آنها موجه است، و نه تمام تأسیسات، بازرسی کند.

 

۲. این امر که لغو تحریم‌ ها زمان بندی شده‌ اند، بدین معنی است که خامنه‌ ای تن به عقب نشینی داده و طرح مجلس (لغو تحریم‌ ها بهنگام اجرای توافق) را پذیرفته‌ است. بنابر اطلاعی که وسائل ارتباط جمعی رژیم انتشار داده‌ اند، در مرحلۀ اول، در توافق نامه، لغو تحریم ها قید می‌ شود. در مرحلۀ دوم، مرحلۀ تصویب در شورای امنیت و کنگره و اروپا است، و مرحلۀ سوم لغو تحریم‌ ها به تناسب اجرای توافق توسط رژیم می باشد.

 

۳. تحقیقات اتمی دغدغۀ دیگری است، اما نه به اهمیت آن دو مسئله که برای رژیم مهم‌ ترین هستند. از دید غرب، کنترلش بر تحقیقات کامل، و تا ممکن است درازمدت باشد. و این مهار درازمدت است که رژیم می‌ خواهد به عباراتی درآید که تسلیم ننگین جلوه نکند.

 

۴. کارخانه آب سنگین اراک مشکلی جز این ندارد که چگونه و با کدام هزینه و به خرج چه کشوری ساختارش تغییر کند؟