وضعیت سنجی دویست و نود و نهم: پیشاروی ویروس، باوجود تحریم‌ها، از رژیم ولایت مطلقه فقیه چه کاری ساخته ‌است؟

 

wazyatsanji299a   این ادعا که باوجود تحریم‌ها و انزوای ایران، رژیم ولایت مطلقه فقیه، در رویارویی با حمله ویروس کرونا، بیشتر از آنچه می‌کند، کاری از دستش بر نمی‌آید، راست نیست. الا این‌که کارها یی که می‌تواند بکند، با ماهیت رژیم خوانایی ندارند:

 کارهای شدنی در قلمرو مبارزه با ویروس کروناکه از انجامشان نباید گریخت:

   کارشناسان هشدار می‌دهند: کشورهایی که نه برای حیات انسانها که برای اقتصاد تقدم قائل می‌شوند، بلحاظ انسانی و اقتصادی، بهای بسیار سنگین‌تری خواهند پرداخت. کارهای شدنی که نباید از انجامشان سرباز زد را فهرست کنیم:

1. حق شناختن حیات و عمل به این حق، هم از سوی یکایک شهروندان و هم از سوی رژیم که همچنان متجاوز به این حق است؛

2. باوجود تضادهای درونی رژیم و با توجه به این واقعیت که این مردم هستند که در معرض بیماری قرار می‌گیرند و این کادر پزشکی است که مبارزه با ویروس کرونا را تصدی می‌کند و تصدی این مبارزه، به علم و فن و هم‌آهنگی و همکاری مردم با کادر پزشکی نیاز دارد، در طول مدت مبارزه با ویروس، دولت باید نقش کارگزار کادر پزشکی را بپذیرد. به ترتیبی که به دست اندرکاران مبارزه با ویروس، از پشت سر، جنگ تحمیل نشود. این امر که در طول 40 سال، رژیم هر جنگ و بحرانی را در شکست به پایان برده‌است و یک دلیل آن، ایجاد جبهه دوم از پشت سر بوده‌است و خطر آن وجود دارد که مبارزه با ویروس کرونا نیز به شکست بیانجامد و فاجعه انسانی و اقتصادی جبران ناپذیر ببارآورد، ضرورت و فوریت انجام این تدبیر، محل کم‌ترین تردید نیست؛

3. در مبارزه با بیماری، زور و فساد، نه تنها کارآیی ندارد، بلکه زور و فساد دستیار کرونا نیز هستند. چنان‌که قطع نکردن رفت و آمد به چین و بکاربردن زور و فساد (بیشتر در شکل دروغ و پنهان کردن حقیقت)، از عوامل شیوع بیماری بوده‌اند؛

4. با کنارگذاشتن زور و فساد، ابهام بی‌محل و شفافیت با محل می‌شود. شفاف‌‌گردانی شمار مبتلایان و شمار بستری شدگان و شمار آنها که از دنیا می‌روند و مناطق آلوده و غیر آلوده ضرورت قطعی پیدا می‌کند. زیرا به پزشکان و دستیاران آنها و نیز جمهور مردم که باید همکار آنها باشند، امکان می‌دهد، با واقعیت، رابطه مستقیم برقرارکنند. مشاهده وضعیت‌ها در کشورهای مختلف، جا برای تردید نمی‌گذارد که رابطه مستقیم با واقعیت، زمان پیروزی بر مبارزه را کوتاه‌تر و بار اقتصادی را سبک‌تر می‌کند؛ استفاده از تجربیات موفق سایر کشورها در فائق آمدن بر مشکل بیماری کرونا بسیار حائزاهمیت است.

5. سپردن کار به کاردان و ممنوع شدن مداخله مراکز قدرت و اجرای دقیق و بدون تبعیض رهنمودهای کاردانان متصدی مبارزه با ویروس کرونا. هم در سطح کشور (آمد و شدها) و چگونگی ارتباط زمینی و هوایی و دریایی با کشورهای دیگر و هم در سطح زمان. از جمله، طول مدت قرنطینه؛

6. خارج کردن دارو و درمان از دست مافیاها و تحت اداره هیأتی از پزشکان متصدی مبارزه و داروسازان قراردادن تولید و واردات دارو و مصون نگاهداشتن آن از رانت‌خواری و مافیاهای رانت‌خوار؛

7. در همه کشورهای دنیا، از جمله در ایران، اهل دانش دست بکار یافتن درمان این بیماری هستند و کوشش آنها بس پر ارج و درخور سپاس‌گزاری همه ساکنان روی زمین است. دکتر فیروزه بنی‌صدر درمانی را، به تجربه، یافته‌است؛ با بکاربردن این درمان، مبارزه با ویروس کرونا می‌تواند هم آسان‌تر و هم ارزان‌تر تمام شود و هم مدت قرنطینه را کوتاه‌تر کند. در نتیجه، با بازگشت همه بکار، خسران اقتصادی کم‌تر بگردد؛

8. مبارزه با ویروسی که چهار میلیارد انسان را قرنطینه نشین کرده‌است، نیازمند اجتماع عوامل، هم در سطح جامعه مدنی و هم در سطح مدیران مبارزه و هم در سطح دستگاه اداری است. نهادهای جامعه، بخصوص نهادهای آموزش و پرورش (دانشگاهیان و دانشجویان و معلمان و دانش‌آموزان) و دینی و هنری و اقتصادی و اجتماعی (بخصوص خانواده‌ها) می‌توانند دستیاران متصدیان مبارزه بگردند. در کشورهایی که این نهادها دستیار متصدیان شده‌اند، موفقیت در جنگ، موفقیت‌آمیزتر بوده‌است. از جمله پاکستان، در همسایگی ایران، با موفقیت، این روش را بکار برده‌است؛

9. تغییرردیفهای بودجه: در جنگی که بمدت 8 سال، در سود انگلستان و غرب، ادامه یافت، همین رﮊیم، به جنگ تقدم بخشیدند و بودجه را به آن اختصاص دادند. صد میلیارد دلار هم «گم‌شد»! این‌بار، ایرانیان با جنگی رویارویند که می‌تواند بسیار مرگبارتر و ویران‌گرتر باشد. پس، باید به هزینه‌های این جنگ تقدم داده شود. از جمله، هزینه درمان افرادی را که بیمه سلامت ندارند، دولت برعهده بگیرد. نیز باید تاکید شود.

 تدابیر اقتصادی و سیاسی و نظامی که اجتناب ناپذیر:

1. سخنان اخیر صالحی اعتراف‌ها یی هستند به این واقعیت که ایران نه منابع کافی اورانیوم دارد و نه غنی‌سازی اورانیوم بکاری می‌آید. بنابراین، زمان آن‌است که مشکل در داخل و با مردم ایران حل و تحریم‌ها بی‌محل بگردند. این‌کار را، دست کم، زمانی باید می‌کرد که برنامه اتمی رژیم از پرده بیرون افتاد. دو دهه زیان بسیار سنگین، وارد نمی‌شد و دست رﮊیم زیر سنگ روس و چین نبود. از آنجا که تا ابد نمی‌توان در تحریم زیست، حل مشکل اتم با مردم ایران، کشور را در بهترین موقعیت برای مبارزه پیروز با ویروس کرونا قرار می‌دهد؛

2. باوجود مردم در قرنطینه، اقتصاد مصرف و رانت محور را به اقتصاد تولید محور بدل کردن، آن‌هم توسط رژیم که حیات خود را از اقتصاد مصرف محور و استبداد دارد، البته بر نمی‌آید. باوجود این، مردم در قرنطینه، همان فرآورده‌ها را مصرف نمی‌کنند که قبلاً مصرف می‌کردند. زندگی بسیار ساده‌تر شده‌است. بنابراین، بهترین فرصت است برای آزادکردن سرمایه‌ها و اختصاص آنها به تأمین معیشت قشرهای فقیر جامعه و امکان دادن به آنها برای ماندن در قرنطینه.

3. هرگاه دو تدبیر بالا، حتی تنها تدبیر دوم انجام بگیرد، دولت نیازمند وام ستاندن از بانک مرکزی نیز نمی‌شود. خودداری از هزینه‌های تورم زا و توزیع قدرت خرید میان قشرهای کم درآمد، سبب می‌شود که تورم کاهش نیز بپذیرد. هرگاه فرصت برای پخش قدرت خرید متمرکز مغتنم شمرده شود، قدرت خریدی که فرآورده‌های داخلی می‌توانند آن را جذب کنند، سبب پرداختن به تولید و ایجاد کار نیز می‌شود. البته به شرطی که 9 تدبیر بالا، خصوصاً تدبیر هفتم، در همه نقاط آلوده کشور، به اجرا گذاشته شود و زمان مبارزه با ویروس کرونا کوتاه بگردد؛

4. در همه کشورها و در ایران بیشتر از اغلب کشورها، کارکنان دولت از اندازه بیرون هستند. به یقین، با یک پنجم تعداد کارکنان دولت، چرخ دستگاه اداری سالم می‌چرخد. از قرنطینه برای تجدید سازمان اداری و ایجاد بانک استعدادهامی‌توان استفاده کرد. دست‌کم، با تعداد لازم، در عین پرداختن حقوق به همه کارکنان، هم می‌توان دستکاه اداری را تعطیل نکرد و هم هزینه‌ها را کاهش و، با ایجاد ایمنی‌ها، مانع از آن شد که محیط‌های اداری، کانون انتشار ویروس بگردند؛ 

5. نیروهای مسلح نیز امکانات دارند و هم قرنطینه به آنها امکان می‌دهد، هزینه‌هایی را انجام ندهند و با امکانات خود و بودجه‌ای که آزاد می‌کنند، زیر نظر متصدیان مبارزه با ویروس کرونا، در این مبارزه شرکت کنند. ارتش آسایشگاهای صحرایی ایجاد کرده‌است. با استفاده از تجربه‌های سایر کشورها، می‌بایست با جدا سازی محل تختها با دیوار کشی از هم و قراردادن حفاظ ایمنی آسایشگاهها را مجهز کند. در بسیاری از کشورها به ساختن بیمارستانهای مجهز به ای سی یو نیز روی آورده اند.

6. اینک که دو ماه و بیشتر است که ویروس به مردم دنیا هجوم آورده‌‌است، از دو راه‌کار، یکی تقدم دادن به اقتصاد و دیگری تقدم دادن به حیات انسان، کشورهایی راه‌کار اول و کشورهایی راه‌کار دوم را درپیش گرفته‌اند. اگر به مدیریت زمان اهمیت لازم داده می‌شد، بسا، ویروس، درجا از میان می‌رفت و جهان با یکی از شدیدترین بحران‌ها روبرو نمی‌شد. در مورد درمان نیز، اهمیت دادن به زمان و کوتاه کردن زمان مبارزه با ویروس کرونا، تعیین کننده‌است. بنابر توضیح دکتر فیروزه بنی‌صدر، زمان نقش تعیین کننده در درمان دارد: باتوجه به این‌که هرگاه سرو کار بیماران به «بخش مراقبت‌های ویژه» بیفتد، هم احتمال مرگ بیشتر می‌شود و هم زمان درمان طولانی می‌شود، بنابراین، درمان باید با مراحل بیماری خوانایی پیدا کند با سه هدف: یکی کوتاه شدن زمان بیماری و درمان شدن بیمار و دیگری، کوتاه شدن دوره قرنطینه، و در نتیجه کاهش خسران انسانی و اقتصادی که می‌تواند عظیم باشد و سومی یافتن واکسن.

   بنابراین، مدیران مبارزه با ویروس، باید بنا را بر هرچه کوتاه‌تر کردن زمان مبارزه بگذارند و جامعه مدنی و دولت باید تدابیری که متصدیان ارائه می‌کنند را به اجرا بگذارند. بدین‌قرار، بنابر این که اقتصاد برای انسان است و انسان برای اقتصاد، آنهم اقتصاد مصرف و رانت محور نیست، تقدم اقتصاد بر حیات انسان، جرم است. نهاداقتصادی باید در خدمت حیات انسان در رشد باشد. بنابراین، موقعیت را نه برای تقدم اقتصاد بر حیات انسان و یا حیات انسان بر اقتصاد، که برای تجدید سامانه اقتصادی، باید مغتنم شمرد. کوتاه کردن زمان مبارزه، هم موجب نجات انسانها از مرگ می‌شود و هم زمان بازگشت به فعالیتهای اقتصادی و غیر آن را کوتاه می‌کند.

   بدین‌قرار، کاری که متصدیان مبارزه باید بکنند، نه تن دادن به این یا آن تقدم که هرچه کوتاه‌تر کردن زمان مبارزه و نجات جان هم انسان و هم اقتصاد است. الا این‌که، حمله ویروس، امکانی برای بازنگری در چند و چون خدمات و تولید فرآورده‌ها و نظام اجتماعی و اقتصادی فراهم آورده‌است که نباید آن را از دست داد:

7. سازمان‌های اقتصادی جدای از دولت، چون «اموال رهبری» و «بنیاد مستضعفان و جانبازان» و دارایی‌های آستان قدس و دیگر موقوفه‌ها و «کمیته امداد امام» هم می‌باید امکانات مالی و تجهیزاتی خود را در اختیار متصدیان مبارزه بگذارند و هم با استفاده از موقعیت، ساختار خویش را تغییر دهند تا که اتخاذ و اجرای سیاست اقتصادی، برای عبور از اقتصاد مصرف و رانت محور به اقتصاد تولید محور، ممکن بگردد. و

8. پوشش نکردن ویروس برای ادامه جنگهای ویران‌گر و جنگ بر سر قدرت در رژیم و تعطیل این جنگها و بازکردن فضای سیاسی و فرهنگی کشور تا که جمهور مردم، با اعتماد کامل، در مبارزه با بیماری شرکت کنند. رفتار لاقیدانه کنونی گروه‌هایی از مردم ایران، که فریب سهل‌انگاری رژیم و کم خطر بنمودن بیماری را خورده‌اند، نه تنها مساعد پیروزی در مبارزه با ویروس نیست، بلکه می‌تواند سبب شکست در آن نیز بگردد. از این‌رو، باتوجه به نقش تعیین کننده نهادهای جامعه مدنی و جمهور مردم، ضرور است آنچه مردم باید بدانند و بکنند، شفاف، در اختیار آنها قرار گیرد.

     بدیهی است که رژیم ولایت مطلقه فقیه این تدبیرها را – که با توجه به وضعیت موجود پیشنهاد می‌شوند - به اجرا نمی‌گذارد. مقصود از ارائه آنها این‌است که مردم ایران بدانند، باوجود تحریم‌ها و...، راه‌کار وجود دارد. و نیز بدانند که عمل نکردن رﮊیم به راه‌کار، سلب مسئولیت از مردم نمی‌کند؛ آنها می‌توانند بخشی از تدابیر را خود اجرا کنند و از حیات خود و اقتصاد خود پیروزمندانه دفاع کنند:

 مسئولیت شناسی ایجاب می‌کند که:

1. برای دفاع از خود در برابر ویروس کرونا، باید در معرض آن قرار نگرفت؛ بدان گرفتار نشد و وسیله انتقال آن به دیگری نگشت. همین روش را با استبداد باید بکاربرد. باید قلمرو حضور و عمل آن را محدود و محدودتر کرد تا که از میان برخیزد. وجدان به حقوق و عمل به حقوق و تنظیم کردن رابطه‌ها با حقوق، راه کار عمومی است. روشی که در انقلاب درپیش گرفته شد، روش محدودکردن قلمرو استبداد بود. تحریم موفق انتخابات بکاربردن همان روش بود. باید آن را دنبال گرفت؛ مبارزه با ویروس کرونا، دنبال کردن آن روش می‌شود وقتی با اعتماد به نفس و مسئولیت شناسی، کادر پزشکی با اتفاق دانشگاهیان و معلمان و دانشجویان و دانش‌آموزان، با همگانی کردن رهنمودهای پزشکی و بکاربردن روش درمان تجربه شده، ایران را از وجود ویروس پاک می‌کنند.

2. این سخن که مردم فقیر بخاطر سختی زندگی نمی‌توانند دل‌نگران ابتلای به بیماری باشند؛ ترس از ابتلای به بیماری نیز از آن ثروتمندها است، نه تنها دلسوزی و گریبان پاره کردن برای اکثریت بزرگ مردم نیست، دستیار ویروس کرونا شدن است. چراکه هرگاه این اکثریت بزرگ به دفاع از حیات خویش برخیزد، هم پیروزی می‌شود و هم می‌آموزد که می‌تواند خود سرنوشت خویش را در دست بگیرد. فرصت را نه برای فعل‌پذیرتر کردن اکثریت بزرگ که برای خارج کردن آنها از فعل‌پذیری و هرچه فعال‌کردن آنها باید مغتنم شمرد.

3. از روشهای خطرناک که از فعل‌پذیرکردن اکثریت بزرگ، مایه می‌گیرد، خطرناک‌تر از همه این‌است: جلو ابتلای همگان را به این بیماری نمی‌تواند گرفت. پس باید گذاشت همگان مبتلی شوند. نتیجه آن این‌است که مصونیت پیدا می‌کنند. غیر از این‌که بیمارانی که خواهند مرد، رقم بزرگی را تشکیل خواهد داد، تضمینی وجود ندارد آنها که می‌مانند مصونیت پیدا کنند. این‌است که هر پزشکی باید وجدان خویش را قاضی بشناسد و روش درمانی را بکاربرد که الف. درصد مرگ از بیماری را نزدیک به صفر کند؛ ب. زمان درمان را تا ممکن است کوتاه کند تا که امکان عادی کردن زندگی، برای همگان، فراهم شود.

 

وضعیت سنجی دویست نود و هشتم: اگر پوشیده‌ها آشکار شوند و ویروس پوشش نشود

 

wazyatsanji298a   فراگیر شدن بیماری کوید 19 نه تنها مانع از آن نشد که جنایت جنگ و جنایت تحریم و جنایت برضد طبیعت و جنایت برضد انسانهای آزاده در زندانهای رژیمهای استبدادی و به زور بازهم بیشتر نقش دادن، ادامه بیابد، بلکه اینگونه جنایتها تشدید نیز شده‌اند. در مطبوعات معتبر جهان، در باره «بعد از کوید 19» می‌نویسند. در باره تغییر شیوه زندگی و رابطه با طبیعت می‌نویسند. اما هنوز نمی‌نویسند راه‌کار این‌است که در ترکیبی که قدرت می‌خوانند (پول و علم و فن و زور و فساد و این و آن نیروی محرکه دیگر بنابر کاربرد منتظر)، زور و فساد را با حقوق انسان و طبیعت جانشین کنند:

 60 درصد بیماریهای عفونی جدید از حیوانها به انسان منتقل شده‌اند و 15 درصد طبیعت هنوز آلوده نشده‌است:

   لوموند (29 مارس 2020) هشدارنامه‌ای به قلم ابراهیم تیاو، دبیر اجرائی کنوانسیون سازمان ملل متحد در امر مبارزه با بیابان شدن زمین، انتشار داده‌است. هشدارنامه واجد این اطلاعات است:

 «درسی مهم از درسهای این بیماری این‌است که باید به نظر دانشمندان گوش داد و این دانشمندان اتفاق نظر دارند که 60 درصد از بیماریهای عفونی جدید از حیوانات به انسان سرایت کرده‌اند فهرست این‌گونه بیماریها دراز است، از آن جمله‌اند: تب دره ریفت، سارس، H1N1، تب زرد، گریپ پرندگان H5N1، MERS-CoV ، ... کوید 19. تجارت غیر قانونی حیوان‌ها یکی از عوامل است. زیرا تماس انسان با حیوان، تحت نظر دامپزشک انجام نمی‌گیرد. وقتی تجارت غیر قانونی حیوانها انجام می‌گیرد، وقتی بدون مهار شکار انجام می‌گیرد (بیماری اوبولا فرآورده شکار غیر قانونی حیوانها است)، وقتی اکوسیستم ویران می‌شود و مناطقی از هرچه دارد پاک می‌شود، خطرها ببار می‌آیند که یکی از آنها بیماری‌ها واگیری هستند که جهان را فرا می‌گیرند. جانورانی که از آنها بیماری گرفته‌ایم، به روستاها و شهرهای ما نیامده‌اند، ما به سراغ آنها رفته‌ایم؛

 شیوه مصرف ما عامل بروز همه این بیماریها است که برهم افزوده می‌شوند. فراگیر شدن بیماری کوید 19 مسئله تجدید قرارداد اجتماعی را پیش روی ما انسان‌ها قرار می‌دهد و نیز از ما می‌خواهد قرارداد با طبیعت را بازتعریف کنیم.

   شیوه زندگی ما، نظام‌های تولید تا بخواهی اسراف کننده در مصرف آب و زمین و هوا و انرﮊی، موجب تغییرهای بازگشت‌ناپذیر جامعه‌های ما می‌شوند. انباشت و تکرار روزانه عادتهای کوچک ما، گاه بی‌خطر، در مقیاس جمعیت جهان، اثری چشم ناپوشیدنی بر کره زمین و استفاده از منابع آن دارد: فقر وپوک شدن زمین‌ها برای سلامت ما انسانها، عواقب دارد. از آن جمله‌اند: آلودگی آبها، شیوع بیماریهایی که منشاء آنها آب آلوده است، بادهای شن و ریزگردها که سبب آلودگی هوا می‌شوند و خشک‌سالی‌ها.

 در مقیاس جهان، تنها 25 درصد از سطح کره زمین نزدیک به حالت طبیعی آن است. هرگاه ما انسانها تغییر رویه ندهیم، این 25 درصد، از حالا تا سال 2050، به 10 درصد کاهش خواهد یافت. مناطقی که بیشتر لطمه خواهند دید، جنگلها و چمن‌زارهای افریقا خواهند بود.

 برخی از کارشناسان توسط کارشناسان دیگر متهم می‌شوند که افراطی فکر می‌کنند وقتی می‌گویند طبیعت واکنش نشان می‌دهد و از خود حفاظت بعمل می‌آورد. حق این‌است طبیعت می‌تواند در برابر هجومهای ما مقاومت کند تا حدی می‌‌تواند این کار را بکند، از آن ببعد، تسلیم می‌شود و یا به حمله متقابل دست می‌زند؟ کدامیک از این دو سناریو را ترجیح می‌دهیم؟»

   هشدارنامه، یکی از مشخصه‌های پویایی مرگ را در بر می‌گیرد ، مشخصه‌های دیگر، یعنی بحرانهایی چون بحران پیشخورکردن و از پیش متعین کردن آینده، بحرانهای اجتماعی – اقتصادی یعنی نابرابریها روزافزون، در سطح هر کشور، در سطح جهان و در سطح رابطه انسان با طبیعت، بحرانهای سیاسی – نظامی (جنگها و تحریم‌ها و هزینه‌های عظیم برای حفظ تعادل قوا)، بحرانهای فرهنگی سیاسی (پایان تمدن، پایان دموکراسی و بن‌بست ایدئولوژیک و...)، بحرانهای نژادی و ملی و جنسی و قومی و استبدادها، بحران جهانی بیکاری و گرسنگی و فسادهای بزرگ و کوچک و آسیب‌های اجتماعی و... را وقتی بر مرگی که طبیعت را تهدید می‌کند بیفزاییم می‌بینیم با نظام‌های سلطه‌گر -زیرسلطه، که در سطوح کشوری و منطقه‌ای و جهانی، ایجاد کرده‌ایم، داریم خود را به جباری می‌سپریم که مرگ است. و راه‌کار جانشین کردن پویایی مرگ با پویایی زندگی است:

 پویایی زندگی جانشین پویایی مرگ می‌شود با زور و فساد را با حقوق جانشین کردن:

   تا این زمان، از عنصر فساد غافل بوده‌ایم. در حقیقت، در ترکیبی که قدرت خوانده می‌شود و عناصر آن را پول و علم و فن و زور و این و آن نیروی محرکه تشکیل می‌دهند، از وجود یک عنصر مهم غفلت می‌کردیم و آن فساد است. در جهان ما، ترکیب پول و علم و فن و نیرو و حقوق و این و آن نیروی محرکه را قدرت نمی‌خوانند. زیرا این ترکیب در رابطه قوا کار برد ندارد و سبب سلطه فردی بر فرد دیگر، گروهی بر گروه دیگر و ملتی بر ملت دیگر، نمی‌شود.

   هرگاه نهادهای دینی مروج این ترکیب می‌شدند و در سطح جمهور مردم این ترکیب کاربرد پیدا می‌کرد، بنابراین، رابطه‌ها را حقوق تنظیم می‌کردند، نظام‌ سلطه‌گر - زیرسلطه، پدید نمی‌آمد و جهان ما، بسا بهشت زندگی بود. اما قدرت این نهادها را از خودبیگانه کرده؛ قدرت محور و قدرتمدار گشته و مروج ترکیبی شده‌اند که قدرت خوانده می‌شود.

   در انقلاب ایران، بنابر اصول بیست‌گانه، قرار بود جای زور و فساد را حقوق بگیرند و ترکیب پول و علم و فن و نیرو و حقوق و دیگر نیروهای محرکه در رشد انسان و آبادانی طبیعت بکار رود. طرح محرمانه تصرف قدرت به اجرا درآمد و برضد انقلاب کودتا شد و نهاد دینی قدرت محور و قدرتمدار دولت را تصرف کرد. ایران امروز، تمامی مشخصه‌های پویایی مرگ را دارد: استبدادی که در ترکیب، سهم زور و فساد را به حداکثر رسانده‌است و عناصر دیگر را نیز به میزانی در ترکیب وارد می‌کند که ویران‌گری و مرگ‌آوری و فسادگستری را به حداکثر برساند. بی‌قدر شدن زندگی، انکار حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حق ایران بعنوان عضو جامعه جهانی و نابرابری‌ها و تبعیض‌ها از همه نوع، بیکاری و فقر روزافزون، بیابان شدن طبیعت و آلودگی محیط زیست و تحریمها و جنگها و پیشخورکردن منابع نفت و گاز و از هم گسستگی‌های اجتماعی و عقیم شدن فرهنگ و فراگیر شدن ضد فرهنگ و انحطاط اخلاقی و فسادهای هستی سوز و آسیبهای اجتماعی و انواع بیماریهای و اعتیادها و بحران شدید اندیشه‌های راهنما، از دینی و غیر دینی و فرار مغزها و سرمایه‌ها و جمعیت در سن کار و سانسور شدید اندیشه‌ها و اقتصاد مصرف و رانت محور متلاشی و...

   آیا پیشاروی پویایی مرگ، باید منفعل شد و به انتظار رﮊیم جباری شد که ترکیب بالا را در مرگ و ویرانی و فساد بکار می‌اندازد؟ آیا توقف چرخهای اقتصاد و سقوط قیمت هربشکه نفت تا 23 دلار و در آنچه به ایران مربوط می‌شود، تشدید تورم و بیکاری و فقر و فاجعه‌ای که ایران را تهدید می‌کند، ضربه بیدار باش نیز نیست؟

   وقتی رژیمی نیروهای محرکه را با زور و فساد ترکیب می‌کند و آن را در مرگ و فسادگستری بکار می‌اندازد، زندانیان سیاسی چه کسانی جز برانگیزندگان پویایی حیات می‌توانند باشند؟ در زندان نگاه‌داشتن آنها باوجود شیوع بیماری، دلیل و بینه بر ضد حیات بودن رژیم نیست؟ راستی این‌است که وجود زندانیان سیاسی در زندانها که معنایی جز محکوم کردن آنها به مرگ با ویروس کرونا ندارد، اهمیت ترکیب مرگ و فسادگستری را نمایان‌تر می‌کند. چراکه در ایران امروز، ترکیب نیروهای محرکه با حقوق ممنوع است. کسانی گرفتار و زندانی می‌شوند که مدافع حیات، یعنی ترکیب نیروهای محرکه با حقوق هستند.

   بازگوییم که در موضع مسلط و در موضع زیرسلطه، در برابر پویایی مرگ قرارگرفته‌اند. بنابراین، درد معلوم و درمان معلوم:

 درد، ترکیبی که در رابطه‌های قوای فرد با فرد و گروه با گروه و کشور با کشور و سرمایه‌داری با مردم جهان و جبارها با جامعه‌های در بند استبداد بکار می‌برند.

 درمان، جانشین زور و فساد کردنِ حقوق در ترکیب نیروهای محرکه و بکارانداختن آن در نشاندن پویایی زندگی بر جای پویایی مرگ؛ بنابراین، تنظیم رابطه‌ها با حقوق.

     با توجه به این امر که نهادهای جامعه قدرت محور و قدرتمدار گشته‌اند، باوجود قرارگرفتن در برابر مرگ، از آنها نمی‌توان انتظار داشت تغییرکنند و درمان را بکاربرند. در عوض، از نیروهای محرکه جامعه می‌توان انتظار داشت که نخست در سطح خود این درمان را بکاربردند و سپس، در سطح جامعه این درمان را تبلیغ کنند و به یمن الگو/بدیلی که شده‌اند، در بکاربردن درمان توسط مردمی شرکت کنند که با تغییر آنها، ایرانیان تغییر می‌کنند و الگو/بدیل تغییر برای جهانیان می‌شوند.

   قدم اول وجدان به حقوق پنج‌گانه و شناسایی بایسته قانون اساسی بر پایه حقوق پنج‌گانه و برنامه عمل است. قدم دوم، وجدان به استقلال، هم به معنای موضع نه مسلط و نه زیرسلطه و هم به معنای خودمختاری درگرفتن تصمیم و آزادی هم بمعنای فعالیت استعدادها در موضع نه مسلط و نه زیر سلطه و هم بمعنای گزینش نوع تصمیم. قدم سوم که عمل به حقوق است، بطور خودجوش برداشته می‌شود.

   وقتی این سه قدم برداشته شد، نوبت به قدم چهارم می‌رسد که ترکیب نیروهای محرکه با حقوق و بکارانداختن این ترکیب در رشد است. رابطه‌ها نیز بطور خودجوش با حقوق تنظیم می‌شوند. فرصتی که بیماری فراگیر ایجاد کرده ‌است می‌توان مغتنم شمرد و در خانواده‌ این قدم‌ها را برداشت. هم فردی و هم جمعی این تمرین حیات بخش را انجام داد.

 
 

وضعیت سنجی دویست و نود و ششم: وضعیت ایران در سال پیش‌رو

 

 wazyatsanji296a    وضعیت سنجی دویست و پنجاه و پنجم، وضعیت سال 1398 سنجیده شده‌است. آن زمان ویروس کرونا به جان بشر نیفتاده بود. این ویروس چهل روز آخر سال را مرگبارتر و ویران‌گرتر کرد. وضعیت سنجی سال جدید هم همان وضعیت سنجی است. راه‌کارها هم همان‌ها هستند. هرگاه مردمی نخواهند تغییرکنند، البته وضعیت همچنان بدتر خواهد شد. در سال جاری، دو عامل یکی ویروس کرونا و دیگری نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا. ویروس‌شناس آلمان، پروفسور کریستیان دورستن، مشاور حکومت آلمان، گفته‌است: از همه کشورها، وضع ایران بدتر است. می‌دانیم که او راست می‌گوید. پس، هرگاه ویروس همه‌گیر شود و ترامپ هم برای چهار سال دیگر رئیس جمهوری امریکا بگردد، وضعیت سال 1399 در قیاس با وضعیت سال 1398، بسیار بدتر می‌شود. اگر نامزد دموکراتها به ریاست جمهوری برسد و مردم ایران،خود از جان خویش مراقبت کنند و سرایت بیماری را متوقف کنند، وضعیت می‌تواند به همان بدی نشود که بنابر فرض مهارگسیختگی ویروس کرونا و تجدید انتخاب ترامپ می‌شود:

 وضعیت ایران در پایان سال 98:

   سمت‌یابی وضعیت سال جدید را با مراجعه به وضعیت سنجی سال 1398، به قلم بنی‌صدر، نقل کنیم. خوانندگان می‌توانند با مراجعه به وضعیت سنجی شماره 255، از تفصیل آگاه شوند. امید که از خود بپرسند: اگر واقعیت را همان‌سان که هست دیده و پذیرفته بودیم و راه‌کارهای پیشنهادی را تجربه کرده بودیم، وضعیتی جز این وضعیت را می‌داشتیم:

 اقتصاد:

۱. با فقیر شدن مردم، بودجه به ضرورت، مدام بزرگتر می‌شود. ۲. جامعۀ فقیر، بطور روزافزون به بخش دولتی اقتصاد وابسته می‌شود. ۳. بدان‌‌خاطر که اقتصاد مصرف و رانت محور است، نابرابری‌ها پرشمارتر و بزرگ‌تر می‌‌شوند. ۴. خشونت‌‌گری و آسیب‌های اجتماعی روزافزون می‌شوند. ۵. تورم همچنان بیشتر می‌شود. ۶. وابستگیِ اقتصادِ بند از بند گسسته به اقتصادِ مسلط، در افزایش می‌ماند. ۷. اقتصاد و جامعه، گرفتار پویایی بند از بند گسستگی می‌گردند و ۸. دولت در همان‌ حال که گرفتار از بند از بند گسستگی و بلبشوی درونی‌ می‌‌شود، نسبت به جامعۀ ملی، خارجی‌تر می‌شود. ۹. نیاز دولتِ واقعی (دستگاه ولایت مطلقه فقیه) به ِاعمالِ خشونتِ بازهم بیشتر در درون، و به بحران‌ سازی‌ها در درون و بیرون، زمان به زمان بیشتر می‌شود. ۱۰. ارزی که وسیلۀ واردکردن کالاها و خدمات می‌شود، هم باید مانع از آن شود که تورم مهار ببَرَد و هم واردات را عامل گسستن بندهای اقتصاد و وابسته شدن بیشترش به بیرون می‌کند– مدار بستۀ اقتصادی درون با بیرون- و هم واردات را جانشین تولید داخلی می‌گرداند و فرصت‌های رانت‌ خواری ایجاد می‌‌کند. ۱۱. چون سرمایه‌‌ها از امنیت برخوردار نیستند و به تولید راه نمی‌برند و در قلمروهایی بکار می‌افتند که در کمترین زمان بیشترین رانت را حاصل کنند، مدار بسته‌‌ای پدید می‌آید و آمده‌‌ است. در این مدار، نظام بانکی نقش انتقال سرمایه به خارج از کشور را ایفا می‌کند. و ۱۲. همراه با سرمایه، نیروی محرکه‌‌ای از ایران می‌‌گریزد که تولید کنندۀ نیروهای محرکه است: سیل استعدادها به خارج از ایران، همچنان، جریان می‌یابد. حاصل این دوازده امر واقع، بزرگ شدن قرضه‌‌های دولت و محکوم شدن دولت و مردم به پیشخورکردن و از پیش متعین‌کردن آینده‌‌ای است که به ضرورت بدترین وضعیت می‌‌شود.

   بدیهی است که وضعیت بدتر از وضعیت سنجی است. هم بخاطر این‌که در وضعیت سنجی، بنا باید بر شناسایی آنچه قطعی‌تر است، باشد و هم بدین‌خاطر که ویروس کرونا نیز وارد عمل شد.

 وضعیت سیاسی:

1. در سال 98، بند از بندگسستگی رژیم بیشتر شد. رژیم عریان‌تر شد («انتخابات» رسوای مجلس و حکم حکومتی خامنه‌ای در باره بودجه و تشدید سرکوب‌ها). در سال 99، به حکم تحریم گسترده «انتخابات» و بر فرض پیروزی مردم بر ویروس کرونا، بند از بندگسستگی رژیم تشدید می‌شود. رژیم مشکل‌تر خواهد توانست خود را مسیر مرگ به راه زندگی برگرداند. بنابراین، همچنان ضعیف و ضعیف‌تر خواهد شد؛

2. جنبشها که در عراق و لبنان روی دادند و دست بالایی که حکومت روسیه در سوریه پیدا کرده‌است و وضعیتی که افغانستان دارد پیدا می‌کند (توافق صلح امریکا با طالبان و قول ترامپ که طالبان می‌توانند در افغانستان به قدرت برسند و دو رئیس جمهوری و...)، موقعیت رژیم ولایت را در منطقه ضعیف‌تر می‌کند. بنابراین، کم‌تر می‌تواند از موقعیت در کشورهای منطقه و «دشمن» در سلطه بر مردم کشور، بهره جوید؛

3. پویایی عریان شدن ( استبدادی بدون پوشش مقام‌های انتخابی) رژیم و تضعیف موقعیت رژیم در ساختار منطقه‌ای قدرت، سبب می‌شوند که اصلاح‌طلبی که بنوبه خود، پوشش استبداد بود نیز بی‌محل‌تر بگردد؛

4. گروههای وابسته به قدرتهای خارجی، از آنچه بودند نیز ضعیف‌تر می‌شوند. به ترتیبی که استفاده از آنها برای آلودن جنبش‌های اعتراضی و سرکوب جنبش کنندگان، مشکل می‌شود؛

5. بند از بند گسستگی رژیم دست به دست عوامل سیاسی که در این وضعیت سنجی شناسایی می‌شوند، قوای مسلح، اعم از نظامی و انتظامی را، در همان‌حال که تنها عامل بقای رژیم می‌کند، در معرض تحولی قرار می‌دهد که آنها را از رویارویی به هرقیمت با مردم کشور، باز می‌دارد. و

6. بهمان میزان که وجدان به حقوق همگانی‌تر می‌شود، نیروهای محرکه پرتوان‌تر و فعال‌تر می‌گردند و بدیل پیشنهادکننده حقوق پنج‌گانه و قانون اساسی برپایه این حقوق و قانون اساسی دوران گذار و برنامه عمل، پرتوان‌تر می‌گردد.

 وضعیت اجتماعی:

1. بند از بند گسستگی اجتماعی همچنان ادامه پیدا می‌کند: قشرهای میانه فقیرتر می‌شوند و فقیرترین‌ها به حاشیه‌های شهرها رانده و این حاشیه را بزرگ‌تر می‌کنند؛

2. بیابان شدن کشور و اقتصاد مصرف و رانت محور و تحریمها و ویروس کرونا، گسستن از کار تولیدی را ناگزیرتر می‌کند. بنابراین، منزلت اجتماعی شهروند ایرانی نازل‌تر می‌شود؛

3. ترک زود به زود هویت اجتماعی، بحران هویت را بازهم شدیدتر می‌کند. درنتیجه،

4. جریان انفراد، انزوا، «بی‌کس و کار» شدن ادامه می‌یابد، با شدت و شتاب بیشتر. درنتیجه،

5. هرگاه در بطن جامعه و «پایین»، یعنی در سطح جمهور مردم، همبستگی بند از بندگسستگی‌ها را ترمیم نکند، انواع مرزهای اجتماعی، از جمله مرزهای قومی، عبورناپذیرتر می‌شوند؛

6. آسیب‌های اجتماعی و نیز بیماریهای روانی دامن می‌گسترند. در نتیجه،

7. جامعه از دولت ولایت مطلقه فقیه، بیش از پیش، می‌برد؛ از جمله به دلیل وجدان به بی‌کفایتی و فساد درمان‌ناپذیر رژیم. در نتیجه،

8. نقش نیروهای محرکه‌ای که دانشگاهیان و دانشجویان و معلمان هستند، بعنوان منسجم کننده جامعه پراکننده و درگیر بحرانهای، بیشتر و تعیین‌کننده‌تر می‌شود.

 وضعیت فرهنگی:

1. از خود بیگانه کردن دین در بیان قدرت و خالی‌کردن آن از محتوایی که داشت و پرشدنش از انواع خرافه‌ها، رژیم را فاقد فکر راهنمایی کرده ‌است که، از آن، مشروعیت کسب می‌کرد. سرایت ویروس کرونا و رویه دین تکلیف‌مدار توجیه‌گر ولایت مطلقه فقیه با آن، از تکیه گاه اجتماعی ناچیز رژیم، بیش از بیش، می‌کاهد؛

2. بن‌بست اندیشه راهنما که جهان با آن روبرو است و اهمیت اندیشه راهنما در رویارویی با مسئله‌ای که جهان با آن روبرو است، جامعه‌ها را در برابر انتخاب میان تسلیم پویایی مرگ ماندن و پویایی زندگی، قرار داده ‌است. برای این‌که جامعه‌ها پویایی زندگی را برگزینند، وجدان همگانی به حقوق و عمل به حقوق بایسته است. به دلیل بلایی که قدرت بر سر دین آورد، بحران اندیشه راهنما در ایران شدید‌تر است. و به مردم ایران، حقوق پنج‌گانه پیشنهاد شده ‌است. بسا این مردم زودتر از مردمان دیگر کشورها، بتوانند زندگی را انتخاب کنند. هرگاه چنین نکنند، در سال جدید، نازایی فرهنگی تشدید خواهد شد و از اسباب و امکانات زندگی بازهم کاسته‌تر خواهد شد؛

3. بخش بزرگ «تولیدهای فرهنگی» گرفتار مدار بسته‌ای هستند که استبدادو اعتیاد به آن، ایرانیان را در آن زندانی کرده‌است. از این‌رو، ضد هنر هستند. چراکه کار هنر نه تنها گشودن فضای زندگی است، بلکه کشف و پیشنهاد فضاهای جدید است. هرگاه هنر نقش خویش را بازنیابد، تولید‌ها، بخصوص آن بخش که رژیم و شبکه‌های وابسته آن تولید می‌کنند، خود آسیب اجتماعی مهلکی هستند. امر مهمی که نسل امروز باید به آن توجه کند، این‌ است که در فیلم‌ها و «کارهای هنری» دیگر، خودانگیختگی و انسان مستقل و آزاد، وجود ندارد. آنچه ترویج می‌شود زندگی به دستور است و دستور دهنده نقش اول را برعهده دارد؛

4. بدین‌خاطر که قدرت رابطه‌ها را تنظیم می‌کند، علم و فن در ترکیب با پول و زور کاربرد پیدا می‌کند. از نتایج آن، یکی فرار مغزها از کشور است. بدین‌خاطر که نظام اجتماعی – اقتصادی باز نیست تا که بتواند امکانهای لازم را در اختیار استعدادها قراردهد؛

5. ایران در موضع زیرسلطه می‌ماند. بنابراین، پویایی‌های رابطه مسلط -زیرسلطه، بطور روزافزون رمق زندگی را از مردم ایران می‌ستاند. فرهنگ کشور ویژگی‌های ضد فرهنگ قدرت را می‌یابد و در موضع زیرسلطه، عناصر فرهنگی را به خود جذب می‌کند که از عوامل صدور نیروهای محرکه (استعدادها، سرمایه‌ها، نفت و گاز، مواد کانی و غیر کانی) هستند. از آن جمله‌ است منزلت یابی از راه کم و کیف مصرف و موقعیت جویی در سلسله مراتب قدرت. در نتیجه،

6. طبیعت ایران تخریب می‌شود و سرزمین وطن را بیابان می‌بلعد.

 راه‌کار:

   راه‌کار همان است که در وضعیت سنجی 255 پیشنهاد شده‌است. اما با توجه به این واقعیت در سرتاسر جهان، این فرهنگ است که می‌تواند از پس حمله ویروس برآید، فرهنگی که پزشک و پرستار و داروساز را، بنابر وجدان به حق حیات و مسئولیت و نظم شناسی، به عمل بر می‌انگیزد و یا بر نمی‌انگیزد، فرهنگی که جمهور مردم را، بنابر نوع نظام اجتماعی هرجامعه و نوع فرهنگ آن، به رعایت نظم جدید بر می‌انگیزد و یا بر نمی‌انگیزد، شهروندان به یمن وجدان به حقوق، مسئولیت و نظم شناس هستند و خودانگیخته، نظم جدید را رعایت می‌کنند و یا چنین نیستند و نمی‌کنند و اگر نمی‌کنند، به دولت اعتماد لازم برای پیروی از دستوراتش وجود دارند و یا ندارند، ویروس شکست می‌خورد و یا پیروز می‌شود. حالا دیگر همگان می‌توانند در یابند چرا راه‌کار یکی و آنهم وجدان به حقوق پنج‌گانه و بازیافت، استقلال و آزادی فردی و جمعی است. بدون وجدان به حقوق، نه مردم بدیل خود می‌شوند و نه بدیلی که الگوی حقوندی باشد شکل می‌گیرد. بنابراین، ایران و مردم آن گرفتار رژیم مرگ و ویرانی‌آور می‌مانند.

     حمله ویروس گرونا که جنگی دیگر بر جنگهایی افزوده‌ است که رژیم ولایت مطلقه فقیه ایرانیان را بدان گرفتارکرده‌ است، مورد مشحصی است که این وضعیت سنجی امکان می‌دهد، شدت آن را برآورد کنیم:

 هرگاه پزشکان و پرستاران و داروسازان که هم در معرض خطر هستند و هم باید بدون امکانهای ضرور با بیماری بجنگند – که درود فراوان به آنها باد – توسط مردم در خطر، از راه وجدان به حقوق، بنابراین، مسئولیت شناسی و نظم‌شناسی و بازیافت توانایی، بطور خودانگیخته، بابکاربردن رهنمودهای پزشکان، بر ویروس کرونا پیروز شوند، در سال جدید، بیماری مهار می‌شود با کم‌ترین تلفات. بسا تلفاتی کم‌تر از تلفاتی که بنابر وقوع احتمال اول، ممکن است رخ دهد؛

 دانشگاه صنعتی شریف بنابر سه الگوی رفتاری، سه احتمال را تشخیص داده‌است.

- بنا احتمال اول – مردم بسیار فهیمند و یا دولت به قوه قهریه آنها را ناگزیر می‌کند حجم ارتباطات خود را 80 درصد کاهش دهند. در این‌صورت، تا پایان بحران، تلفات 12 هزار تن می‌شود.

- در حالت دوم، میزان ارتباطات 50 درصد کم می‌شود. در این صورت، تا پایان بحران، 120 تن جان خود را از دست خواهند داد.

- در حالت سوم، وضعیت بهداشتی بدتر می‌شود و رعایت بهداشت 40 درصد کاهش پیدا می‌کند. در این صورت، تاپایان بحران به، 5.3 میلیون نفر خواهد رسید.

   در حال حاضر، نماینده سازمان بهداشت جهانی که از ایران دیدن کرده ‌است، می‌گوید آمار واقعی مبتلایان یک پنجم آمار واقعی است. بنابراین، جلوگیری از کشتار مردم توسط بیماری، درگرو به عمل برخاستن دانشگاهیان و دانشجویان و معلمان است از راه هرچه همگانی‌تر کردن وجدان به حقوق و عمل به حقوق، بنابراین، مسئولیت‌شناسی شهروندان ایران و نظم دانی آنها، بنابراین، همکاری همه مردم در مبارزه با ویروس کرونا.

       آیا حمله ویروس مردم ایران را به خود می‌آورد و این مردم پرده اوهام را می‌درند و می‌بینند کم‌تر از هرجای دیگر جهان از امنیت برخوردارند و یا همچنان چشم بر واقعیت می‌بندند؟ پاسخ این پرسش نیز بستگی به عمل نیروی محرکه اجتماعی و اندازه همگانی شدن وجدان به حقوق دارد.

 

وضعیت سنجی دویست و نود و هفتم: سه ویروس و «اقتدارگرایی»

   ویروس کرونا در چین به جان مردم افتاد و سپس جهان را فراگرفت. در روزهای اول فروردین، در همان‌حال که مردمان بسیاری حبس خانگی شده‌اند، خامنه‌ای امریکا را عامل انداختن این ویروس به جان مردم دنیا می‌شمارد؛ سفیر چین این ادعا را که امریکا دنیا را به بیماری واگیر مبتلی کرده، احمقانه می‌داند و سخنگوی وزارت خارجه و سفیر این کشور در فرانسه، می‌گویند این ویروس از امریکا به چین رفته است. و ترامپ ویروس را «ویروس چینی» می‌خواند. هرسه «اقتدارگرا» هستند. اثر فراگیر شدن بیماری کویید 19 بر اقتصاد جهان را کاهش 5 تا 10 درصد رشد اقتصاد برآورد می‌کنند و رئیس صندوق بین‌المللی پول اخطار می‌کند که بحران اقتصادی پیش‌رو، بس شدیدتر از بحران اقتصادی 2008 است. بدین‌قرار، ویروسی که اگر بنابر رشد انسان و آبادانی طبیعت بود، به انسان منتقل نمی‌شد و، در وضعیت موجود، اگر، بموقع عمل می‌شد می‌توانست عالم‌گیر نشود، جهان را مورد حمله قرارداده و در همان‌حال به جامعه‌های در موضع مسلط و جامعه‌های در موضع زیرسلطه، می‌گوید: جهان گرفتار پویایی مرگ است و از جبر این پویایی نمی‌توان رهید مگر با وجدان به حقوق و به جنبش درآمدن برای تغییر نظام‌های اجتماعی کشوری و جهانی. تغییر اول و اساسی، تغییر رابطه انسان با نهادهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و دینی و تعلیم و تربیتی و هنری است. این نهادها باید مقام رهبری مستبدانه بر انسان را ترک گویند و انسان حقوند رهبری کننده آنها بگردد. قدم اول، راه دادن حقوق پنج‌گانه به طرزفکرها است وگرنه، ویروس می‌گوید: بحران‌های مرگبار و بس ویران‌گر بر هم خواهند افزود. بخصوص که مدیریت مبارزه با این بیماری نیز گویای قدرتمدار بودن عقل‌ها و تنظیم رابطه‌ها با قدرت است. بهایی که ساکنان روی زمین بابت این مدیریت می‌پردازند، تا بخواهی سنگین است:

 مدیریت اقتدارگرای مبارزه با ویروس کرونا:

   سه مدعی اقتدارگرا منطق صوری بکار می‌برند وقتی یکدیگر را متهم می‌کنند. توضیح اینکه توجه‌ها را جلب صورت می‌کنند تا مردم کشورهاشان محتویا را نبینند. محتوائی که می‌پوشانند بی‌کفایتی و نظم‌گریزی و مسئولیت نشناسی، همه، ناشی از قدرت را تنظیم کننده رابطه‌ها و ناظم زندگی فردی و جمعی شناختن و کردن است. وگرنه،

● از رﮊیم چین بپرسیم: شما که می‌گویید امریکا ویروس را عمداً به جان بشر نیانداخته اما ویروس از امریکا به چین آمده‌است، گیریم که خواب بودید و ندیدید ویروس از امریکا وارد شد و در شهر ووهان به جان مردم افتاد؟ اما هشدار پزشکی که جانش را از دست داد چرا نشندید و زیان جانی و مالی تا این حد سنگین را بر مردم چین و مردم دنیا روا دیدید؟

● از خامنه‌ای بپرسیم: از وقتی «دشمن» را وسیله توجیه «اقتدارگرایی» و «کسب قدرت سیاسی» کرده‌اید، بطور مشخص از گروگانگیری که بر سر آنها معامله پنهانی نیز کردید، همه روز امریکا را مقصر خراب شدن روزافزون وضعیت کشور می‌خوانید. بنابراین، مراقبت شما باید کامل می‌بود تا که «دشمن» نتواند ایران را گرفتار جنگ ویروسی نیز بگرداند. فرض کنیم غافل شدید. اما وقتی «وزیر» سابق بهداشت( قاضی‌زاده هاشمی)، به قول خودش در اواخر آذر و اوائل دی هشدار داد، چرا بجای پیش‌گیری، بیماری را پنهان کردید و بعد از آن هم که مرگ‌ها بر اثر بیماری آن را از پرده بیرون انداختند، کارهای بایسته را برای مهار آن انجام ندادید؟ و هنوز نمی‌خواهید ببینید این ویروس بند از بند گسیختگی رژیم ولایت مطلقه فقیه و آلت فعل شدن شما را گزارش می‌کند: نمونه موافقت کردن و ویزا دادن به پزشکان بدون مرز و از فرودگاه بازگردانده شدن آنها توسط سپاه. شما چه کاره‌اید؟

● از ترامپ بپرسیم: شما که ویروس را چینی می‌دانید، فرض کنیم حکومت چین نخست شهر ووهان را به ویروس مبتلا کرد تا سپس جهان را فراگیرد. در این صورت، آیا نخستین حکومتی که باید کشور را قرنطینه می‌کرد، نباید حکومت شما می‌بود؟ شما چرا ویروس را جدی نگرفتید و حتی وقتی به کشورهای دیگر سرایت کرد، در مقام مبارزه با آن بر نیامدید؟ چرا شما و همتای انگلیسی شما، جانسون، دیرتر از همه وارد عمل شدید؟ مسئول زیان عظیم جانی و مالی به مردم امریکا کسی جز شما است؟ 2000 میلیارد دلار برای حمایت از بنگاه‌های اقتصادی هنوز بخشی از این زیان است.

   بدین‌قرار، هر سه، واقعیتی که بی‌کفایتی و مسئولیت و نظم نشناسی خویش است را با لباس سیاست پوشاندن بر بیماری واگیر، می‌پوشانند. در وضعیت مبارزه با ویروس کرونا در کشورهای مختلف جهان که تأمل ‌کنیم، می‌بینیم هم در سطح دولت‌ها و هم در سطح مردم، به میزانی که از نقش دادن به زور کاسته و بر نقش دادن به حقوق در تنظیم زندگی افزوده شده و می‌شود، مبارزه با بیماری کارآتر است. در حقیقت، در این مبارزه، مسئولیت شناسی شهروندان نقش اول را ایفا می‌کند و بدون قائل شدن به حقوق برای خود و یکدیگر، نمی‌توان مسئولیت شناس شد. در کشورهایی که مردمِ مسئولیت شناس ،خود، همبسته، در مبارزه با کرونا شرکت می‌کنند، مهار ویروس سهل‌تر و اندازه زیان کم‌تر است. در ایران، وضعیت سخت‌تر است زیرا ویروس کرونا دست به دست دو ویروس دیگر داده و این سه ویروس به مردم ایران هجوم آورده‌اند:

 ایران زیر حمله سه ویروس استبداد و تحریم‌ها و کرونا:

1. ویروس اول و دیرپا ویروس استبداد است که خود مجموعه‌ای از ویروس‌ها است: ویروس بی‌کفایتی، ویروس حق‌نشناسی برای هیچ انسانی، ویروس زورگویی، ویروس دروغ، ویروس فساد، ویروس مسئولیت نشناسی، ویروس بی‌نظمی، ویروس تجاوزپیشگی، ویروس خیانت‌گری، در نتیجه، ویروس بی‌اعتمادی، ویروس یأس، ویروس تسلیم طلبی، ویروس بی‌تفاوتی، ویروس ناهمبستگی و خود محوری و...، در نتیجه، ویروس قدرت مداری که دین را می‌خورد و میان تهی می‌کند. یک نمونه آن، سخنان خامنه‌ای در روز مبعث: آیه قرآن را از معنای خود تهی می‌کند با استناد به قسمتی از آیه و تغییر معنای آن که گویای بی‌مایگی او نیز هست و خلاف قسمت دیگر گفتن و کردن او؛

2. ویروس تحریم‌ها که ترامپ و حکومت او وضع کرده‌ است. باید سر و کله ویروس کرونا پیدا می‌شد تا معلوم شود این تحریمها چه اندازه جنایتکارانه هستند. تا کجا بکار جبار ایران و دستیاران جنایتکار او در ارتکاب انواع جنایت‌ها می‌آیند و چه اندازه مردم ایران گرفتار جنایتهای اقتصادی (فقر سیاه و بی‌کاری و فسادها) و سیاسی (عریان شدن رژیم) و اجتماعی (آسیب‌های اجتماعی مهلک) و طبیعی (بیابان شدن کشور) و نظامی (گرفتاری کشور در ده جنگ که آخری با ویروس کرونا است) و دینی و فرهنگی(محروم شناختن مردم کشور از حقوق و محروم کردنشان از معنویت و منحط کردن اخلاق و نازا کردن فرهنگ). بدین‌قرار، ترامپ و حکومت او هم‌کار با رﮊیم جنایت‌کار و شریک جنایت‌ها است و تاریخ ایران او را در عداد جنایتکاران ثبت خواهد کرد اگر تحریم‌ها را لغو نکند. و

3. ویروس کرونا و چگونگی رویارویی با آن: بنابر آن‌مقدار از پنهان شده که آشکار شده است، ویروس در قم دست به حمله زده است. بنابر این که ویروس به نقاط ضعف حمله می‌کند، پس قم در بردارنده نقاط ضعف است. از جمله نقاط ضعف، پرشدن خلاءها توسط خرافه‌ها است، خلاء‌هایی که ولایت مطلقه فقیه در دین ایجاد می‌کند، توسط کارگزارانش ساخته و اجرائی می‌شوند. با توجه به این امر که ویروس بیشترین شمار پزشکان و پرستاران را در قم از پا درآورده ‌است، پس، بیماری در این شهر فراگیرتر بوده‌ است. این شهر مرجع نشین است. همه آنها نیز از مردم خواسته‌اند از رهنمودهای پزشکان پیروی کنند. اما چرا نتوانسته‌اند مردم شهر را به همکاری با پزشکان در حفظ خود از بیماری کشنده، برانگیزند؟ پاسخ ضعف بزرگ دوم است و آن این‌ است: اختیار قم، حتی حوزه‌های دینی در دست عوامل رژیم ولایت مطلقه فقیه است و آن رژیم بنابر پنهان نگاهداشتن بیماری واگیر داشته و مانع از عمل حتی مراجعی شده‌ است که معروف به «مراجع دولتی» هستند. افزون براین، رویه سکوت و در قبال جنایت و خیانت و فساد رژیم به کنار، حتی خالی کردن دین از محتوی و ناکار آمدی فقه تکلیف‌مدار، سبب سقوط اعتبار مرجعیت، حتی در شهر مرجع نشین شده‌ است. مراجع غیر دولتی می‌توانستند فرصت را برای برانگیختن مردم به مبارزه با بیماری و قرنطینه گزینی داوطلبانه، مغتنم بشمارند، اما نشمردند.

   بدین‌سان، ویروس با حمله به ضعف‌ها، ایرانیان را از ضعف‌هایی آگاه کرد که مرگ‌آورند. ضعف اصلی که ضعفهای دیگر از آن مایه می‌گیرند، غفلت از حقوق خویش و تنظیم فعالیتها و رابطه‌ها با حقوق است. این همان ضعفی است که جامعه جهانی نیز بدان گرفتار است:

 ضعفی که ضعفهای دیگر از آن مایه می‌گیرد و جهانی در برابر پویایی مرگ:

   ضعف بزرگ که غفلت از حقوق و تنظیم فعالیتها و رابطه توسط قدرت است، در ایران نمایان‌تر است؛ زیرا به این کشور سه ویروس هجوم آورده‌اند؛ وگرنه، این ضعف در جامعه‌های دیگر نیز، ضعف اصلی است. وجود این ضعف علت و معلول سامانه مسلط -زیرسلطه، در سطح رابطه فرد با فرد و گروه با گروه و جامعه با جامعه‌ است. پویایی‌های این نظام به پویایی مرگ می‌انجامند: بحرانهای طبیعی که دائم شدیدتر می‌شوند و بحرانهای اقتصادی که این‌بار، ویروس کرونا شدت ضعف نظام اقتصادی سرمایه‌داری را آشکار می‌کند، بحرانهای اجتماعی که ناتوانی جامعه‌ها از تنظیم فعالیتها و رابطه‌هاشان، حتی برای حفظ جان خویش، گویای شدت آن است و بحران‌های سیاسی که ضعیف شدن دولتها و ناتوان شدن احزاب و سازمانهای سیاسی در همه کشورهای جهان، در نتیجه، مدیریت ضعیف مبارزه با ویروس کرونا گزارش‌گر شدت آن است.

     سرایت بیماری به سراسر جهان به جهانیان امکان می‌دهد واقعیتی را آشکار ببینند که تا این زمان نمی‌دیدند: پویایی مرگ یعنی فراگیر شدن بکاربردن زور در شکلهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. ترکیب‌ها که از علم و فن و پول و زور و ... ساخته می‌شوند و چنان ساخته می‌شوند که مرگ‌آورتر و ویران‌گرتر بگردند. پدیدآمدن بیماری از این نوع، هم گویای فراگیر شدن اعتیاد به بکاربردن زور است و هم گویای این امر است که جامعه‌هایی که بیشتر معتاد هستند، بیشتر گرفتار جبر پویایی مرگ هستند.

   اگر زور – در واقع ترکیب‌هایی که زور یک عنصر آنها است – فراگیر جامعه را گرفتار کشنده‌های فراگیر دیگر می‌کند، از زور و پویایی مرگ چگونه می‌توان رهید؟

   پرسش می‌گوید که بخش مسلط و بخش زیرسلطه جهان در برابر یک و همان مسئله قرارگرفته اند: پویایی مرگ. انسانها در همه جای جهان در مدارهای بسته سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خودساخته، گرفتار شده‌اند. مدار بسته، مدار قدرت است. سامانه‌های قدرت محور را انسان‌ها خود ساخته‌اند. خود نیز باید خویشتن را از آن‌ها رها کنند و رهاکردن یعنی بدرآمدن از غفلت از استقلال و آزادی فرد و جامعه و جامعه جهانی. بدین‌سان، پاسخ پرسش این می‌شود: وجدان به حقوق و خویشتن را بمثابه مجموعه‌ای از استعدادها بازیافتن و به جنبش در آمدن در همه جا برای رهایی از جبر مرگ و بازسازی زندگی در استقلال و آزادی، در نظام‌های اجتماعی نه مسلط نه زیرسلطه، مستقل و آزاد. هرگاه ایرانیان، دست کم آن بخش از جامعه که محل عملش، محل عمل نیروی محرکه تغییر است، به حقوق پنج‌گانه وجدان می‌یافت و مبارزه با ویروس کرونا را در سطح جامعه، با شرکت جمهور مردم، از راه وجدان به حقوق و عمل به حقوق و تنظیم رابطه‌ها باحقوق، سازمان می‌داد، نه هم بر ویروس پیروز می‌شد، نه هم جامعه ایرانی را توانا به مبارزه با ویروس استبداد و ویروسی می‌کرد که سامانه سلطه‌گر -زیرسلطه در سطح منطقه و جهان است، بلکه برای جهانیان، در به جنبش درآمدن برای جانشینِ پویای مرگ کردنِ پویای زندگی در حقوندی الگو می‌شد.

   نمونه‌هایی از وجدان به حقوق و زورزدایی در جامعه ایران و جامعه‌های دیگر مشاهده می‌شوند که امید و نوید بخشند. هنوز دیر نیست اگر فرصت را برای از نقد اندیشه‌های راهنمای خود، به یمن وجدان به حقوق را به آتش یأس و تسلیم طلبی نسوزانیم.

وضعیت سنجی دویست و نود و پنجم: فاجعه وقتی بزرگ می‌شود که کرونا پوشش مسائل بزرگ بگردد:

 

 wazyatsanji295a  مردم ایران با مسائلی روبرو هستند که حیات ملی آنها را تهدید می‌کند. یک رویه این ‌است که کرونا وسیله پرده غفلت افکندن بر آن مسائل بگردد و ایرانیان تسلیم جبر بیماری واگیر بگردند و یک رویه این ‌است که این بیماری را فرصتی بگردانند برای خلاصی از آن و یافتن توانایی حل مسائل بزرگ. رویه دوم نیازمند به وجدان به حقوق و مسئولیت شناسی دارد. جامعه ایرانی می‌تواند مبارزه با کرونا را فرصتی بشمارد برای معنی بخشیدن به زندگی، به زندگی همه امید و شادی و پیروزی بر مشکلها و خلق فرهنگ استقلال و آزادی. لذا مسئولیت‌شنا سی برای مردم استبدادزده، چشیدن آب حیات است؛ آن توانایی را به شهروندان می‌بخشد که مشکلها، همه را، بمثابه مجموعه‌ای ببینند که یکدیگر را ایجاب می‌کند و برای آنها مجموعه‌ای از راه‌حلها بیابند:

 مسئله اول رها شدن است از زندگی دستوری:

   تردید نباید کرد که مشکل‌هایی از نوع بیماری واگیر، آنهم از نوع کروناویروس، فرآورده زندگی دستوری است. در این نوع زندگی، انسان‌ها احساس مسئولیت را از دست می‌دهند. فردگرایی خودخواهانه سبب می‌شود که انسانها در قبال خود نیز مسئول نشناسند. چنان‌که، در ایران، کسی که بیمار می‌شود، خود را مسئول درمان خویش نمی‌شناسند. این کار را بر عهده کس و کار خود می‌داند. درحقیقت، اعتیاد به زندگی دستوری، معتاد را با مسئولیت و مسئولیت شناسی بیگانه می‌کند. چراکه مسئولیت فرع بر خودانگیختگی، بمعنای مستقل و آزاد زندگی کردن، وجدان به حقوق و عمل به حقوق است. وقتی زندگی‌ها دستوری می‌شوند، اعتماد به دولت جبار و یکدیگر نیز، نزدیک به ناممکن می‌شود زیرا اعتماد‌کردن نیز بستگی مستقیم دارد با زندگی مستقل و آزاد و برخوردار از حقوق. وقتی رابطه‌های شهروندان و زندگی آنها را قدرت تنظیم می‌کند، اعتمادکردن ناشدنی می‌گردد. بدین‌خاطر است که احساس وحشت فراگیر می‌شود؛ این گزارش کوتاه گویای نه تنها شدت بی‌‌اعتمادی به رژیم است، بلکه باور است به دشمنی رژیم با مردم ایران:

   «کشتار با شیوع کرونا، مسموم کردن آب و...، زمینه‌ سازی هم کرده‌اند؛ گفته اند حدود سی درصد جمعیت تهران مبتلا می‌شود یعنی حدود سه میلیون؛ اگر 10 درصد هم تلفات بدهد میشود 300 هزارتن. از طرفی هم گفته‌اند در تهران مشکل کمبود آب خواهند داشت. قضیه رشت هم بسیار مشکوک است

برایشان مهم نیست که از خودیها هم کشته شوند و به نفعشان است؛کشور آبستن فاجعه بزرگی است».

   ایرانیان بخاطر زندگی در استبداد و این واقعیت که از شیرخوارگی تا مرگ، به دستور زندگی می‌کنند، پیش از این دوران، برای خود، اندرون محرمی ترتیب می‌دادند. می‌دانستند که به یمن محدوده امن است که می‌توانند قلمرو استبداد را محدود کنند. حال اگر ایرانیان، دست کم معلمان و دانش‌جویان و درس‌خوانده‌ها، هریک، برای خود، قلمرو خودانگیختگی، یا زندگی مستقل و آزاد ایجاد کنند – کاری است شدنی – و در روز، یکی دو ساعتی در این قلمرو زندگی کنند، استعدادهاشان فعال می‌شود، بر مسئولیت خویش وجدان می‌یابند، اعتماد به نفس پیدا می‌کنند و می‌توانند مبارزه پیروز بر بیماری فراگیر و دیگر مشکلها را مدیریت کنند.زمان تنگ است اما انسانهای خودانگیخته، مسئولیت شناس و برخوردار از اعتماد به نفس و اعتماد به یکدیگر، می‌توانند از هر دقیقه قرنی بسازند.

 تحریم موفق انتخابات و تحریم اقتصادی کشور و جنگهای دیگر که ایران را بدانها گرفتار کرده‌اند:

   از امرهای واقع و مهم که شیوع بیماری، نه تنها نباید آنها را از یاد مردم ایران ببرد، بلکه باید بیادشان بیاورد و عامل ادامه جنبش همگانی تحریم بگردند، یکی تحریم انتخابات است. تحریم موفق انتخابات، انتخاباتی که رژیم بخاطرش، شیوع بیماری را از مردم پنهان کرد، موضوع روز وسائل ارتباط جمعی در کشورهایی شد که وسائل ارتباط جمعی امکان پرداختن به آن را دارند. جهانی دانست که ایرانیان رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را نمی‌خواهند. اما چگونه می‌توان جنبش تحریم را از یاد نبرد و نگذاشت رژیم بیماری را وسیله از یاد بردن آن جنبش کند؟ می‌دانیم که رژیم به هر وسیله‌ای متشبث می‌شود (دشمن جنگ ویروسی به راه انداخته است و...) تا که بی‌کفایتی جنایتکارانه خویش را بپوشاند، بطریق اولی، همه کار می‌کند که بیماری واگیر تحریم انتخابات و مشکل‌های حیات‌ستان را نیز از یاد مردم ببرد. پس، از یادنبردن مشکلها کاری است که باید کرد. اما چگونه؟

   جنبش همگانی مبارزه با بیماری واگیر را که دنباله جنبش تحریم کنیم، هم آن جنبش را از یاد نبرده‌ایم و هم مزه زندگی خودانگیخته و مسئولیت شناسانه و اعتماد به خود و یکدیگر را چشیده‌ایم و هم قلمرو رژیم را محدود و قلمرو استقلال و آزادی و دیگر حقوق را گسترده کردیم.

   اما ایران را گرفتار جنگهای 9 گانه که تحریم اقتصادی یکی از آنها است، نیز، کرده‌اند. رژیم ولایت مطلقه فقیه بطور کامل، در ساختار منطقه‌ای و جهانی روابط قوا، جذب و ادغام شده‌ است. تنگدستی رژیم پیشاروی بیماری واگیر و تنگدستی مردم ایران، اینک باید آنها را برآن دارد که واقعیت را آن‌سان که هست، بشناسند. این واقعیت را بشناسند که ناامنی، یک نوع و شکل ندارد. نوع و شکل‌هایی از آن که مرگ‌آورترند، همان‌ها هستند که ایرانیان را گرفتار خودکرده‌اند: ناامنی‌های سیاسی و اقتصادی و طبیعی و آسیب‌های اجتماعی و بیماری واگیر؛ همه ناشی از ولایت مطلقه جباران و فراگیر شدن تنظیم زندگی‌ها و رابطه‌ها با قدرت، بنابراین، دستوری شدن زندگی است.

   جنبش تحریم انتخابات جهانیان را از بیزاری ایرانیان از رژیم ولایت مطلقه فقیه آگاه کرد. کم نبودند تحلیل‌گران معتبر که به آقای ترامپ هشدار دادند: اگر رژیم مجلس را به تصرف سپاه می‌دهد، اگر بر شدت سرکوبها می‌افزاید، بخاطر تحریم‌های شدید امریکا است. امریکا به این امر تن داد که از طریق سوئیس، ایران بتواند مواد دارویی و غذائی را وارد کند. با این وجود، هم تحریمها برجایند و هم آﮊانس بین‌المللی انرژی معترض است و هم جنگهای دیگر برجایند و هم، در سوریه، رژیم بیکاره گشته‌ است.

   حال اگر بنا را بر این بگذاریم که بیماری واگیر این مشکلات حیاتی را از یاد ما نبرند، چه بایدمان کرد؟ پاسخ این پرسش را در جنبش تحریم انتخابات باید جست. توضیح این‌که مردم ایران، با جنبش تحریم انتخابات، هم به فشار از بیرون (تحریمها و دیگر جنگها) نه گفتند و هم به فشار از درون، یعنی استبداد جبار. این همان روش کارسازی است که باید ادامه داد: مبارزه همگانی با بیماری واگیر، می‌تواند جنبشی بگردد که هدفهای زیر را نیز بر می‌آورد:

 وجدان به حقوندی خویش، زندگی در استقلال و آزادی و خلق فرهنگ استقلال و آزادی؛

 ایجاد وجدان همگانی بر مخالفت باجنگها در بیرون و استبداد و خشونت و فقر و بیکاری و آسیبهای اجتماعی در درون؛

 قوت گرفتن جامعه مدنی به یمن پرشمار شدن نهادها و هسته‌هایی که در جریان مبارزه با بیماری واگیر ایجاد می‌شوند؛

 بیرون آمدن از میان دو فشار و قراردادن رژیم ولایت مطلقه فقیه که اینک دارد عریان می‌شود. چند واقعیت گویای عریان شدن رژیم، بنابراین، ناتوان‌تر شدن آنند:

1. مجلسی از «نمایندگان» بیشتر اعضای سپاه، که نه مردم که دستگاه ولایت مطلقه فقیه آنها را برگزیده‌است؛

2. صدور حکم حکومتی برای احاله بودجه به «شورای نگهبان». بودجه‌ای را خامنه‌ای به «شورای نگهبان» احاله کرده‌ است که مجلس کلیات آن را رد کرده بود. باتوجه به این‌که کار اصلی هر مجلس تصویب بودجه‌ است، اینک، مجلس از کار اصلی نیز محروم می‌شود. بهانه قراردادن بیماری واگیر، باوجود امکانهای فنی برای آنکه مجلس به کار خود ادامه دهد، در واقع کار ضربه‌گیر را انجام می‌دهد. وگرنه، از همان زمان (خرداد 60) که مجلس مأمور کودتا برضد منتخب مردم ایران و در واقع دموکراسی شد، رژیم مرتب پوشش «مقام‌های انتخابی» را نازک‌تر کرده‌ است و اینک، پوشش بس نازک را هم کنده و استبداد وامانده عریان گشته‌ است. عمل خامنه‌ای گویایی دیگری نیز دارد: ولایت مطلقه فقیه دیگر تحمل طی شدن جریان تصویب بودجه را نیز ندارد. بنابراین، خواستار مجلسی است که کاملاً به دستور باشد: هرکار را از پیش بپرسد و در زمان تعیین شده نیز انجام دهد. همان مجلسی بگردد که در دوره پهلوی‌ها بود؛

3. تشدید سرکوب. صدور احکام اعدام و بگیر و ببند مبارزان به جرم تحریم شدن انتخابات توسط مردم ایران. و

4. بی‌کفایتی و در ماندگی توأم با پوشاندن واقعیت و اظهار بی‌اعتمادی مردم ایران به رژیم که ادامه جنبش تحریم انتخابات است.

   پیشاروی رژیم ناتوان و عریان و بریده از مردم، مردم ایران فرصت انجام دو کار بزرگ دارند:

 تبدیل یورش بیماری واگیر به فرصت انجام دو کار بزرگ:

     آن دو کار بزرگ، ایجاد دو بدیل است: هرکس خود بدیل خویش گشتن، تغییرکردن و تغییر دادن؛ تغییرکردن از بنده قدرت به انسان حقوند، مستقل و آزاد و تغییردادن با ایجاد بدیل توانا به اداره دولت حقوند و حقوقمدار. حقوق پنج‌گانه، خود، بدیل خویش گشتن را ممکن می‌کنند و قانون اساسی برپایه حقوق پنج‌گانه، تغییر دولت قدرت محور و قدرتمدار را به دولت حقوق محور و حقوق‌مدار میسر می‌گرداند.

   پیشنهاد می‌شود که یک صد شخصیت اعلان آمادگی کنند تاکه مردم به حرکت درآیند. وضعیت بس بحرانی است و نمی‌توان منتظر جنبش همگانی خودجوش شد. اما اعلان حضور با امضای صد تنی که در خط استقلال و آزادی هستند، سبب برانگیخته شدن مردم به جنبش نمی‌شود. بخصوص در وضعیت بحرانی. وگرنه شمار اینگونه شخصیت‌ها بسیار بیشتر از صد تن است. جنبش همگانی خودجوش نیز نیازمند آماده شدن و عمل‌کردن آن بخش از جامعه است که نیروی محرکه تحول است. این نیرو است که باید آماده عمل بگردد و همه کوششها وقف آماده عمل شدن این نیرو است. خطاب به این نیرو است که هشدارداده می‌شود و با او راه‌کار تبدیل حمله بیماری واگیر و دیگر مشکل‌ها به فرصت برای بدیل خود گشتن، در میان گذاشته می‌شود. از او است که خواسته می‌شود مبارزه با بیماری واگیر را، به روش بالا، فرصت بگرداند برای این‌که خود و جمهور مردم به حقوندی خویش وجدان یابند و از راه عمل به حقوق، فرهنگ استقلال و آزادی خلق کنند و توانایی بر توانایی بیفزایند.